به طوریکه درحال حاضر صحبت از بیش از۱۰۰هزارنفر زخمی و مجروح زن و مرد و کودک فلسطینی و آوارگی نزدیک به ۱.۵میلیون نفر در نوار غزه میشود.این درحالی است که نتانیاهو بهرغم صدور با تاخیر قطعنامه آتشبس از سوی شورای امنیت سازمان ملل متحد در ۲۶مارس۲۰۲۴ همچنان در بوق جنگ میدمد و همزمان ناظران سیاسی بر این اعتقادند که رژیمصهیونیستی جز ویرانی و آوارگی مردم بی پناه فلسطین نهفقط هیچ دستاوردی بهدست نیاورده که خسارات زیادی را نیز متحمل شده است.بدون شک قضاوت عمومی تا این لحظه، این رژیم را بهعنوان طرف بازنده این نبرد شناخته است. به اعتقاد بسیاری از تحلیلگران سیاسی و امنیتی بهنظر میرسد رژیمصهیونیستی بعد از پیروزی در جنگهای کلاسیکی که علیه ارتش کشورهای عربی حوزه پیرامونی خود انجام داد و موفق به اشغال بخشهایی از خاک این کشورها شد از اوایل دهه ۸۰ به این طرف که شیوه نبرد در جبهه فلسطینی ـــ عربی ـــ اسلامی علیه اسرائیل تغییر کرد این رژیم نهفقط برتری در این نبردها را از دست داد، بلکه در نتیجه نقاط ضعف و آسیبپذیریهای این رژیم که از سوی جریانهای مقاومتی شناسایی و مورد استفاده قرار گرفت، منحنی پیروزیهای این رژیم متوقف و روند نزولی بهخود گرفت. اوج این تغییر موازنه قدرت را میتوان در خروج بی قید و شرط و برق آسای رژیمصهیونیستی از جنوب لبنان در سال ۲۰۰۰، ترک غزه بدون هیچ پیششرط در سال ۲۰۰۵ و شکست مفتضحانه این رژیم در جنگ ۳۳ روزه لبنان در سال ۲۰۰۶ و عملیات بینتیجه در سالهای ۲۰۰۹ و ۲۰۱۴ علیه غزه مشاهده کرد.در این ایام که جنگ دیگری به غزه تحمیل شده به اعتراف بسیاری از تحلیلگران سیاسی و افکار عمومی جهان، رژیم صهیونیستی موفقیت نظامی قابل قبولی برای خود ثبت نکرده است. بیتردید آسیبپذیری این رژیم در نبرد جاری از مهمترین عوامل ناکامی آن در جنگ جاری است. این رژیم برخلاف راهبرد نظامی خود در جنگها، مبنی بر اصل برق آسا بودن عملیات، کوتاه بودن زمان نبرد، انتقال جنگ به میدان دشمن و پیروزی قطعی و قاطع در هر نبرد با دشمن، نهفقط در جنگ غزه از این اصول فاصله گرفته که حتی متحمل خسارات جبران ناپذیری نیز شده است. اصل شکست ناپذیری ماشین جنگی رژیمصهیونیستی بار دیگر در این نبرد مخدوش شده، سیستم هشدار و واکنش سریع آن در عملیات ۷ اکتبر ۲۰۲۳ توان عملیاتی خود را از دست داد و این رژیم علاوه بر متحمل شدن خسارات مالی و اقتصادی، بهطور بیسابقه و قابل توجهی اسیر در اختیار رزمندگان حماس داشته و صدها نفر از کارکنان نظامی این رژیم در جنگ غزه کشته و مجروح شدهاند.در پشت موضوع آسیبپذیری رژیم صهیونیستی که بهوضوح در این جنگ خود را در برابر افکار عمومی جهان به نمایش گذاشته، علل متعددی قرار دارد که ذکر تمام این موارد در این مقاله نمیگنجد و لذا حسب اولویت و به اختصار به بیان مهمترین این علل بسنده خواهد شد.یکی از مهمترین علل ضربهپذیری رژیمصهیونیستی را میتوان در توان بالا و دست برتر جنگجویان فلسطینی در جنگ ارادهها دانست. رزمنده فلسطینی برای برگرداندن سرزمین خود که توسط اشغالگر صهیونیستی غصب شده در قیاس با عنصر نظامی صهیونیستی که از سرزمین مادری خود به فلسطین هجرت کرده از ارادهای محکمتر در میدان جنگ برخوردار بوده و احساس میکند که برای هدفی مقدس وارد این کارزار شده ولذا در هر دو صورت پیروزی یا شکست؛ خود را پیروز میدان میداند.هنری کیسینجر معتقد است در جنگ نامتقارن بین یک ارتش کلاسیک با مجموعهای چریکی، اگر ارتش کلاسیک به پیروزی قطعی نرسد، شکست خورده و اگر چریک شکست نخورد، پیروز است. بهدرستی این معادله در نبرد جاری در غزه به اثبات رسید. اشتباه بزرگ نتانیاهو در این جنگ، و ایهود اولمرت در جنگ ۳۳ روزه علیه رزمندگان حزبا... لبنان در سال ۲۰۰۶ این بود که اهداف غیرقابلدستیابی را برای ارتش اسرائیل ترسیم کردند که خود عامل ناکامی ماشین جنگی صهیونیستها شد؛ اهدافی چون نابودی حزبا... و حماس! یا آزادسازی اسرا بدون مذاکره یا اتخاذ رویکرد ویرانسازی و نابود ساختن زیرساختهای حزبا... در لبنان و حماس در غزه بدون توجه به توانمندیهای محدود ارتش این رژیم و بدون درنظر گرفتن سناریوی بعد از جنگ که این واقعیتها بهوضوح در نبرد غزه خود را نمایان ساخت و عامل تاثیرگذاری در ایجاد اختلافنظر بین این رژیم و مسئولان آمریکایی شد. اکثر ناظران نظامی بر این اصل اعتراف دارند که ارتش اسرائیل تاب و تحمل جنگ طولانیمدت را نداشته و هرچه بر عمر جنگ افزوده شود، علائم ناتوانی ارتش نمایانتر شده و خسارات پرستیژی و حیثیتی را متحمل خواهد شد. نَفَسِ ارتش صهیونیستی در جنگها کوتاه و طولانی شدن زمان نبرد از نقاط ضعف این ارتش است.آنچه که جنگ غزه را در قیاس با نبردهای گذشته متمایز کرده و موجب آسیبپذیری بیشتر ارتش و رژیمصهیونیستی شده، برتری فلسطین و ضعف اسرائیل در جنگ روایتها بود. مردم فلسطین در این نبرد موفق شدند با بهدست گرفتن ابتکار عمل در بعد رسانهای عملا افکار عمومی جهانیان را به نفع خود بسیج کنند. قطعا خونهای پاک کودکان و مادران بیگناهی که در نتیجه قساوت عمل صهیونیستها به زمین ریخته شد در این کارزار تاثیر فوق العادهای داشت.از سوی دیگر ارتش اسرائیل در جنگ غزه آمادگی لازم برای ورود به جنگ در چند جبهه را نداشت. وحدت میادین نبرد که به عنوان استراتژی جدید محور مقاومت در این جنگ رونمایی شد، توانست بخش قابلتوجهی از توان نظامی دشمن صهیونیستی را به خود مشغول سازد و نقطه قوتی برای فلسطین و پاشنه آشیل اسرائیل شود. محور مقاومت (ایران، لبنان، یمن، عراق و سوریه...) موفق شد در این مرحله از نبرد کهنه و قدیمی بین اسرائیل و فلسطین قواعد جدیدی را در میدان نبرد به اسرائیل تحمیل کند که طراحی نحوه مقابله با آن در نبردهای آتی برای اسرائیل و حامیان غربی این رژیم بسیار زمانبر و پرهزینه خواهد بود. به بیان دیگر میتوان گفت که رژیم اسرائیل در نبرد غزه بهوضوح از موضع تهاجمی خود در جنگهای گذشته خارج و بهدلیل بهدست گرفتن ابتکار عمل از سوی محور مقاومت، این رژیم در موضع تدافعی و انفعالی قرار گرفت.رویکرد اسرائیل مبنی بر اتخاذ استراتژی خشونت فوقالعاده در میدان نبرد علیه فلسطینیها، نه فقط نتیجه مطلوبی برای این رژیم در بر نداشت بلکه همچون تیغ دو لبه، خود به عامل فشاری علیه رژیم صهیونیستی و نقطه آسیبپذیر آن مبدل شد. رویکرد تحمیل خسارت حداکثری به مردم فلسطینی ساکن نوار غزه که با هدف تنبیه مردم حامی مقاومت صورت گرفت، باعث نشد که غزاویها از حمایت خود از حماس دست بکشند بلکه ایستادگی شگفتآور آنان در کنار مقاومت و تحمل بالای مردم این سرزمین زبانزد افکار عمومی جهان شد. از سوی دیگر همین عامل نیز خود به فشاری علیه اقدامات وحشیانه ارتش اسرائیل مبدل شد بهطوریکه حامیان غربی این رژیم (بهویژه آمریکا و فرانسه) در برابر فشار افکار عمومی خود ناچار به تعدیل در سیاست حمایت بیچون چرای خود از رژیم صهیونیستی شدند.
باخت در کارزار تعیین کننده
آنچه که در این جنگ قابل توجه است اینکه اسرائیل ناگزیر وارد نبرد در کارزاری شده که بهعنوان ضربهپذیرترین میدان برای ارتش و موجودیت این رژیم جا افتاده است. صهیونیستها در نگاه توراتی خود همواره از غزه بهعنوان جهنم یاد میکنند و بر همین اساس بود که آریل شارون تصمیم به تخلیه و ترک غزه گرفت. غزاویها مردانی جنگجو، مومن به قضیه فلسطین و راسخ در میدان نبرد بوده و هستند و جغرافیای پیچیده و تراکم جمعیتی این قطعه کوچک اما مهم از خاک فلسطین نیز برای هرگونه عملیات نظامی از سوی ارتش صهیونیستی با دشواریهای زیادی مواجه خواهد بود. در واقع میتوان با قطعیت گفت که غزه و جنوب لبنان پاشنه آشیل صهیونیستها در هر نبردی در آینده خواهند بود.اضافه بر موارد ذکر شده، میتوان به مواردی چون: فقدان رهبری کاریزماتیک در جامعه اسرائیل (بعد از مرگ آریل شارون) و طولانی شدن مرحله گذار و انتقال جامعه صهیونیستی از نسل اول به نسلهای بعد، عدم وجود نیرویی همگرا در مجتمع اسرائیلی، توجه عام مجموعه صهیونیستی به افراطگرایی و تندروی و همزمان عدم احساس مسئولیت و پاسخگو نبودن رهبران آن در قبال قوانین و تعهدات بینالمللی و بسیاری عوامل دیگر را در آسیبپذیر بودن جامعه اسرائیل ذکر کرد که برخی از آنها در خلال جنگ غزه خود را نشان داد.