بسیاری از ملتهای جهان با انقلابی مواجه شدند که تسلیمپذیری در برابر سلطهطلبان را ننگی تاریخی و زخمی بزرگ بر پیکره بشریت میدانست. این گفتمان و نگاه عمیق نهتنها در سالهای اولیه پیروزی انقلاب، بلکه اکنون نیز مورد توجه بسیاری از فعالان فرهنگی و سیاسی در جهان قرار گرفته است. در این خصوص گفتوگویی با دکتر «آدم سبیالا» استاد دانشگاه المصطفی(ص) و رهبرجامعه شیعیان اوگاندا صورت دادهایم .این گفتوگو با همت رایزنی فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در اوگاندا صورت گرفته است.
تاکنون تحقیقات زیادی در خصوص ابعاد گفتمانی انقلاب اسلامی صورت گرفته و بسیاری از نظریهپردازان مسلمان و غیرمسلمان درخصوص این انقلاب و ماهیت آن نظریات و فرضیاتی را مطرح کردهاند. با توجه به گذشت ۴۴سال از پیروزی انقلاب اسلامی، چه درک ماهوی و قابل توجهی در خصوص این پدیده وجود دارد؟
امروز پس از سالها، همگان اذعان دارندکه جنس و ماهیت انقلاب اسلامی با همه انقلابهای جهان متفاوت است. از سوی دیگر، ما شاهد انقلابی هستیم که دارای گفتمان میباشد و نشاتگرفته از تعالیم اسلامی و دینی است. ارزشهای دینی و هنجاری، در این انقلاب به صورتی پررنگ از همان ابتدا معنا داشته است. به عنوان مثال، دین اسلام شأن و جایگاه والایی برای زنان قائل است. بر همین مبنا یکی از مهمترین افتخارات و دستاوردهای جمهوری اسلامی ایران، هویتبخشی به زنان است. بر خلاف تبلیغاتی که علیه زنان ایرانی از سوی جوامع غربی صورت میگیرد، شاهدیم که چگونه انقلاب اسلامی با هویتبخشی به زنان و همه انسانها، ارزش متفاوتی به آنها بخشید. پس ما در تفسیر انقلاب اسلامی، باید به ارزشهای دینی و اسلامی و انعکاس آنها در یک ساختار سیاسی اشاره کنیم. نمیتوان انقلاب اسلامی را بدون توجه به الگووارهها و مبانی دین اسلام مورد توجه و تفسیر قرار داد.
به مساله زنان و انقلاب اسلامی ایران اشاره کردید. طی ماههای اخیرشاهد طرح ادعاهایی از سوی غرب در محافل ظاهرا حقوق بشری علیه وضعیت زنان در ایران هستیم. این ادعاها را چگونه ارزیابی و تحلیل میکنید؟
باید بگویم که در میان کشورهای دنیا، تنها جمهوری اسلامی ایران است که به واقع به حقوق زنان در جامعه احترام میگذارد.پس از پیروزی انقلاب اسلامی، زنان خوشفکر مسلمان ایرانی در سایه نظام خود توانستند در جامعه رشد و نمو یافته و با اتکا به نفس و توانمندیهای خود در عرصههای مختلف سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، ورزشی و... بدرخشند اما بخش دوم ماجرا، به نحوه موضعگیری کشورهایی مانند آمریکا و انگلیس در قبال ایران باز میگردد. بارها گفتهایم که واشنگتن و لندن به سبب نقش مخرب خود در خلق منازعات حقوق بشری و نقض صریح و مکرر حقوق انسانها و نگاه ابزارگرایانهای که نسبت به انسانها اعم از مردان و زنان دارند، اساسا حق اظهارنظر در حوزه حقوق بشر را ندارند. این قاعده در برهه کنونی نیز جاری است. مواضع آمریکا و انگلیس در قبال ایران، قطعا جنس حقوقی و واقعی ندارد و برگرفته از نگاه سلبی آنها نسبت به انقلاب اسلامی و نظام برخاسته از آن است.
در حقیقت، شما از نوعی پارادوکس و دوگانگی در رویکرد حقوق بشری غرب نسبت به جمهوری اسلامی ایران سخن میگویید. در این خصوص بیشتر توضیح دهید.
دقیقا همین طور است. اکنون شما میتوانید کشورهای خاورمیانه را به خوبی رصد کنید. ادعای حمایت سلطهگران غربی از حقوق بشر در حالی صورت میگیرد که آنها با حاکمان و دیکتاتورهای خاورمیانه که هرگز با رای مردم انتخاب نمیشوند و کمترین احترامی به حقوق ملت خود قائل نیستند، همپیمان و متحد هستند و از آنها در هر شرایطی دفاع میکنند. جنایات این رژیمهای دیکتاتوری نهتنها در رسانهها و از سوی سیاستمداران غربی و آنچه محافل حقوق بشری خوانده میشود مورد توجه قرار نمیگیرد، بلکه از آنها در بزنگاههای گوناگون با هدف رهاسازی از فشار افکار عمومی دنیا حمایت میشود. به عبارت بهتر، آمریکا و انگلیس و دیگر کشورهایی که از حقوق بشر و احترام به انسانیت سخن میگویند، اجازه طرح دعاوی حقوقی علیه جنایات رژیمهای دیکتاتوری را در سازمان ملل و... نمیدهند. فراتر از آن، خود بازیگران غربی در شکلگیری بسیاری از جنایاتی که توسط این رژیمها و حکومتهای دیکتاتوری در منطقه خاورمیانه و جهان اسلام صورت میگیرد، شریک هستند. آنها ( بازیگران غربی) طراح همین بازیهایی هستند که توسط متحدان آنها اجرایی میشود. حال تصور کنید که چنین بازیگرانی میآیند و در بطن سازمانهای بینالمللی که قرار بود نهادهایی برای استیفای حقوق انسانها و رسیدن آنها به حقوق ذاتی و الهی خود تبدیل شوند، علیه ایران و انقلاب اسلامی سخنرانی کرده و قطعنامه صادر میکنند. این تناقض در نوع خود شرمآور است.
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد