این یادداشت میکوشد بهطور خیلی موجز و خلاصه به نقد این رویکرد بپردازد که آمریکا را «فعال ما یشاء» میپندارد، همه گزینهها را به او ختم میکند، منفعلانه مدعی است که راهی جز مذاکره نداریم و حتی در همین نسخه، پیچیدن برای مذاکره خیلی ناشیانه و بدون رعایت قواعد دیپلماسی، مشت خودش را در برابر حریف پیشاپیش باز میکند! این نحوه سیاستورزی واقعا با منطق قدرت همخوانی دارد؟! در ادامه بخوانید.
دوم؛ جوزف نای از نظریهپردازان معروف در حوزه «قدرت نرم» است. او در کتاب «آینده قدرت»، ایده «قدرت هوشمند» را پیش کشید که تلفیقی از منابع قدرت سخت و قدرت نرم بود و در نهایت مدعای بزرگ او این بود که آمریکا با در اختیار داشتن قدرت هوشمند، ابرقدرت قرن ۲۱ باقی خواهد ماند ولی چیزی را که در این میان درنظر نگرفته بود، سست شدن «نظم آمریکایی (Pax Americana)» و آفتابی شدن نظم جدید در این قرن است که نشانههای آن عیان و نمایان شده است.
امروز آمریکا در شرایطی است که همه کارشناسان خبره و صاحبنظران برجسته از انتقال قدرت از غرب به شرق سخن میگویند و این مسأله در ادبیات و تحلیل رسانههای غربی پربازتاب است. در این میان، جنگ اقتصادی چین و آمریکا هم غیرقابل انکار است. مشکلات داخلی آمریکا هم بهگونهای نیست که ترامپ شرایط را حتی را در چهار سال پیش روی داشته باشد. جامعه دوقطبی آمریکا و گسستهای اجتماعی کار را سختتر خواهد کرد.
مسأله اصلی امروز آمریکا این است که آیا میتواند همچنان بهعنوان یک قدرت هژمون بماند و نظم آمریکایی را در قرن پیش روی حفظ کند؟ این نکته را هم لحاظ کنید که درواقع شرایط جهان از پنج سال دیگر یعنی سال ۲۰۳۰ دگرگون خواهد شد و تحرکات و تقلاهای قدرتها که از الان شتاب گرفته، برای این است که در نظم جدید جهانی که گویا کلید خوردن آن در ۲۰۳۰ است، جا نمانند و از هماکنون به دنبال جانمایی در نظم جدید هستند. انرژی و توان اصلی آمریکا مصروف این صحنه بزرگ خواهد شد؛ هژمون ماندن یا پذیرش چندقطبی در صحنه قدرت.
سوم؛ اما چرا نباید در رویارویی با آمریکای ترامپ، فقط از مذاکره گفت و او را به توهم انداخت که ایران مجبور است به هر قیمتی با من مذاکره کند! پاسخ به این سوال منطق روشنی دارد. ترامپ درگیر یک دنیا مشکل و چالش است و همه توان و تمرکز آمریکا بر روی ایران قرار نگرفته است. ضمن اینکه نظم منطقهای خاورمیانه، پرچالشتر از آن است که فکر کنند مقاومت به خط پایان رسیده و رژیم اسرائیل را بهاصطلاح آقای منطقه کنند! فعلا توافق آبراهام و عادیسازی روابط با کشورهای عربی، روی هواست و اسرائیل همچنان در نقطهای است که به وضعیت قبل ازطوفانالاقصی در ۷اکتبر۲۰۲۳ باز نخواهد گشت. این همه کشتار و نسلکشی هم اسمش دستاورد نیست، اسمش جنایت است؛ کلکسیونی از جنایت که نقاب از چهره اصلی صهیونیستها و حامیان آنها انداخته است. جناب جوزف نای که متخصص قدرت نرم است، درباره افول قدرت نرم آمریکا و حمایت آشکار از نسلکشی نظریه جدیدی خلق نکرده است؟
چهارم؛ ایران میتواند و باید سناریوهای متعددومختلفی دربرابر تحولات منطقه وهرگونه مذاکره احتمالی داشته باشد.اگر هم به گزینه مذاکره برسد،خود این گزینه باید ازپیچیدگیهایی برخوردارباشد که مشت ایران درمیزمذاکره باز نشود. بنابراین، این رویکرد که «راهی جز مذاکره نداریم» یا ناشی از نفهمیدن معادلات قدرت و قواعد دیپلماسی درصحنه روابط بینالملل است یا خدای ناکرده گرا دادن به غرب است که معمولا پادوهایی هم در داخل دارد.