ناخودآگاه یاد دختر عبدالعلی، قهرمان داستان «غزه فردا را میبیند؛ دویدن تا بعد از هرگز» افتادم. نگارش داستان را در آغاز حمله (۲۷ دسامبر ۲۰۰۸) شروع و ۴۸ساعت بعد در رسانهها منتشر کردم.
در طول داستان ماجراهای مختلفی رخ میدهد و عبدالعلی، قهرمان دوی ماراتن که پیکر دخترکوچکش را به دوش میکشد تا او را به مرز مصر برساند، مجبور میشود همسر و تکههای بدن پسر کوچکش را در محل زندگیاش دفن کند و در طول مسیر دواندوان تمام خاطرات کودکی و جوانی و بزرگسالی و زندگی دشوارش در نوار غزه را مرور کند... تا در این میان مفهوم زندگی و مرگ در نوار غزه برای مخاطب روایت شود.
داستان در نهایت با تطبیق این دو تصویر که معنی امید به نسل تازه را در خود دارد، پایان مییابد: «راهی تا مرز مصر نمانده بود. عبدالعلی شهر رفح را در تاریک - روشن سحر از دور میدید یا حداقل گمان میکرد دیده است... باید خودش را از چشم مردم نیز دور نگه میداشت. در تمام طول مسیر در هر شهر میان راه بالاخره یک نفر پیدا میشد که به او بگوید با این جنازه کجا میروی. هرچه میگفت دخترم زنده است، ببینید چشمانش نور دارد، میگفتند مرده است. هرچه میگفت اگر مرده بود تا الان متعفن میشد، میپوسید، فایدهای نداشت و اصرار میکردند باید دفن شود. هربار دویدن به کمکش آمده بود و گریخته بود...در نور صبحگاهی عبدالعلی دوباره دخترک را در پتویی که همراه داشت پیچید، روی دوشش انداخت و به طرف رفح حرکت کرد. اینبار نمیتوانست بدود.
تصویر پایانی داستان اما این بود: آن روز صبح در ورودی شهر رفح مردمی که تمام صحنههای عجیب بشری را به چشم دیده بودند، دیدههای تازهای را تجربه کردند. آنها دختری را دیدند حدود هشتساله با چشمان زیبای روشن و موهای بلند که پتویی کهنه به سر داشت و چیزی را دنبال خودش میکشید. جسد مردی باریکاندام که به حد کفایت لباس روی هم پوشیده بود. رهگذران به دخترک گفتند: «این کیست؟» دختر محکم گفت: «پدرم». یکی گفت: «او مرده است». دخترک پاسخ داد: «چشمانش باز است و نور دارد». دیگری گفت: «به تازگی مرده است». دخترک گفت: «۱۲روز پیش هم کسانی چنین گفتند. اگر مرده بود، نمیتوانست مرا به اینجا برساند. اگر مرده بود نمیتوانست این راه را از غزه تا اینجا بدون وقفه بدود. اگر مرده بود تا الان متعفن میشد، میپوسید. او زنده است، کافی است کمی غذا به او برسانم و زخمهایش را درمان کنم. وسیلهای دارید تا ترکشها را از سینه و پهلویش خارج کنم؟ پدرم باید فردا را ببیند.»
شک ندارم آن دختر همراه با دیگر خطشکنان جوان عملیات طوفانالاقصی این روزها تا مرزهای بینهایت آزادی و تا بعد از شهرکهای صهیونیستنشین دویده است و چشمان پر از اشک شوق عبدالعلی او را تا بینهایت دنبال کرده است. این همان نسلی است که تشخیص داده هزینه نبرد به مراتب کمتر از سازش و اسارت است. این وقوع یک پیشگویی است یا تحقق رویای نسلمقاومت اسلامی؟
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد