متن کامل این مصاحبه را با هم میخوانیم:
جام جم: در باره چرایی رویداد شگرف معاصر یعنی انقلاب اسلامی ملت بزرگ ایران که میاندیشیم این تاکید و پافشاری بر استقلال و آزادی در چارچوب جمهوری با ویژگی اسلامیت بسیار جلب نظر میکند؛ از این چشمانداز بیاغازیم استاد؟
درباره دلایل انقلاب اسلامی در پاسخ به پرسش شما به شعار های اصلی مردم ایران که توجه بکنیم ویژگیهاییچند جلب نظر میکند. نخست این که انقلاب اسلامی، ضد استعماری و ضداستکباری است و دخالت خارجی را در ایران برنمیتابد. دوم اینکه ضد استبدادی است و از جهت دیگر، برنامه و هدف روشنی برای آینده دارد که همان ساختاربندی و نظام سازی [یعنی]جمهوری اسلامی است.
جام جم: چرا نخستین شعار ملت ایران استقلال بود؟
این چرایی برمیگردد به دوسده تکاپوهای استعماری در ایران همچنین مبارزات ضد استعماری، زیرا ایران علی رغم آن همه حضور استعمارگران هرگز مستعمره نشد.
خود همین البته دلیل روشنی است بر رد نظریههای توطئه و این توهم که هر رخدادی در منطقه و کشور ما رخ داده از رهگذر عامل بیگانه بوده و دست خارجی است که تعیینکننده همه مسایل در تاریخ منطقه و ایران است.
برخی نویسندگان که گرایش ضدانگلیسی نیز دارند در باره استعمار انگلیس و دیگر قدرتها به قدری بزرگنمایی میکنند که خودشان نیز دچار تئوری توطئه میشوند و همین هم اتفاقا مطلوب و خواست استعمار است، زیرا غولی آنچنانی از او برای مخاطبان توصیفکرده و میسازند! بدون اینکه برای مقابله با این غول و مهار فشارهایش بر کشورها و ایستادگی در برابرش هیچ راهکاری ارایه دهند.
از دوران قاجار درگیر تکاپوهای استعمار برعلیه کشورمان هستیم. ایران فینفسه کشوری بزرگ و موثر بر سرنوشت منطقه بوده از سویی سابقه تمدنی طولانی دارد و از دیگرسو مردم منطقه نیز ایران را به عنوان یک قدرت از دیرباز پذیرفته اند صرف نظر از این که چه شرایطی بر آن حاکم باشد. وجوداین کشوربزرگ اساسا مانع تحقق سیاستهای استعماری درغرب آسیا بودلذاتلاش برای نفوذ وکاستن ازظرفیتهای این کشوربه ویژه وسعت جغرافیایی آن دردستورکارقدرتهای استعماری قرارگرفت.
میدانیم که روند پیشرفت در ایران پساصفویه رو به کندی گذارد و بیثباتی پایان دوران صفوی بخصوص باعث توقف این روند شد و اگرچه ایران در دوران نادر توانست سامانی به کشور از هر نظر بدهد و گستره بزرگ سرزمینی ایران را [نادر به عنوان آخرین جهانگشای آسیا از قفقاز و ماورای آن تا اختلافات مرزی با عثمانی تا دل آسیای میانه]از نو متمرکز و متحد سازد. وجود این قدرت که مورد توجه کشورهای غربی واقع شده بود بیگمان چونان سد و مانعی به شمارمیرفت. بویژه که ایران از سازندگان هویت منطقه بوده و هست و اگر این کشور قدرتمند و پویا بماند با نقشآفرینی جدی میتواند مانع تسلط آسان استعمارواستکباردراین نقطه مهم جهان که بخشی از قلب جهان نامیده شده است باشد.
مساله دیگری که توجه استعمار را به این منطقه برانگیخت، هند و ثروت سرشار آن با آن گستره سرزمینی و نیروی کار ارزان بود. همسایگی با هندوستان، اهمیت دوچندانی به ایران برای استعمارگران میداد.
اقداماتی که «آغامحمدخان» برای احیا و تمرکز واتحاد گستره پهناور سرزمینی ایران انجام داد و با قدرت و مدیریت به سامان دادن مسایل داخلی و خارجی مانند تهدیدات خارجی پرداخت. مطیع کردن سرزمینهایی که با تحریک روس و دیگر بیگانگان سر استقلال از ایران را داشتند از دیگر کارهایی بود که به احیای قدرت و هژمونی ایران شاید چونان عصر افشاری میانجامید و استعمار چنین چیزی را برنمیتافت. البته بواسطه رویدادهایی چنین برنامههایی محقق نشد که آغامحمدخان پیگیرشان بود.
از این دوران تا پیروزی انقلاب اسلامی شاهد نقشآفرینی جدی استعمار به صورت مستقیم و غیرمستقیم درکشورمان هستیم. ما اگر چه مستعمره نشدیم، اما متاسفانه شرایطی که بر ما سایه افکند به نوعی نیمهاستعماری بود که از رهگذر نفوذ، شکلی پایدار بخود گرفته بود. آنها طبقاتی از رجال تاثیرگذار در کشور را با خودشان همسو کردند که سپس در ادامه به خانوادهها و کانونهای اثرگذار و تشکیلات ارتقا داده شد. مثلا مهدی علی خان خراسانی فقط یک فرد است که در خدمت استعمار انگلیس و کمپانی هند شرقی درآمده، اما باقدرگرفتن میرزا ابراهیم خان کلانتر که در راس خاندان هاشمیه بود (که این دودهمان در پیوند با خاندان قوامی به قوامیها نیز معروف شدند) این خانواده به خدمت استعمار درآمدندونفوذشکل خانوادگی هم پیداکرد. یا فراماسونری که از دوران فتحعلیشاه به شکل عضویت افراد آغاز موجودیت کرد و در دوران ناصری بافراموشخان ملکم به نفوذتشکیلاتی ارتقا پیداکرد و تا پایان دوران پهلوی نیز در راستای منافع بیگانگان در ایران نقشآفرینی فعال داشت.
جام جم: در همین راستا به آقاخانها و بهاییها نیز میپردازید؟
بله؛ استفاده از فرقههای موجود و فرقهسازی از جمله بحرانسازیهایی بود که استعمار دقیقا سر بزنگاهها رو میکرد؛ مثلا سر مساله هرات که با انگلستان درگیر شدیم، درست در اوج این درگیریها آقاخان محلاتی را تجهیز کردند تا شورش کند و کرمان و سیستان و بخشهایی از بلوچستان را با حمایت انگلیس ناآرام وتجزیه کند و حاکم شا ن شود یا در دوران ناصری در اوج همین درگیریها حسنخان سالار به شورش میپردازد.
استفاده از فرقههای مذهبی موجود در برنامههای انگلیس و روسیه بود تا بر ایران چیره شوند و سیطرهشان را پایدار کنند. استفاده از فرقه اسماعیلیه و صوفیها و تشویق و حمایت از برخی شورشها و تنشها.
همچنین فرقهسازی از دل فرقههای موجود از دیگر کوششهای استعمار بود مثلا شیخیه در دوران قاجار به ترویج تفکری نوظهور میپردازد که از دل آن، خوانشِ بدعتگذار بابیه رومیآید سپس بهاییت از آن ساخته میشود.
یا با یورش نظامی یا عقد قراردادهاو یا از طریق نفوذ و خدمتگزاران تحت فرمان سعی داشتند سلطهشان را بر ایران حاکم کنند یعنی هم از رهگذر فشارهای همزمان نظامی و سیاسی و اقتصادی از سوی آنها ما را در تنگنا میگذاشتند هم تکاپوهای گروههای نفوذی داخلی که همسو با استعمار حرکت میکردند؛ مجموعه اینها باعث شد قاجاری که درصدد احیای ایران بود، دچار استیصال شود تا جایی که تاریخ ما از قاجار به عنوان یک رژیم استبدادی مستاصل یادمیکند که نتوانست ازایران دربرابرتهاجمات استعماری صیانت کند.
جام جم: البته قاجارها در برابر این یورشهای نرم و سخت و تهاجمهای استعماری مقاومت که میکردند؟
بله مقاومت دربرابرتهاجمات روسها ودوبارجنگ باانگلیسیها واتفاقاتی ازاین دست بیانگرمقاومت آنهاست، اما هرچه گذشت توان ایستادگی خود را از دست دادند، زیرا با دو قدرت بزرگ روس و انگلیس رویارو بودند و درگیریهای دیگر قدرتها مانند فرانسه نیز به این منطقه کشیده شده بود و منطقه را بشدت حساس کرد. بویژه که هیچکدامشان احیای ایران قدرتمند را برنمیتافتند. مقابله با این وضعیت نارسای داخلی و خارجی از توان قاجار خارج بود.
شرایط قاجار را میتوان چنین وصف کرد؛ نظام قبیلهای و کماطلاعی آنها از تحولات جهانی و نارسایی قاجارها در بهرهبردن از توانمندیهای داخلی و افراد نخبهای که حاصل بقایای دیوانسالاری ایرانی بودند که قائممقامها در آن نقشآفرین بودند و امیر کبیر نیز شاگرد همین مکتب است ونیزغفلت ازظرفیت بزرگی که باورهای دینی وزعمای شیعه برای صیانت ازایران میتوانست دراختیارقاجارها گذاشته شود واتکا به بیگانگان برای حل مشکلات و همچنین نفوذ عوامل استعماردرساختارحکومت که باعث شد افراد شایسته مانند امیرکبیرها از دور خارج شوند و افراد وابسته سر کار بیایند.
جام جم: با وجود نظام قبیلهای قجرها اداره کشور، اما از دیرباز در دست دیوانسالارها بود مثلا بیهقی در این باره روشنگریها دارد و مستوفیان و دبیرها بسیار تاثیرگذار بود.
بله، مکتب دیوانسالاری ایرانی کارگزار اصلی بود که اداره کشور را عهدهدار بودند و قاجارها تنها از جهت نظامی و قبیلهای حکومت داشتند. اتفاقا جریان نفوذ به قلع و قمع این افراد میپردازد. درماجرای قتل قائم مقام میبینید که سفارت انگلیس و جریان نفوذ توانست دستور قتل او را از شاه بگیرد و علیرغم قولی که محمدشاه داده بود به قتل قائم مقام حکم داد. امیرکبیر نیز قربانی همین گونه توطئهها گردید و روند اصلاح امور که آغاز شده بود متاسفانه نارسا ماند.
چکیده اینکه: مجموعه فشارها و جنگها و فرقهسازیها و از میان برداشتن رجال تاثیرگذار وطندوست باعث شد دولت قاجار به استیصال کامل برسد؛ که این مهم در نوشتارهای ناصرالدین شاه که نیمی از دوران قاجار تقریبا در سلطنت او سرشد، دیده میشود از جمله آن فراز معروف که تاکیددارد روس و انگلیس یکباره بگویند که ایران کشور مستقلی نیست اگر بخواهیم به شمالش برویم باید با انگلیسیها هماهنگ کنیم مبادا بگویند قرار است علیه شان با روس نقشه بکشیم و اگر به جنوب بخواهیم برویم باید از روسها اجازه بگیریم تا مباد فکر کنند در کار نقشهکشیده علیهشان با انگلیس هستیم؛ مرده شور این سلطنت را ببرد!
جام جم: ناصرالدین شاه به موارد پرشماری از این دست اشاره کرده!
بله، دارد که میدانم باید در خوزستان با کشاورزی به عمران و آبادانی آن جا بپردازم، اما اجازه نمیدهند یا اجازه نمیدهند راهسازی بکند یا به احداث راهآهن بپردازد. این اوج استیصالی است که در آن دوران، کشور ما را از رونق انداخته و نارسا کرده بود.
جریان استعمار و عوامل نفوذی به گونهای با کودتای استعماری ۱۲۹۹ پیروز شدند و این استیصال و حکومت مستاصل را به حکومت وابسته تبدیل کردند و استیصال و نفوذ، تبدیل به سلطه شدو عملا شاهد سلطه انگلیس بر ایران پس از کودتای ۱۲۹۹ هستیم.
جام جم: چه بر سر کشور ما در دوران قاجار و پهلوی آمد و راهبردهای بیگانگان درباره ایران چه بود و چه است؟
کشورماازآغاز دوره قاجارتاکنون باسه پیچ تاریخی مهم وتاثیرگزارمواجه بوده است. اکنون در یک بزنگاه و «پیچ تاریخی» هستیم که یکی از ویژگیهایش وقوع جنگهای متعدد و از بین رفتن نظمی است که پیشتر از سوی همین قدرتهای سلطه گربرجهان حاکم شده بود. در مواجهه استعمار با کشور ما در دوران قاجار در [بزنگاه یا]«نخستین پیچ تاریخی» خودمان قرار داشتیم. نظام بینالملل در آن زمان، نوعی پوستاندازی را تجربه کرد. امپراتوری تزاری روسیه پس از تحولاتی که پتر کبیر ایجاد کرد قدرتمند شده وسودای جهانگیری درسرداشت ودراین راستا تصرف ایران جایگاه ویژهای درجهان گشاییهای آنهاداشت. انگلیس به یک قدرت برتر نظامی و اقتصادی ارتقا یافت و توانست استعمار هلند را از چیرگی دریاییاش فروبیفکند و پس براند. انقلاب فرانسه رخ داد ونهایتا ناپلئون از ۱۷۹۹ تا ۱۸۱۴ روی کار آمد؛ که با انگلیس و روس درگیر گردید. آن مرزهایی که تقریبا به طور سنتی پذیرفته شده بود به تمامی فروریخت ونظم جدیدی برجهان حاکم شد. این نظم جدید که درمنطقه مادرقالب کلیدواژه بازی بزرگ یارقابت سایه هادنبال میشد ازتوان انداختن ایران راهدف گرفته بود. نظمی که بیش ازیک قرن سرنوشت ایران ومنطقه رادچارتلاطمات سیای ونظامی گسترده کردتااین که در پایان جنگ جهانی اول میشود به تقریب اشاره کرد که [بزنگاه یا]«پیچ دوم تاریخ معاصر» ما و جهان طی میشود که شاهد فروپاشی امپراتوری تزاری درروسیه، عثمانی درمنطقه ما وامپراتوری اطریش – مجارستان دراروپا وهمچنین درهم شکسته شدن امپراتوری آلمان شاهدبستن قرارداد سایکس -پیکو بین انگلیس وفرانسه هستیم که سرنوشت منطقه را طرح میریزد و تا زمان جرج بوش وادعای ایجادخاورمیانه جدیدادامه داشت.
[بزنگاه یا]«پیچ سوم تاریخی» ما از زمان نهضت امام راحل (ره) و پیروزی انقلاب اسلامی آغاز شد که نظام دوقطبی به جهانی سه قطبی تغییر شکل داد، زیرا رویکرد دینی انقلاب ما و نظام دینی نیز به آن افزوده میشود. پس از فروپاشی شوروی، نظامبندی جدیدی شکل گرفت که میتوان گفت قطببندی جدیدی تبلور یافت یعنی: اسلام و استکبار!
جام جم: از ویژگیهای این بزنگاهها یا پیچهای تاریخی میفرمایید؟
همانگونه که عرض کردم از بین بردن نظم قدیم و تلاش برای ایجاد نظمی نوین از رهگذر کشورگشایی و جنگهای متعدد وصف بندیها وپیمانهای راهبردی جدید توامان است که بخشی از آن عیان است و این صفبندی که اکنون در منطقه ما و اروپا و آمریکا در حال شکلگیری است؛ تلاش برای ایجاد یک سلطهجویی جدید است که در راس آن امریکا به عنوان پیشتاز و پیشگام و سرآمد سلطهجویا ن قراردارد. آنهایی که نگاهی خوشبینانه به [امثال]ترامپ دارندگویی این رخدادها را نمیبینند و در خوشبینانهترین حالت افرادبی غرضی هستند که ضمن اعتراف به اینکه ما نیز میدانیم امریکا سلطهطلب است، اما حریف او نمیشویم و ما، چون امریکاستیزی کردیم دچار این نارساییها و تنگنا شدیم و باید بپذیریم که تجربه امریکا و اروپا اوج تمدن بشری است و نباید با آن درگیر شد. فایده این تسلیم شدن این است که آنها امکاناتی به ما میدهند که میتواند این مشکلات را از میان بردارد.
جام جم: شگفتا این نگره که بسی قابل نقد است و با دادهها و منابع نخبگان غربی به سادگی فرومیریزد؟
حتی در بدنه بخشی از نخبگان ما نیز متاسفانه این سادهانگاری یا تلاش برای القای این رویکرد به اذهان مردم دیده میشود تا آنهایی را که بویژه مشکل معیشتی دارند به سوی این باور پیش ببرند. عجیب است که اینها مدعیاند ما دستاوردی نداشتیم و با ژست روشنفکرانه به گونهای سخن میرانند که گویی دوران سیاهی درایران از پیروزی انقلاب اسلامی آغاز شده که هیچ دستاوردی نداشته است.
به نظرم غفلت از رخدادهای جهان در این [بزنگاه یا]پیچ تاریخی که در حال روی دادن است از یکسو، و از دیگرسو سادهانگاری نسبت به اهداف کشورهای سلطهطلب همچنین ناآگاهی یا کماطلاعی از سابقه استعماری این کشورها و پیشینه سلطهجویی غرب در منطقه و ایران وغفلت ازتجربیات زیان بار دوپیچ تاریخی گذشته باعث میشود چنین تحلیلهای خامی ارایه شود.
جام جم: ما نمیتوانیم انقلاب اسلامی را برآمده از فشارهای خارجی به کشور بشمریم، زیرا شعارهای انقلاب ما گویای نفی عواملی خارجی و البته داخلی است؟
شعارهای انقلاب ما از آغاز؛ قطعا درشعار استقلال، نفی سلطه را دنبال میکند ودرشعار آزادی، نفی استبداد را پیگیر است. وباشعار جمهوری اسلامی نیز مدل و ساختاری رامطالبه میکندکه اراده مردم ایران رابرسرنوشت خود وکشور حاکم میکند.
انقلاب ما سه ویژگی مهم دارد: اسلامی است که در شعارها و اهدافش این مهم تبلور دارد و رهبریِ دینی دارد و مردمانش اکثرا مسلمانند که ماهیت انقلاب را میتوان بر پایه آن «دینی» تعریف کرد.
عوامل داخلی را چکیدهوار مرور کنیم: دوران قاجار، تلاش برای بازیابی قدرت ایران با شکست مواجه شد بخاطر فشارهای خارجی و ناتوانی قاجار در برابر آن وضعیت، نفوذفردی، تشکیلاتی وفرقهای عناصروابسته به استعماردرساختارسیاسی کشور که ظرفیتهای داخلی را نارسا کرد و نگذاشت بااستفاده کامل ازظرفیتهای خودمان در برابر این فشارها بایستیم. ناکارآمدساختن دیوانسالاری ایرانی باحذف چهرههای ملی ازآن وجایگزین کردن عوامل داخلی استعمارازیک سو واقتباس ازساختارهای غربی بروکراتیک پس ازمشروطه که دردوران رضاخان گسترش بیشتری یافت ناکارآمدی رابرساختاراداری کشورتحمیل کرد که منجربه فربه شدن دولت گردید.
