قصه در این فصل از خطه کردنشین ایران آغاز شد و با سفر اهالی روستا به استانهایی همچون کرمان و سیستان و بلوچستان ادامه پیدا کرده است. در این سفر شاهدیم که هنوز همولایتیهای شیرین و خوش زبان آقای نونخ در ایجاد طرح خنده بر لبان بینندگان موفق عمل میکنند و تا امروز میتوان ادعا کرد، نونخ در قصهپردازی و خلق موقعیتهای تازه پس از عبور از پنج سری به بنبست نرسیده و راهش همچنان میتواند ادامهدار باشد. سعید آقاخانی که سالهاست تواناییاش در کارگردانی سریالهای کمدی را به اثبات رسانده، بلوغ خود را در این حرفه با ساخت پنج فصل از سریال نونخ و حفظ جذابیتهای آن نشان داده است. یادم هست سال گذشته بود که وی در جلسه تجلیل از عوامل نونخ۴ بهدلیل سفر، حاضر نبود اما پیام صوتی فرستاده بود و در آن عنوان کرد: «من در شهرستانزاده و بزرگ شدم و میدانم بسیاری از مردم فقط تلویزیون را دارند و با آن سرگرم میشوند. بهعنوان فردی که عاشق تلویزیون هستم و در آن رشد کردم، دوست دارم برای آن کار بسازم.» این نگاه او به رسانه ملی و همچنین آثارش برای این قاب بهویژه نونخ که مملو از نمادهای فرهنگی و بومی است، متبلور شده. او کارگردانی است که از ریسک نمیترسد. نمونهاش همکاری با امیر وفایی، نویسنده این سریال برای تغییر در فضای قصه در هر سری نونخ است. او در این فصل اهالی روستا را با یک مینیبوس به سفر میبرد و از این حیث باید گفت کار دشواری را برای خود در مقام کارگردان رقم زده است.همچنین در هر سری شاهد تغییرات جالب توجهی هستیم که خطر پس زدن مخاطبان را بهدنبال دارد اما هر بار میبینیم برای غالب سلیقهها ختم به خیر میشود. این نوع خطر کردن در کارگردانی آثاری با درونمایه متفاوت یا ساختارهایی که خرق عادت میکنند را باز هم از او سراغ داریم. نمونهاش سریال راز بقا (پخش شده در شبکه نمایش خانگی) با فضایی منحصربهفرد که جایی میان خیال و واقعیت سیر میکرد. همانطور که بیان شد، آقاخانی در فصل جدید سریال تلویزیونی خود دل به جاده زده و خودش هم این نوع سریالسازی را در تلویزیون کمیاب تلقی کرده و از دشوارترین کارهایش دانسته که تا امروز نتیجه قابل قبولی هم از آن حاصل شده است. باید دید در ادامه این قصه پر پیچ و خم و بده بستانهای کلامی شخصیتهای آن که دیگر برای مخاطبان به افرادی آشنا و دوستداشتنی بدل شدهاند تا کی تازه میماند و چقدر میتواند در صورت ادامهدار شدن در فصلی دیگر، همچنان دیدنی باشد.