رهبر انقلاب در این بیانات به ابهاماتی که این روزها از طرف طیفی از معاندان/ مخالفان/ مرجفون مطرح میشود، در ۷ محور اصلی پاسخ دادند:
1- ماهیت فتنه شام چیست؟ بر خلاف عدهای که قصد دارند ماهیت تحولات سوریه و سقوط اسد را حرکتی طبیعی و درونزا و ناشی از اشکالات حکومت اسد نشان دهند، رهبر انقلاب ماهیت این پروژه را آمریکایی- اسرائیلی خواندند. از ترکیه نیز بدون اسم بردن و اکتفا به تعبیر "دولت همسایه سوریه" یاد کردند که در واقع پیمانکار پروژه آمریکایی- صهیونیستی است. البته این به معنی نبود اشکال در حکومت سوریه نیست همچنانکه رهبری در ادامه سخنانشان، ضعف و فرار ارتش را از جمله عواملی خواندند که باعث خنثیسازی امکان مقاومت شد. اشکالات دیگری هم برای حکومت سوریه میتوان برشمرد همچنانکه بسیاری از حکومتها و جوامع درگیر ضعفهایی هستند، اما عامل تعیینکننده در تغییرات سوریه عامل بیرونی است. این دستکاری خارجی علیه حکومت اسد از سال ۲۰۱۱ آغاز شد و فراز و نشیبهای زیادی را از سر گذراند و نقطه کنونی نیز نقطه تعادل و پایداری نخواهد بود.
2- آیا جبهه مقاومت ضعیف شده است؟ توصیف رهبر انقلاب از وضعیت مقاومت پس از فشارها و ضرباتی که تحمل کرده است، به مثابه تعبیری است که میگوید "زخمی که تو را نکشد قویتر میکند" مقاومت در لبنان و غزه با وجود ضربات سختی که متحمل شد از پا ننشست. یک شاهد آشکار آن، توفیق حزبالله لبنان در تحمیل آتشبس به رژیم صهیونیستی است. در شرایطی که اسرائیل تصور میکرد زخم از دست دادن دبیرکل و جمعی از فرماندهان برجسته نظامی، آنچنان بر پیکره حزبالله کاری است که وقت طلایی برای ضربه نهایی فرا رسیده است، حزبالله با مقاومت جانانه و ۵۵ روزه خود در مقابل تهاجم زمینی دشمن، نشان داد قدرت غلبه بر زخم، آن را قویتر کرده است. نشکستن مقاومت پس از ضربات سخت و قویتر شدن آن نشان میدهد منطقه و جهان در نظم جدید و در حال شکلگیری، با صورتبندی جدید و گستردهتری از مقاومت مواجه خواهد شد.
3- ما در سوریه چه میکردیم؟ پس از سقوط اسد، این شبهه به صورت وسیع در حال انتشار است که اساساً چرا ایران وارد معرکه سوریه شد و هزینههای مادی و انسانی پای حفظ رژیمی ریخت که امروز فرو ریخته است. البته این صورت مسئله به وضوح مغلطهآمیز است، چرا که هدف جمهوری اسلامی ایران هیچگاه حفظ شخص نبوده است. ایران از کمک به سوریه اهدافی داشته است که رهبر معظم انقلاب در بیانات خود به ۲ محور اصلی اشاره کردند: اول) دوستان روزهای سخت: کمک ایران به سوریه در روزهای سخت، پاسخ به کمک آنها در روزهای سخت گذشته به ما بود. ماجرای جنگ تحمیلی و قطع خط لوله نفت عراق به اروپا، حمایتهای سیاسی از ایران در مجامع جهانی و اتحادیه عرب و جلوگیری از موفقیت صدام در بازنمایی تقابل یکپارچه جهان عرب با ایران، مربوط به دهه ۶۰ شمسی و بیش از سی سال قبل از کمک ما به سوریه در دهههای ۸۰ و ۹۰ است. کمک دوستان به یکدیگر در روزهای سخت، به آنها اعتبار، آبرو و قدرت میدهد. دوم) هدف مهم دیگر ایران از کمک به سوریه، تأمین امنیت ملی خود و حفاظت از اماکن مقدسهای بود که خطوط قرمز عقیدتی مردم ایران هستند. رهبر انقلاب در سخنان خود به شیوایی توضیح دادند که اگر ایران به مقابله با داعش نمیرفت، چه مخاطرات سنگین امنیتی برای کشور و همچنین اعتاب مقدسه ایجاد میشد. نقطه کور ابهامآفرینیهای مغرضانه درباره مبنای حضور ایران در سوریه، حذف متغیر خطرناکی به نام داعش است. داعش با هیچ گروه تروریستی دیگری قابل مقایسه نیست و چنانچه برای نابودی آن تا پیش از ورود به ایران برنامهریزی و اقدام نمیشد، اتفاقات تروریستی که وقوع چند مورد از آنها باعث التهابات فراوان در کشور و در میان مردم شد، به یک جریان مستمر و توقفناپذیر تبدیل میشد. هدف ایران از حضور در سوریه و عراق، کور کردن چشم فتنه داعش بود که با این هدف در سال ۱۳۹۶ محقق شد.
4- شکل حضور ما در سوریه چگونه بود؟ حضور نیروهای ایرانی در سوریه مقاطع مختلفی دارد. از مقطع صرفاً مستشاری گرفته تا جان گرفتن داعش و اعزام محدود نیروها و پس از نابودی داعش نیز مجدداً بازگشت به حالت مستشاری. اما نکته قابل توجه در همه این مقاطع این بود که ارتش سوریه که وظیفه دفاع از کشور در مقابل هر تهاجمی را برعهده داشت در میدان بود و دیگران چه فرماندهان ایرانی، چه نیروهای داوطلب از کشورهای دیگر و چه روسیه، به ارتش کمک میکردند. کمکها البته طیف وسیعی داشت: فرماندهی، سازماندهی، تسلیحاتی و در مواقع ضروری، رزمی.
5- چرا ایران به سوریه کمک ارسال نکرد و چرا در قضایای اخیر، نیروهای بیشتری از ایران اعزام نشدند؟ یک علت مهم، بسته شدن همه مسیرهای زمینی و هوایی سوریه به وسیله آمریکا و اسرائیل بود. اما علت مهمتر، آن بود که رکن دفاع از کشور یعنی ارتش سوریه ناگهان ظرف چند روز تبخیر شد. اگر ارتش سوریه در میدان میماند و همین تجهیزاتی که اسرائیل در چند شب گذشته، آنها را بمباران و نابود کرد، برای مقابله با آمریکا و اسرائیل و باز کردن مسیرها به کار میگرفت، نتیجه دیگری رقم میخورد. اتفاقی که در ۱۰ روزه منتهی به سقوط حکومت سوریه افتاد این بود که ارتش به خاطر ضعف یا احیاناً خیانت فرماندهان آن، میدان را برای مهاجمان خالی کرد. آنچه از روایتهای حامیان مهاجمان در رسانهها برمیآید این است که میدان به قدری برای پیشروی مخالفان مسلح فراخ بوده است که ردههای میدانی آنها که اطلاعی از پشت پرده و توافقهای احتمالی نداشتند، از این وضع دچار تعجب و شگفتی بودهاند. رهبر معظم انقلاب در بخشی از سخنانشان مقایسهای کردند بین روحیه فرماندهان دلیر و آماده جهاد سپاه و ارتش ایران با ارتش دچار فروپاشی سوریه. شاید این بخش از بیانات، تذکری نیز بود به افرادی که در روزهای اخیر عامدانه یا غافلانه، فرماندهان نیروهای مسلح را تضعیف و متهم به بیعملی یا نابلدی میکردند. رهبر معظم انقلاب همچنین به وضعیت ارتش در دوره طاغوت هم تعریضی زدند که کشور در جنگ دوم چگونه به اشغال یک طرف از قدرتهای درگیر جنگ تبدیل شد که این مقایسه هم گوشمالی خوبی برای طرفداران رژیم ذلیل پهلوی است. اما فرار ارتش سوریه و رها کردن میدان، یک نمونه درخشان و نزدیک از فداکاری و ایستادگی را هم برای همه قابل مقایسه میکند که آن، مقاومت معجزهگون و ۵۵ روزه رزمندگان حزبالله لبنان در برابر آتش سنگین چند لشکر مجهز صهیونیستی است آن هم پس از ادعای صهیونیستها مبنی بر نابودی سازمان رزم حزبالله و تجهیزات و مهمات آن. ارزش یک گروه باورمند و دارای سازمان که در قرآن از آن به "فئه قلیله" تعبیر شده، در این بزنگاهها است که معلوم میشود.
6- آینده سوریه و منطقه چه خواهد شد؟ آینده در گرو جنگ ارادهها است. هدف و اراده رژیم صهیونیستی، توسعه اشغالگری و جنایت و هدف آمریکا، محکم کردن جا پای خود در منطقه است. رهبر انقلاب با استناد به تجربه عراق، پیشبینی کردند که در سوریه نیز جوانان غیور، صحنه را تغییر خواهند داد. شاید سالهای ۲۰۰۱ و ۲۰۰۳ که آمریکا، افغانستان و عراق را اشغال کرده بود کسی باور نمیکرد که روزی آمریکا از افغانستان مجبور به فرار و در عراق نیز ناچار به کاهش شدید نیروهای خود شود. تجربه و سرنوشت عراق، نشان میدهد امکان تکرار آن تجربه و جوانه زدن و پیروزی مقاومت در سختترین شرایط نیز وجود دارد. بخصوص که جبهه مقاومت امروز به مراتب وسیعتر و مجرّبتر از آن سالها است که یک نمونه آن اضافه شدن جبهه و مجاهدان یمنی است. مهم همان درس و عبرت غفلت نکردن از دشمن و اعتماد نکردن به وعده و لبخند آن است.
7- آیا تحولات منطقه به ناگزیری از انفعال و تسلیم دلالت میکند؟ رهبر معظم انقلاب هم غرور در وقت پیروزی و هم انفعال در زمان شکست را تقبیح کردند. البته اکنون مسئله انفعال موضوعیت بیشتری دارد و برخی جریانهای مایل به سازش که از هر واقعهای به دنبال استخراج نسخه تسلیم هستند، در بحبوحه اتفاقات اخیر نیز در حال ترویج این ایده و به اصطلاح رهبر معظم انقلاب، خالی کردن دل مردم هستند. رهبر انقلاب امروز برای چندمین بار تأکید فرمودند که این اقدامات جرم است و باید با آنها برخورد شود. ایشان پیش از این در طول حدود دو سال اخیر، سه بار با تعبیر ضرورت صیانت از امنیت روانی جامعه و برخورد با اخلالگران در امنیت روانی مردم به دستگاههای مسئول دستور دادهاند. این مسئله اگر جدی گرفته نشود و مرجفون میدان را مقابل خود باز و بیمانع ببینند، نتیجه آن، تضعیف روحیه مقاومت ملی یعنی همان مؤلفه اساسی است که باعث شکست در مقابل تهاجمات میشود.