به  گزارش خبرنگار جامجم، ساعت ۸:۳۰ دوشنبه این ۱۴ قاتل که مورد بخشش قرار گرفتند و در آستانه آزادی بودند از زندان قزلحصار کرج به دادسرای جنایی تهران منتقل شدند. چند نفری از خانوادههای آنها نیز از صبح زود به دادسرا آمده و باورشان نمیشد قرار است بهزودی فرزند، برادر، پدر و همسرشان آزاد شوند و سالهای تلخ به پایان خود برسد. حتی مادر و خواهر یکی از زندانیان به شدت شوکه بودند و به پهنای صورت اشک میریختند و باورشان نمیشد او بعد از پنج سال بخشیده و آزاد میشود. دیگری پدرش در زندان و سالها چشم انتظارش بود. زندانیان وقتی به طبقه سوم دادسرا منتقل شدند؛ با دیدن خانوادههایشان گریه میکردند.شادی وغم به وضوح درچهرهشان موج میزد.ساعاتی بعدعلی صالحی دادستان تهران، محمد شهریاری سرپرست دادسرای جنایی تهران، قضات اجرای احکام دادسرای جنایی، خیرین ودیگر مسئولان قضایی وارد سالن اجتماع دادسرای جنایی تهران شده و زندانیان یکی پس دیگری واردسالن شدند.مسئولان قضایی از عفو و گذشت گفتند و از زندانیان بخشیده شده خواستند راه درستی را در زندگی پیش بگیرند و دیگر خطا نکنند و قدر بخشش خانواده مقتولان را بدانند.
قتل، پای رفاقت 
 فرشید، ۳۰ ساله یکی از زندانیان بخشیده شده، به خبرنگار ما گفت: مدیون خانوادهام هستم. در این سالها خیلی تلاش کردند تا مرا از قصاص نجات دهند؛ هرقدر تلاش کنم برای جبران زحمت مادر، خواهرم و برادرانم بیفایده است. امیدوارم مرا ببخشند. پنج سال قبل کسبوکاری داشتم اما پای رفاقت نابود شدم. دوستم یک روز سراغم آمد و گفت مردی برای زنش ایجاد مزاحمت کرده و خواست برای گوشمالی آن فرد بروم. سر رفاقت رفتم و دعوایی شکل گرفت و ناخواسته او را با ضربههای چاقو کشتم. دوستم حبس طولانیمدت گرفت و من محکوم به قصاص شدم. زندگیام نابود شد. خوشحالم بخشیده شدم و دوباره خانوادهام را میبینم. 
آزادی تازهداماد 
مهرشاد، ۳۱ ساله در میان زندانیان به «تازهداماد» معروف است. درباره ماجرایش گفت: چند ماه بود عقد کرده بودم. ۲۰ روز به جشن عروسیمان مانده بود و  بهدنبال خانهای برای انتقال جهیزیه میگشتم. آن روز برای دیدن خانهای رفته بودم. حالم خوب نبود؛ ناگهان تنهام به مردی خورد و دعوا شروع شد. او را کشتم و به جای لباس دامادی، لباس زندان پوشیدم.روزها را میشمردم تا لحظه مرگ فرا برسد. همسرم با همه سختیها از من جدا نشد و پای زندگی ماند. چهارسال تلاش کرد و سرانجام رضایت گرفت. خوشحالم بخشیده شدم. حالا که آزاد میشوم، با همسرم جشن عروسی میگیریم و به خانه بخت میرویم. 
۱۵ سال زیر کابوس مرگ 
شهروز، زندانی میانسال دیگری بود که همسروپسر۱۸سالهاش چشم انتظار آزادی هستند. اوگفت: درمغازه ساخت و فروش مبلمان کار میکردم.پسرم در تابستان سال۸۹ که این حادثه رخ داد فقط سه سال داشت. یکی از دوستانم هم صنفم بود و با هم معاملههایی کاری انجام میدادیم. ۴۵ میلیون تومان به من بدهکار بود.بدون اجازه من آمده بودویک جفت از مبلها را به مغازه خودش برده و فروخته بود. سر این موضوع دعوا کردیم. عصبانی شدم و با پنجه بوکس ضربههایی به سرش زدم که باعث مرگ او شد. خیلی ازآن اتفاق پشیمانم.فرارکردم و ازطریق قاچاقبران به ترکیه رفتم. ۱۳ماه آنجابودم ودر عکاسی یک مرد ایرانی کار میکردم. بعد ازآن برگشتم ایران تا طلبهایم را جمع کنم وزن وبچهام راببرم که دستگیر شدم. وی افزود: بعد هم محاکمه، قصاص و ۱۵ سال زندان گرفتم. در این مدت دور از زن و بچهام خیلی تلخ بود. فکر نمیکردم یک روز بخشیده شوم. دو روز مانده به مهر سال ۹۸ به من گفتند پدر و مادر مقتول فوت شدند. چهار برادر و یک خواهر که وراث او هستند تصمیم به اجرای حکم قصاص گرفتند. آخرین ملاقات را با پسرم و همسرم داشتم. لحظه خیلی سختی بود. بچهام را با گریه از من جدا کردند. زنم میگفت اگر دو روز دیگر تو اعدام شوی من باید با پسرت چه کار کنم. آن روز علاوه بر من ۱۱ نفر دیگر انفرادی رفته بودند. شب خیلی سختی بود. آرزو میکردم صبح نشود. از خدا خواستم به خاطر پسرمم حکمم اجرا نشود. 
چند نفر از دوستانم قصاص شده بودند و کابوس مرگ در این سالها با من بود. ۱۰ نفر قبل از من قصاص شدند. نوبت به من و یک زندانی دیگر رسید. خیلی شوکه بودم و فقط اسم پسرم را صدا میزدم. گفتم خدا به خاطر پسرم معجزه کن. لحظه آخر اولیایدم من و همسلولیام به ما مهلت دادند. بعد از اینکه به سلول بازگشتم فقط گریه کرده و به عکس پسرم نگاه میکردم. از آن روز تا الان لحظهشماری میکردم که بخشیده و آزاد شوم. کابوس قصاص همیشه با من بود. بعد از آن همسرم به کمک خیرین و صلح یاران اجرای احکام خیلی تلاش کرد و سرانجام بخشیده شدم. حتما بعد از آزادی سر خاک مقتول میروم و از او تشکر میکنم. 
کمک به معلولان بهزیستی بعد از آزادی 
شهاب، زندانی میانسال دیگری است که میگوید: هفت سال پیش دستم به جنایت آلوده شد.مجردم و بامادرم زندگی میکردم. دستفروش بازار بودم. یک روز با صاحب مغازهای درگیر شدم. دعوا بالا گرفت و بهدلیل ناراحتی اعصاب، با برداشتن چاقو او را کشتم و بعد هم سر از زندان درآوردم. دو ماه پیش همراه هفت نفر دیگر پای چوبه دار رفتیم؛ من و دو نفر مهلت گرفتیم و حکم بقیه اجرا شد. مادر مقتول ــ همسر شهید ــ ابتدا مهلت داد و اکنون هم مرا بخشید. وی افزود: او به من گفت: قول بده دستت دیگر به سمت چاقو نرود و باعث اتفاق تلخی نشوی. به خاطر مادر سالخوردهات میبخشم. پس از آزادی بقیه عمرم را در بهزیستی میگذرانم و به افراد سالخورده، بیماران و معلولان کمک میکنم. 
برادرم آزادیام را ندید 
 شهرام ۲۴ ساله، جوانترین زندانی بخشیده شده است. میگوید: بیش از دو سال پیش سوار موتورم بودم که ناخواسته با چند رهگذر برخورد کردم و همین باعث دعوایمان شد. یکی ازآنها که مردجوانی بود فحاشی کرد. من عصبانی شدم و در ادامه درگیری با چاقویی که همیشه همراه داشتم، ضربههایی به او زدم و فرار کردم؛ سپس دستگیر شدم. روزهای سختی را گذراندم. من فرد بیگناهی را کشتم و خانوادهاش را داغدار کردم. ایکاش چاقو نداشتم و این جنایت رخ نمیداد. برادرم خیلی تلاش کرد تا رضایت بگیرد اما چندی پیش تصادف کردوفوت شد و روز آزادیام را ندید. از مرگ او بسیار ناراحتم؛ تاوان کار من جان او را گرفت. هشت ماه پیش پای چوبه داررفتم که خانواده مقتول به من مهلت دادندواکنون مرا بخشیدند. 
خشم آنی برای قتل پدر 
زندانی دیگر مهرشاد بود کهپنج سال پیش در جریان درگیری با پدرش، اورا به قتل رسانده بود.دراینباره گفت: پدرم چندین بار در زندگی من و همسرم دخالت کرده بود که همین موجب اختلاف و ناراحتیمان شده بود. این موضوع باعث درگیری میان ما شد و ناخواسته او را به قتل رساندم. من و پدرم هر دو اشتباه کردیم که این حادثه تلخ رخ داد. دو خواهر و برادرم ابتدا قصد قصاص داشتند، اما پس از مواجهه با ندامتم، مرا بخشیدند و بهزودی آزاد میشوم.
تاوان یک معامله 
محسن زندانی ۶۰ ساله نیز گفت: چهارسال پیش، زندگیام به تلخترین شکل ممکن دگرگون شد. من و پسرم یک خودروی لیزینگی ثبتنام کرده بودیم اما مرد دلالی سرم کلاه گذاشت و فرار کرد. او ما را با مردی درگیر کرد که در نهایت به مرگ او منجر شد و من ناخواسته قاتل شدم. خانوادهام در این سالها تاوان سنگینی برای اشتباهم پرداختند؛ خانهمان را فروختند و با قرض وجهالمصالحه را پرداختند و توانستند رضایت بگیرند و بخشیده شدم. 
بخشش پسر از سوی والدین 
زندانی دیگر بهروز نام دارد؛ او چهارسال پیش به جرم قتل خواهرش زندانی شد. در اینباره گفت: مدتی بود با خواهرم اختلاف و درگیری داشتم که عاقبت دستم به خون او آلوده شد. والدینم درخواست قصاص کرده بودند. بارها با التماس از آنها خواستم مرا ببخشند. هنوز باورم نمیشود که مرا بخشیدند. امیدوارم به خانه راهم دهند و کمکم کنند تا پس از نجات از قصاص، زندگی جدیدی را شروع کنم.