دکتر محمدحسین رجبی دوانی؛ استاد تاریخ و تمدن ملل اسلامی قرار شد در راستای رسم قدیمی یعنی بازدید را پسدادن؛ چندروزی پیش از مبعث، قدم بر چشم ما بگذارد و مهمان جامجم باشد. عید مبعث و ماموریت پیامبر اعظم(ع) برای رهاندن جهانیان از سیاهی جهل و شرک ظلم و پراکنده شدن شمیم عدل و اعتدال تحولی شگرف در دنیای آن روز ایجاد کرد. دکتر محمد حسین رجبی دوانی با توجه به سالها سابقه پژوهش در حوزه تاریخ اسلام و تشیع و تمدن اسلامی در گفتوگو با جامجم بر این نکته تاکید کرده است که برغم تلاشهای صورت گرفته در حوزه پژوهشهای تاریخی اما همچنان موضوع بعثت پیامبر و تاریخ صدر اسلام با توجه به القائات یهود مبنی بر نقشآفرینی ویژهاش در آن مقطع باید مورد بازبینی قرار گیرد تا صحت و سقم روایات تاریخی مشخص شود.
گزارشهای امروزی برپایه تحلیل دادههای تاریخی از رهگذر دانشهای میانرشتهای بهویژه علوم ارتباطات به روایییافتن و نشر باورهایی بیاستناد درجامعه انجامیده بهگونهای که انگار نبض تاریخ دردست یهودیان وپس ازدوران موسی به دست سامریزادگان بوده و آنها در تمام بزنگاههای تاریخ بهویژه دوران ظهور اسلام به نقشآفرینی مزورانه و زیرنقاب و پنهان پرداختهاند و البته ردشان را با زیرکی پوشانده و پنهان کردهاند.... آنها از ترور پیامبر و وصی بلافصلشان امیرالمومنین تا واقعه عاشورا و ترور خاموش تک تک امامان را برنامهریزی و هدایت کردند و تنها کافی است از امام زمان تکعکس داشته باشند تا به ایشان دست یابند و خونشان را بریزند! بسکه برجهان چیرهاند و هرکه نفس میکشد، در چارچوب آگاهی و خبرگیری آنهاست و...؟
گزارش پیدایش یهود را میدانید... در دوران حضرت موسی از مصر به صحرای سینا رفتند تا به ارض موعود بروند...که نهایتا در سرزمین کنعان و فلسطین جاگیر شدند.بختالنصر یا نبوکدنَصَر که به آنها یورش آورد، شماری به حجاز گریختند با این انگیزه که هم تحت پیگرد عوامل بختالنصر در چنان منطقه بد آبوهوایی قرار نمیگرفتند، هم در کتابهای آسمانی و تعالیم پیامبرانشان نوید داده شده بود که آخرین پیامبر خدا در حجاز برانگیخته میشود. پس برای اینکه نخستین گروندگان به آخرین پیامبر باشند حجاز را از میان دیگر سرزمینها برگزیدند.از دیگرسوبافراگیرشدن آیین حضرت عیسی(ع) ورسمیت یافتنش درقلمرو امپراتوری روم، مسیحیان که به یهودیان به چشم قاتلان پیامبرشان مینگریستند بشدت به آنها سخت گرفتند و به قلع و قمعشان دست زدند. بازهم درین راستا شماری از یهودیان، ناگزیر به حجاز کوچیدند. برخی مورخان، همین کوچ دوم را به عنوان نخستین مهاجرت یهود به حجاز قلمداد کردهاند و شاید هجرت دوران نبوکدنصر را نپذیرند و رد کنند. بنابراین هجرت دومی از مسلمات است. دادههای کتب آسمانی یهود از شمال حجاز به عنوان سرزمین آخرین پیامبر گزارش کرده بود. ازین رو یثرب، خیبر، فدک، وادیالقری و تیما یهودینشین شد.آنها به جنوب حجاز نرفتند مثلا مکه و طائف یهودی نداشت. البته حساب یمن جداست.یهودیان در یثرب به اعراب اوس و خزرج ستمها روا داشته بودند که اصالتا این اعراب، یمنی بودند. تُبَع، فرمانروای یمن در سالیان دور پیش از اسلام به یثرب لشکر کشید و یهودیان را تارومار کرد. یهود تا پیش از آن در یثرب دست بالا را داشت و اوس و خزرج با این رخداد از آن پس قدرت غالب شدند. شماری از علمای یهود را تبع به یمن برد و با تبلیغات آنها عدهای یمنی به دین یهود گراییدند هرچند آن یهودیان اصیل به شمار نمیرفتند.در نقلها آمده در مواقع اختلاف آن سه طایفه یهودی ساکن یثرب با اوس و خزرج، یهودیان به اعراب هشدار میدادند که بزودی پیامبری در اینجا برانگیخته خواهد شد و ما به او میگرویم و متحدش میشویم و از پس شما برخواهیم آمد.
پس کینه و بغض یهود در آن زمان نه که بروز و ظهور نیافته بلکه وجود نداشته؟
اتفاقا یهودیان موحد بودند و اعراب آن منطقه، مرام مشرکانه داشتند. اسعد ابن زُراره یکی از بزرگان خزرج به همراه ذکوان بن عبد قیس برای جبران شکست از اوسیها به مکه رفته بود تا از قریش کمک بگیرد با عتبه ابن ربیعه (پدر هند جگرخوار، همسر ابوسفیان) دوستی داشت با این حال از یاری او امتناع کردند.
بااین توجیه که مشکلات جدی داخلی داریم و بخاطر دعوی محمد(ص)درشهر امن مکه تفرقه افتاده وجوانان ماازمافرمان نمیبرند؟
بله، همین اسعد به گفته خودش پنبه در گوشش گذاشته بود تا سخنان پیامبر نوظهور را در حین طواف نشنود. اما به خودش نهیب میزند که مگر نابخردتر از من هست که با چنین رویداد مهمی در مکه از آن بیاطلاع بمانم! در جواب یثربیان چه بگویم اگر از اخبار مکه بپرسند.همین که سخنان پیامبر را شنید به همراهش گفت او همان پیامبری است که یهودیان دربارهاش به ما هشدار میدهند و انتظار ظهورش را دارند. پس بهتر است ما پیش از آنها با این پیامبر متحد شویم و به او بگرویم.
جالب آنکه قریشیان چون حریف منطق و نشانهگان و سخنان پیامبر نمیشدند در همان آغاز از یهودیان یثرب کمک خواسته بودند پس برای اتحاد با آن ابرمرد آسمانی چرا پیشدستی نکردند؟
زیرا یهودیان انتظار ظهور پیامبر آخرالزمان را در منطقه دیگری یعنی شمال حجاز میکشیدند و به حوادث مکه چندان اعتنایی نداشتند.لذا کوششهای یهودبرای شناسایی پیامبر ازهمان کودکی وآسیبزدن به ایشان هیچ مبنای درستی نداردوچنین چیزی نبوده است.مکه از دیر زمان، جایگاه ویژهای داشت، شهر زیارتی بود و مسافران و زائران ازهرسو به آنجا میشتافتند وازجمله با خودشان بیماریهای واگیردار میآوردند حتی اکنون نیز این موضوع رویمیدهد که قرنطینه و واکسنزدن و... پیش از ورود به مقصد از ضروریات است تا چه رسد به آن دوران که نوزادان و کودکان معمولا آسیبپذیرترین افراد بودند. ازینرو رسم اشراف و بزرگان مکه این بود که نوزادان و خردسالان را (بهویژه بهخاطر آیند و روندهای مستمرزیارتی وتجارتی به مکه) تا چهار پنج سالگی به دایههایی میسپردند تا در اقلیم پاک بادیه به دور از آلودگیها و بیماریهای فراگیر از آبوگل درآیند.
ضمن اینکه جناب عبدالمطلب، بزرگ مکه بود؟
تاکیدکنم که آن روایت هم غلط است که هیچ زنی نمیپذیرفت پرورش پیامبر راگردن بگیرد با این تلقی وتوجیه که ایشان یتیم بود! اگر چه ایشان یتیم بود اما تحت کفالت جدش قرار داشت که بزرگ و سرور مکه بود. بازهم داستان ساختهاند که چون پیامبر را یهودیان شناسایی کردند و... حلیمه بازآمد و پیامبر را پس داد! این داستان هیچ استنادی ندارد. باید دانست که حلیمه، پیامبر را در زمانهای مناسب برای دیدار مادرشان و خانواده ایشان به شهر میآورد.
برگردیم به تعامل پیامبر با یثربیان؟
ایشان پیشتر برای تبلیغ در یثرب،مصعب ابن عُمَیر را فرستاده بود و کسانی، دو سال پیش از هجرت در آنجا مسلمان شده بودند.بنابر این، یهودیان از وجود آن حضرت و کنشگریشان آگاهی داشتند اما نمیدانستند ایشان به یثرب میآید و آنجا مرکز فعالیتهاشان خواهد شد.در زمان هجرت که آن حضرت به مسجد قبا رسیدومنتظر ماند تاحضرت امیرالمومنین علیهالسلام برسد،یهودیان باخبر شدند و تازه به خودشان آمدند که نکند همان موعود یادشده در تورات، خود او باشد پس هیاتی از علمای یهود به قبا و خدمت حضرت شتافتند. آنها پس از گفتوگو به یقیندریافتند که او براستی همان پیامبری است که نوید داده شده، با توجه به کشاکشهای دیرینشان با اعراب برای اینکه کم نیاورند و برای خود ویژگی و جایگاهی دستوپا کنند، با این توجیه که ما موحد هستیم و اینها مشرک بودند، از آن حضرت، خواهان امتیازهایی در اسلام شدند و برای گرویدنشان شرطهایی گذاشتند که پیامبر فرمودند همه گرویدگان با هم برابرند و شرطهای آنها را نپذیرفتند.
آنان با پیشدستی یثربیان در گرویدن به پیامبر در جبهه ضعف قرارگرفتند و با اینکه پیامبر را بفرمایش قرآن از فرزندان خود نیز دقیقتر شناخته بجا میآوردند همچنان به دارایی و امتیاز مادی چسبیدند و همان روحیه کاسبکاری بروز دادند؟
با اینکه پیامبر را شناختند که همان موعود یادشده در تعالیم دینی یهود است بهخاطر این که گرویدنشان به ظاهر دستاورد مادی نداشت و با پیشتازی رقیبانشان در یثرب نیز در موضع ضعف قرار گرفتند، نه تنها از ایمان سر باز زدند بلکه پیامبر و رسالتشان را انکار کردند. آن نشانهها و پیشگفتهها را از کتابهاشان حذف کردند تا با گذر زمان از یادها برود.
پس روایتهاینوظهوردرباره کوشایی یهود درراستای برنامههایقبلی برای ترورپیامبربهویژهپیش ازبعثتشان افسانهپردازی است؟
واقعا سخن عجیبی است که میانگارندیهودیان به منطقه بدآب و هوای شمال حجاز آمدند و آب و هوا و آبادانی و بازرگانی در مناطق مدیترانهای را رها کردند و به حجاز کوچیدند تا پیامبری را بکشند که کتابهای آسمانیشان به ظهور حضرتش مژدهها داده بودند. نسلها در منطقه خشن و نامناسب بمانند و شرایطی را در جایی تحمل کنند که بفرموده قرآن، آدمربایی و غارت و ناامنی بجز در حرم امن خدا رواج داشت.باور آنها به کتبشان هم به کنار، زیرا سرگذشتشان و زندگانی حضرت موسی (ع) کافی بود تا بدانند با اراده خداوند نمیتوان درافتاد. مگر فرعون مصر برای پیشگیری از ظهور حضرت موسی(ع) به کشتار پسران نوزادان نپرداخت! اما خود او را خداوند، حامی و پرورشدهنده موسی گرداند.چگونه شماری یهودی فراری میتوانند از اراده خدا برای ظهور بزرگترین و آخرین پیامبرش جلوگیری کنند. اینچنین برداشتی را اندکی تعمق و تفکر رد میکند. اینچنین دادههایی سند ندارد. وانگهی مگر چه آوردهای قراربوده نصیبشان شود...
از بس جز بدی و فتنهافکنی و گزندزدن از اینان ندیدیم و تاریخمان از دستشان مینالد، هر استنباط و سخن اینچنینی دربارهشان بر ما تاثیر میگذارد حتی اگر سند روشن و قطعی در میان نباشد!
چون ما نفرت درست و به حقی داریم نسبت به صهیونیسم و یهودیانی که به مسلمانان و حتی جهان بشریت خیانت کردند و ضربه وارد آوردند؛ به همین خاطر در برخورد با چنین دادههایی دیگر دنبال سند نمیگردیم. اما واقعا پیامبر را بکشند که چه شود! تا وعده خداوند محقق نشود!؟
مطرح میکنند که پیامبر برنامه گشودن قدس یعنی پایگاه مرکزی یهود در آن دوران را داشت و لشکر اسامه را برای این امر تجهیز و اعزام کرد اما یهود به ایشان زهر دادند و ترورشان کردند در حالی که بحث شیعه در درازنای تاریخ چنین بوده که چون پیامبر رحلت خود را نزدیک میدید و میدانست شماری از اصحاب در دلشان بغض و کینه امیرالمومنین را دارند بر آن شد که این اصحاب را برای انتقام شهدای جنگ موته از مدینه بیرون بفرستد تا در غیاب اینها که در ماموریت هستند، امیرالمومنین که در غدیر از سوی خداوند معرفی و تنفیذ شده قدرت را به دست گرفته سر کار بیاید و آن اصحاب پس از بازگشت از این ماموریت و جهاد در عمل انجام شده قرار بگیرند. لذا دیگر کسی نمیتوانست به قدرت یافتن امیرمومنان(ع) اعتراضی کند.
همچنین رومیان نیز تحرک تهدیدآمیزی نداشتند.
اصلا به چه استنادی گفته میشود که یهودیان در قدس قدرت داشتند، یهودی نیز اگر در آنجا بود یا فراری بود یا پنهانی سر میکرد. زمان عمر بن خطاب که قدس را گرفتند از چه کسی گرفتند؟ از اسقف بیتالمقدس. آنها عهد کردند با وجود خود خلیفه، کلید شهر را میدهند و تسلیم میشوند. قدس در دست مسیحیان بود. چنانچه این گونه روایتها را بپذیریم به این معناست که شماری یهودی آواره توانستند ارادهشان را نعوذباا... بر عظم پیامبر اعظم(ع) تحمیل بکنند، این توهین به ساحت قدسی پیغمبر است انگار که یهودیان هر بلایی خواستند و توانستند بر سر اسلام آوردند و پیامبر بویی نبرد و درنیافت یا ۲۵۰ سال امامان ما بودند و هیچکدامشان به کار و بار دشمنان یهودی و نقششان پی نبردند اما اکنون ما در این بازه زمانی کشفش کردیم!.
پس معاویه و یزید، مشاور یهودی نداشتند؟
ابدا...سِر جون بن منصور رومی،یعنی مسیحی بود...مادر یزید،مسیحی بود.شام دراختیار مسیحیان بود و یهودی در آنجا به صورت آزاد و موثر وجود نداشته. رومیهای مسیحی در آنجا یهودیان را به عنوان قاتلان مسیح میشناختند و از آنها نفرت داشتند و یهود را از سده چهارم میلادی بشدت مقهور خود ساخته بودند. بحث بنیادین این است که امامان ما متولی حفظ دین در برابر هر تهدیدی بودندوهستند. آن یهودیان به چنین کارهایی بپردازند و پیگیر ضربهزدن به اسلام باشندوامامان ما نیزنعوذباا...سر درنیاوردند! یهود که خلفا نبودند تا آن ذوات مقدس نتوانند راحت دربارهشان حرفی بزنند و بالاجبار تقیه کنند.زمان امام هادی (ع) خلیفه وقت متوکل، بشدت ضد یهود بود و به آنها سخت گرفت که باید مثلا کلاه [خاص] بر سر بگذارند و خانههاشان را علامت بگذارند و مشخص کنند و... یا سِندی ابن شاهک با توجه به نامش ایرانی بوده است و سندی (با اینکه او را مرحوم کافی یهودی شمرده) درباره یهودی بودنش نداریم اما او را بخاطر مستبصرشدن چند زندانبان به کار گماردند چون ستمگری و سختدلی آشکاری داشت و نقلی درباره یهودیبودنش نداریم. مسیحیان در دولت عباسی پایگاهی نداشتند.
این نفرت مسیحیان از یهود همچنان وجود داشت تا جنگ دوم جهانی؟
اصلا باید گفت نام هیتلر بد دررفته است و اگرنه تمام غربیان از یهود نفرت داشتند و ناسزای سختشان نسبتدادن یهودبودن به دیگری بود. نقلها در این باره وجود دارد؛ سیاحی فرانسوی که عصر صفوی به ایران سفرکرده در سفرنامهاش مینویسد: در مسیر خود در آلمان نازی، یک یهودی به قتل یک مسیحی دست زده بود. قرار بود اعدام شود و بزرگان یهود با پرداختهای آنچنانی پادرمیانی کردند که او را با رنج کمتر و آسانتر بکشند! بدنش را چاک دادند و سرب داغ بر زخمها ریختند و...در سقوط اندلس، مسیحیان بیش از آن چه بر مسلمانان سخت گرفتند به تعقیب یهودیان پرداختند و آنها گریختند و به عثمانی پناهنده شدند. یهودیان در پناه مسلمانان اندلس با آرامش میزیستند اما با یورش مسیحیان یا کشته یا فراری شدند. چندی پیش یادم هست در زمان سلیمان دمیرل، نخستوزیر وقت ترکیه با همکاری رژیم صهیونیستی جشنی تدارک دیده شد به عنوان پانصدمین سال مهاجرت یهودیان از اسپانیا به عثمانی... یادمان باشد پس از فتــــح خیبر، دیگر یهود هیچ تاثیر و تحرکی ندارد. آنها ناکار و مرعوب اسلام شدند و چیرگی پیامبر را پذیرفتند؛ تمام!
پس چنین نیست که در مصر و جهان باستان کارهای بودند و در درازنای تاریخ بسی تاثیرها داشتند و امیرالمومنین (ع) را ترور کردند و جنگهای صدر اسلام را مدیریت کردند و خاندان وحی را کشتند و... بلکه پس از جنگ دوم به نان و نوای چشمگیری در هژمونی و تاثیرگذاری مقتدرانه رسیدند و...؟
اینها همیشه بعد از پایان دوران اقتدار حضرت داوود و حضرت سلیمان علیهماسلام و به سبب عملکردهای خائنانه در قلمرو روم، اقلیتی تحت فشار بودند. لذا شماری از آنها به حجاز کوچیدند تا نخستین مردمی باشند که با پیامبر آخرالزمان بیعت کرده متحد شوند و با موقعیت مناسبی که پیدا میکنند بتوانند از پس دشمنانشان بربیایند اما چون دیدند مسلمانها پیشدستانه با پیامبر متحد شدند و پیامبر نیز حاضر نیست امتیازهای درخوری به آنها بدهد، از عمل به سفارش کتب آسمانی عدول کرده نه تنها اسلام نیاوردند بلکه در مدینه به فتنهانگیزی میپرداختند. از اینرو آن حضرت به استناد پیمان همزیستی که با سه طایفه یهود امضا کرد ملوک هر سه طایفه را منکوب و مقهور و تبعید نمود و همانگونه که پیشتر گفتم یهود پس از فتح خیبر کاملا زیر سلطه قدرت اسلام بود و امکان نقشآفرینی در هیچ حوزهای نداشت.
جایگاه یهود در آخرالزمان
یهودیان پیش از جنگ جهانی دوم بخاطر فعالیتهای گستردهشان در صنعت و تجارت توانستند موقعیتی برای خود دست و پا کنند و آژانس یهود با نفوذ در هیات حاکمه انگلیس و آمریکا و با سوءاستفاده از دشمنی و رفتار آلمان نازی با یهود و فریبکاری خبیثانه همراه با مظلومنمایی، بعد از جنگ دوم دنیا را اداره میکنند و دراین شکی نیست که آمریکا و انگلیس و فرانسه و... دست یهود است حتی آلمان تحقیر و اشغال شده با ذلت و حقارت در زیر سلطه یهودیان است و هنوز به رژیم جعلی صهیونیستی، بابت جنگ جهانی دوم باج میدهد و بسکه اینها را تحقیر کردهاند و از خود بیگانه شدهاند به نسبت انگلیس و آمریکا، رژیم آلمان تعصب بیشتری به یهود و دفاع از رژیم صهیونیستی دارد. حکومت آلمان به دست افراد حقیر و بدبختی است که خودشان را موظف میدانند باج بدهند و از رژیم صهیونیستی حمایت و دفاع کنند به خاطر کاری که هیتلر کرد...