به گزارش
جام جم آنلاین، در طول دهههای گذشته موضوع جنگ هشت ساله میان ایران و عراق همچنان جزو مقولات مورد بررسی در تاریخ نگاری دو کشور است و بسیاری از محققان و پژوهشگران جنگ درباره مسائلی مانند نحوه شروع جنگ، آغاز درگیری، سازوکار نظامی، هماهنگی، طراحی عملیات جنگی، نقش ستون پنجم در بروز برخی از ناکامی ها، وقایع و رخدادهای مربوط به سال آخر جنگ، تغییر آرایش جنگی در میدان رزم، موضوع ادامه یا توقف جنگ بعد از فتح خرمشهر، چرایی ناکامیها در برخی عملیات ها، چگونگی پذیرش قطعنامه و توقف جنگ و دههها موضوع و مساله دیگر به اظهار نظر پرداختند.
در یک عبارت چکیده سرنوشت آغاز و انجام جنگ تحمیلی را میتوان این گونه خلاصه کرد که جمهوری اسلامی ایران بعد از پیروزی انقلاب در شرایطی که مورد تجاوز خارجی قرار گرفت که هنوز سازوکارهای اداری، سیاسی و نظامی کشور سامان نیافته بود و در دیگر سو، ارتش سازمان دیده عراق به گمان اینکه در فتح سه روز میتواند نظام تازه تاسیس را سرنگون کند وارد نبردی شد که هشت سال به طول انجامید و با وجود همه زیاده خواهیهای صدام حسین دیکتاتور عراق عاقبت وی در آخرین نامه اش برای رئیس جمهور وقت جمهوری اسلامی ایران، ضمن پذیریش تعهدات طرفین در قرارداد ۱۹۷۵ الجزایر نوشت: آقای رفسنجانی رئیسجمهور، با این تصمیم ما همه چیز روشن و تمام خواستهها و مسائلی که بر آن تکیه میکردید، تحقق مییابد و چیزی نمانده است مگر آنکه موافقتنامهها آماده و امضا شود تا هر یک از ما جهت ورود به زندگی جدید، اشراف واضح داشته باشیم.
هشت سال دفاع مقدس مهمترین رویداد ایران بعد از پیروزی انقلاب اسلامی بود. کشوری بعد از برقراری نظامی مردمی به جای حاکمیت سلطه و نه گفتن به قدرتهای استکباری، مورد تجاوز نظامی همسایه خود قرار میگیرد، اما در عین ضعف دفاعی در روزهای آغازین جنگ بواسطه رهبری مدبرانه بنیانگذار نظام جمهوری اسلامی و حمایت و پشتیبانی همه جانبه مردم و پایداری رزمندگان خود طی هشت سال، هجوم دشمن را دفع میکند.
در آغاز جنگ تحمیلی، زمانی که هنوز انقلاب در مرحله استقرار بنیانهای خود بود، کشور با یک حمله خارجی مواجه شد. توان دفاعی ایران در آن زمان به دلیل تغییر حکومت و تغییرات انجام شده در رده فرماندهان قوای نظامی، ضعیف شده بود و بهترین موقعیت برای عراق فراهم بود تا با بهرهگیری از بالاترین امکانات نظامی، با حمله به ایران، ضمن به شکست کشاندن انقلاب اسلامی و برآورده کردن اهداف همپیمانان خود خوی غارتگرانهاش را سیراب کند. اما مقاومت سرسختانه مردم ایران، پیشروی نیروهای مهاجم را با کندی روبهرو ساخته و سرانجام زمینگیر کرد.
در ابتدای تهاجم نظامی عراق به ایران، به دلیل ضعف تدبیر و نداشتن ابتکار عمل بنیصدر، به عنوان فرمانده کل قوا، ایران نتوانست از امکان بالقوه بسیج مردمی بهره کافی را بگیرد و سرانجام با عزل بنیصدر از مقامش و تغییر استراتژی جنگی، شرایط به نفع ایران دگرگون شد.
از این پس سلسله پیروزیهای چشمگیر در میدان نبرد برای نیروهای ما به دست آمد. این مسأله همه تحلیلها و گمانهزنیهای پیشین را درباره حمله برقآسای عراق و شکست و سرنگونی جمهوری اسلامی باطل کرد. از این پس به دلیل برتری ایران بر عراق و شکستهای پی در پی عراق در جنگ با ایران، تلاش غرب در این مسیر قرار گرفت که با اعمال فشار بر ایران، او را وادار به پذیرش توقف جنگ کند.
بی عملی شورای امینت در قبال جنگ تحمیلی
از زمان آغاز جنگ عراق علیه ایران و تا سال ۶۱ که عراق به لحاظ نظامی برتری نسبی داشت به مدت ۲۰ ماه شورای امینت در قابل جنگ سکوت کرد و جلسهای هم برای این پرداختن به آن تشکیل نداد. اما پس از آن سازمان با تلاشهای میانجیگرانه دبیرکل آن سعی کرد نقشی هر چند جزیی ایفا کند. در طول این مدت چندباری نمایندگان دبیرکل به ایران سفر کردند و از سویی دیگر ایران هم طی نامه نگاریهای متعددی در خصوص متجاوز بودن عراق و همچنین آسیبهای جنگ شهری و مساله موشک باران داشت که البته نتیجهای در پی نداشت. حتی شکایت بحق ایران هم در مورد مسائلی از جمله استفاده عراق از سلاحهای شیمیایی به جایی نرسید.
قطعنامههای شورای امنیت سازمان ملل
اولین قطعنامه شورا در مورد جنگ تحمیلی (شمارهی ۴۹۷) در تاریخ ۶ / ۷ / ۵۹ یعنی یک هفته پس از آغاز تجاوز همه جانبه عراق به داخل مرزهای ایران صادر شد و مضمون این قطعنامه توصیه به آتش بس دو طرفه بود با این وصف، در محتوا و متن آن هیچ اشارهای به متجاوز و محکومیت تجاوز و حمایت از مظلوم نشده بود و از طرفی قاطعیت لازم را برای جلوگیری از ادامه تجاوز نداشته و هیچ ساز و کار لازم نیز برای ملزم نمودن متجاوز برای قطع تجاوز اندیشیده نشده بود. به عبارت دیگر شورای امنیت با توصیه طرفین به آتش بس، با بیتفاوتی کامل، تنها از خود رفع مسوولیت کرده بود و هیمن مساله میتواند بهانه برای عراق باشد تا با تجهیز دوباره ارتش خود تجاوزات به مرزها را از سر بگیرد.
شورای امنیت در هنگام اشتغال خرمشهر و تا پایان اشتغال، هیچ قطعنامهای در جلوگیری از قتل و تجاوز به شهروندان ایرانی وخروج نیروهای عراقی از سرزمینهای اشغالی ایران صادر نکرد. آزادی خرمشهر نقطه عطفی در تحولات جنگ بود. در این زمان بود که قطعنامه دوم (۵۱۴) شورای امنیت در تاریخ ۲۱ / ۴ / ۶۱ صادر شد که در آن طرفین توصیه به آتش بس و عقب نشینی به مرزهای بینالمللی شدند. که این قصعنامه علاوه بر بیخاصیت بودن با تاخیر و سرفا برای رفع تکلیف صادر شده است.
شورای امنیت در تاریخ ۱۲ / ۷ / ۶۱ یعنی کمتر از ۳ ماه پس از قطعنامه دوم، سومین قطعنامه (۵۲۲) را صادر کرد که در آن طرفین را به آتش بس فوری و عقب نشینی به مرزهای بینالمللی فرا خواند. که خود بخود این موضوع متبادر میشود که قطعنامه مذبور برای بازدارندگی موفقیتهای آتی ایران صادر شده است.
شورای امینت کمی بعد قطعنامه چهارم (۵۴۰) را صادر کرد که در آن طرفین توصیه به توقف فوری جنگ گردیده و حمله به منطق مسکونی و کشتیهای تجاری محکوم شده بود.
شورای امنیت در تاریخ ۱۱/۳/۶۳ با صدور قطعنامه پنجم (۵۵۲) حفظ آزادی کشتیرانی و محکومیت حمله به کشتیهای تجاری مورد تاکید قرار گرفته بود.
قطعنامه ششم (۵۸۲) در تاریخ ۵ / ۱۲ / ۶۴ در حالی صادر شد که توصیه به آتش بس فوری و عقب نشینی به مرزهای بینالملل شدند و مبادله اسرا مورد درخواست شورای امنیت بود. قطعنامه هفتم (۵۸۸) شورای امنیت هم اجرای قطعنامه ششم (۵۸۲) را مورد تاکید قرار داده بود.
در نهایت در تیر ۱۳۶۶ شورای امنیت قطعنامه ۵۹۸ را با تاکید بر موضوع خاتمه دادن به منازعه ایران و عراق صادر کرد. در این قطعنامه، بحث آتش بس فوری و پیدا کردن یک راه حل جامع و شرافتمندانه و عادلانه و عقب نشینی به مرزهای بینالمللی و اعزام تیم نظارت به مرزهای دو کشور مورد تاکید قرار گرفت؛ و میتوان اذعان نمود که این قطعنامه تنها قطعنامهای بود که میتوانست حداقل خواستههای ایران تامین کند و نسبت به سایر قطعنامههای صادر شده سازمان ملل منطقیتر جلوه نماید. ایران بدلیل برخی از ملاحظات سیاسی و نظامی ابتدا از پذیرش آن سر باز زد و پیش شرطهایی را برای پذیرش عنوان کرد.
شورای امنیت سازمان ملل متحد حدود ۱۰ بیانیه و ۱۰ قطعنامه در باره جنگ ایران و عراق صادر کرد که شاخصترین آن قطعنامه ۵۹۸ بود. این قطعنامه با قطعنامه هاى پیشین شورای امنیت متفاوت بود. مهمترین تفاوت آن از نظر صورى، قرار گرفتن آن در قالب فصل ۷ منشور ملل متحد بود که آن را از حالت توصیه خارج و براى دوطرف جنگ لازم الاجرا مى کرد.
دلایل پذیرش قطعنامه
پذیرش قطعنامه ۵۹۸ یکی از رویدادهای مهم در طول دوران جنگ هشت ساله بود. از زمان آغاز جنگ تحمیلی کشورهای غربی و برخی از زمامداران عربی حاشیه نشین خلیج فارس از همه امکانات مالی و رسانهای برای حمایت از نیروهای متجاوز بهره گرفتند تا نظام تازه شکل گرفته اسلامی در ایران را به ناکامی مواجه کنند. حتی سازمانهای به ظاهر بیطرف بینالمللی نیز بیآنکه نقش اصلی خود را در کنترل منازعات و مناقشات میان کشورها و دولتها ایفا کنند هیچ تلاشی برای مهار ارتش متجاوز بعثی به عمل نیاورند. این روند حتی در صدور قطعنامههای متعددی که از سوی شورای امنیت سازمان ملل متحد صادر میشد مرتبا تکرار میشد. این قطعنامهها که به صورت سلسلهای از سوی این نهاد منتشر میشد فارغ از هر گونه قاطعیت، جامعیت، بازدارندگی لازم و بدون درنظر گرفتن تمهیدات و سازکارهایی کافی برای اجرای این مصوبات بود. بدیهی بود که با توجه به اینکه در طول دوران جنگ، ایران توانسته بود بر آشفتگی و ضعف سازمان نظامی خود در اوایل شروع تجاوز عراق فائق آید و با بالابردن توان دفاعی خود ماشین رزم عراق را متوقف و حتی مجبور به عقب نشینی کند صدور قطعنامههایی که هیچ صراحتی بر شناسایی متجاوزان نداشت قابل اتکا و اعتنا نبود و از سویی دیگر پذیرش آنها تعهدی را برای صدام حسین رئیس جمهوری وقت عراق برای ممانعت از تکرار ماجراجویی هایش ایجاد نمیکرد. در بین قطعنامههای صادر شده تنها قطعنامه ۵۹۸ بود که تا حدودی تامین کننده نظرات ایران بود.
کارگزاران نظام هم برغم بیاعتمادی که به شورای امنیت و سازمانهای بینالمللی داشتند براساس مصالح ملی و شرایط منطقهای و بینالمللی موافقت خود را با قطعنامه ۵۹۸ اعلام کردند و به این ترتیب آتش بس میان ایران و عراق برقرار شد.
اکنون و بعد از گذشت ۳۵ از اعلام پذیرش قطعنامه ۵۹۸ از سوی جمهوری اسلامی، ایران و عراق تحولات فراوانی را دیدند. از یک سو ایران بعد از پایان جنگ به سرعت دست به ترمیم خرابیهای دوران دفاع مقدس زد و با پیشرفتهای مهم در عرصههای مختلف سیاسی، نظامی و امنیتی جایگاه خود را به عنوان یکی از مهمترین کشورهای تاثیرگذار منطقه ارتقا داد و از سویی دیگر عراق بعد از پایان جنگ بار دیگر بواسطه زیاده خواهیهای دیکتاتورش درگیری چند جنگ منطقهای شد و استقلالش را بواسطه اشغال آمریکا از دست داد و با وجود استقرار یک نظام متمرکز جنایات متعددی را از سوی عناصر آشوب طلب مثل داعش دید. اما هر چه بود دو کشور با وجود رویارویی در عرصه نظامی، تعاملات سیاسی مستحکمی را با هم آغاز کردند و به عنوان کشورهای محور مقاومت علیه آمریکا و رژیم صهیونیستی نقش آفریند.