مصداقهای آشکار آن را میتوان در بزنگاههای سیاسی و اجتماعی (از ناآرامیهای اجتماعی گرفته تا انتخابات) به چشم دید. اما در ایران برخلاف اغلب کشورهای، دیگر سیاستگذاری در رابطه با نوع رفتار آنها در فضای مجازی اگر بود هم با تاخیر بود. آنقدر که حالا دیگر آنها به نوعی به یک مرجعیت رسانهای دست یافتهاند و نمیتوان از آسیبهای این یکهتازی در امان ماند.
آیا قانون میخواهیم؟
سؤال این است که چقدر قانونگذاری متناسب با این تحولات ضروری است. گرچه همیشه همین افراد در برابر پاسخگویی به نوع رفتارشان مخالف این قانونگذاری بودهاند اما چگونه میتوان مسئولیت اجتماعی سلبریتیها را در قالب نگارش و اعمال قوانین جدید بازتاب داد؟ برخی افراد بر این باورند که باید قوانین جدیدی وضع شود، در حالی که دیگران با این نظر مخالف هستند. این تفاوت دیدگاهها موجب بروز آشفتگیها و چالشهایی در حوزه تنظیم مقررات یا قانونگذاری شده است. این وضعیت بهویژه در زمینههای مربوط به فرهنگ، پلتفرمها و رسانههای اجتماعی بیشتر نمایان است. در دو دهه گذشته، با توجه به رشد شتابان فناوری اطلاعات و ارتباطات از دهه ۱۹۸۰ به این سو، نهادهای سیاستگذار و قانونگذار با چالشهایی برای پاسخگویی به نیازهای جدید مواجه شدهاند. عبدا... بیچرانلو، استادیار دانشگاه تهران اما معتقد است: «نوآوریهای جدید گاهی با فرهنگ و ارزشهای اجتماعی ما در تضاد هستند، زیرا اهداف پشت بسیاری از این فناوریها و نوآوریها بیشتر اقتصادی است، هرچند که جنبههای اجتماعی و فرهنگی نیز دارند. در طول دو دهه اخیر، هر فناوری جدیدی که معرفی شده، بیشتر در چهارچوب کلی سرمایهداری بوده است. در این میان، زمانی صرف نقد و شناسایی چالشها و آسیبها میشود تا بالاخره به فهمی درباره وضعیت جهانی و نحوه مواجهه سایر کشورها با این مسائل دست یابیم.»
شبهقانون برای مدیریت
ظهور شبکههای اجتماعی فقط محدود در ایران نیست و حالا کمتر کشوری است که با چنین چالشی روبهرو نباشد. اما آنها چه کردند و مهمتر از این پرسش اینکه چقدر تجربههای آنها قابل اجرا در ایران است.عبدا...بیچرانلو میگوید:«تجارب و سیاستهای کشورهای دیگر که اغلب از نظامهای اقتصادی و فرهنگی متفاوتی برخوردار هستند، میتوانند برای ما راهگشا باشند. برای مثال، ممکن است نظامهای قانونگذاری در مالزی یا ترکیه الهامبخش باشند،اما تفاوتهای فرهنگی و اجتماعی ما با آنها میتواند به آشفتگیهایی در فضای قانونگذاری منجر شود. این امر نشاندهنده وضعیت پیچیدهای است که در آن نهادهایی با وظایف مشابه قانونگذاری، اما بدون قدرت قانونی مشخص، مصوباتی را تدوین میکنند که از نظر ماهوی شبیه به قوانین هستند، اما از نظر حقوقی به عنوان قانون شناخته نمیشوند.»
تاثیر حقیقی یک فضای مجازی
وقتی با مفهومی چون فضای مجازی مواجه میشویم، صرف نامیدن آن بهعنوان «مجازی» میتواند تفکرات و افکار ما را به سمتی هدایت کند که گویی فقط یک بعد مجازی دارد و انگار واقعیت از طریق آن شکل نمیگیرد. اگر زمانی بحث از ساخت اجتماعی واقعیت میشد، اکنون باید درک کنیم که ساخت مجازی واقعیت چیست، چه تأثیری بر اندیشهها و رفتارها و نگرشهای ما دارد. به نظر میرسد که این مفاهیم برای ما بهسرعت و بهطور واضح روشن نشدهاند که بخشی از این مشکل به این دلیل است که برخی از رشتهها یا مطالعات متمرکز بر این فضاها هنوز بهطور کامل شکل نگرفتهاند. بنابراین، این پدیدههای جدید نیاز به مواجهه و درک عمیقتری دارند.
دادهکاوی برای جلوگیری از سوءاستفاده
باید به افراد مشهور همانند شهروندان عادی نگاه کرد. این دیدگاه در ابتدا ممکن است عجیب به نظر برسد، مخصوصا با توجه به تأثیرگذاری اجتماعی آنها؛ ولی زمانی که قوانین و سیاستها به گونهای طراحی میشوند که این افراد را از سایرین جدا میکند، این خود میتواند مشکلساز شود. اگر در نظر بگیریم هر فردی در جامعه، چه معلم، استاد دانشگاه، نجار، کاسب یا هر شغل دیگری که داشته باشد، براساس درآمد خود مالیات میپردازد، پس چرا این قاعده برای سلبریتیها و اینفلوئنسرها متفاوت باشد؟ عبدا... بیچرانلو، استادیار دانشگاه تهران معتقداست:«اگر نگاه ما به سلبریتیها همانند سایر شهروندان باشد که باید براساس درآمدشان مالیات بپردازند، میتوانیم با استفاده از دادهکاویهای مالی جدید، تراکنشهای مالی آنها را به دقت رصد کنیم. حسابهایی که فعالیتهای تجاری دارند و تراکنشهایی فراتر از حد عادی روزمره را نشان میدهند، به وضوح قابل تمییز هستند. این امر به ما امکان میدهد تا فرار مالیاتی، عدم مسئولیتپذیری یا استفاده از درآمدها برای اهداف نامشروع مانند پولشویی را شناسایی کنیم.»
تقویت قدرت نرم
به نظر میرسد که فضای فرهنگی و رسانهای کشورمان هنوز به مرحلهای اکوسیستمی و زیستبومی نرسیده است. این یعنی در حال حاضر هنوز همه چیز در جایگاه مشخص و مناسب خود قرار نگرفته و همین امر موجب بروز و ظهور آشفتگیها و ناهماهنگیهایی در سیاستگذاریهای اولیه میشود. نتیجه تداوم این رویه آشفتگیهای موجود در سطح راهبردی فرهنگی کشور است. در مقایسه، بررسی وضعیت حوزه علم و فناوری نشان میدهد که این بخش بهتدریج در حال تبدیلشدن به یک زیستبوم است که نهفقط با چالشهای کمتری مواجه است، بلکه بهطور مداوم فرصتهای جدیدی برای کشور ایجاد میکند. اگرچه این بخش نیز بدون نقص نیست و به حالت ایدهآل آرمانی نرسیده، اما پویاییهای موجود در آن به کشور کمک میکند و بهجای ایجاد آسیب برای حاکمیت، مردم و بودجه کشور، به فرصتآفرینی میپردازد. عبدا... بیچرانلو میگوید: «فرهنگ نیز باید بهعنوان یک مقوله راهبردی در نظر گرفته شود. ما باید روی پلتفرمهای دیجیتال، فیلمهای سینمایی و سریالهایی که هرچند در مقایسه با نتفلیکس یا سایر پلتفرمهای جهانی کوچک به نظر میرسند، سرمایهگذاری کنیم. این تولیدات باید متناسب با نقش منطقهای ایران و تأثیرگذاریاش در عرصههای مختلف باشند. هرچند قدرت سخت ما در منطقه و جهان برجسته است، قدرت نرم ما نیازمند تقویت است. ما به سرمایهگذاریهای هدفمند و طراحی زیستبومهای فرهنگی نیاز داریم که تاکنون به صورت راهبردی پیگیری نشدهاند. اگر این موضوع در سطح استراتژیک قرار گیرد، قطعاً تحولات مثبتی را شاهد خواهیم بود.»