این روند نشان میدهد در اقتصاد سیاسی، آسیبپذیری بیشتری را شاهد هستیم. زمانی که بازارهای مالی در مقابل یک خبر واکنش تند نشان میدهند، بیانگر این است که نهادهای اقتصادی سیاستگذار و ساختارها در برابر هیجانات، کارآمدی لازم را ندارند.البته این وضعیت در یک سال و دو سال به وجود نیامده بلکه حاصل چند دهه اولویتدادن به مصلحتهای کوتاهمدتسیاسی است،درحالی که بایدحکمرانی اقتصادی پایداراجرامیشد.شرطی شدن اقتصادبه معنای نابودی برنامهریزی برای توسعه است و سرمایهگذاری در این شرایط سخت خواهد شد. یکی از مواردی که در اقتصاد ایران باید اتفاق بیفتد، اصلاح ساختار است تا درنهایت اقتصاد مبتنی بر شاخصهای بنیادین حرکت کند و شایعه و خبر نقش بسیار کمرنگی در این زمینه داشته باشد. یکی از مواردی که میتواند اقتصاد را به ثبات برساند، اجرای درست سیاستهای کلی اقتصاد مقاومتی است. از سوی دیگر بانک مرکزی در سیاستگذاری پولی و ارزی با الزام قانونی و متناسب با جنگ اقتصادی باید استقلال داشته باشد و از ابزارهایی مانند تعیین نرخ بهره، مدیریت پایه پولی و هدفگذاری تورم استفاده کند. همچنین مدیریت انتظارات تورمی با ابزارهای علمی، مانند انتشار هدفگذاری تورمی رسمی، ارتباط مؤثر بانک مرکزی با بازار و راهاندازی بازار بدهی شفاف و نرخ بهره واقعی مثبت باید در دستور کار قرار بگیرد. به منظور شفافسازی سیاست ارزی نیز بانک مرکزی راهکارهایی مانند پایان دادن به ارز چندنرخی، انتشار عمومی برنامه میانمدت ارزی و تثبیت نرخ ارز اسمی بدون انباشت ریسک تورمی، از طریق سیاست پولی منضبط و دخالت محدود بانک مرکزی دارد. نکته مهمی که باید به آن توجه کرد، فاصله گرفتن از درآمدهای نفتی در بودجه کشور است. ارزهای نفتی به جای اینکه محور توسعه کشور باشند، اکنون اهرم فشار شدهاند و بودجهریزی باید بهسمتی پیش برود که اصلا ارز نفتی در بودجه نباشد و فقط برای کارهای توسعهای بهکار گرفته شود. اگر نهاد بودجهنویسی مستقل از دولت با قدرت قانونی تشکیل شود هم میتواند به رونق اقتصاد و هم مهار تورم کمک کند.
درنهایت باید توجه داشت که اقتصاد باید از بند سیاست رها شود. تا زمانی که ثبات و پیشبینیپذیری قربانی تاکتیکهای روزمره سیاسی شود، هیچ سرمایهگذاریای در ایران پایدار نمیماند.