به گزارش
جامجم آنلاین، این جشنواره فرهنگی که هر ساله از ۱۳۴۶ تا ۱۳۵۶ از اواخر مرداد تا اواسط شهریور برگزار میشد در شمار جنجالیترین پروژههای فرهنگی و هنری تاریخ معاصر محسوب میشد. تشکیل هیات امنایى متشکل از: نخستوزیر، هفت وزیر، هفت رئیس سازمان، ریاست دفتر مخصوص محمدرضا پهلوى، استاندار، شهردار... و پرفسور پوپ، مأمور رسمى سازمان سیا و غارتگر میراث فرهنگى ایران نشانگر اهمیت اجرایى این برنامه، براى هدایتگران آن بود.
برابر با آنچه که در اساسنامه این هیات امنا قید شده بود تهیه و تدارک برنامههای جشنواره نمایشی و موسیقی و برقرای پیوندها و همکاری با سازمانهای جهانی هنر و تبادل برنامههای هنری جزو اقدامات بود که از سوی سازمان جشن هنر شیراز باید پیگیری میشد. پس از جلسات متعدد و مکرر هیات امناء اولین برنامه جشن هنر در سال ۱۳۴۶ ش برگزار شد و فرح پهلوى در سخنرانى پایانى آن، در روز سىام شهریور ماه ـ گفت: «بسیار خوشوقتم که اولین جشن هنر ایران با موفقیت بسیار روبرو شد. منظور و هدف از برگزارى این جشن بزرگداشت هنر و هنرمند ایرانى و شناساندن هنر قدیم و جدید ایران به ایرانیان و به خارجیان و همچنین بزرگداشت هنرمندان خارجى و شناساندن شیوه کار آنان به ایرانیان بود... آرزو دارم که جشن هنر شیراز در سال آینده و در سالهاى بعد با موفقیت بسیار روبرو شود و به هدف عالى خود نایل آید.»
فرح پهلوی درباره این که فکر برپایی جشن هنر شیراز از کجا آمده است، میگوید: «حقیقت این است که جرقه برگزاری این جشنها اول در مغز مادرم زده شده بود. مادرم یک روز به اتفاق خاله باجی و عدهای از دوستانش به سفر شیراز میرود و در ضمن مسافرت یک شب به رستورانی در مقابل فرودگاه شیراز رفته و آنجا هنرنمایی یک گروه دوره گرد موسیقی را میبیند که آهنگهای محلی شیرازی را نواخته و آوازهای قشقایی میخواندهاند. مادرم از ساز و نوای این گروه خوشش آمد و در تهران مطلب را به عنوان خاطرهای برایم تعریف کرد و گفت خوب است یک جشنواره هنری مخصوص ساز و آوازهای بومی ایران همه ساله برگزار شود. من این فکر را پسندیدم و وقتی در شیراز بودم با دوستانم صحبت کردیم و قرار شد این کار را سازماندهی کنیم. در ضمن صحبت ها، هر یک از دوستان چیزی به آن افزود و نتیجه آن شد که آقای «فرخ غفاری» گفت به آن تئاتر هم اضافه کنیم و بعضیهای دیگر هم هر یک پیشنهادهایی به آن افزودند و در نهایت من گفتم حالا که چنین است بهتر آن که به آن ابعاد بینالمللی بدهیم و هنرمندان را از سراسر دنیا دعوت کنیم.»
او پیرامون هدف از برگزاری جشن هنر شیراز توضیحاتی میدهد که تا حدی اهداف پس پرده را آشکار میکند: «ما جشن هنر را برگزار کردیم و در برگزاری آن به کارهای جسورانه پرداختیم و حتی نمایشهایی را روی صحنه آوردیم که در اروپا و آمریکا نمایش آنها مقدور نبود! حالا چرا مقدور نبود برای آن که در اروپا و آمریکای آن زمان هیچ هنرپیشهای نمیتوانست در حضور تماشاگران لخت و برهنه بدون هیچ پوششی به ایفای نقش بپردازد! خوشبختانه در این زمان امنیت حاکم بر کشور طوری مستحکم بود که بنیادگرایان و فناتیکها نمیتوانستند در برابر اقدامات مترقیانه ما عرض اندام کنند. ما در صدد بودیم آزادیهای فردی و اجتماعی را در ایران به حداکثر و در سطحی حتی بالاتر از اروپا و آمریکا برسانیم»
فرح پهلوی همچنین درباره بازتاب جشن هنر شیراز در ایران و جهان غرب میگوید: «ما در جشن هنر به گروههای تئاتری غربی اجازه دادیم در ضمن نمایشهایی که روی صحنه میآورند خصوصیترین اعمال جنسی را هم نمایش بدهند. اگر چه این کار در داخل ایران با مخالفتهایی روبه رو شد، اما در غرب مورد توجه قرار گرفت و بسیاری از منتقدان، ما را به خاطر شکستن حریمهای متعصبانه و کور ستودند! من که از برگزاری جشنهای مختلف و باشکوه همیشه لذت میبردم، غرق شعف و شادی میشدم.»
در طول فعالیت یازده ساله این سازمان هنرمندانی از نقاط مختلف جهان میآمدند و به اجرای برنامههای هنری خود میپرداختند. برغم اینکه برنامه مختلف هنری و البته بدون توجه به ارزشهای اسلامی در ایران دوره پهلوی برگزار میشد، اما حجم نمایشهای ضد اخلاقی در این جشنواره آنقدر بود که کم کم باعث اوج گیری اعتراضات از سوی مردم شد.
به عنوان نمونه در دوره چهارم جشن هنر شیراز، نمایشی با عنوان «ویس و رامین» بازیگران با پوشش نامناسب روی صحنه رفتتند که جنجال فراوانی را در پی داشت.
همچنین نمایشی «زارتان برادر تارزان» در سال ۱۳۵۰ اجرا شد که با صحنههایی خارج از عرف همراه بود و بازیگران آن عملا با پرت کردن بالش بر سر مردم، نشستن هنرپیشههای نیمه برهنه در کنار تماشاچی و خوردن و تف کردن روی مردم به مخاطبان بیاحترامی میکردند. نمایشی هم به نام «ساعت ششم» به اجرا درآمد که میزان قبح آن آنقدر زیاد بود که دیدن آن برای افراد کمتر از ۱۸ سال ممنوع شد.
اعتراضات به مجموعه اتفاقات در طول برگزاری این جشنواره فقط مربوط به رعایت نکردن ملاحظات اخلاقی و شرعی نبود بلکه بعضا از گروههایی دعوت میکردند که مسائل ملی را هم به سخره میگرفتند. از جمله اینکه نمایشی به نام رستم و سهراب در جشن هنر شیراز از سوی یک گروه هندی در سال ۱۳۵۱ به اجرا درآمد و بعدها از تلویزیون پخش شد که محتوای آن تخفیف داستانهای حماسی ایران بود و همین مساله خشم طیفهای مختلف جامعه را برانگیخت.
در همین زمینه ساواک در گزارشی نوشت: «نمایش رستم و سهراب در جشن هنر شیراز به وسیله هنرمندان و همچنین پخش آن از تلویزیون موجب خشم و نفرت عمومی و تمام طبقات مردم شده و در هر محفل و مجلس که از این موضوع بحث میشد اکثرا اظهار میکردند که منظور از برگزاری این جشن، محو تعصبات ملی و کشتن غرور و ملیت ایران است که مردم به سنن غرب و اروپا عادت کنند... غالبا میگویند که هندیها قصد خفیف کردن شاهنامه را داشتهاند و بزرگترین سنن و حماسه ایران را بهصورت (پهلوان کچلک) و عروسک بازی درآوردهاند.»
اوج ابتذال جشن هنر شیراز در سال ۱۳۵۵ (دهمین دوره جشن) و سال ۱۳۵۶ (یازدهمین دوره جشن) صورت گرفت. در سال ۱۳۵۵ برنامههایی از جمله فیلم هزار و یک شب در سینما آریانا که روابط جنسی بین زنان و مردان را به نحو کاملا عریان نشان میداد، کشتی جنون در سرای مشیر که طی آن زنی کاملا برنامه روی صحنه ظاهر و توجه تماشاگران را از سایر صحنههای نمایش سلب و به خود معطوف کرده بود و برنامهی دیگری در باغ جهاننما که ظاهرا آن هم پیرامون مسائل جنسی دور میزد، در این سال نشان داده شد.
آنتونى پارسونز ـ سفیر وقت انگلیس در ایران ـ در نقل خاطرات خود، ضمن آنکه این حرکت را یکى از نخستین جرقههاى انقلاب اسلامى توصیف مىکند، مىگوید: «جشن هنر سال ۱۳۵۶ شیراز از نظر کثرت صحنههاى اهانتآمیز به ارزشهاى اخلاقى ایرانیان از جشنهاى پیشین فراتر رفته بود. به عنوان مثال یک شاهد عینى صحنههایى از نمایش را که ترتیب داده بودند یک باب مغازه را در یکى از خیابانهاى پر رفت و آمد شیراز اجاره کرده و ظاهرا مىخواستند برنامه خود را کاملاً طبیعى در کنار خیابان اجرا کنند، صحنه نمایش نیمى از داخل مغازه و نیمى در پیادهرو مقابل آن بود. یکى از صحنههایى که در پیادهرو اجرا مىشد، تجاوز به عنف بود که بهطور کامل به وسیله یک مرد با یک زن در مقابل چشم همه صورت مىگرفت. ولى موضوع به شیراز محدود نشد و توفان اعتراض که علیه این نمایش برخاست، به مطبوعات و تلویزیون هم رسید. من به این خاطر، موضوع را با شاه در میان گذاشتم و به او گفتم اگر چنین نمایشى بهطور مثال در شهر منچستر انگلیس اجرا مىشد، کارگردان و هنرپیشگان آن جان سالم به در نمىبردند. شاه مدتى خندید و چیزى نگفت.»
همزمانى برگزارى این دوره از جشن هنر با ماه مبارک رمضان و ترویج گسترده ابتذال و لاقیدى به همراه نمایش زنده و واقعى «خوک. بچه، آتش» توسط گروه هنرى squat که در برگیرنده شمارى از هنرمندان طغیانگر مجارى بود که به نیویورک مهاجرت کرده بودند اوج ابتذال و دینستیزى را در رژیم پهلوى، نمایان کرد. اینگونه اقدامات رژیم با واکنش امام خمینى (ره) و سایر علماء مواجه شد و به شدت به رژیم حمله کردند.
هزینههای سنگین جشن هنر شیراز
شاید یکی از مهمترین نقدها به جشنهای هنر شیراز، هزینههای بالای آن باشد. گروهها و جناحهای مختلفی چنین نقدی را به جشن هنر وارد کردهاند و حتی در میانشان، سرکردگان رژیم سابق هم دیده میشوند. مینو صمیمی معتقد است که سیاستهای هنری و فرهنگی رژیم که به خلاقیت و مدیریت فرح پهلوی انجام میشد از بودجههای قابل توجهی برخوردار بوده است: «از سال ۱۹۷۳ –متعاقب افزایش درآمد کشور- هرساله بودجه هنگفتی در اختیار روسای سازمانهای فرهنگی و هنری قرار گرفت تا برای رسیدن به هدف بلندپروازانه –ولی بیپایه- شهبانو و ایجاد «هویت جدید فرهنگی برای ایران» فعالیتهای خود را هر چه بیشتر توسعه دهند، که آنها نیز مبالغ کلانی از این بودجه را برای رواج هنر و فرهنگ غربی در کشور به مصرف میرساندند.»
ابوالحسن ابتهاج رئیس سازمان برنامه و بودجه حکومت پهلوی هم در کتاب خاطرات خود معتقد است که جشن هنر شیراز در عین صرف هزینههای فراوان نتیجه قابل توجهی به بار نیاورد: «جشن هنر شیراز با صرف هزینههای هنگفت و به ترتیبی که انجام شد، یعنی ارائه مبتذلترین جوانب فرهنگ غرب، اجرای نمایشات مهمل و بیبند و بار و در مواردی قبیح توسط هنرپیشههای دست دوم خارجی بهخصوص در ماه رمضان، اجرای موسیقی ناشناخته بیسر و ته و ناهنجار خارجی بر سر قبر حافظ بدون تردید اثر سوء در بر داشت و گذشته از آن برداشت مردم عادی از تمدن و فرهنگ غرب، دیدن و شنیدن همین گونه برنامهها بود... اینها همه پلهایی بود برای رسیدن به «دروازههای تمدن بزرگ» که شاه نوید آن را به مردم ایران میداد و عاقبت شوم آن به چشم مشاهده شد.»
واکنشها
روز ۷ شهریور سال ۱۳۴۹ امام خمینی طی نطق شدیداللحنی در مسجد شیخ انصاری نجف، برنامههای مستهجن موسوم به «جشن هنر شیراز» را مورد حمله شدید قرار دادند.
در شیراز هم اعتراضات بسیار بالا گرفت. اولین اعتراض جدی توسط روحانیون مبارز شیراز از جمله: آیت الله دستغیب و آیت الله بهاءالدین محلاتی صورت گرفت که طی سخنانی جشن هنر شیراز را محکوم و نسبت به اهانت به مقدسات دینی شدیداً اعتراض کردند. آیت الله بهاءالدین محلاتی ضمن انتقاد شدید از برنامه موسوم به «جشن هنر شیراز» تهدید کرد اگر این برنامه، همین امشب تعطیل نشود، فردا بازار و مساجد را به نشانه اعتراض، تعطیل خواهد کرد. پیرو این تهدیدات ساواک نسبت به مساله حساس شد و پیگیری آن را در دستور کار خود قرار داد.
موج اعتراض به برنامههای جشن در این سال بالا گرفت و در اکثر محافل رسمی و نیمه رسمی و مطبوعات انتقادات و اعتراضات قابل توجهی بروز کرد. روزنامه اطلاعات در شماره دوم شهریور ۱۳۵۶ خود با چاپ نامه یکی از خوانندگان خود به شدت به جشن هنر شیراز حمله کرد و از آن با القابی، چون شنیع، چندش آور و کثیف یاد کرد.
جشن هنر با اینگونه اقدامات چنان به حیثیت رژیم و دستگاه و فرح پهلوى انجامید که در سال ۱۳۵۷ با اینکه تمام برنامهریزیها براى اجراى جشن انجام و کارتهاى دعوت آماده و پوسترهاى تبلیغى چاپ شده بود، اما رژیم جرأت برگزارى آن را در خود ندید و جشن هنر تعطیل شد.