از جمله این موارد، عرصه فرهنگ است. از آنجا که فرهنگ ارتباط و نقش مستقیمی در لایههای مختلف فکری و رفتاری مردم دارد، ضروری است مجموعه سیاستگذاریها و طراحی ساختارها با بهرهگیری از ظرفیت و مشارکت شهروندان صورت گیرد تا آحاد افرادجامعه خودرا مسئول پاسداشت، سلامت وارتقای فرهنگ جامعه بدانند وهریک بنا به ذوق،استعداد و امکانات سختافزاری و نرمافزاری خویش در این راه تلاش کنند.هرچند پیروزی انقلاب اسلامی آنگونه که حضرت امام(ره) نه با روشهایی چون کودتا یا مبارزه مسلحانه بلکه صرفا با روشی فرهنگی از طریق آگاهیبخشی به مردم و برانگیختن آنان علیه نظام جور شکل گرفت و به دنبال آن با تدبیر رهبر فرزانه انقلاب، با تأسیس نهادهایی چون جهاد کشاورزی، زمینه حضور و مشارکت عمومی در اداره امور جامعه فراهم شد اما اقدامی جدی برای تغییر ساختارهای پیشین، متناسب با آموزههای دینی و تجربههای منبعث از سیره معصومین علیهمالسلام بهعمل نیامد. اگر قرار است ایران شاهد و الگویی بر کارآمدی نظام اسلامی برای مردم دنیا باشد، ناگزیر باید در کنار تمشیت امور جامعه، به بازنگری در ساختارها و روشها مبتنی بر قانون اساسی بپردازد. همچنین نظام باید با استفاده از همه دانشها و تجربه گذشت چهار دهه از انقلاب، به عصاره دانش و تجربه نخبگان و عالمان دینی صدر انقلاب نیز توجه کند و در این راستا بهویژه اندیشههای معمارانقلاب را نیز لحاظ نماید؛ چراکه میدانیم حضرت امام(ره) از معدود نخبگان تاریخ اسلام و آگاه به آموزههای دینی و اقتضائات عصر بوده است.در دیدار و گفتوگوهایی که با شخصیتهای علمی و فرهنگی دیگر کشورها داشتهام، همواره آنان را منتظر ارائه الگو و نسخهای شفابخش از سوی جمهوری اسلامی ایران یافتهام که با نگاهی متفاوت از دیدگاههای حکومتهای رایج متولدشده برای نجات بشر از استعمار پیدا و پنهان و صاحبان زر و زور و تزویر امروز دنیا به کار بیاید.