سرپرست نویسندگان این سریال تلویزیونی که این شبها از شبکه دو سیما روی آنتن میرود، فهیمه سلیمانی است. او پیش از این نگارش سریالهایی همچون «خوشنام» را در کارنامه داشته و رمانهای بغض تنهایی، قصر یخی، برایم بمان، چشمهای بارانی، دیوار شیشهای، رایکا، دوشیزه، شبگرد و همچنین کتاب فیلمنامه چه میخواهد را نوشته است. با او درباره پرورش ایده سریال پشتپرده و پرداختن به موضوع فرزندآوری گپ زدیم که در ادامه آمده است.
سریال «پشت پرده» درباره همزیستی یک خانوده یزدی و یک خانواده تهرانی است و در این میان به موضوع درمان ناباروری نیز میپردازد. این ایده و حضور در یزد چگونه شکل گرفت؟
ایده اولیه متعلق به کارگردان کار آقای محمدرضا حاجیغلامی بود که یک خانواده تهرانی برای درمان ناباروری به شهر یزد سفر میکنند و حالا وارد خانه یک خانواده یزدی میشوند.قصه اصلی سریال،داستان این دو خانواده است که در مواجهه باهم بهدلیل تفاوتهای فرهنگی کشمکشهای زیادی با همدیگر دارند و در کنار آن به موضوع فرزندآوری پرداختیم وبرای بهتصویرکشیدن این موضوع هم ازضدخودش یعنی ناباروری عروسخانواده استفاده کردیم تابه شهر یزد بهعنوان قطب درمان ناباروری هم اشاره کنیم.
با توجه به موضوع ناباروری نیازاست که اطلاعات بهروز درسریال به مخاطبان ارائه شود.دراین خصوص چقدر پژوهش داشتید؟
حدود چهار ماه طول کشید که ما به یک طرح اولیه برسیم. بهدلیل اینکه بحث فرزندآوری از طریق عمل IVF در میان بود و لازمهاش تحقیق زیاد بود.من دو سفر به یزدداشتم که درهردوسفر یک هفته تا ۱۰روزآنجابودم وبامراکز مهم این شهر هماهنگیهایی انجام شد. آنجا با پزشکان متخصص گفتوگوهایی داشتم و سعی کردم در اتاقهای عمل حضور داشته باشم و از نزدیک با این روش آشنا شوم اما در فیلمنامه قرار نبود که ما با جزئیات زیاد روی روش IVF تمرکز کنیم اما دلمان میخواست اگر قرار است اطلاعاتی به مخاطب بدهیم، اطلاعات درست و کاملی باشد. به همین دلیل با پزشکان و پرستاران و ماماهایی که در آن مراکز مشغول بودند جلسات متعدد داشتیم و از طرفی شخصا با تعدادی از خانمهایی که این عمل را انجام دادند یا در مراحل اولیه انجام این عمل بودند گفتوگو کردم که با حسوحالشان آشنا شوم.
دو سوژه فرزندآوری و آداب و رسوم ایرانی در این قصه به همدیگر پیوند خورده است. از ظرفیت جذابیت آداب و رسوم مردم یزد در پرورش شخصیتها و پربار کردن فیلمنامه چقدر استفاده کردید؟
چون قصه در شهر یزد اتفاق میافتد باید با عادات مردم یزد، تکیهکلامها و علایقشان هم آشنا میشدم که نیاز به حضور خود من در آنجا بود که این سفرها بهخوبی انجام شد و در روند نگارش طرح خیلی به من کمک کرد.
شخصیت عروس خانواده در سریال پشتپرده بهنوعی پل ارتباط میان این دو موضوع است.اوست که میخواهد حسوحال مادری راتجربه کند وبه این ترتیب قصه رقم میخورد.درخلق این شخصیت چقدر به تجربه مادربودن یا مابهازاهای بیرونی توجه داشتید؟
من معتقدم که برای خلق بعضی شخصیتها باید مسیر تحول کاراکتر را زندگی کرده باشی تا بتوانی کاراکتر واقعیتری خلق بکنی و صد البته یکی از آن کاراکترها، سوده عروس خانواده است که عاشق فرزند است. به نظرم نه فقط مادر بودن به خلق این شخصیت کمک کرد، بلکه لازمه نوشتن این قصه طی کردن چنین مسیری بود .چون حس و حال شکلگیری جنین در بطن مادر یک حس و حال عجیبی دارد و تجربه فوقالعادهای است که وقتی تو قبلا این تجربه را داشته باشی قطعا میتوانی بهتر و درستتر درباره این حس بنویسی. در این قصه ما سه مادر داریم که دوتا از مادرها سالها از مادرشدنشان میگذرد و یک نفر دیگر هم تازه میخواهد این حس را تجربه کند. حس و حال این سه مادر خیلی به حس و حال خود من که مادر هستم نزدیک بود.
این روزهابرخلاف گذشته بسیاری ازمشکلات ناباروری درمان دارد امابه نظر میرسدبه همان اندازه معضلات ناباوری بیشتر شده است. با توجه به پژوهشهایی که داشتید لزوم پرداختن به این موضوع را در قاب تلویزیون با مخاطبان گسترده در چه میدانید؟
با توجه به سبک زندگیهای شهری و در معرض آلودگی بودن زنان و همچنین مصرف دخانیات اولین خطری که برای آنها وجود دارد این است که باروریشان را به خطر میاندازد؛ طبق آمار زنان و مردان نابارور هر سال تعدادشان بیشتر میشود و به نظرم در آینده ای نه چندان دور این موضوع به یک موضوع خیلی جدی تبدیل خواهد شد. اغلب خانمهای ایرانی حس مادرانگی را از لحظهای که متولد میشوند همراه خود دارند.یعنی عشق به فرزند به طوری که یک روز بتوانند مادر شوند و بچه خود را در آغوش بگیرند از کودکی همراه آنهاست. این هم از کجا میآید؟ ما در اطرافمان داریم که از کودکی یک عروسک را بغل میکنند و تر و خشک میکنند و گاهی به آن عروسک شیر میدهند.انگار حس مادرانگی از همان کودکی هست و خود را برای مادر شدن در آینده آماده میکند. این مهر به فرزند از همان بدو تولد و از سنین پایین همراه تمام زنان هست و بسته به محیطی که در آن زندکی میکنند کمتر یا بیشتر است. به همین دلیل امیدوارم سوژه این قصه مخاطبان خانم را جذب کند.
نویسنده؛ سیبل انتقادات
فهیمه سلیمانی، نویسنده درباره دشواریهای کارنویسندگان و نقد به کار آنان بیان میکند: یکی از سختیهای کار نویسندگی این است که این قشر همیشه مهجور میمانند. از این نظر که اگر کاری قوی شود بیشترین توجهها به سمت کارگردان و بازیگرها میرود اما اگر اثری دیده نشود نوک پیکان همه انتقادها به سمت نویسندههاست. در حالی که ماهها نویسنده زمان گذاشته و ریز به ریز داستان و کشمکشها را در آورده است اما ممکن است بازیگر به دلیل بازی مناسب آن موقعیت را هدر بدهد. و خب این نقد هست که باید به نظرم منصفانهتر باشد. یک اتفاق خوبی هم که در چند سال گذشته افتاده این است که نویسنده درزمان فیلمبرداری در کنار کارگردان قرار میگیرد و با بازیگران و گروه تولید تعامل دارد که خروجی بهتری هم داشته است. در کارهای طنز چون وفاداری به فیلمنامه خیلی مهم است یکی از دغدغههای من همواره این بوده است که ای کاش حرمت بیشتری برای فیلمنامهای که ماهها روی آن زمان گذاشته شده است قائل باشیم تا مخاطب هم راضیتر باشداماخب مقصودبنده این سریال نیست ونکتهای بود که دلم میخواست مطرح کنم و امیدوارم این سریال با وجود لهجه شیرین یزدی و بازی خوب بازیگران یزد سریال خوبی در ذهن مخاطب باشد.