فرجام خودسری‌های سفیر شاعرپیشه

قرارداد ترکمانچای (یکم اسفندماه ۱۲۰۶) که پس از شکست ایران در جنگ با روسیه به امضا رسید، شرایط بسیار سختی برای ایران به‌همراه داشت و موجب ایجاد نارضایتی و خشم گسترده مردم و نخبگان ایرانی شد.
قرارداد ترکمانچای (یکم اسفندماه ۱۲۰۶) که پس از شکست ایران در جنگ با روسیه به امضا رسید، شرایط بسیار سختی برای ایران به‌همراه داشت و موجب ایجاد نارضایتی و خشم گسترده مردم و نخبگان ایرانی شد.
کد خبر: ۱۵۰۰۲۵۳
نویسنده فتاح غلامی - دبیر گروه فرهنگ و هنر
 
دراین فضای متشنج، حضور الکساندر سرگئوویچ گریبایدوف،وزیرمختار روسیه درایران ورفتارهای گستاخانه و تحقیرآمیز او نسبت به ایرانیان، به‌وقوع حادثه‌ای منجر شد که یکی از مهم‌ترین واکنش‌های مردمی علیه استبداد و استعمار روسیه بود. قتل گریبایدوف و همراهانش در تهران در ۳۰فروردین ۱۲۰۷. 
یکی ازتلخ‌ترین اتفاقات مهم در سیر روابط ایران و روسیه، بستن دومعاهده تحمیلی گلستان و ترکمانچای است که شرایط سخت و غیرمنعطفی بر کشورمان تحمیل می‌کرد.تزار روس،پیروزمندانه درانتظار اجرای مفاد قرارداد بود.ازاین‌رو جوانی شاعر‌پیشه را که در ادبیات روسیه جایگاهی برای خود کسب کرده بود و اکثر مواقع در حوالی قفقار نزد دایی‌اش پاسکوویچ فرمانده قشون روسیه در نبرد با ایران به‌سر می‌برد، برای اجرایی کردن بندهای قرارداد ترکمانچای به ایران فرستاد. 
فرستاده جدید سرزمین شمالی باوجود این‌که طبع لطیفی داشت اما گویا مأموریت تازه را خیلی جدی گرفته بود و با سری پرنخوت با میزبانان ایرانی خود برخورد می‌کرد. نام این فرستاده الکساندر سرگئوویچ گریبایدوف بود. ایرانی‌ها با مهمان روسی به احترام برخورد کردند اما او در همه مراحل مأموریت خود تعمد داشت مغرورانه با مقامات ایرانی برخورد کند. مضاف بر این‌که مأموران روسی که در این سفر او را همراهی می‌کردند بدون این‌که حرمت میزبان را رعایت کنند در مسیر حرکت او از برخورد زننده با عابران کوچه و خیابان خودداری نمی‌کردند. 
این برخورد زننده گرچه برای میزبان غیرقابل تحمل بود اما صبوری پیشه کرد و هیچ نگفت تا مأموریت بدون حاشیه به پایان برسد اما خودسری‌های گریبایدوف ظاهرا تمامی نداشت. او در مسیر حرکت در قزوین توقفی داشت و متوجه شد جمعی از اتباع قفقاز در این شهر هستند و مصمم بود این عده را بدون اطلاع مقامات ایرانی به ارمنستان و گرجستان منتقل کند اما با مقاومت ایرانی‌ها مواجه شد و حتی نزدیک بود آسیبی به او و هیأت همراهش از سوی اهالی قزوین وارد شود ولی کارگزاران ایرانی به‌سختی توانستند بدون این‌که گزندی به هیأت روس برسد آنان را تا پایتخت همراهی کنند. 
یکی از مأموریت‌های مهم گریبایدوف، مسأله استرداد فراریان و اسرای قفقازی و گرجی به روسیه بود که برابر با ماده ۱۳ قرارداد ترکمانچای می‌بایست طی چهار ماه به روسیه مسترد می‌شدند. در بین این عده، برخی زنان و دختران گرجی بودند که بعدها اسلام آورده و به عقد ایرانی‌ها درآمده بودند. مأمور روسی، بدون توجه به این مراتب، مصرانه معتقد بود آنها در شمول افرادی که در بند ۱۳ قرارداد برای آنان تعیین تکلیف شده قرار دارند و باید به کشور خود بازگردند. این در حالی بود که برخی از این افراد به‌خصوص زنان، زندگی جدیدی تشکیل داده و از ایرانی‌ها صاحب فرزندانی شده بودند و تمایلی برای خروج از ایران نداشتند. البته در این بین،چند گرجی و ارمنی هم بودند که همچنان سودای مراجعت به وطن را داشتند و مخفیانه خود را به سفارت روسیه رساندند و در آنجا اقامت کردند. 
یکی از آنان، میرزایعقوب ارمنی، خزانه‌دار و مباشر شاه بود که بعد از دزدی از خزانه و دربار، جایی مطمئن‌تر از سفارت روسیه برای پناهندگی پیدا نکرد. دربار ایران با اطلاع از این موضوع، درخواست استرداد ‌فرد خاطی را کرد اما گریبایدوف به این بهانه که میرزایعقوب ارمنی است و باید به کشورش بازگردد از تحویل او خودداری نمود. همین میرزایعقوب بود که خبر داد در حرمسرای آصف‌الدوله، دایی عباس‌میرزا دو زن گرجی حضور دارند. آن دو زن گرجی مدت‌ها پیش به عقد آصف‌الدوله درآمده بودند اما گویا گریبایدوف به این مسأله اساسا توجهی نداشت و به مأموران روسی دستور داد به‌زور وارد حریم خانه آصف‌الدوله شوند و آن دو زن گرجی را با خود به سفارت روسیه بیاورند. این اتفاق طبیعی بود که تأثیر ناخوشایندی برایرانی‌ها بگذارد.آصف‌الدوله برای این‌که آن دو زن رابرگرداند دست به‌دامان میرزامسیح استرآبادی شد. میرزامسیح از شاگردان میرزاابوالقاسم قمی بود و جزو مجتهدان پرنفوذ تهران به‌شمار می‌رفت. وی ابتدا خواست مسالمت‌جویانه موضوع را رفع و رجوع کند و چندبار برای گریبایدوف پیام فرستاد اما سفیر روس گوشش به این حرف‌ها بدهکار نبود. 
میرزامسیح وقتی از این اقدامات نتیجه‌ای نگرفت در سخنرانی‌های عمومی و در مساجد تهران شرحی از ماجرا ارائه کرد و فتوا داد: نجات زنانی که اسیر سفارت روسیه هستند بر همه مسلمانان واجب است و شرکت در این امر در حکم جهاد محسوب می‌شود. هیجان عمومی و احساسات مذهبی مردم تحریک‌شده بود. مگر می‌شود زن مسلمان را به‌زور در محلی که اجنبی‌ها باشند اسیر کنند و صدایی از جامعه مسلمان درنیاید. 
روز چهارشنبه ششم شعبان ۱۲۴۴ تهران رنگ دیگری به‌خود گرفت. بازاریان دکان‌های خود را بستند و ازهر سو جمعیت به‌سمت سفارت روسیه روان شد. مأموران روسی که قصد متفرق کردن معترضان را داشتند، به‌سمت جمعیت آتش گشودند و با این کار، شش نفر کشته شدند. جنازه‌ها روی دوش مردم به مسجد برده شدند و این اقدام بیش از گذشته بر آتش خشم عمومی افزود.در گزارش‌های تاریخی آمده این بار نزدیک ۳۰هزار نفر از مردم معترض در محاصره سفارت روسیه شرکت کردند و با قزاقان محافظ سفارت درگیر شدند. وقتی خبر به فتحعلی‌شاه رسید از بیم آن‌که این اقدام، روسیه را بر سر خشم آورد و زمینه‌ساز بروز جنگ دیگری با این کشور شود، فرزندش علی‌شاه ظل‌السلطان را که حاکم تهران بود مأمور کرد مردم را از دوروبر سفارت روسیه متفرق کند. 
تلاش مأموران حکومتی به‌جایی نرسید و مردم به سفارت روسیه حمله‌ور شدند و گریبایدوف و ۳۷نفر از همراهان او را به‌قتل رساندند. مردم خشمگین، جسد گریبایدوف را میان زباله‌ها انداختند و پس از سه روز جسد او پیدا و به تفلیس حمل شد. تنها فرد روسی که از این ماجرا جان سالم به‌در برد مالتسف، منشی سفارت بود که خودش را پنهان کرده بود. 
فتحعلی‌شاه به محض این‌که از اوضاع آگاه شد برای این‌که جلوی تبعات بعدی اختلافات ایران و روسیه را بگیرد، دستور اعدام یکی از عوامل اصلی اعتراض را صادر کرد. به‌دستور او، میرزا مسیح مجتهد به عتبات تبعید شد و هیأتی هم از سوی ایران به سرپرستی خسرومیرزا، پسر عباس‌میرزا به روسیه رفتند تا ضمن عذرخواهی، مراتب ابراز تأسف دربار ایران را به نیکلای اول تزار روس اعلام کنند. میرزا تقی‌خان فراهانی (امیرکبیر) یکی از اعضای این هیأت بود. روسیه در آن زمان، بر سر مسأله‌ اداره سرزمین‌های متصرفی عثمانی در بالکان و حقوق مسیحیان یونان با عثمانی در حال جنگ بود و در چندجبهه هم عقب‌نشینی‌هایی داشت. از این‌رو شرایط برای نیکلای اول فراهم نبود که خود را درگیر جنگ دیگری در جبهه ایران بکند. بنابراین برخلاف برداشت‌های اولیه ایران، سفر هیأت اعزامی با استقبال و برخورد خوب تزار روسیه مواجه شد. در عین حال نباید از شهادت منصفانه مالتسف که ماه‌ها در ایران زندگی می‌کرد بی‌اعتنا گذشت. او در گزارشی که ارائه داد به تلاش همه‌جانبه دربار ایران برای حل مسالمت‌آمیز اوضاع اعتراف کرد و برخورد خودسرانه گریبایدوف و مأموران روس را در اجرای مأموریت، یکی از عوامل بروز این حادثه دانست. هیأت اعزامی ایران در بیست‌ودوم صفر ۱۲۴۵ (بیست‌وسوم آگوست ۱۸۲۹) طی یک استقبال رسمی و تشریفات خارج از تصور هیأت ایرانی با تزار دیدار کرد. خسرومیرزا نامه عذرخواهی ایران را برای نیکلای اول قرائت کرد و تزار هم دست او را گرفت و اعلام کرد قضیه را به فراموشی می‌سپارد و نیم میلیون تومان بدهی ایران را بابت غرامت بخشید و پرداخت آخرین قسط نیم میلیون تومانی را به پنج سال بعد موکول کرد.  

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها