جادهها تن به لاستیک خودروها میدهند و رفتوآمد مسافرانشان را به نظاره مینشینند هرچند گاهی شاخبهشاخ شدن ماشینها یا انحراف به چپ و راست ماشینی خاطرهای تلخ رقم میزند تا نام جاده و آنهایی که جان دادند در تقویم سازمان پزشکی قانونی ثبت شود. سازمانی که آمار تلفات حوادث رانندگی در سالی که گذشت را اینگونه به رخ شهروندان میکشد؛ در سال گذشته، ۱۹هزار و۴۹۰ نفر تلفات رانندگی ثبت شده، رقمی که نسبت به سال۱۴۰۰ حدود ۲/۱۶درصد رشد را به خود میبیند. آمار تلفات رانندگی در سال۱۴۰۰ طبق آمار سازمان پزشکی قانونی ۱۶هزار و ۷۷۸ نفر اعلام شده بود.
پدرومادرها؛ اولین معلمها
ترافیک، جاده و تراکم شهرها با زندگی شهروند امروزی گره خوردهاند؛ مسائلی به ظاهر ساده که در اهمیت و پیچیدگیشان شکی نیست و دغدغه مدیریت شهری به شمار میآیند. مسألهای که مواردی همچون نقض قوانین راهنمایی و رانندگی، عدم جامعهپذیری الگوهای رفتاری ترافیکی، عدم نظارت و کنترل اجتماعی بر کردارهای ترافیکی، نبودن فرهنگ صحیح رانندگی و فرهنگ عابران پیاده، ضعف دستگاههای اجرایی، مشخص نبودن مدیریت اجرایی ترافیک و... را به خود میبیند؛ مواردی که همگی نشان از این دارند که این معضل اجتماعی و شهری در جامعه ایران، پیامدی وخیم است. در گفتن این مسائل و دغدغهها که گاهی پا بر گلوی شهر و شهروندانش میگذارد پای مسئولان و متولیان شهری به میان میآید، گرچه شهروندان هم در آن سهیم هستند. در این که متولیان مسئولیتهایی دارند، شکی نیست؛ نقشآفرینیهایی که گاهی خردهایی هم به آنها گرفته میشود اما شهروندان کجای این پازل بههم ریخته نقشآفرینی میکنند؟
نقشی که به نظر میرسد آموزشش به دوران کودکی شهروندان برمیگردد و در این میانه نمیتوان از نقش خانواده در نهادینه کردن آن غافل شد. خانوادهای که در کنار گفتن از بایدها و نبایدها از انضباط اجتماعی، رعایت حقوق دیگران، تقدم مصالح جمع بر فرد و... باید بگوید. علم روانشناسی بر این مسأله تاکید دارد که بخشی از شکلگیری شخصیتی شهروندان در دوران کودکی است حتی در زمینههای شهروندی، بنابراین آموزش آنها یکی از کارکردهای امروزی خانواده در جامعه ایرانی است. آموزش فرهنگ ترافیک، اصلی است که در اغلب جوامع پذیرفته شده و راهکارهایی برای آن ارائه شده، البته با تاکید بر این که آموزش فرهنگ ترافیک به کودکان که گاهی از سوی پلیس، مدرسه و سایر گروههای اجتماعی تدارک دیده میشود، بدون هماهنگی و اتفاقنظر با خانواده، بیتأثیر خواهد بود. در واقع این اجماع در میان جوامع وجود دارد که گاهی خانوادهها مستقیم و غیرمستقیم آموزشهایی به کودکان میدهند که در اجتماعی کردن کودکان و رعایت فرهنگ ترافیک بسیار اثرگذار خواهد بود.
نقشی اساسی خانواده در تربیت اجتماعی
«تربیت اجتماعی و جامعهپذیری یا اجتماعی کردن شهروندان بهخصوص کودکان مهمترین کارکرد خانواده، این نهاد اجتماعی است.» درواقع جامعهشناسان بر این باورند یکی از اهداف اصلی خانواده، اجتماعی کردن یا جامعهپذیرکردن اعضای خانواده است. هرچند این گروه از جامعهشناسان بر این باورند که متغیرها و مؤلفههایی مانند سطح درآمد، تحصیلات، محل تولد، اشتغال، نوع شغل والدین و طبقه اجتماعی افراد هم باید در این مقوله مورد ارزیابی و بررسی قرار بگیرد. به واقع باید بر این نکته تاکید داشت که ارزشها، دیدگاهها، باورهای فرهنگی، هنجارها و... خانواده در روح و جان کودک نفوذ میکند. در حقیقت هرجا صحبت از آموزش و پرورش به میان میآید، خانواده نقشی اساسی بهعهده دارد. در واقع خانواده در کنار مدرسه، همسالان، رسانهها و سایر نهادهای اجتماعی در فرآیند اجتماعی کردن افراد جامعه و کودکان مشارکت میکند. مباحث یاد شده نشان میدهد اجتماعی کردن غیررسمی و ناخواسته، یکی از مهمترین کارکردهای نهاد خانواده است اما گاهی خانواده با قصد و نیت قبلی به اجتماعی کردن فرزندان میپردازد که نام این فرآیند را میتوان آموزش گذاشت. هرچند آموزش رسمی متعلق به نهاد آموزش و پرورش است ولی خانواده هم براساس هنجارهای اجتماعی به آموزش مستقیم فرزندان میپردازد.
آموزشهای ناخواسته
فرآیند جامعهپذیری و اجتماعی شدن در دوران کودکی، اساسا مبتنی بر محبت و عشق استوار است. درواقع در این دوران کودک حاضر به پذیرش وظایف یادگیری نیست. به این ترتیب، وابستگی متقابل والدین و فرزندان در این دوره رشد، از ضروریات اولیه اجتماعی شدن به شمار میرود.
به اعتقاد یکی از روانشناسان کودک، اجتماعی شدن موجب انطباق فرد با محیط زندگی و باعث پیوندهای اجتماعی میان نسلهای گوناگون جامعه به یکدیگر خواهد شد. به گفته ساناز بهرامپور، روانشناس خانواده فرزندان در دوره طفولیت رفتارهای عاطفی و اجتماعی را بر اثر مجاورت با والدین و اطرافیان، عمدتا بهصورت ناخواسته، میآموزند. وی ادامه میدهد: «والدین با جامعهپذیر کردن کودکان بهطور غیررسمی به آنها میآموزند در مراحل متفاوت زندگی بهعنوان یک شهروند (مثلا عابر پیاده، سرنشین، سواره) برای آزادیهای دیگران ارزش قائل شوند.» به باور این روانشناس خانواده در دوره پیش از پنج سالگی باید ترکیبی از نقشهای آموزشی، کنترلی و پشتیبانی را ایفا کند تا کودک ضمن شناسایی محیط خود، راههای خویشتنداری و اجتماعی شدن را فرا بگیرد. بهرامپور ادامه میدهد: « نقش کودکان بهعنوان سرنشین در آموزش فرهنگ ترافیک از سوی خانواده اهمیت زیادی دارد. کودک ممکن است، سرنشین اتومبیل شخصی یا عمومی باشد. در هر دو شکل، کودک نیازمند آموزشهای خاص است. خانوادههایی که خودروی شخصی دارند، باید توجه بیشتری به آموزش فرهنگ ترافیک داشته باشند.»
در آموزش فرهنگ ترافیک به فرزندان، همیشه لازم نیست کودک یا نوجوان تشویق یا تنبیه شود. به باور این روانشناس، گاهی لازم است شرایطی فراهم شود تا خود او درخصوص هنجارهای ترافیکی به تعمق و تفکر بپردازد و اهمیت هریک از اجزای فرهنگ مذکور را دریابد.
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد