اونمونه اعلای شعر سهل و ممتنع است، فصاحت و روانی شعرونثرش نمونه ندارد و اگر نبود، زبان فارسی به جایگاه امروزی خود نمیرسید.آنچه درباره سعدی قابل توجه است، این است که شعر او دردوران زندگی و اندکی بعد از مرگ او، در سراسر جهان منتشر شد، شعری که خود بهعنوان رسانهای قدرتمند در زمانهاش عمل میکرد و مخاطبان انبوهی را به سمت خود جلب و جذب نمود. این ویژگی در بسیاری از شاعران بزرگ کلاسیک فارسی وجود دارد اما در میان آنها، شهرت جهانگیر سعدی جنس و قوت بیشتری داشته است. شعر در آن دوران مهمترین و قدرتمندترین رسانه رایج بوده است و با بهمیانآمدن رسانههای ارتباط جمعی، کمکم این ویژگی رسانگی شعر کمتر شد و شعر برای رواجیافتن به دیگر رسانههای قدرتمند، نیازمند شد. هیچ رسانهای مانند تلویزیون نمیتواند به رواج شعر در میان مردم کمک کند، نمونههای خوب وجذاب شعر را برای عموم مردم معرفی کند و شاعران خوب و ارجمند را به مخاطبان بشناساند. انتقادی که در طول دههها وسالهای اخیر به تلویزیون وارد بوده است، بیتوجهی به شعر بهعنوان هنرملی ایرانیان بوده؛ اتفاقی که در دوران جدید تحولی صداوسیما در حال رنگباختن است و نمونه روشن آن برنامههایی چون «چهارگاه» در سحرهای ماه رمضان و از آن مهمتر برنامه «سرزمین شعر» است. در این گزارش با برخی دستاندرکاران این برنامه درخصوص چگونگی رسیدن به ایده اجرایی این برنامه و تأثیر آن در حرکت کلی شعر معاصر صحبت کردهایم.
شعر از حاشیه به متن آمد
علیرضا قزوه، شاعر و مدیر مرکز شعر، موسیقی و سرود رسانهملی که سال گذشته دبیر جشنواره شعر فجر بود، در همان زمان که مسئولیت دبیری جشنواره را به عهده گرفت، ایده داشتن پیوست انضمامی رسانهای برای جشنواره شعر فجر را مطرح کرد. او که خود بهعنوان یک شاعر و یکی از مدیران رسانهملی، همزمان دغدغه شعر و رسانه را دارد، درباره چگونگی اجراییشدن این ایده میگوید: رسانهملی متولی شعر دارد اما قبلا در هیچ دورهای متولی شعر نداشت. در دفتر شعر، موسیقی و سرود صداوسیما سال گذشته جشنواره بینالمللی شب شعر بزرگ غزه، جشنواره شعر انرژی هستهای صلحآمیز و صلح جهانی با حضور شاعران ۲۰ کشور و نیز گردهمایی بزرگ شاعران را در زیباکنار با حضور ۵۰۰ شاعر و اهالی موسیقی برگزار کردیم. ضرورت برگزاری برنامههای بزرگ در زمینه شعر در رسانهملی احساس میشد چراکه شعر نتوانسته است با مردم آشتی کند و به خانههایشان راه یابد و سر سفرهشان بنشیند. شعر همیشه در حاشیه جامعه و رسانهها بوده است. برخلاف سینما، موسیقی و هنرهای دیگر که مورد توجه جدی بودهاند و برایشان برنامه ساخته شده است، در مورد شعر چنین نبوده است. امسال در جشنواره شعر فجر دیدم که ۱۸ دوره جشنواره بهصورت تکراری برگزار میشده است و تنها در چند استان برنامه شعرخوانی نهایتا در یک گستره چندهزارنفری مخاطب برگزار میشد ولی ایده ما این بود که باید این مخاطب میلیونی شود.قزوه با بیاناینکه درست است ایده اصلی برنامه از بنده بوده ولی خیلیها کمک کردند تا این ایده پخته شد و به سرزمین شعر رسیدیم، میگوید: حتی برای اسم برنامه هم ساعتها وقت گذاشتیم و پیشنهادهای مختلف گرفتیم تا به این اسم که پیشنهاد آقای سیار بود، رسیدیم. آقای زارعان که سابقه خوبی در ساخت برنامههای ادبی در سیما داشت، به جمع اضافه شد و مدیر شبکه چهار هم خیلی جدی در این عرصه ورود پیدا کرد. ما ابتدا انتظار داشتیم یک برنامه ۱۵ ــ ۱۰ شبه باشد اما مدیر شبکه گفت من تا یک ماه هم حاضرم وقت به این برنامه بدهم. بودجه هم از جاهای مختلف گرفتیم. خود بنده، آقای مؤدب، آقای زارعان، آقای سیار و دیگر دوستان هم وقت زیادی گذاشتند و بودجه هم برای برنامه گرفتند.مدیر مرکز شعر، موسیقی و سرود سازمان صداوسیما با تأکید براینکه سرزمین شعر، یک برنامه جمعی شاعران و شکلگیری آن نتیجه یک کار جمعی است، میافزاید: به ایده مخاطب چند میلیونی بسیار نزدیک شدهایم و بازخوردهای خوبی گرفتهایم. از شهرستانها و استانها تشکر کردند. برنامه و حمایت خوبی در دانشگاه تهران با بچههای کارشناسی ارشد داشتم. خیلی از آنها میگفتند تشویق شدهایم شعر بگوییم، این برنامه تأثیری در حد درسهای دانشگاهی برای ما داشته و همانطور که رئیس رسانهملی و وزیر ارشاد گفتهاند، این برنامه ادامه خواهد یافت.
شاعران بزرگ، خودشان را نشان دادند
از قزوه درباره تأثیر تولید و پخش برنامههایی مانند سرزمین شعر، بر حرکت کلی شعر و ادبیات معاصر پرسیدیم و او در پاسخ گفت: چنین برنامههایی حتما سطح شعر و سطح توقع مردم را از شعر بالا میبرد و فهم درستی از شعر در جامعه ایجاد میشود. دراین برنامه شاعرانی مطرح شدند که پیشتر در جامعه مطرح نشده بودند و مردم آنان را نمیشناختند. ضمناینکه رقابتها دراین برنامه جدی و فشرده بود بهگونهای که برخی شاعران خیلی خوب از همان مرحله نخست بالا نیامدند. خیلی از شاعرانی که امروز در جامعه ما مطرح هستند، جرأت شرکت دراین رقابت نداشتند. آنهایی که شرکت کردند، شاعران پردلی بودند و دل و جرأتشان بالا بود. شاعری که به خودش و شعرش اعتماد داشته باشد، بزرگ است و شاعرانی که در سرزمین شعر شرکت کردند، ۸۰درصدشان شاعران بزرگی بودند. مصاحبهای از یکی از شاعران خواندم که گفته بود شاعرانی که دراین برنامه شرکت کردند، ضعیف بودند و به شعر لطمه زدند ولی من این حرف را نادرست میدانم وحرفاین شاعررا این گونه تصحیح میکنم که ۸۰درصد شاعران شرکت کننده در سرزمین شعر، شاعران خدوم به شعر بودند و در مسیر شاعر بزرگ شدن قرار داشتند، در میان آنها سهراب جوان، اخوان جوان و شهریار جوان را با مصداق پیدا کنیم. شاعرانی که آمدند،خوب بودند حتی شاعرانی با سن و سال بالا با دل و جرأت زیاد به مسابقه آمدند و هیچ کم نداشتند. این شاعران، تراز شعر انقلاب را مطرح کردند.
رسانه، شاعرانه شد
محمد مهدی سیار، شاعر و ترانهسرا که در برنامه «سرزمین شعر» وظیفه اجرا را نیز بهعهده داشت، درباره چگونگی انتخاب خود به عنوان مجری برنامه میگوید: قرار بود به عنوان یکی از داوران حضور داشته باشم و یک مجری رسانهای در آن جایگاه قرار بگیرد، البته از ابتدا دوستان لطف داشتند و میگفتند که من مجری برنامه باشم اما میدانستم کار سختی است و من هم تجربه آنچنانی هم دراین حوزه نداشتم ضمناینکه فکر میکردم یک چهره رسانهای هم باید باشد تا این تصور به وجود نیاید که صرفا یک دورهمی شاعرانه است، بنابراین خیلی تلاش کردم خودم در جایگاه مجری قرار نگیرم اما به هرکدام از دوستان مجری حرفهای که فکر میکردیم، این بیم میرفت که ارتباط تنگاتنگ با شعر معاصر و نقد نداشته باشد، ضمن اینکه زمان زیادی هم نداشتیم و درنهایت من گفتم برای کامل شدن این قاب، یک خواننده در آن قرار بگیرد تا ارتباط مخاطب با برنامه از آن طریق هم برقرار شود و در نهایت به آقای افتخاری رسیدیم و ایشان خیلی به ما کمک کرد. یک مخاطب عادی که کانالها را بالا پایین میکرد همین که میدید آقای افتخاری به یک برنامه آمده، تأمل میکرد برای همین برای جذب مخاطب، حضور آقای افتخاری خیلی مهم بود ضمناینکه ایشان اجراهای خیلی خوبی هم داشت و اگر میخواستیم از عطار حرف بزنیم، ایشان «ای دل اگر عاشقی» را داشت، اگر میخواستیم از سعدی حرف بزنیم، یکی از کارهای مهمش «بوی گل و ریحانها» بود و اگر میخواستیم از مولوی بگوییم، قطعه معروف «مرده بدم زنده شدم» با ذوالفنون را داشت و از بیدل کلی خوانده است. از نظر اتصال و ارتباط با شعر کهن، علیرضا افتخاری کم نظیر است و از نظر اتصال و ارتباط با شعر معاصر هم بی نظیر است، چراکه «نیلوفرانه» قیصر امین پور را خوانده است، از حسین منزوی و حتی از شاعران جوانتر از جمله خود من، آثار زیادی خوانده و حضور ایشان در برنامه، اتفاقی بود که بعدها از آن خواهند گفت. لذا من به عنوان سخنگو و دبیر هیأت داوران در جایگاه اجرا قرار گرفتم. سیار با اشاره به شیوه مرسوم دعوت از شاعران در برخی برنامههای صداوسیما در گذشته میگوید: پیشتر وقتی شاعران به برنامههای تلویزیونی دعوت میشدند از آنها سؤالهایی از این دست میشد که چه شد به شعرگفتن پرداختید یا درباره چه چیزی شعر میگویید، سؤالاتی که مانند آبسرد روی سر شاعر ریخته میشد. رسانه نمیتوانست قابی در اختیار شعر قرار دهد و در بازی شعر شرکت نمیکرد و وارد سرزمین شعر نمیشد بلکه معمولا شعر را وارد سرزمین رسانه میکردند که در این صورت شعر باید به ترانه و تصنیف تبدیل و از زبان خواننده شنیده میشد یا به یک بازی رسانهای مانند مشاعره یا بداههسرایی تبدیل میگشت که شاعران جدی وارد چنین فضاهایی نمیشوند. تلاش برای اینکه شعر وارد بازیهای رسانهای شود، از پیش شکست خورده است و سرزمین شعر تلاشی برای این بود که بهجای اینکه شعر را وارد رسانه کنیم، رسانه را شاعرانه کنیم. در طول تاریخ ما شعر خود یک رسانه بوده است که تاریخ، شناسنامه و قواعدی دارد و نمیتوانیم آن را بهعنوان بخشی از یک برنامه ببینیم و در تلفیق با هنرهای مجالس یا به شکل زینتالمجالس به آن نگاه کنیم. خود همین که شاعر بایستد و شعر بخواند و حرمت ببیند و داوری بشود. این که شعر داوری بشود اگرچه برای رسانهایتر شدن کار است اما از قدیمالایام در سنت ما داوری درباره شعر وجود داشته است. هم فضای انجمنداری را در این برنامه میبینیم که شعر خوانده شود و درباره شعر حرف زده شود و به شاعر پیشنهاد بدهند همان سنت نقد ادبی و انجمن ادبی است که آن را وارد رسانه کردهایم و هم سنت داوری و تشخیص برتر بودن شعرها نسبت به هم در سنت ادبی ما وجود داشته است چنانکه ادبا و شعرا همواره بحث میکردهاند که مثلا حافظ برتر است یا سعدی یا شاعران برتر شعر فارسی چه کسانی بودهاند و بههمیندلیل چیزی تحمیلی به شعر نبوده است و از سویی هیجانی که مخاطب نیاز دارد به او بدهد و ساختاری هم به شعرخوانیها میدهد؛ یعنی شاعران شعر میخوانند و گروهی از آنان حذف میشوند و گروهی به مرحله بعدی میروند و شاعرانی که در مرحله نهایی حضور داشتند، هفت شعر خوانده بودند تا به این مرحله برسند و فرصت داشتهاند قالبهای مختلف، موضوعات و لحنهای شعری خود را به داوران نشان دهند.
کار برای دورههای بعد سخت شده است
سیار با اشاره به کیفیت بالای شعرهایی که شرکتکنندگان در این مسابقه خواندند، میگوید: من فکر میکنم این برنامه به مخاطب حرفهای یا نیمهحرفهای یک شوک وارد کرد زیرا شاعرانی که توانسته بودند در فضای رسانهای خود را به مخاطب بشناسانند، انگشتشمارند ولی شاعران حرفهای زیادی هستند که خیلی بهتر از این شاعران مطرحشده شعر میگویند منتها قاب رسانهای درستی برایشان مهیا نشده بود. مخاطبی که شعر امروز و شعر جوان را با اسمهایی محترم و محدود میشناخت ناگهان دید چقدر شاعران خوب از سراسر کشور و سرزمینهای فارسیزبان با موضوعات متنوع و جذاب وجود دارند که آثارشان به این راحتی به دست و گوش مخاطب نمیرسد. خیلیها را من میبینیم که میگویند ما طرفدار آن شاعر شدیم که تابهحال اسمش را هم نشنیده بودیم و سلیقههای مختلف گمشده خود را پیدا کردند.وی عمومیت برنامه را نقطهقوت آن میداند و میافزاید: ما هیچ محدودیت، موضوعی، قالبی، جنسیتی و سنی قرار ندادیم و این عمومیت، مرکزیتی بهاین برنامه میدهد که ویترین و نمایشگاهی از دستاوردهای طبع شاعران در یک سال عرضه شود و مانند جشنواره فیلم فجر که یک فیلمساز نامدار بهاین دلیل که نامدار و پیشکسوت است، ابایی ندارد که خود را در معرض داوری قرار دهد؛ کسی که یک دوره داور سرزمین شعر بوده است، خود با افتخار یک دوره بعد بهعنوان شرکتکننده در برنامه حضور پیدا کند یا شاعری که در این دوره، در جایگاه بالایی ایستاده، دوباره شرکت کند و بگوید من آن شاعر قبلی نیستم و این تجربههای ادبی خودم را در معرض قضاوت قرار دهم، چراکه شعر همیشه نو و تازه است.به نظرم این برنامه بزرگمنشی جامعه شعری و ادبی ما را هم نشان داد؛ این که شاعران صاحب عنوان نترسیدند و آمدند و کمک کردند چون حس کردند قدمی برای شعر برداشته میشود و هرچه در گام نخست این قدم محکمتر باشد، بهتر خواهد بود. این ریسک کردن نشان از روح بلند و مناعتطبع دوستانی دارد که آمدند و شرکت کردند. اینکه پای کار این برنامه ایستادند، کار این برنامه را آسان کرد چرا که شعرهایی که مردم شنیدند،شعرهای ضعیف ومبتدیانه نبود و این توقع را بالابرد. البته گامهای بعدی را هم سخت کرد چرا که نباید ازاین تراز کوتاه بیاییم وسعی کنیم این برنامه آن جذابیت رابه قدری داشته باشدکه حتی آن افراد شاخصتری که به هر دلیل دراین برنامه شرکت نکردند، مایل شوند دراین برنامه شرکت کنند و یک دورهمیشاعرانه شکل بگیرد.
شعر بالاخره در رسانهملی جایی پیدا کرد
یکی از سرگروههای برنامه، مصطفی محدثی خراسانی بود که در باره چگونگی پیشنهاد سرگروهی به خود، میگوید: سال قبل، بعد از ۲۰ سال آقای قزوه دبیر جشنواره شعر فجر شد، به دلیلاینکه ایشان همیشه به دنبال طرحهای تازه و تحول است، از همان ابتدا این موضوع در ذهن ایشان جرقه زده بود که امسال شعر فجر را به نحوی رسانهای کند و ارتباط بیشتری میان تلویزیون و شعر فجر برقرار کند. این فکر اولیه بود و وقتی ایشان این طرح را در شورای شعر مرکز موسیقی صداوسیما مطرح کرد، نظرات متفاوتی مطرح شد و نهایتا نظر جمعاین بود که شعر فجر یک برنامه تلویزیونی جدای از بررسی کتابها داشته باشد. این فکر اولیه بود و بعد ازاینکه احساس شد قابلیت اجرایی دارد، شورایی با حضور هفت، هشت نفر از دوستان تشکیل دادند که من هم جزو آنها بودم. بعد از آن در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و در دفتر آقای مؤدب جلسهای برگزار شد که طرح دراین مرحله عملیاتیتر شد و در آنجا بود که آقای قزوه از دوستان خواست هرکدام یک گروه تشکیل بدهند و هرکدام هشت شاعر را معرفی کنند تا ببینیم چطور میشود یک برنامه تلویزیونی تولید کرد و گام به گام پیش رفتیم. ابتدا قرار بود در دهه فجراین برنامه تولید شود اما چون فرصت کم بود و هنوز طرح نپخته بود با رایزنی با آقای زارعان، تهیهکننده برنامه، قرار براین شد که برنامه در ماه مبارک رمضان عملیاتی شود. از همان ابتدا اصلا بحث رقابت، زیاد مطرح نبود و من هم سراغ کسانی رفتم که به همین راحتی نمیپذیرفتند و وقتی من اسامیرا مطرح کردم، خیلی از دوستان میگفتند این افراد به برنامه نمیآیند که من گفتم به خاطر لطفی که دوستان دارند، خواهند پذیرفت و خوشبختانه دوستان پذیرفتند و در برنامه حضور یافتند. به نظرم کار ارزشمندی بود چرا که بالاخره رسانهملی جایی برای شعر باز کرد و قطعا در نخستین گام بدون اشکال نبوده است اما در مجموع کار آبرومندی برای شروع بود.محدثی برخی داوریها را نقطه ضعف مهم دوره اول برنامه میداند و میگوید: چون مردم در لحظه، شعر و در پایان همان برنامه، نتیجه داوریها را میشنوند، داوریها باید خیلی قابل دفاع باشد که در مواردیاینگونه نبود. هیأت داوران اگرچه تکتک افراد قابل دفاعی هستند اما خروجی رأی آنها در مواردی رضایتبخش نبود. شاید ۲۰ تا ۳۰درصد از داوریها اینگونه بود که من خودم به عنوان کسی که۴۰ سال است در کار داوری شعر هستم، از نتایج تعجب میکردم و این موارد بازخورد داشته است. برنامه هنوز شکل نهایی خود را پیدا نکرده است و عوامل برنامه روز به روز تصمیم میگرفتند که چه باید کرد. حتی از روز نخست مشخص نبود مرحله نهایی قرار است چگونه اجرا شود. اینها در طول مسیر شکل گرفت که البته بخشی از آن طبیعی هم بود چرا که تجربه اول بود. درباره حضور آقای افتخاری هم باید گفت، اصل حضور ایشان خوب بود اما میزان دخالت، حضور و وقتیکه به ایشان داده میشد یا استفاده از چند خواننده به جای یک خواننده، قابل بررسی است. اگر نشستی برای ارزیابی و آسیبشناسی برنامه برگزار شود، میتوان برنامه را مورد نقد قرار داد تا در مراحل بعدی بینقصتر و جذابتر باشد.
شعر به پلهای ارتباطی نیاز دارد
محدثی هم نظرش را درباره تأثیرات ساخت و تولید چنین برنامههایی در رسانهملی، بر حرکت کلی شعر معاصر اینگونه توضیح میدهد: من در دورهای که سردبیر مجله شعر بودم، یکی از دغدغههایم این بود که در این رسانه مکتوب قالبهایی تعریف کنم تا شعر را برای مردم قابل استفاده و ملموس کنم، در قالب ویژهنامه برای اشخاص برجسته، ویژهنامه برای برخی قالبهای شعری مانند غزل، شعر کوتاه و... یا برخی ویژهنامههای مفهومی مانند شعر آیینی، شعر طنز و ... ظرفیت عظیمیدارد ولی برای ارتباط با مردم به پلهای ارتباطی نیاز دارد. این کار، کمکی دوسویه است، هم باعث نفوذ و حضور بیشتر شعر در میان مردم میشود و هم اینکه وقتی ارتباط شعر و شاعر با مردم بیشتر باشد، به واقعیتر شدن شعر کمک میکند و باعث میشود شاعر از برج عاج ذهنی خود بیرون آمده، با مردم تعامل برقرار میکند؛ این امر باعث میشود شعر شاعر جان اجتماعی و مردمی بگیرد. بسیاری از اتفاقاتی که در دهه ۷۰ افتاد و نحلهسازیهای بیهودهای که در شعر بهراه افتاد به این دلیل بود که شاعر با مردم ارتباط نداشت، دچار توهماتی میشد که باعث میشد در خانهاش بنشیند، یکشبه نحله بسازد و صبح مانیفست شعری بدهد. این مورد وقتی که شاعر از مردم و محیط جامعه دور باشد، اتفاق میافتد.
از داوریها دفاع میکنم
محمدکاظم کاظمی، شاعر و منتقد افغانستانی از دیگر داوران برنامه «سرزمین شعر» که در ابتدا نگرانیهایی برای پذیرش داوری برنامه داشته، میگوید: واقعیت امر این است که وقتی در ابتدا بحث سرزمین شعر شد، تصورم این بود که برنامه جدی و جذابی از کار درنیاید و مخاطب دوستدار شعر از آن استقبال نکند. ضمن اینکه تصور میکردم احتمالا شاعران مبتدی در آن شرکت کنند و مانند برنامههای استعدادیابی شود اما وقتی وارد برنامه شدیم، دیدیم که شاعران حرفهای زمانه ما در برنامه حضور یافتهاند. خیلی از آنها شاعرانی بودند که در جشنوارهها مقام آورده بودند و همین سطح مسابقه را از نظر کیفی بالا میبرد. ضمناینکه از نظر برنامهسازی هم کار خوب و حرفهای برای برنامه صورت گرفته بود. تصور دیگری که داشتم، این بود که برنامه تنوع موضوعی نداشته باشد ولی وقتی برنامه آغاز شد، دیدیم که الزامی از نظر موضوعات برای داوران و شرکتکنندگان وجود نداشت و مجبور نبودیم تنها شعرهای مربوط به جریان شعر انقلابی و مذهبی را مطرح کنیم. سیاست کلی برنامه، وجود فضای باز برای مطرح شدن همه موضوعات شعری بود کمااینکه دیدیم در این برنامه شاعرانی، حتی شاعران خانم، شعرهای عاشقانه خوبی خواندند. همینطور شعرهایی درباره مسائل ملی یا شعر طنز خوانده شد و مضمون، ملاکی برای داوری نبود؛ تنها چیزی که ملاک بود، کیفیت شعر بود.وی درباره دلیل این ذهنیت خود میگوید: مقداری از این پیشداوری به دلیل برنامههای ادبی مانند برنامه مشاعره بود که در صداوسیما اجرا میشد و بخشی هم به دلیل این بود که تصور میکردیم قید و بندهای خاصی در صداوسیما در مطرح شدن شاعران و موضوعات شعری وجود داشته باشد و به همین دلیل فکر میکردیم برنامه از نظر شرکتکنندگان و مخاطبان همهگیر نباشد. دلیل دیگر نگرانی من به عنوان داور این بود که تصور میکردم نمیتوان برنامه شعری را مانند برنامههایی چون استعدادیابی یا مشاعره، در همان زمان داوری کرد؛ چون همیشه در داوریها با دقت و حوصله چندین بار شعرها را میخواندم و این تصور در من بود که نمیدانیم شاعر چه میخواند و باید فیالمجلس شعرها را داوری بکنیم. اصلا در خودم توانایی داوری زنده در برابر چشم مخاطبان را نمیدیدم ولی وقتی دیدم که داوری به صورتی نیست که با چیز غیرمنتظرهای روبهرو شویم و همان لحظه اعلامنظر عملی کنیم، این دغدغه رفع شد و امروز تا حد قابلتوجهی از داوریها دفاع میکنم.وی در ادامه میگوید: یکی از مسائلی که در داوریها میتواند مسألهساز باشد این است که داوران بدون شور و دقت اعلامنظر کنند و نمرهای بدهند که باعث شود نمره یک داور روی میانگین کلی نمره شاعر تأثیرگذار باشد. اما در این برنامه بعد از پایان شعرخوانیها، داوران وارد شور میشدند و درباره شعرها بحث و گاهی شعرها را بازخوانی میکردند در نهایت تقریبا به یک اتفاق نظر میرسیدیم و موارد اندکی بود که کار به اقلیت و اکثریت رسید. دراین بیین دو مسأله هست که تا حدود اندکی داوریها را خدشهدار میکند. یکی از آنها طبیعت داوری شعر است که شعرهایی که خصوصیت خاصی دارند، مثلا شعر کلاسیک یا شعری که در همان لحظه شخص را جذب میکنند و خیلی سریع نظر مخاطب عام یا داور را جلب میکنند که اصطلاحا به آنها شعرهای جشنوارهای میگوییم، معمولا بر داوریها سایه میاندازند. معمولا شعرهای خاص یا شاعرانی که قرائت خاصی در شعر دارند یا مسیر خاصی در شعر دارند حتی اگر در مسیر خود خیلی عالی هم باشند، نمیتوانند در داوریها مورد توجه قرار گیرند چون عمده داوران ممکن است روی آن قرائت خاص نظری نداشته باشند، برای مثال فرض کنید در جشنوارهای شاعری یک شعر حجم در بالاترین سطحش میخواند، ممکن است از میان داوران فقط یک نفر بهاین نوع شعر علاقه داشته باشد زیرا جریانی همهپسند نیست و حذف میشود در حالیکه در ژانر و سبک خاص خودش یک شاعر تراز اول باشد. همین الان شما شعر استاد علی معلم دامغانی را با شعر برخی از همدورهایهای ایشان که شعرشان مقبولیت عمومی بیشتری دارد، وارد داوری کنید، شعر معلم شاید حذف شود. به همین دلیل به شاعرانی که سبک و ویژگی خاصی دارند و جریانی به وجود آوردهاند که خیلی مقبولیت عمومی ندارد، در داوریها جفا میشود واین طبیعت ماجراست، تنها چیزی که میشود کرد این است که تنوع سلایق بیشتری در میان داوران وجود داشته باشد که در اینجا این تنوع تا حدودی وجود داشت. مسأله دیگری که میتواند روی داوریها سایه بیندازد، نقش، اعتبار و معروفیت شاعر در ذهن داوران باشد، در موارد اندکی شاید در دو سه مورد در میان این ۶۴ شاعر این مسأله تأثیرگذار بود. البته این مسأله در حدی نبود که دامنه دار باشد چرا که ما شاعران سابقهدار و پیشکسوت و حتی موسفیدی داشتیم که در همان دور اول حذف شدند.
چهره واقعی شعر و شاعران
کاظمی درباره تأثیرات برنامههایی ازاین دست، بر شعر امروز ایران میگوید: اگر شاعران جدی و شاعرانی که شعرشان قوی و در موقعیت انتشار کتاب و مطرح شدن در جشنوارههاست، دراین برنامهها شرکت کنند، حقشان است که به رسانه بیایند و شعرشان مطرح شود. این مسأله باعث خواهد شد سلایق عمومی مردم را نسبت به شعر تا حدودی اصلاح کند. در سطح جامعه و کلیت کشور، شاعرانی در حد شاعران درجه اول قرن مطرح میشوند منتها اگر همان شاعر غزلش را در مسابقه بیاورد و در کنار شاعرانی که در این برنامه شرکت کردند، شعرش را بخواند، میبینیم که اگر شاعرش را درنظر نگیریم، مقام نمیآورد. واقعیت این است که برخی شاعران که در این برنامه شعر خواندند، شعرشان در سطح یا حتی بالاتر از شعر شاعرانی است که سطح جامعه و حتی در میان نخبگان به عنوان شاعران تراز اول شعر فارسی شناخته میشوند اما شعر آنان دیده نشده است و اگر شعر حرفهای ما بتواند وارد رسانه شود، این نگاه تا حدی تعدیل و تصحیح میشود و مردم میبینند که شعر قوی امروز، این نوع شعر است. کاظمی در ادامه، تصحیح دیدگاه مردم درباره شعر و شاعران را از نتایج ساخت چنین برنامههایی در رسانهملی میداند و میگوید: مردم خیلی وقتها از نظر چهره و سلوک شاعران هم تصور درستی از شاعران ندارند و فکر میکنند شاعران، افرادی ژولیده و درویشمسلک هستند. این تصور مانند تصویری است که قبلا از شاعران در برخی برنامههای صداوسیما ارائه میشد، مثلا در مجموعه مرد هزارچهره، محفل شعری تصویر شده بود که در آن کسی شعر نو میخواند و همه بهبه میگفتند. تصور عموم مردم از شعر نو همان چیزی است که در آن برنامه بهطنز گرفته شده و تصورشان از محفل شعر هم حلقه خاصی با دود و دم شبیه حلقه جادوگران است. اینکه میبینیم شخصی با سیما و ظاهری معمول شعر میخواند، در تصحیح نگاه مردم از شاعران نیز مؤثر است. ما تصویر کاریکاتوری و طنزآمیز از شعر و شاعران را دررسانه دیدهایم و برنامهای مانند «سرزمین شعر» چهره واقعی شاعران را نشان میدهد. شاید این برنامه در شعر بماهو شعر و درسرایش شعر مؤثر نباشد، ولی در جذب مخاطب و تغییر ذائقه عمومی آنها مؤثر باشد.
استقبال فارسیزبانان جهان
وی درباره بازخوردهای برنامه در میان جامعه ادبی کشورهای فارسیزبان و خارج از مرزهای کشور میگوید: در همین ایامی که برنامه پخش میشد، من مطلبی از سیدرضا محمدی شاعر افغانستانی مقیم اروپا دیدم که نوشته بود من این روزها از کار و زندگی افتادهام؛ چراکه همه قسمتهای این برنامه را میبینم. با مشغولیتهایی که زندگی در غرب دارد، شاعر حرفهای و جدی و نه یک مخاطب تفننی، پیام میدهد که تمام این برنامه را میبینم. پخش بخشهایی از این برنامه در فضای مجازی بهصورت کلیپهای کوتاه بهخصوص در فیسبوک که در افغانستان استفاده از آن خیلی رایج است و نیز موجودبودن بخشهای برنامه در تلویزیونهای اینترنتی به دیدهشدن آن کمک زیادی کرده است. پیامهای زیادی از خارج کشور درباره این برنامه و بازخوردهای آن دریافت کردهام. پستهایی که من درباره برنامه در فضای مجازی گذاشتهام با استقبال زیادی از طرف مخاطبان افغانستانی روبهرو شده و خیلی از آنها قسمتبهقسمت درباره برنامه نظر میدادند. در این برنامه دیدیم، تصوری که از قدیم در ذهن بسیاری از مردم افغانستان وجود دارد که مفاخر ادبی و شاعران افغانستان در ایران نادیده گرفته میشوند و تصور میشد که در ایران همه قلمرو زبان فارسی مختص ایران انگاشته میشود،اصلا حاکم نیست ونوعی اشتیاق هم نسبت به زبان و شعر فارسی در خارج از مرزهای ایران وجود دارد و شاعران غیرایرانی وقتی شعر میخوانند، بسیار تحسین میشوند و درباره بعضی از واژگان فارسی که در خارج از ایران رایج است، در برنامه صحبت شده و تأکید میشود که چقدر خوب است ما از این واژگان استفاده کنیم؛ اینها اتفاقات خوبی بود، فقط به نظر میرسد حضور عملی شاعران قلمرو زبان فارسی میتوانست بیشتر باشد؛ چراکه با وجود حضور بیش از ۶۰ شاعر فقط سه شاعر از شاعران مهاجر افغانستان در برنامه داشتیم که در آینده میتوان از حضور شاعران پاکستان، هندوستان و بهخصوص تاجیکستان بیشتر بهره ببریم که در این صورت وجهه بینالمللی برنامه بسیار بهبود مییابد.