امیرکیا سومین و کوچکترین فرزند خانواده علیرضازاده بود و پدر و مادرش عاشق او بودند اما یک اتفاق روند زندگی معمول آنها را تغییر داد. پدر امیرکیا به تپش میگوید: «سوم دی امسال بود که احساس کردیم امیرکیا مبتلا به سرماخوردگی شده است. پسرم را نزد دکتر بردیم و گفت احتمال دارد عفونت در خونش باشد. جواب آزمایش را برای دکتر بردیم و گفت هیچ عفونتی ندارد. سه روز بعد، امیرکیا را به بیمارستان کودکان بردیم و او را سونوگرافی کردند. پس از آن دوباره از کرج به بیمارستان صارم در تهران رفتیم و از او سیتی اسکن مغز گرفتند. تا شب در بیمارستان صارم بودیم و دوباره برگشتیم به محل زندگیمان که در کرج است.»
امیرکیا وضعیت مبهمی داشت و برای همین یکی از متخصصان اطفال در کرج به پدر او گفت پسرش را 24 تا 48 ساعت در بیمارستانی بستری کند تا مشخص شود او از چه مشکلی رنج میبرد. پدر تمام کرج را زیرپا گذاشت اما نه در بیمارستانهای دولتی و نه خصوصی، حتی یک تخت خالی هم پیدا نکرد. پدر که مستاصل شده بود، به بیمارستانهای صارم، میلاد، کودکان مفید و هر بیمارستانی که میشناخت، مراجعه کرده و درنهایت امیرکیا را به بیمارستان کودکان در خیابان طالقانی منتقل کرد: «پسرم حالت بیقراری داشت. ساعت 2 و30 دقیقه نیمه شب 9 دی بود که به من اطلاع دادند پسرم تشنج کرده است. بعد از تزریق داروی لازم، امیدوار بودم که حال عمومی فرزندم بهتر شود، ولی پس از مدتی اعلام کردند او به کما رفته. بعد به ما گفتند که یک تخت در بیمارستان رسول اکرم(ص) خالی شده است و با آمبولانس پسرم را به بیمارستان منتقل کردیم. یکی از پزشکان بیمارستان فرزندم را معاینه کرد و گفت او دچار مرگ مغزی شده است و دیگر هیچ کاری از دست ما برای او برنمیآید، مگر اینکه معجزه رخ دهد. حتی همان آقای دکتر زحمت کشید و فرزندم را برای سیتی اسکن برد اما پس از مدتی گفت از نظر علمی و پزشکی هیچ راهی برای برگشت فرزندم وجود ندارد.»
پدر با اینکه تمام تلاشش را کرده بود تا جان پسرش را نجات دهد اما در برابر تقدیری که خداوند برای پسرکش رقم زده بود، تسلیم شد: «وقتی مرگ مغزی پسرم اعلام شد، یک لحظه با خودم گفتم بچهام که دیگر به این دنیا برنمیگردد با اهدای عضو او حداقل به خانوادههایی امید بدهیم که فرزند بیمار دارند، چون تمام آزمایشهای فرزندم نشان میداد او سالم است و هیچ مشکلی ندارد. حیف بود بدن سالم او را به خاک بسپارم. بحث اهدای عضو را با همسرم مطرح کردم و گفتم دلت را به این کار راضی کن تا چند پدر و مادر دیگر بتوانند از اعضای بدن فرشته کوچک ما استفاده کنند و داغ خندههای فرزندشان مانند ما به دلشان نماند. همسرم هم قبول کرد و پیکر فرزندم به بیمارستان سینا منتقل و دو کلیه و کبد او روز 12 دی ماه اهدا شد. البته علت فوت پسرم هنوز اعلام نشده است اما از بیمارستانی که پسرم در آن به کما رفت، شکایت کردهام و گفتهاند بین 75 روز تا دو ماه طول میکشد تا جواب پزشکی قانونی بیاید و علت فوت مشخص شود.»
منبع: ضمیمه تپش روزنامه جامجم
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
دانشیار حقوق بینالملل دانشگاه تهران در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
یک پژوهشگر روابط بینالملل در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتوگو با امین شفیعی، دبیر جشنواره «امضای کری تضمین است» بررسی شد