ایشان بدون هیچ توضیح و تصحیحی همچنان مشغول برشمردن «معضلات نظام سیاسی ایران» و نیز حملات بیامان به صداوسیما هستند. آیا نظرسنجیهای مختلف حاکی از بیاعتمادی و نارضایتی مردم از عملکرد صداوسیما در جنگ ۱۲ روزه است؟ دقیقا برعکس. ایشان که دسترسی به نظرسنجی دستگاههای مختلف دارند حتما میدانند که در همه آنها میزان پیگیری اخبار ازصداوسیما، میزان اعتماد به اخبار و میزان رضایت ازعملکرد رسانه ملی افزایش قابلتوجهی داشته. پس این «عملکرد فاجعهبار» که از آن یاد میکنند دقیقا چیست؟
همفکران ایشان هم که مکرر در برنامهها حضور دارند و گاهی با سخنان سخیف مایه آبروریزی فراهم میکنند. پس مشکل چیست که بلافاصله پس از حملات موشکی نتانیاهو حملات داخلی به صداوسیما اوج گرفته؟ آیا اخلاقی است که وسط جنگ تسویهحساب جناحی و یا «فتح سنگر به سنگر قدرت» دنبال شود؟ آیا «عملکرد فاجعهبار»ی که میگویند این است که کارکنانی دلیر و شریف زیر حمله پهپادها و جنگندههای اسرائیل اجازه ندادند آنتن رسانه ملی خاموش شود؟ هیچ نپرسیدند با وجود بمباران جامجم چگونه فرآیند اطلاعرسانی و پخش ۲۰ شبکه ملی و ۳۰ شبکه استانی در جنگ تعطیل نشد؟ آقای عبدی با توجه به سوابق امنیتی خود حتما میدانند که اهمیت حفظ و تداوم پخش اخبار و برنامههای سازمان رسانهای هر کشور در شرایط جنگی، خصوصا پس از حملات موشکی بیسابقه و مستقیم به ساختمان مرکزی رسانهملی، کمتر از حفظ توان آفندی نیروهای مسلح پس از حملات اولیه دشمن نیست. اینکه با در نظر گرفتن ملاحظات ملی و اخلاقی چگونه بر خود روا میدارند که در روزهایی که هنوز رد خون شهدای سازمان در ساختمان شیشهای بر زمین است، صبح و شام در رسانههای مختلف به حملاتی غیرمنصفانه علیه رسانه ملی ادامه میدهند را انشاءالله به تاریخ پاسخ خواهند داد. یک مشکل تاریخی برخی از اصلاحطلبان این است که مردم را «سر جهازی» خود میپندارند و خود را سخنگوی انحصاری مردم. ظاهرا قرار نبوده مردم بدون اذن آنها هنگام حمله دشمن اینگونه حماسی و شورانگیز در میدان دفاع از وطن حاضر شوند! آن هم بدون تغییر قانون اساسی و مجلس مؤسسان و رفراندوم! آشفتگیهای نظری و پریشانگویی بخشی از جریانهای سیاسی در قالب نامهنگاریها و بیانیههای اخیر درواقع نشانه یک بحران وجودی است. همه تصوراتی که سالها از «مردم» برمیساختند ناگهان فرو ریخت. اکنون با این پرسش اساسی مواجه شدهاند که «پس ما چهکاره هستیم؟»