طرح معضلات تلخ با نگاهی شیرین

حسین نمازی با ساخت فیلم «شادروان» توانست در میان منتقدان و اهالی سینما خود را به‌عنوان کارگردانی معرفی کند که دنبال کمدی‌ شریف است؛ کمدی‌ای که برای خنداندن مخاطب دست به هر نوع شوخی‌ای نمی‌زند و برای مخاطب خود ارزش قائل است.
کد خبر: ۱۴۷۴۰۴۰
نویسنده امیرحسین حیدری - گروه فرهنگ و هنر
 
طرح معضلات تلخ با نگاهی شیرین
حالا پس از گذشت سه سال، با فیلم «شه‌سوار» میزبان مخاطبانش شده؛ فیلمی که نشان داده تمام آنچه نمازی در شادروان به تصویر کشیده به مقتضای زمان نبوده، بلکه ناشی از دغدغه‌‌های اوست. شه‌سوار در نگاه اول آن روی دیگر سکه شادروان است و تمام ویژگی‌هایی که باعث محبوبیت آن فیلم در میان مخاطبان حرفه‌ای سینما شده بود، در شه‌سوار نیز لحاظ گردیده تا فیلم جدید حسین نمازی همان خاطرات خوب فیلم شادروان را تداعی کند. مهم‌ترین نقطه‌قوت فیلم شه‌سوار را همچنان می‌توان دنباله شوخی‌های شریفی دانست که نمازی از آنها در فیلم‌هایش بهره می‌برد.این شوخی‌هاحاصل خلق موقعیت‌هایی کمدی است که هریک ازماشاید درآن قرارگرفته باشیم یابرای‌مان آشنا باشد.شباهت‌های دو فیلم شه‌سوار و شادروان راعلاوه برروایت داستان ومفاهیمی مانندعشق(زندگی)، مرگ، خانواده و شخصیت‌پردازی می توان در لوکیشن‌ها مشاهده کرد. به همین بهانه در روزنامه جام‌جم با حسین نمازی، نویسنده و کارگردان شه‌سوار به گفت‌وگو پرداختیم تا به ریشه‌یابی این شباهت‌ها بپردازیم. به اعتقاد او، این شباهت‌ها ناشی از تجربه زیسته خودش است و فیلم در دام تکرار نیفتاده.
طرح معضلات تلخ با نگاهی شیرین

زمانی که شه‌سوار اکران شد وجه مشترک نظرات درباره فیلم لفظ تکرار موقعیت‌های فیلم شادروان است. نظر شما دراین‌باره چیست؟ آیا این تکرار را می‌توان ناشی از پیدا کردن فرمول موفقیت دانست؟‌
واقعیت این است که من این‌طور به سینما نگاه نمی‌کنم. سینما برای من یک کار دلی است و به این نگاه نمی‌کنم که فیلمم شبیه به چیست؟ اگر شباهتی هم وجود داشته باشد به فیلم خودم شبیه است و بخشی از این شباهت هم به سبکی است که من دوست دارم کار کنم. من همیشه سعی می‌کنم یک موضوع جدی که معضل اجتماعی است و اساسا یک مفهوم تلخ دارد را در بستری شیرین بیان کنم و شاید یکی از دلایلی که گفته می‌شود دو فیلم شادروان و شه‌سوار شبیه به هم هستند، ناشی از سبک کاری من باشد. شاید اگر قرار شد که فیلم بعدی‌ام را بسازم ممکن است این شباهت‌ها محو شود، چراکه عمدی در این کار نبوده است. به‌هرحال شباهت‌هایی وجود دارد، زیرا من فیلم جدیدم را به سبک فیلم قبلی‌ام ساخته‌ام، نه به‌سبک فیلم‌های دیگر. اگر گرته‌برداری هم کرده باشم از فیلم خودم این گرته‌برداری اتفاق افتاده است. جغرافیای این دو فیلم یکی است. پیش‌تر هم این نکته را گفتم، خانه‌ای که داستان شه‌سوار در آن روایت می‌شود در ذهن من خانه‌ای است که در کوچه پایینی خانه شادروان قرار دارد. حتی دوست داشتم که درون فیلم سکانسی قرار دهم که شخصیت نادر فیلم شادروان با شخصیت شیرزاد فیلم شه‌سوار با هم روبه‌رو شوند، سلام‌وعلیکی با هم داشته باشند یا حتی شیرزاد، نادر را به عروسی دعوت کند. می‌خواهم بگویم که جغرافیای داستان هر دو فیلم یکسان است و این جغرافیا برای همه مخاطبان فیلم به دلایل مختلف آشناست. من نیز این جغرافیا و افرادی را که در آن زندگی می‌کنند، می‌شناسم و سال‌ها با آدم‌های این‌چنینی در تعامل بوده‌ام و هنوز هم با انسان‌هایی که در این جغرافیا زندگی می‌کنند برخورد دارم؛ چون جنس آدم‌هایی که در فیلمم حضور دارند از این‌دست آدم‌هاست. به همین دلیل است که اگر بخواهم فیلمی بسازم که جنس آدم‌های آن فرق کند هیچ بعید نیست که فیلم بدی بسازم، چون آن‌قدر که من روی زیست این طبقه از اجتماع شناخت دارم و فضای آن برای من جذاب است روی دیگر طبقه‌های اجتماعی جامعه تسلط ندارم.
 
شما نگرش خاصی درفیلم‌های خود مخصوصا درباره پدیده‌ای مانندمرگ دارید.درباره این نگرش وحضورش درفیلم توضیح دهید.
به‌هرحال، زندگی در این دنیا مرحله‌ای است که باید آن را با تمام تجربیاتش گذراند و در نهایت، در نقطه‌ای آن را رها کرد. به‌عنوان‌مثال در جایی که چند روزی بیشتر در آن اقامت نداریم آدم خیلی سرمایه‌گذاری نمی‌کند و به همین دلیل است که نگاه من به دنیا نگاهی جدی نیست. به عبارت دیگر، مرگ که یکی از تلخ‌ترین نقاط زندگی انسان‌هاست، ممکن است باعث ایجاد اتفاقات شیرینی برای افراد شود. از این رو، با توجه به دیدگاه مثبت من نسبت به دنیا، تلخی‌های زندگی نیز در چشم من صرفا تلخ نیستند و به این وقایع با نگاهی طنزآلود می‌نگرم.
طرح معضلات تلخ با نگاهی شیرین

 اتفاقا در دو فیلم اخیرتان هم مرگ حضور پررنگی دارد و در ‌شه‌سوار باعث ایجاد موقعیت‌های کمدی در فیلم می‌شود.
بله، همین‌طور است؛ تنها چیزی که انسان‌ها در آن تفاوتی با یکدیگر ندارند همین مرگ است و بالاخره همه آدم‌ها روزی با آن مواجه می‌شوند. وقتی تمام مخاطبان من دارای مرگ‌آگاهی هستند و بنشینند مرگی شیرین و باحال را ببینند، آیا این کمک نمی‌کند که امید به زندگی در این افراد بیشتر شود؟ همیشه ترس از مرگ چیزی است که خوشی‌های آدمی را تلخ می‌کند، درصورتی‌که من می‌گویم چرا باید این‌شکلی باشد، چرا نمی‌توان مرگ را خیلی شیرین‌تر روایت کرد؟ البته درباره مرگ باید بگویم مثلا مرگ یک آتش‌نشان برای من از نظر انسانی و به‌عنوان کسی که با مرگ خودش جان‌های بسیاری را نجات می‌دهد از نظر انسانی و سینمایی خیلی جذاب است، ولی درنهایت مگر چند نفر چنین مرگی را تجربه می‌کنند یا حتی خواستار چنین مرگی هستند؟ اما وقتی در یک فیلم، نگاهی طنازانه به مسأله مرگ داشته باشید خودبه‌خود باعث می‌شود که این ترس از مرگ حداقل هنگام تماشای فیلم کمتر شود. 
 
یکی از ویژگی‌های جالب فیلم‌های شما شباهت کاراکترهای دو فیلم شادروان و شه‌سوار مخصوصا نقش اول هر دو فیلم است. آیا این شخصیت‌ها مابه‌ازای خارجی دارند؟‌ 
 تقریبا تمام شخصیت‌هایی که خلق می‌کنم دارای یک مابه‌ازایی هستند. البته طبیعی است که تغییراتی در این شخصیت‌ها ایجاد کرده‌ام. منتها شباهت آنها در این دو فیلم از روی عمد نبوده، صرفا به این دلیل است که موقع ساخت شادروان تصور می‌کردم که اگر چنین داستانی را در موقعیت عروسی می‌ساختم هم فیلم خوبی از کار درمی‌آمد؟ یعنی برای من یک چیز شخصی بود و عمدی در آن وجود نداشت. نکته‌ای که وجود دارد این است که من به فیلم سینمایی هم مانند فیلم کوتاه نگاه می‌کنم و بدون درنظرگرفتن خیلی از موارد وارد کار تولید می‌شوم و خیلی سخت نمی‌گیرم. به عبارت دیگر، فرآیند تولید یک فیلم بلند برای من تفاوتی با تولید یک اثر کوتاه ندارد. به همین خاطر، حساسیت‌هایی که بسیاری از افراد نسبت به تولید یک فیلم سینمایی دارند، برای من وجود ندارد و من به زندگی با دیدگاهی راحت و آسان نگاه می‌کنم.
 
یکی ازموضوعاتی که امروزه درسینماشاهد آن هستیم این است که هزینه فیلمسازی بسیاربالا رفته وفیلمسازان جوان و فیلم‌اولی‌ها ناگزیرند برای ورود به دنیای سینما به ساختن فیلم‌های کمدی رو بیاورند. با توجه به این‌که اولین فیلم شما هم فیلمی درام بوده و بعد از آن رو به ساختن کمدی آوردید می‌خواستم بدانم آیا ورود شما به گونه کمدی هم ناشی از همین مسأله است یا خیر.‌
درباره من چنین موضوعی صدق نمی‌کند، چراکه من از ابتدا هم قرار نبود که فیلم «آپاندیس» را بسازم. درواقع پروانه ساخت فیلمی که به ارشاد داده بودم تمدید نشد و من آپاندیس را کارگردانی کردم. به‌هرحال آپاندیس فیلمی نیست که همین الان هم سلیقه من باشد؛ سلیقه سینمایی من همین فیلم شادروان یا فیلم شه‌سوار است.

نمی‌توانم فیلم‌ خلوت بسازم
من با بدبختی سینما را شروع کردم و به‌شدت عاشق آن بودم، طوری که پدر و مادرم به حال من گریه می‌کردند. سینما را به‌صورت خودآموز یاد گرفتم. از ساخت فیلم کوتاه شروع کردم و راه درازی آمدم. می‌توانم بگویم بچه سینما هستم و هیچ چیز در این دنیا برای من بااهمیت‌تر از سینما نبوده است. پس سینما مال ماست و باید مراقب آن باشیم. من دنبال این هستم که رو به جلو بروم و منتقدان و شما باید در این رابطه قضاوت کنید. من این ویژگی را دارم که نمی‌توانم فیلم‌ خلوت بسازم و از شخصیت‌های زیادی استفاده می‌کنم که همه آنها قصه دارند. برای همین به نظر خودم، شه‌سوار بهترین فیلم من تاکنون است و باید بگویم برای فیلم هم تحقیقات گسترده‌ای انجام دادم.
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها