امروز نرخ پسانداز در کشور نسبت به تولید ناخالص داخلی پایین است. نکته دوم این است که پسانداز چگونه به سمت تولید هدایت شود.این اقدام منوط به مسیرهای خاصی است که یکی ازمهمترین آنها، مسیر بازار سرمایه است.همچنین مسائل حقوقی، قراردادی و تضامین در فرآیند انتقال پسانداز به سرمایهگذاری ازجمله موارد بسیار مهم و لازم است.همانطور که شرکتهای مشاورهای لازم است، در زمینه شرکتهای خدماتی در حوزه ریسک یا شرکتهای مشاورهای در حوزه قراردادی و حقوقی کمبود داریم. اگر قرار است پساندازها به داراییهای غیرمولد مانند سکه، ارز و... تبدیل نشود، باید مشخص شود که به کدام داراییهای مولد تبدیل شود. در اینجا بازهم نقش رسانهها، تبلیغات و اطلاعرسانی بایدپررنگتر باشد و هم تشخیص و معرفی مزیتهای نسبی و رقابتی در عرصه سرمایهگذاری تشریح شود تا هدایت پسانداز برای سرمایهگذاری را معنادار کند. در این میان نرخ استهلاک مهم است. ابتدا باید استهلاک سرمایه جبران شود.جایگزینی سرمایه (انباشت سرمایه منفی درسالهای رکودی گذشته) رخ داده، جزو اولویتهای مهم است. وقتی سرمایهها باید به تولید سوق داده شود، بحث جایگزینی سرمایه در سیاستهای کلان کشور باید جدی گرفته شود. نکتهای که باید باز مورد توجه قرار گیرد، این است که سودآوری بخش تولید خیلی کمتر از بازارهای دیگر نیست؛ یعنی اگر بیشتر نباشد، کمترهم نیست امادرآمدهای گذراوگاهی معکوس بودن رگولاتوری مالیاتی منجر به این شده که انواع مالیات، عوارض، مقررات قانون کار و... شامل بخش تولید شود ولی درآمدهای گذرا مثل خرید سکه، طلا و ارز مشمول مالیات و...نشود. یعنی اکوسیستم تولید به جای اینکه دارای مشوق باشد، با ضدمشوق مواجه شده و اگر این مسأله حل شود،سودآوری تولید وضعیت بدی نخواهد داشت، بهخصوص اینکه ریسک کمتری داشته و از این جهت تولید در کشور ما میتواند جریان خوبی تلقی شود.