بازی خون و جنون

فصل دوم سریال کره‌ای «بازی مرکب» بالاخره به نمایش در آمد و برآیند عمومی ‌از این فصل این بود که اصرار نتفلیکس به ساختن دنباله سریال، طبق پیش‌بینی‌ها باعث شد موفقیت فصل نخست تکرار نشود و با نیمه‌تمام ماندن فصل دوم، انتظارها برای فصل سوم که قرار است در سال‌جاری میلادی منتشر شود، ادامه یابد. با تذکر این نکته که این نوشتار داستان را برای مخاطب لو می‌دهد، نگاهی داریم به بخش دوم بازی مرکب و نقدهایی که بر این قسمت وارد است.
فصل دوم سریال کره‌ای «بازی مرکب» بالاخره به نمایش در آمد و برآیند عمومی ‌از این فصل این بود که اصرار نتفلیکس به ساختن دنباله سریال، طبق پیش‌بینی‌ها باعث شد موفقیت فصل نخست تکرار نشود و با نیمه‌تمام ماندن فصل دوم، انتظارها برای فصل سوم که قرار است در سال‌جاری میلادی منتشر شود، ادامه یابد. با تذکر این نکته که این نوشتار داستان را برای مخاطب لو می‌دهد، نگاهی داریم به بخش دوم بازی مرکب و نقدهایی که بر این قسمت وارد است.
کد خبر: ۱۴۸۹۳۳۳
نویسنده آرش شفاعی - گروه فرهنگ و هنر
 
بازگشت به بازی
بخش دوم سریال، ادامه منطقی بخش قبلی است. سونگ گی هون برنده قبلی بازی، با وجود این‌که به ثروتی افسانه‌ای دست یافته‌، نمی‌تواند از کابوس کشتارهایی که به چشم دیده‌، رهایی یابد و به همین دلیل تصمیم می‌گیرد سازمان برپاکننده بازی‌ها را از بین ببرد. او تصمیم می‌گیرد که به بازی برگردد و این‌بار بازی را به‌هم بزند. او که می‌داند به‌شدت زیر‌ذره‌بین بازیگردانان این بازی است، از ثروت خود برای نابودی سازمان استفاده می‌کند و سرانجام بعد از کش‌و‌قوسی بی‌دلیل کشدار، به داخل بازی باز‌می‌گردد و در بزنگاهی مهم رهبری شورشی بزرگ را به‌عهده می‌گیرد. در پایان فصل دوم تلاش او به سرانجام نمی‌رسد و همه‌چیز به فصل بعد 
موکول می‌شود.او در فرآیند تبدیل از انسانی شکست‌خورده و بی‌آینده به انسانی کنشگر که می‌خواهد دیگران را نجات دهد، همچنان دچار کندذهنی و عقب‌ماندگی فکری است. او حتی نمی‌تواند نشانه‌های روشنی از این‌که بازهم بازیگردان در میان بازیکنان است، دریابد و به همین دلیل شورش او به نتیجه نمی‌رسد. پیام اصلی سریال شاید همین باشد، در بازی بزرگی که بازیگردانان پشت‌صحنه به‌راه انداخته‌اند، هر کنشی برای تغییر معادله، سرانجامی‌ ندارد، چرا که بازیگردانان، خود بازیکنان همراه هستند و صحنه چنان چیده شده که هر کنشی، واکنشی ناخودآگاه در چارچوبی از پیش‌تعیین‌شده است. با این حساب سونگ گی هون تنها بازی را برای بازیگردانان جذاب‌تر کرده مگر این‌که فصل سوم، با اتفاقی فوق‌العاده همراه باشد که در آن سازمان در نتیجه شورش پابرهنگان بیچاره دچار فروپاشی شود. 
   
انتقاد نرم به سرمایه‌داری
قبل از این‌که بخواهیم به سریال برگردیم و درباره مشکلاتش بگوییم، اجازه بدهید روی همین مفهوم سازمان دقیق شویم و ببینیم نتفلیکس به‌دنبال چیست. گروهی از ثروتمندان قدرتمند تصمیم گرفته‌اند بازی بزرگی راه بیندازند که در آن انسان‌های مفلوک برای زنده ماندن تلاش می‌کنند، بازندگان «حذف می‌شوند» و برندگان برای رسیدن به پول بیشتر، چشم در چشم مرگ می‌دوزند. اما این گروه قدرتمند چه کسانی هستند؟ بازی مرکب آگاهانه در این زمینه ساکت است. این گروه به قدرت‌های سیاسی متصل‌اند؟ دست دولت در این میان است؟ آنها با پلیس همدست‌اند؟ سکوت سریال در این‌باره نشان می‌دهد که برخلاف برخی نظرها که بازی مرکب را انتقادی هنرمندانه به نظام سرمایه‌سالاری می‌دانند، این سریال حتی ادای انتقاد را در‌می‌آورد چرا که نمی‌توان از نظام سرمایه‌سالاری انتقاد کرد و به وجهه طمع‌ورزانه و خشن آن اشاره کرد بدون این‌که به ساختارها حمله نکرد و همه‌چیز را در سطح و رویه دید. سرمایه‌سالاری نظامی ‌پیچیده است که با ساختاری چند‌لایه، نه فقط دولت، سرمایه و ثروت عمومی ‌را در چنگ خود گرفته بلکه با در اختیار گرفتن قدرت تفکر انتقادی از مردم، آنان را شکرگزار شوربختی خود نیز می‌کند. چگونه می‌توان چنین نظام چندلایه‌ای را تنها با انتقاد از رفتار غیرانسانی و طمع‌ورزانه چند سرمایه‌دار رسوا کرد؟ سازمانی که در سریال از آن صحبت می‌شود، چه ساختاری دارد، به کجا وابسته است و چگونه توانسته شبکه‌ای چنین عظیم برای پنهان‌کاری ایجاد کند؟ این سؤال اساسی در طول سریال بی‌پاسخ می‌ماند و همین مسأله باعث می‌شود که بازی مرکب حتی به اندازه فیلم‌هایی که علیه مافیا ساخته شده‌، افشاکننده نباشد، چرا که به این سؤال اصلی پاسخ نمی‌دهد که این شبکه و پول ایجاد آن از کجا آمده است؟ تنها این پاسخ که چند پولدار که هیچ اسم و نشانی از آنها نیست برای خوشگذرانی، جزیره‌ای را به تملک خود درآورده‌اند تا با شرط‌بندی بر سر جان انسان‌ها، تفریح کنند، ساده‌سازی کودکانه‌ای است که هیچ عقل سلیمی ‌آن را نمی‌پذیرد. 
   
جذابیت‌های از‌دست‌رفته
چنان که گفتیم، بازی مرکب با وجود این‌که هنوز از لحظات درخشان به کلی خالی نیست، نسبت به بخش نخست خود افت کرده است. دلیل این افت مشخص است و آن این‌که در فصل نخست، همه‌چیز سریال برای مخاطب شگفتی‌آفرین بود. در آن قسمت وقتی مخاطب برای نخستین‌بار می‌دید که شرکت‌کنندگان بازنده، با مسلسل به قتل می‌رسند، تکان می‌خورد، وقتی می‌دید بازی‌ها در هر قسمت چه چالشی برای بازیکنان ایجاد می‌کند، به دنبال کردن سریال علاقه‌مند می‌شد و وقتی می‌دید که بازیکنان مانند بازیگردانان به ماشین کشتار تبدیل می‌شوند تا پول بیشتری به جیب بزنند، دچار احساسات می‌شد اما همه این جذابیت‌های دراماتیک در فصل دوم از دست رفته و دست نویسندگان برای مخاطب رو شده است.  به همین دلیل است که در فصل دوم می‌بینیم، سعی شده تا با ایجاد چالش در مراسم انتخاب ادامه یا کنار کشیدن، مخاطب را به‌دنبال خود بکشند اما این تمهید بعد از یک‌بار دیگر خسته‌کننده شده و حوصله بیننده را سر می‌برد. حتی ایجاد تنوع در نوع بازی‌ها هم نتوانسته‌، سریال را جذاب کند و استفاده مکرر از حرکت‌های آهسته نشان می‌دهد بازی‌ها به خودی خود جذابیتی ندارد و کارگردان مجبور است حواس مخاطب را به چالش‌های جنبی پرت کند. 
   
شورش بی‌دلیل
نقطه اوجی که قرار بود در فصل دوم ایجاد شود و با آن مخاطب شگفت‌زده شود، شورش علیه سازمان است. این شورش چنان دم‌دستی و ساده‌انگارانه طراحی و اجرا می‌شود که از همان آغاز مشخص است به‌زودی سرکوب می‌شود. همراه شدن گروهی از بازیگران با شورش کور سونگ گی هون نیز پایه منطقی درستی ندارد چرا که آنها اگر در بازی می‌ماندند و خود را به کشتن نمی‌دادند، می‌توانستند پولی را به جیب بزنند ولی ناگهان گروهی از آنها تصمیم می‌گیرند تا با نقشه ساده‌لوحانه مرد شورشی همراه شوند و خود را به کشتن دهند. نکته اصلی اینجاست که سونگ گی هون که خود تجربه حضور در بازی را داشته و حتی بعد از چند سال متوجه می‌شود به صورت شبانه‌روزی زیرنظر بوده و همه تحرکاتش رصد می‌شده، باید بیش ازهرکسی به این درک از موقعیت خود می‌رسید که امکان ندارد در محیط بازی، به همین راحتی بتواند با خلع‌سلاح و کشتن چند نفر بتواند سازمان را مضمحل کند. این ضعف‌ها در فیلمنامه باعث شده شگفتانه بخش پایانی فصل دوم، اصلا در ایجاد موقعیت ملتهب برای داستان موفق عمل کند. شاید به همین دلیل است که بخش پایانی قسمت دوم در سایت «ام‌آی‌دی‌بی» امتیازی کمتر از هفت را دریافت کند که کمترین امتیاز در میان همه اپیزودهای این سریال است. 

همه‌چیز به فصل سوم وابسته است
نویسندگان فیلمنامه برای این‌که داستان را برای مخاطب جذاب کنند، سعی کرده‌اند شخصیت‌های جدیدی را وارد داستان کنند و با نشان دادن خط سیر حرکت آنها، قبل از رسیدن به بازی، مخاطب را به پیگیری سرنوشت آنها علاقه‌مند کند. از‌جمله این شخصیت‌ها زنی است که فرزندش را هنگام فرار از کره‌شمالی گم کرده و دچار احساسات متناقض و رفتارهای متضادی است. او از یک‌سو به‌عنوان یکی از سربازان عامل کشتار بی‌رحمانه انسان‌های بیگناه است و از سوی دیگر به کودکی بیمار به‌صورت ناشناس محبت کرده و سعی می‌کند با زدن تیر خلاص به افراد مجروح، رنج آنها را کاهش دهد. شخصیت دیگری که در این قسمت پررنگ شده هوانگ جون هوست که در پایان قسمت اول به دست برادرش مجروح شده بود و در این قسمت نقش رهبر اصلی گروه جست‌و‌جو برای یافتن جزیره را بازی می‌کند و از سویی به‌دنبال یافتن برادرش نیز هست که به‌عنوان یکی از بازیگردانان اصلی در میان بازیکنان خود را جا زده است. این شخصیت‌ها به همراه شخصیت‌های فرعی دیگر مانند ناخدای کشتی جست‌و‌جو و نیز افسر سابق ارتش که به‌دلیل گرایش‌های جنسی‌اش (‌انتظار داشتید نتفلیکس سریال بسازد و یک منحرف جنسی در سریال حضور نداشته باشد؟!) از ارتش اخراج شده؛ همگی نصفه‌و‌نیمه در سریال معرفی شده‌اند و باید دید آیا در قسمت سوم سریال قرار است این شخصیت‌ها نقش مهم و پررنگ‌تری در داستان داشته باشند و نتیجه پایانی شورش ناکام را روشن کنند؟ باید منتظر ماند و دید آیا قسمت سوم سریال می‌تواند آشفتگی‌های بخش دوم آن را جبران کند یا نه؟
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
دم زندگی با کرمانی‌ها جان گرفت

امین شجاعی، کارگردان و تهیه‌کننده مینی‌سریال «دم زندگی» در گفت‌وگو با «جام‌جم» از شیرینی‌های تولید اثر تلویزیونی در فضای کرمان گفت

دم زندگی با کرمانی‌ها جان گرفت

نیازمندی ها