ظرفیت مرجعیت دینی از دیگر ظرفیتهای مهم ایران بود که بر اساس قاعدههای قرآنی و دینی که مشهورترینش قاعده «نفی سبیل» است...
جام جم: و لن یجعل ا... للکافرین علی المومنین سبیلا ۱۴۱ نساء؛
که براساس آن مبانی، مرجعیت شیعه در برابر بیگانگان میایستاد چه درعرصه نظامی که درقالب فتاوای جهادیه بروز مییافت وچه درعرصه سلطهجویی اقتصادی بیگانگان که درقالب فتاوای تحریم ازیک سووحمایت ازتولیدات داخلی ازسوی دیگر رخ مینمودصادر میشد و چه درعرصه تهاجم سیاسی باتکفیر وابستگان به بیگانه رویکرد پاکسازی حاکمیت از عناصر غیر صالح نظیرعلی اصغرخان امین السلطان رادنبال میکرد. یادر تهاجم فرهنگی ازطریق تشکیلات میسیونری و تبلیغ دینی مسیحیان و... بازهم روحانیت شیعه با ترویج معارف اهل بیت و کنشگریهایی موثر در صحنه حضور دارد. نظیرآنچه در اصفهان با راهاندازی انجمن صفاخانه از سوی مرحوم آیت الله حاج آقا نورالله نجفی اصفهانی، برای مناظره علمی با گروههای تبشیری و روشنگری ایجادشد. دغدغه علما دردفاع ازاسلام وایران ودفع تهاجم بیگانگان میتوانست کمک شایانی به قاجارها درتقابل بااستعماربنماید برای مثال وقتی آیت الله حاج ملاعلی کنی در جریان امتیاز خانمان براندازرویتر به تقابل با میرزا ملکم خان و میرزا حسین خان سپهسالار پرداخت ویا این که علیه فراماسونری یا فراموشخانه میرزا ملکم که هویت مردم ایران واستقلال کشورراهدف گرفت بودبه افشاگری اقدام کرد. یا درگیریهای آیات حاج شیخ فضلا... نوری و میرزا حسن آشتیانی با امینالسلطان که تمام منابع ایران راباواگذاری امتیازات درمعرض تاراج روس وانگلیس قرارداده بودرا میتوانست پشتوانه قاجاربرای مقاومت دربرابرفشارهای خارجی باشد، اما متاسفانه قاجار از این ظرفیت نیز به خوبی بهره نبرد. درحالی که درمواردی به فواید همکاری باعلما مانندتوسل به مراجع شیعه و فتاوای جهادی پی برده بود، که براثراین همکاری شاهدهجوم مردم به جبهههای جنگ باکفارروس بودیم و ایران موفق شد در دوران جنگ دوم با روسیه تمام سرزمینهایی را که در ده سال از دست داده بود در یک سال پس بگیرد! اما بازدست عوامل بیگانه نظیر آصف الدولهها ومیرفتاح هاباعث شدباعدم حمایت لازم ازجبهههای جنگ ورق به نفع استعماربرگرددوترکمانچای باعوارض وحشتناک آن به ایران تحمیل گردد.
جام جم: با سخن از مقاومت داخلی به یاد محور مقاومت افتادم که از دوران فتحعلیشاه با خیانت عوامل نفوذی و حمایت نکردن از محور مقاومت، براستی خودزنی کردیم و چهها که بر سر ما نیامد؟!
حرفهایی که امروز هم به نوعی از زبان برخیها میشنویم متاسفانه و نمیدانند که پشت کردن به دوست داران ایران وجریان مقاومت درمنطقه میتواندچه لطمات جبران ناپذیری به ایران نظیرآن چه دردوپیچ تاریخی قبل رخ دادواردکند. این خودزنی از زمان فتحعلیشاه با قطع حمایت از جریان مقاومت با خیانت میرزا ابراهیم کلانتری صورت گرفت؛ (برخی میکوشند چهره او را سفیدشویی کنند) قرارداد همکاری او با انگلیسیها باعث شد مقاومت شیعیان هند فرو بریزد و تیپو سلطان و پدرش که در برابر انگلستان صفآرایی کرده و مقاومت میکردند، از کمکهای ایران برخوردار نشوند تادرنتیجه همراهی باسیاست انگلستان در ادامه بخشهای بزرگی از بلوچستان و گستره پهناور خراسان مشهور به آریانا یا پامیر و بام ایران [که اکنون افغانستان نامیده میشود]از شرق از ایران جدا شود...
جام جم: برگردیم به دوران قاجار مستاصل که دول استعمارگرمثل امروز در پی تجزیه ایران نیز بودند؟
استعمارگران همان طورکه ذکرشدوجود ایران توانمند را برنمیتافتند و چه در دوسده اخیر، چه هماکنون یکی از راهبردهای اصلیشان همواره تجزیه ایران بوده است که با پررویی به بیان آن میپردازند همچنین تضعیف ایران ازطریق از میان برداشتن تواناییهای ما در مقاومت و بنیانهایی که نیرومندی ایران را تضمین میکنند. ونیز ممانعت از پیشرفت ایران همواره مدنظرآنهابوده وهست وهروقت ایرانی هابرای رهایی ازاین ترفندها وراهبردهای شوم دست به کارشدند نظیرنهضت مشروطه وخواستیم امور داخلی مان را با جدیت بسامان کنیم با دخالت روس و انگلیس اساسا دستاورد نهضت بزرگ مردم ناکام ماند و سر از دیکتاتوری پهلوی درآورد. آنهاباضعیف شدن ایران پارافراترگذاشته درپی نابودی ایران برآمدندوباعقد قراردادهای ۱۹۰۷، ۱۹۱۵ و ۱۹۱۹ تلاش کردندایران عزیزرانابودومحونمایند.
علاوه بر اجرای این چهار راهبرد علیه ایران، ناتوانی قاجار، فساد دربار قاجار و عدم استفاده آنها از ظرفیتها برای بهینهسازی اوضاع باعث شد دولت و کشور «مستاصل» و وضع مردم براستی نگرانکننده شود. بواسطه همین نگرانیها قیام علیه قرارداد رویتر از سوی آیت الله حاج ملا علی کنی، نهضت تنباکو به رهبری میرزای شیرازی و نهضت مشروطه به رهبری علمای ایران ونجف شکل گرفت و همین مقاومتهای مردمی نگذاشت ایران را مستعمره بکنند.
جام جم: دلیل اصلی شکست این نهضتها و تداوم نداشتنشان در مقایسه با انقلاب اسلامی؟
دلایل متعدی رامی توان درپاسخ به این سوال برشمرد ازجمله نفوذجریانات ساختارشکن وعناصروابسته به بیگانگان دربدنه نهضت که باایجادبحرانهای ساختگی نهضت راازمسیر خودمنحرف نمود. دخالت بیگانگان درامورکشور، یکپارچه نبودن رهبری بویژه در مشروطه واختلاف در تشخیص مصادیق ونیروهای همراه ودشمن، نادیده گرفتن اولویتهای مبارزاتی زعمای شیعه که در دوران قاجار و پهلوی نخستین اولویت خودرا مبارزه با استعمار و اولویت دوم را مبارزه با استبداد قرارداده وبراین باوربودند که درزمان حمله استعمارگران نبایدباحکومت درگیرشد مگراین که حکومت نیزبااستعمارپیوندپیداکرده باشد نظیرآن چه دردوره پهلوی رخ داد. درزمان حمله دشمن به کشور علماوظیفه خود میدانستنددرکنارحکومت هجوم دشمن را پس بزنند لذا میبینیم علما به کمک قاجار هم آمدند. اما وقتی فشار از سوی استعمار یا تهاجم در کار نیست تلاش برای اصلاح سیستم حاکم ومقابله بااستبدادازسرگرفته میشود.
راهبردهای نظام سلطه علیه ما دردویست سال گذشته بایستی در تمام سیاستگذاریهای داخلی و خارجی مورد توجه قرار بگیرد. نباید از این راهبردها غفلت کنیم و فکر بکنیم که غرب درباره ایران تجدید نظر کرده و یک ایران قدرتمند را میپذیرد؛ هرگز! آنها همچنان پیگیرتحقق این راهبردها هستند لذا میبینید وقتی دولت مستاصل قاجار کم درعرصههایی دربرابراستعمارمقاوت کمی میکردبه دولت وابسته پهلوی تبدیل میشود که از هیچ تلاشی برای خدمت به استعمار انگلیس و منافعش فروگذار نمیکند همچنان یک ایران ضعیف و سلطهپذیر در دستور کاراستعمارانگلیس وجانشین شرورآن آمریکای جنایت کار بود.
نبایدفراموش کنیم همان سیاستی که ازسوی سفیر انگلستان سرگوراوزلی دردوره فتحعلی شاه ترسیم شددائربراین که: «برای صیانت از منافع انگلستان میباید ایران در بربریت نگه داشته شود!» دردوره پهلوی نیزادامه داشت وآخرین سفیرانگلیس به نام آنتونی پارسونزبرای عقب نگهداشتن ایران میگوید «همواره به سرمایه گزاران انگلیسی تاکیدکرده ام به ایران فقط جنس بفروشیدواگرمجبورشدیدسرمایه گزاری کنید درزمینهای اقدام کنیدکه منجربه فروش جنس شود» ازهمین روشاهدرشدصنایع مونتاژ ووابسته آن هم ازرده خارج درکشورمان هستیم. راهبرد انگلیس این بود که ایران باید همیشه ضعیف، وابسته و تحت نظر نگهداشته شود..
تمام سرمایهگذاریهای پهلوی در ایجادصنایع وکارخانههای مونتاژ کارکه برخی آن را از افتخارات دوران پهلوی میشمارند بر پایه گزارشهایی که اکنون از منابع داخلی و خارجی در دسترس داریم در سالهای ۵۶ و ۵۷ زمینگیر شده و کالاهای تولیدیشان [بخاطر به روزنبودن، عقبافتادگی]قابل صدور به بازار جهانی نبود و خریدار نداشت.
این درحالی است که دردوران پهلوی با «وابستگی به غرب» مواجهیم؛ تاجائی که برای تعمیق وتداوم این وابستگی بافشارآمریکا رژیم کاپیتولاسیون درایران باشرایطی خفت باراحیا میشود که درهمان زمان کشورهایی نظیر ترکیه زیر بارآن نرفتند، اما پهلوی دوم بخاطر ضعف و وابستگی فروش استقلال ایران رامیپذیرد. در این باره مطبوعات نوشتند و ناظران خارجی نیز گفتندکه قیمت استقلال ایران ۲۵۰ میلیون دلار بود و بفرمایش امام راحل (ره) ۲۵۰ میلیون دلار وام! گرفتند تا دهساله با بهره برگردانند، پس بهای استقلال ما همینقدر بود!
جام جم: انقلاب اسلامی «گزیرناپذیر» بود این را از شما یاددارم؛ در این باره؟
بله کاملا درست است انقلاب اسلامی براستی «گزیرناپذیر» بود. عقب نگهداشتن ملتی با ظرفیتهای تمدنی و گستره پهناور سرزمینی وجایگاه مهمی که درتمدن بشری داشته و درجهان نقش آفرینی میکرد، مردمی که انگیزه بالایی برای پیشرفت داشتند و استقلالشان برای آنها اهمیت داشته ودارد و مانند برخی کشورها تن به استعمار نمیدهند موردقبول این ملت نبودونمی توانست ادامه داشته باشد لذاپس ازچندحرکت بزرگ ضداستعماری نظیرانقلاب مشروطه ونهضت ملی شدن نفت دربرابرتلاش برای نابودی اسلام ولگدکوب شدن استقلال ایران وبامشاهده دست اندازی استکباردرتمام شوون زندگی خودباردیگربه رهبری مرجعی شجاع وآگاه قیام کرد. وابستگی رژیم پهلوی وستیزآن باهویت ملی ودینی ایرانیان باهدف تقلید گسترده ازغرب برای دگرگون کردن صورت وسیرت ایرانی مفتخربه سابقه تمدنی چندهزارساله درکنارفساداقتصادی ووابستگی سیاسی پهلوی هاجانبه ایران درآستانه انقلابی بزرگ برای اعاده شرف واستقلال خودوخروج ازچرخه زیانباروابستگی قراردادوخروش مردی صالح ازتبارزعمای آگاه شیعه بهمنی ازاراده هارابرسررژیم وابسته پهلوی فروریخت وآرامش گورستانی «جزیره ثبات» آمریکا وغرب جهان خواررابرهم زد. برخلاف برخی ازمدعیان همراه باسیاستهای فرهنگی واجتماعی واقتصادی دوره پهلوی مشکل آن رژیم وابسته فقط مقابله باآزادیهای سیاسی نبود واساسا بند وابستگی وفسادحاکم برتمام ارکان آن رژیم ایران رادمسیرفروپاشی قرارداده بود وادامه آن مسیرازایران کشوری بی هویت، وابسته، مقروض وورشکسته وتهی ازاستقلال میساخت که اختیارفروش نفت خودراهم نداشت ونمی توانست درعرصههایی ورودکند که ضامن پیشرفت آن باشد.
اینان به خطا گمان میکننداگر فضای باز سیاسی از سوی پهلوی ایجاد میشد، بسنده بود ودیگر اقدامات او انگار پذیرفتنی و درست بوده! اما نظامی که وابسته است وتامین منافع بیگانگان وتبعیت ازدستورات آنها برایش اولویت نخست هستند نمیتواند برپایه مصلحت و منافع ملی خودش تصمیمگیری کند. اگر رئیس جمهور آمریکا ادواردکندی دستور اصلاحات ارضی را صادرکند و با تهدیدوبیرودربایستی برای شاه رقیبی بنام علی امینی بتراشد یاتصویب کاپیتولاسیون راازشاه بخواهد او بدون توجه به تبعات این طرح هاوشرایط کشور با مردم کشورش درمیافتد و به روحانیون پیام میدهد که باید این کار را به هر بهایی انجام بدهد و خودش را در سراشیبی سقوط قرارمیدهد. تن دادن به تعیین نخست وزیرازسوی آمریکانظیرعلی امینی وحسنعلی منصور وبعدادعای مستقل بودن مزحکهای بود که مردم هوشمندایران هیچ وقت آن راباورنکردندوبرعلیه آن خروشیدند.
جام جم: مگر آیا نمیگویند رضا شاه مقتدر بود و کاریزما داشت، اما آیا توانست کاری را پیش ببرد؟
رضاخان باتکیه برقشون بیست سال بامردم خودجنگیدودربرابرملت خودمانندیک دیکتاتورتمام عیارایستادنام این اقتداریا «کاریزما» نیست! همو درمقابل انگلیسیها زبون بودوتسلیم درماجرای آتش زدن ولغوقرارداددارسی وقتی کاربالا گرفت سر جان کِدمن رییس شرکت نفت ایران وانگلیس؛ نه وزیر خارجه یا نخست وزیر یا وزرای دست چندم حتی؛ در جلسهای نیمساعته باتحکم به اوحکم میکند باید قرارداد ۱۹۳۳ را به جای دارسی امضا بکند و رضا خان میگوید آیا کاری را بکنیم که تا کنون بخاطرش به قاجار ناسزا میگفتیم! پاسخ میشنود: بله؛ و امضا میکند.
رژیم وابسته نمیتواند در راستای منافع ملی و مردمش حرکت کند. راه آهن آرزوی ایرانیها از زمان قاجار بود و در دوران ناصرالدین شاه نگذاشتندخط آهن درایران احداث شود، اما در دوران رضا شاه اجازه میدهند خط استراتژیک شمال جنوب کشیده شود و با افتخار هم میگفتند از کنار هیچ کدام از شهرهای مهم ما رد نمیشود! در حالی که برعکس باید باشد درهماندوران دکتر مصدق به همین موضوع انتقاد میکند و باقر کاظمی، وزیر طرق وشوارع (وزارت راه) از خط شرقی غربی دفاع میکند و...
حتی احمدشاه مستاصل و کم سن وسال هم میفهمدراه آهن شرقی – غربی به کارایران میآیدزیر بار راهآهن نظامی شمال و جنوب نرفت، اما رضا شاه بظاهر مقتدر پذیرفت!
رژیم وابسته اگرهم بخواهدنمی تواندقدمی موثردرراستای منافع ملت خودبردارد. پهلوی دوم از دهه چهل به بعد تلاش کرد یکسری صنایع را در ایران ایجاد بکند علیرغم وابستگی به بلوک غرب هیچکدام ازصنایع ایجادشده که درکارآمدی آنهاهم بحث وگفتگووجودداردرا غربیها به ایران ندادند. ذوب آهن را از روسها گرفت که اتفاقا کارخانهای ناکارآمد بود و تراکتورسازی را از رومانی وارد کرد، ماشینسازی اراک را که بعدازانقلاب به شرکتی دانش بنیان تبدیل شدراازروسها و پنیرسازی را از بلغار گرفت. غربیها برای ساخت نیروگاه قراردادهایی بارژیم شاه داشتند که به سختی پیش میرفت تاجایی که درسال ۵۶ خاموشیهای گسترده ۶۰ درصدی کارخانهها را زمینگیر کرد و حکومت آن را به گردن شرکتهای فرانسوی و امریکایی انداخت که در ساخت نیروگاهها تعلل کردند. این درشرایطی بودکه جمعیت کشوریک سوم جمعیت فعلی ایران بود. نبود زیرساختهای اساسی درکشور، بیسوادی نیمی ازجمعیت سی وپنج میلیونی ایران، فقدان نیروی انسانی ماهر وآموزش دیده وتسلط کارشناسان ومستشاران خارجی بقدری ما را در فشار و تنگنا قرار داده بود که امکان رهایی ازچرخه وابستگی متصورنبود. آمریکا وانگلیس باتحمیل تکنیسینها و متخصصان خودشان درکنارفروش اجناس وامکانات شرایطی راایجادکرده بودندکه درمواردی بازوبسته کردن پیچ محصولات هم دراختیارایرانی هانبود.
جام جم: اتفاقا نظام مستشاری برای این بود که ما ایرانیها دخالتی در کارها نداشته باشیم و کارها را به دست نگیریم؟
بله بنابودفقط به ایران جنس بفروشندوایران هم ازمحل فروش نفت کارخانههای ورشکسته غربی رااحیاکند. سناتوری امریکایی میگوید با توجه به حدود ۵۰ هزار مستشار درایران و عدم توانایی ایرانیها در بهره گیری از ابزاری که ما در اختیارشان گذاشتیم؛ ایرانیها هرگز به مخالفت با ما فکر هم نخواهند کرد.
تداوم راهبردهایی که پیشتر عرض شد باعث شد ایران واقعا عقبمانده باشد و بماند.
پس از انقلاب این توهم شکست و با این که اتفاقات بزرگی در کشور رخ داده، اما هنوز برخی انگار نمیبینند. یک پل هوایی شهری را نمیتوانستیم ایجاد بکنیم مثلا پل گیشای تهران را بلژیکیها برای ما زدند.
در پایان دوران پهلوی ایران از جهت زیرساختها کشوری عقب مانده ودرتامین مایحتاج ضروری کشورنیزناتوان بود. براساس ارزیابی ناظران خارجی پهلویها از محل فروش نفت میتوانستند تمام زیرساختهای ایران را ایجاد و تامین بکنند، اما اگر میخواستند!
ماازکشورتولیدکننده موادغذایی بعد از اصلاحات ارضی به واردکننده گندم وبرنج وتخم مرغ ولبنیات تبدیل شدیم!
جام جم: از جهت دانش و دانشگاه نیز که برخی پز قبل را میدهند، روشنگری میفرمایید؟
دانشگاهها نیزبه دلیل پشت کردن به سنتهای آموزشی بجای بروزکردن آن سنت هادر حد استاد جزوهگو و دانشجوهای جزوهنویس تنزل پیداکرد؛ این را مرحوم آقای جلال همایی ۱۳۱۸ یا ۱۹ چندسال پس از راهاندازی دانشگاه تهران بیان میکند.
در مهندسی و علوم پایه و پزشکی پیشرفتهایی داشتیم، اما بواسطه شرایط کشور یا از ایران خارج میشدند یا تحصیلکردههای خارج برنمیگشتند... ضعف جدی ما مشهود بود و از توانمندیها نیز استفاده نمیشد. از سرانه تخت بیمارستان و بهداشت و، وضعیت جاده ها، آب وبرق ... بگذریم.
درکناردخالتها وغارتگری خارجی هافساد وحشتناکی بر نظام حکمرانی سایه انداخته بود که درآمد کشور را به باد میداد تاجائی که انتقاد خارجیها را نیزبرمیانگیخت امریکاییها میگفتند فساد گسترده رژیم نمیگذارد این کشور به جایی برسد... نظام فاسد، عرصه زدوبندها با کشورهای خارجی است...
درحالی که درآمدهای نفتی سه میلیارد دلاری به ناگهان به ۲۱ میلیارد دلار افزایش یافت نمیدانستند با این پول باید چه بکنند. همان زمان کارشناسان سازمان برنامه پیشنهاد ایجاد صندوق ذخیره ارزی برای صرف مبالغ یادشده در توسعه زیرساختهارا به شاه دادنداما پول نفت صرف خریدتسلیحاتی، کالاهای مصرفی، تامین مایحتاج عمومی، برگزاری جشنهای بی حاصل مبتنی برتوهم وهویت ستیزانهای مانندجشنهای دوهزاروپانصدساله وجشن هنرشیراز ووام دادن به کشورهایی شد که راهبردشان عقب نگهداشتن ونابودی ایران بود. نشریاتی مثل اشپیگل سال ۵۶ در ۴ صفحه گزارشهایی در باره فروپاشی ادعاهای رسیدن به دروازههای بزرگ تمدن دارند: «کارخانههایی هرروز از خاک سر برمیآورند، ولی فاقد ۷۰۰ هزار کارگر ماهرند که از دیگر جاها باید تامین شوند» همانند امارات و عربستان کنونی که ظاهرا پیشرفته به نظر میرسند، اما فاقد نیروی انسانی کارامد و توانمندند.
خود غربیها میگویند پهلوی دوم مانند شیوخ عرب دچار اشتباه شد و گمان برد با دلار نفتی و ماشینهای آنچنانی و جمبوجت شخصی میتوان به پیشرفت و توسعه دست یافت در حالی که اگر غرب به توسعه پایدار رسیده در نتیجه سه سده سرمایهگذاری در تکمیل و ایجاد زیرساختها و حوزههای آموزش و ایجاد فرهنگ توسعه و تولید بوده و در پایان آن گزارش آمده که نمیشود با یک دستور از دهقانان؛ نیروی کارآمد و ماهر صنعتی ساخت. امری که شاه گمان میکردبااصلاحات ارضی درایران رخ خواهدداد.
جام جم: در حالی که پس از انقلاب شکوفا شدیم با وجود تحریم بیش از چهاردههای در همه حوزهها جنگ تحمیلی فرسایشی و سه برابر شدن جمعیت و...؟
همچنین بحرانهای بقول شما مستمر و تلاش برای سرنگونی نظام انقلابی و تهدیداتی که پیوسته از «رژیمچنج» سخن میرانند.
انقلاب اسلامی در نخستین قدم خود، این سد وابستگی را شکست؛ و باور به اینکه ما میتوانیم روی پای خودمان بایستیم راتلاش کرددرهمه عرصه هاحمایت وحاکم کند وشجاعانه درمقابل زیاده خواهیهای استکباربایستد. مقام معظم رهبری هم اخیرا در سخنانشان به این مهم اشاره داشتند؛ ایران است که جرات دارد در برابر امریکا بایستد و شعار مرگ بر امریکا بدهد.
۴۶ سال ایستادگی ما در برابر امریکا و فشارهای [بقولی حداکثریش]به دنیا نشان داده که میشود در برابر امریکا و سلطهجوها ایستاد.
بوجودآمدن انگیزه مبارزه اسلامی را میتوانید در گروههای حماس و حزب ا... ببینید؛ که نشان دادهاند میتوان در برابر سلطه ایستاد و مستقل بود..
ما متاسفانه نتوانسته ایم دستاوردهای انقلاب اسلامی را در حوزههای مختلف نشان بدهیم.
تمام منطقه وقتی ظرفیت بهداشت و درمان و پزشکی ایران را میبینند متحیر میشوند با این سابقه مخالفتها و توطئهها ... مدام گزارشهایی درباره توانمندیهای نظامی ایران منشرمی شود که ناظران غربی وشرقی را متحیرمی سازد. فناوریهای مختلفی که ورودبه آنها روزی خط قرمز بودند مانندمحصولات نانو، تولید الیاف کربن، تولید سوخت هستهای، تولیدفولاد وهزاران دست آورددانش بنیان که در انحصار چند کشور است وایران انقلابی توانست براین انحصارغلبه کند.
ما چرخه سلطه غرب را بر شوون زندگی مان از میان برداشتیم. دقت کنید! فرمانده نیروی هوایی پهلوی دوم را امریکاییها تعیین میکنند و سردوشی او را سولیوان سفیر امریکا میچسباند.
جام جم: همین نکته شگفتار برای ایرانی خردمند معاصر بسنده است که به خودش افتخار کند.
واقعا اتفاقاتی که با انقلاب اسلامی (خود انقلاب که مردمیترین انقلاب سده بیستم است) و رخدادهایی که پس از آن در کشور رخ داد اکنون برای جهان اسلام افتخار است. شما به واکنش جهان عرب پس از وعدههای صادق بنگرید!
زین پس باید منتظر ظهور تاثیرات وعدههای صادق و جوانهزدن نتایج چنین رخدادهایی باشیم همانند دستاوردهایی که محور مقاومت خواهد داشت که این گونه در برابر اسراییل ایستاد.
آن ناخودباوری رژیم پهلوی و کارکنانش را امام راحل ره فروریخت و همین در ادامه حیات انقلاب اسلامی هر روز به این باور تبدیل شد که ما میتوانیم؛ این اصل ما جرا است، ببینید!
جام جم: پس اگر از جهت دستاوردها بخواهیم رژیم پهلوی و حتی قاجار را با انقلاب اسلامی مقایسه بکنیم؟
کل اتفاقاتی که در دوران قاجار و پهلوی در حوزههای عمرانی انجام شده بادوره پس ازانقلاب قابل قیاس نیست. ستم و جفا براین مردذم وفرزندان آنان است است که دستاوردهای انقلاب اسلامی بادوران ضعف وزبونی ایران دردوره قاجاروپهلوی مقایسه شود حتی با بسیاری از کشورهای منطقه نیز قابل قیاس نیست.
ما اکنون توانایی انسانی حرکت برای ایجاد تمدن نوین اسلامی را داریم. اتفاق مهم پس از انقلاب همین است. یعنی همان ایرادی که غربیها به شاه و عربها میگرفتند. میگفتند شما میتوانید: باشگاه و بازیکن بخرید و کنسرنهای اقتصادی رابخرید و...، اما این که توقع داشته باشید از دل چنین کاری پیشرفت و تمدن رخ بدهد هرگز شدنی نیست، زیرا زیرساختهای بنیادین و اولیه اش را ندارید...، اما انقلاب اسلامی با تلاشی که در این حوزه با وجود بحرانها و موانع از خود نشان داده و به ایجاد زیرساختهای اساسی پرداخته هرچند باید در این حوزه بیش از این بکوشیم؛ زمینه تحولی بزرگ رادرکشوربه وجودآورده است. در کشور اتفاقات مهمی را رقم زده بویژه در بحث منابع انسانی. مثلا در زیرساختهایی از جمله هنری که ایران با کشورهای منطقه قابل مقایسه نیست. عقاد (سازنده الرساله) این زیرساختهای ایران را ستود و از دیگر کشورهای منطقه با فاصله، جایگاهی فراتر دارد.
جام جم: در فراز فرجامی بپردازیم چکیدهوار و گذرا به میوههای این خودباوری و خورشیدهای برآمده ازاین افق در آسمان بلند و اهورایی ایران اسلامی؟
همان خودباوری است که از حاج قاسم، یک بچه روستایی؛ بدون تحصیلات کلاسیک نظامی کسی میسازد که ۵۰ هزارکیلومترمربع عمق راهبردی ایران را افزایش میدهد وبزرگترین توطئههای دشمن نظیرفتنه داعش راناکام میسازد. همان خودباوری از شهید حسن باقری بیست وچهارساله کسی را میسازد که بزرگان آموزش دیده دوران پهلوی در دانشگاههای جنگ امریکا و اروپا به تایید برنامه عملیاتی که ایشان نوشته و ارایه کرده میپردازند.
عرض شد که معادلات تحمیلی را به هم زدیم و روند وابستگی و پذیرش سلطه بیگانه را که برکشورماحاکم شده بودرا از میان برداشتیم. قطب بندی شرق و غرب را با شعار محوری سهگانهمان به هم ریختیم.
در شرایطی وارد پیچ سوم تاریخی شدیم که ایران برخلاف دو پیچ تاریخی گذشته؛ که مستاصل و وابسته بود وبسیاری از تواناییهای سرزمینی و ایرانی و انسانی اش را ازدست داد و کاملا منفعل بود. سرفرازانه ومقتدرانه درمقابل نقشههای شوم استکباربرای تحمیل نظام تک قطبی به رهبری آمریکاایستاده ودرمقابل چهل وشش سال فشارغیرقابل تصورهمچنان به پیش میرود. اکنون این تنها دوران و پیچ تاریخی است که نسبت به گذشته، ما فعال و تاثیرگذاریم.
نقش داشتن درشکلگیری نظم نوین جدید، مهم است و این از دستاوردهای انقلاب اسلامی است. در این پیچها برای یک تا دوسده، سرنوشت کشورها و منطقه تعیین میشود. مثلا کوچکترین تعللی میتواندخسارتهای جبران ناپذیرنظیرآنچه دردوره پهلوی وقاجاررخ دادبرای کشوررقم یزند. ایران در دوران قاجار تا مرز نابودی رفت. با آن قراردادها و... مگر شرایطی بدتر از این هم وجود دارد که به کشور ما تحمیل شود، اما ایران نمرد! وبامقاومتی بزرگانی نظیرمدرس ایستاد این مهم است. درمقابل ضعف سیستم نظام حکمرانی شرافت وایستادگی این ملت ستودنی است این ملت نمرد، ایستاد و خواست که شرایطش را دگرگون کند و تغییر بدهد علیرغم شکست نهضت مشروطه ملت شکست نمیخورد، کودتای انگلیسی ۱۲۹۹ وجنایات رضاخان نیزاین ملت راازپای نینداخت باز این ملت ایستاد. سپس اتفاقاتی مانند ۱۵ خرداد و... تا انقلاب که نشان داد این ملت در دوسده اخیر برای صیانت از خودش واقعا ایستادگی کرده است و بواسطه همان ایستادگی است که انقلاب اسلامی پیروز میشود و این دستاوردها بوجود میآید.