کیهان:اتهام ما اقتدار ماست !
«اتهام ما اقتدار ماست!»عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم حسام الدین برومند است که در آن میخوانید؛این روزها مذاکرات آلماتی در صدر اخبار و تحلیل رسانه ها قرار گرفته و توجهات افکارعمومی به گفت وگوهای ایران و 1+5 معطوف شده است.
روز گذشته پس از پایان دو روز مذاکرات میان کشورمان و کشورهای 1+5، دبیر شورای عالی امنیت در نشستی خبری به تشریح این مذاکرات پرداخت و آنچه در این میان قابل اعتناست نکته ای است که دکتر جلیلی بر آن انگشت تاکید گذاشت؛ «آنها- بخوانید غرب- به این نتیجه رسیده اند که باید رویکردشان را تغییر بدهند».
البته دبیر شورای عالی امنیت ملی کشورمان در کنار این نکته به این مطلب نیز اشاره کرد که؛ «تا نقطه مطلوب فاصله بسیار زیاد است». بنابراین جمع منطقی این دو گزاره حاکی از آن است که جمهوری اسلامی بر اثر مقاومت در برابر فشارهای طرف مقابل موفق بوده و 1+5 فهمیده که ایران از حقوق مسلم خودش عقب نشینی نمی کند و در عین حال این بدان معنا نیست که آنها بهانه تراشی ها و اشکال تراشی های واهی علیه برنامه هسته ای کشورمان را پایان دهند و تا رسیدن به شرایطی منطقی و قانونی، فاصله زیادی وجود دارد.
اما سوالی که پیش کشیده می شود یک سوال کلیدی و اصلی است که طی 10 سال مناقشه میان ایران و 1+5 همواره مطرح بوده است؛ «مشکل کجاست؟» و بلافاصله سوال بعدی این است که؛ «راه حل چیست؟» و مذاکرات تا کجا قرار است ادامه بیابد. در این باره گفتنی هایی هست؛
1- مشکل اول این است که طی 10 سال گذشته و گشوده شدن پرونده هسته ای کشورمان از سوی غرب، سیر ماجرا به وضوح نشان می دهد که آنها هیچ گاه علی رغم ژست حق طلبانه و دیپلماتیک به مسایل حقوقی پایبند نبوده اند.
نقطه این نزاع این است که ایران را متهم می کنند قصد دارد به تسلیحات هسته ای دست پیدا بکند و فعالیت جمهوری اسلامی بیرون از بستر صلح آمیز نیز بوده است.
اولا؛ الفبای آموزه های حقوقی در تمام نظام های حقوقی بیانگر آن است که اگر کسی ادعایی را علیه طرف مقابل مطرح می کند، اقامه دلیل نیز برعهده اوست و طرفه آنکه در اینجا «دلیل» غرب علیه ایران طرح یک «ادعا»ی دیگر است؛ «ما اعتماد نداریم و ایران باید اعتمادسازی کند»!
ثانیاً؛ علی رغم اتهام به ایران درباره تلاش برای دستیابی به تسلیحات هسته ای و بمب اتم، مراکز اطلاعاتی و محافل رسانه ای غرب اذعان دارند که ایران به دنبال تسلیحات غیرصلح آمیز نیست. از باب نمونه یادآور می شود که 16 نهاد اطلاعاتی آمریکا-NIE- در سال 2007 به صراحت اعلام کردند انحرافی در برنامه هسته ای ایران به سوی فعالیت های نظامی وجود ندارد.
این واقعیت آنچنان بر ادعای توخالی غرب علیه ایران در موضوع پرونده هسته ای کشورمان ضربه زد که بعدها «مایک مک کانل» مدیر وقت اطلاعات ملی آمریکا خاطر نشان می کند که علنی کردن برآورد سال 2007 درباره برنامه هسته ای ایران اشتباه بزرگی بود.
ثالثاً؛ به گواهی گزارش های متعدد آژانس بین المللی انرژی اتمی در فعالیت هسته ای ایران هیچ نشانه ای از تلاش برای تولید سلاح هسته ای دیده نشده است.
رابعاً؛ علی رغم همه اینها، ایران همه گونه با آژانس همکاری داشته و آنها به صورت مستمر فعالیت های کشورمان را مورد بازرسی قرار داده اند و آیا اگر به کوچکترین موردی برمی خوردند یا قرینه و نشانه ای ولو ضعیف- ظن آمیز و مشکوک- در دست داشتند ساکت می نشستند؟
خامساً؛ اگر بر مبنای «نیت خوانی» نیز قرار است علیه ایران پیرامون برنامه هسته ای تصمیم بگیرند باز هم شواهد و قرائن غیرقابل خدشه وجود دارد که ایران به دنبال سلاح اتمی نیست و به قول رویترز (گزارش منتشره در فروردین امسال) آمریکا و غرب هم به خوبی از نیت تهران برای عدم دستیابی به تسلیحات هسته ای آگاهی دارند و 2 چیز را باور دارند؛ الف؛ تهران بمب هسته ای در اختیار ندارد و ب؛ تهران تصمیمی برای ساخت بمب هسته ای نگرفته است.
2- مشکل بعدی این است که غربی ها علاوه بر این که به ناحق پرونده هسته ای ایران را گشوده اند و خواسته ای باج خواهانه و بیرون از دالان حقوقی و قانونی دارند این ماجرا را به مسایل دیگری نیز پیوند زده اند.
در گام نخست به بهانه برنامه هسته ای ایران، «تحریم» ها را بر ضد ایران به صحنه آورده اند و در واقع برای یک ادعای اثبات نشده و خواسته ناحق، مجازاتی ناروا هم برای ایران لحاظ کرده اند.
بنابراین «تحریم» های آمریکا و چند کشور غربی علیه کشورمان هیچ مبنای حقوقی و توجیه قانونی ندارد.
اکنون این غیرقانونی بودن تحریم ها از سوی شخصیت های حقوقی و بین المللی نیز مورد تاکید و توجه قرار گرفته است.
همین دو روز پیش بود که کنفرانسی در پاریس برگزار شد و شخصیت های برجسته سیاسی و حقوقی اذعان کردند که تحریم های ضدایرانی، غیرقانونی و نامشروع است.
پطروس غالی (دبیرکل اسبق سازمان ملل)، رولان دوما (وزیر خارجه اسبق فرانسه)، پیرا مانوئل دو پون (استاد حقوق دانشگاه پاریس)، دانیل اچ جونیر (استاد حقوق بین الملل دانشگاه آلابامای آمریکا) از زمره این شخصیت ها بودند که در کنفرانسی 5 ساعته پیرامون «تحریم» ها و تحریم کشورمان از سوی آمریکا و غرب؛ سه نکته اساسی را مورد تصریح و تاکید قرار دادند؛ الف: تحریم های ضد ایرانی، غیرقانونی و در تضاد با منشور سازمان ملل است. ب؛ این تحریم ها در راستای اهداف و اغراض سیاسی است به طوری که می شود آن را «تحریم های آمریکایی و کشورهای دنباله رو آمریکا» نام نهاد. پ؛ تحریم ها دخالت در امور کشورها و نقض حقوق مردم آن کشورها است.
اکنون آیا این خواسته که لغو یا کاهش تحریم ها از سوی غرب در برابر محدود شدن حقی از جمهوری اسلامی قرار بگیرد مبنای حقوقی دارد و عادلانه است؟
بدون شک پاسخ روشن است؛ چرا که تحریم های ضد ایرانی به خاطر غیرقانونی و نامشروع بودن باید لغو شود و این می تواند تنها نشان دهد که طرف مقابل ایران، رویکرد اشتباهش را اصلاح کرده است.
3- مشکل جالب دیگر این است که ایران به خاطر «تحریم»ها به نقض حقوق بشر متهم می شود! چگونه؟ با این سفسطه که چون ایران، «تحریم»ها را دور می زند ناقض حقوق بشر بوده و این در حالی است که «تحریم»ها خود نقض حقوق بشر است. بنابراین، غربی ها یک سیکل معیوب را درباره ایران دنبال می کنند و آن ارتباط دادن موضوع هسته ای، تحریم ها و پرونده سازی حقوق بشر علیه کشورمان است.
4- و بالاخره باید گفت مشکل اصلی، اقتدار و مقاومت ایران در برابر باج خواهی های طرف غربی است. جای کمترین تردیدی وجود ندارد که بهانه تراشی های آنها درباره ایران نه تنها هیچ توجیه حقوقی ندارد بلکه حتی از اولیات منطقی نیز بی بهره است و کافی است تا موضوع واکاوی شود تا ناحق بودن آنها- همچنان که در بالا توضیح داده شد- برملا شود.
تمام تلاش ها و تحرکات طرف مقابل، به تعبیر رسانه های غربی، «مهار ایران» است و این همان نکته ای است که کاندولیزا رایس وزیر خارجه اسبق آمریکا به زبان آورد؛ «نفوذ ایران از هسته ای شدن خطرناک تر است».
برای همین است که در 9 ماه گذشته و در فاصله مذاکرات مسکو تا مذاکرات آلماتی در قزاقستان، غرب تلاش کرد تا با شدیدترین فشارها و به صحنه آوردن تحریم های به اصطلاح فلج کننده و گزنده رفتار و محاسبات ایران را برای جلوگیری از نفوذ و اقتدار فزاینده جمهوری اسلامی تغییر دهد ولی به این نتیجه رسیده است که خودش باید رویکردش را تغییر بدهد. به قول جرمی هاوند که سردبیری نشریه آمریکایی فارین پالیسی را در کارنامه خود دارد، «ایران چون از آمریکا سرپیچی می کند- بخوانید باج نمی دهد- متهم است وگرنه معلوم است که برنامه هسته ای ایران صلح آمیز است.»
و اینجاست که فقط یک راه حل باقی نمی ماند و آن این است که طرف مقابل باید رویکردش را تغییر بدهد و این اتفاق اگر به زبان آنها نیز آمده است باید در عمل محقق شود.
خراسان:نشست آلماتی پایان مذاکره برای مذاکره
«نشست آلماتی پایان مذاکره برای مذاکره»عنوان یادداشت روز روزنامه خراسان به قلم دکتر ابراهیم متقی استاد دانشگاه تهران است که در آن میخوانید؛نشست ایران و 1+5 در آلماتی بعد از چند ماه تأخیر در 26 فوریه 2013 برگزار شد. کشورهای آمریکا و اروپا از زمان برگزاری اجلاسیه مسکو تاکنون تحریم های اقتصادی یکجانبه علیه ایران سازماندهی نموده اند. آخرین نشانه های تحریم اقتصادی ایران را باید در اجرای قانون کنگره آمریکا برای ممانعت از دریافت منابع مالی ایران دانست. براساس قانون کنگره آمریکا که از 6 فوریه 2013 یعنی 18 بهمن ماه 1391 به مرحله اجرا گذاشته شد، منابع مالی هرگونه فروش نفت ایران می بایست در صندوق تأمین مایحتاج عمومی جامعه ایران نگهداری و نظارت گردند. طبیعی است که چنین تحریم هایی برخلاف مصوبات نهادهای بین المللی بوده و به لحاظ حقوق بین الملل فاقد ارزش اجرایی می باشد. اجرای چنین قوانینی صرفاً از طریق سیاست و دیپلماسی اجبار انجام می گیرد.
تحریم های جدید اقتصادی علیه ایران که از 18 بهمن 1391 به مرحله اجرا گذاشته شد، در کوتاه مدت بر اقتصاد سیاسی ایران تأثیر چندانی نخواهد داشت. علت آن را باید منابع مالی گسترده ای دانست که در چارچوب ذخایر ارزی جمهوری اسلامی می تواند آثار خود را در قابلیت های اقتصادی و اجتماعی ایران به جا گذارد. مذاکرات هسته ای ایران و گروه 1+5 در شرایطی در آلماتی قزاقستان برگزار گردید که بسیاری از تحلیل گران موضوعات امنیت بین الملل نسبت به نتایج و فرآیندهای مربوط به آن خوشبین نبودند. از سوی دیگر، جامعه ایران نیز انتظار داشت که نتایج حاصل از مذاکرات ماهیت شفاف، دقیق و مشخصی برای عبور از تحریم های یکجانبه و چندجانبه بین المللی داشته باشد.
با توجه به چنین نگرشی، مذاکرات هسته ای ایران و گروه 1+5 در شرایط ابهام نسبی قرار داشت. اگرچه «آلن ا یر» یکی از سخنگوهای وزارت خارجه آمریکا در آستانه برگزاری اجلاسیه آلماتی بیان داشت که آمریکا با طرح های جدید برای عبور از بحران حضور خواهد یافت. بیان چنین رویکردی نشان می دهد که مقاومت در برابر تهدید اگر مبتنی بر ابتکار عمل و تحرک راهبردی باشد نتایج موثری ایجاد خواهد کرد. مذاکرات در حالی پایان یافت که رییس تیم مذاکره کننده ایران مذاکرات را مثبت و سودمند تلقی نمود. نشانه سودمند بودن مذاکرات را باید طرح پیشنهاد ایران در اجلاسیه مسکو به عنوان دستور کار مذاکراتی دانست.
اگرچه، بیان چنین موضوعی از سوی سعید جلیلی و کاترین اشتون به مفهوم دستیابی به نتایج مشخص متناسب با اهداف راهبردی ایران، کشورهای اروپایی و ایالات متحده آمریکا نبوده است، اما واقعیت های موجود نشان می دهد که چنین فرآیندی در مقیاس اجلاسیه استانبول، بغداد و مسکو یک گام به پیش برداشته است. در اجلاسیه آلماتی، الگوی مذاکره برای مذاکره کارکرد خود را از دست داد. مذاکرات توانست زمینههای بررسی مجدد پیشنهاد ایران در جولای 2012 و در چارچوب اجلاسیه گروه 1+5 در مسکو را به وجود آورد. گروه مذاکره کننده آمریکایی، اروپای چینی و روسی به این جمع بندی رسیدند که عبور از بن بست موجود، صرفا از طریق ابتکارات سازنده دوجانبه امکان پذیرخواهد بود.
پذیرش رویکرد ایران برای گذار از بحران هسته ای نشانه توافق ضمنی قدرت های بزرگ برای درک بخشی از واقعیتهای راهبردی جمهوری اسلامی محسوب می شود. پیشنهاد ایران معطوف به توافق جمعی برای کاهش درجه غنی سازی اورانیوم در فردو می باشد. در این سایت اورانیوم در مقیاس 20 درصد غنیسازی می شود.
فعالیت های صنعتی ایران در سایت فردو نشان می دهد که روند غنی سازی در ایران ماهیت تکاملی پیدا کرده است. بنابراین اگر جمهوری اسلامی درصدد برآید تا از چنین قابلیت هایی در راستای بازدارندگی هسته ای استفاده نماید، از ابزارهای تکنیکی و دانش فنی موثر برخوردار میباشد. ایران به گونه ای داوطلبانه اعلام کرد که نیازهای خود برای فعالیت های پژوهشی در سایت امیرآباد را تولید نموده است. بنابراین نیازی به تولید حجم گسترده تری از اورانیوم غنی شده نخواهد داشت.
در این میان اگر پیشنهادات گروه 1+5 ماهیت فراقانونی داشته باشد، طبیعی خواهد بود که جمهوری اسلامی هیچگونه انگیزه ای برای پذیرش چنین رویکردی نخواهد داشت. روند اجرای تحریم های اقتصادی آمریکا تاکنون تأثیری بر فرآیند تکنیکی سایت هسته ای ایران به جا نگذاشته است. در چنین شرایطی، اقدامات کشورهای گروه 1+5 صرفا قابلیت اقتصادی و حوزه اجتماعی ایران را هدف گرفته است. فعالیت های ایران در سایت فردو و سایر مراکز غنی سازی اورانیوم ماهیت قانونی و هنجاری دارد. به همین دلیل است که هیچگاه در روند مذاکرات، قدرت های بزرگ قادر نخواهند بود تا درخواست خود را فراتر از مفاد آشکار پادمان هسته ای و اساسنامه آژانس بین المللی انرژی اتمی مطرح نمایند.براساس اخبار منتشر شده در اجلاس آلماتی، پیشنهاد ایران به عنوان موضوع اصلی مذاکرات مورد پذیرش قرار گرفت. ایران درخواست کرده است که روند غنی سازی اورانیوم را در ازای کاهش تحریم های بین المللی به ویژه مفاد قطعنامه 1929 و تحریم های یکجانبه جهان غرب تعدیل نماید. ایران از آمادگی لازم برای تعدیل غنی سازی اورانیوم به عنوان نشانه ای از حسن نیت جهت واکنش اعتمادساز تلقی می شود. بنابراین قدرت های بزرگ در چارچوب گروه 1+5 نمی توانند از الگوی فشار تصاعد یابنده علیه سیاستهای قانون مند و حقوقی جمهوری اسلامی در ارتباط با فعالیت های هسته ای استفاده نمایند.
یکی از دلایل موفقیت نسبی دیپلماسی هسته ای ایران در اجلاسیه 1+5 آلماتی را باید تنظیم طرح هایی دانست که مبتنی بر قواعد حقوق بین الملل و دغدغه های ادراکی و نهادی سایر بازیگران محسوب می گردد. باید دید در اجلاس کارشناسان ایران و گروه 1+5 که در 27 و 28 اسفند 1391 در استانبول برگزار می شود، فرآیند عبور از بحران در ازای ابتکار متقابل کشورهای درگیر در مذاکرات هسته ای حاصل خواهد شد. اجلاسیه آلماتی از این جهت اهمیت دارد که می تواند زمینه حل ملموس برخی از اختلافات ایران و گروه مذاکره کننده بین المللی را ایجاد نماید. عبور از مذاکره برای مذاکره، موفقیت نسبی برای سیاست راهبردی ایران محسوب می شود. مشروط بر آنکه زمینه برای کنترل تحریم های جدید و کاهش تحریم های قبلی به عنوان نتیجه فعالیت تیم هسته ای ایران حاصل گردد.
جمهوری اسلامی:تحلیل سیاسی هفته
«تحلیل سیاسی هفته»عنوان سرمقاله رزامه جمهوری اسلاتمی است که در آن میخوانید؛هفته جاری در عرصه تحولات داخلی با رویدادهای متعددی روبرو بود. دیروز در یک اقدام بیسابقه درحالی که مجلس منتظر تقدیم بودجه از سوی رئیسجمهور بود، لایحه بودجه توسط معاون وی تقدیم مجلس شد. این موضوع از این جهت بحثبرانگیز بود که علاوه بر اینکه بودجه امسال با حدود 3 ماه تأخیر ارائه میشد، پس از انقلاب این اولین بار بود که رئیس دولت، بودجه را "شخصاً" به مجلس نمیآورد.
معاون رئیسجمهور در امور مجلس، دیروز سرانجام در روزهای پایانی سال و پس ازتأخیری بیسابقه، بودجه سال 91 را که حداقل باید به مدت دو ماه مورد کارشناسی و سپس تصویب نهایی نمایندگان قرار گیرد به مجلس ارائه کرد و به لحاظ همین دیرکرد، در کنار بودجه سال 92 کل کشور، لایحه سه دوازدهم بودجه سال آینده را نیز به مجلس برد. این شیوه برخورد باعث شد که هیات رئیسه مجلس رسماً اعلام کند عدم حضور رئیسجمهور به هنگام ارائه لایحه بودجه خلاف قانون است و آقای احمدی نژاد باز هم برخلاف قانون عمل کرده است. از این رو برخی از نمایندگان صراحتاً ضمن موضعگیری علیه این بیاعتنایی و بیقانونی دولت اعلام کردند درحالی که مردم زیر فشار اقتصادی و معیشتی دست و پا میزنند، این قبیل حرکتهای تنازعی رئیسجمهور به صلاح مملکت نیست و از جهت اینکه به قانون عمل شود، مجلس نباید لایحه بودجه را تحویل بگیرد و تحویل آن باید به حضور رئیسجمهور و ارائه گزارش او از بودجه موکول گردد.
مذاکرات هستهای ایران و گروه 1+5 در آلماتی قزاقستان نیز از رویدادهای مهم هفته جاری بود. هیأت مذاکره کننده ایرانی در این دور از مذاکرات نیز در نهایت حسن نیت، جهت حل و فصل مسائل مورد اختلاف وارد گفتگوها شد و سرانجام پس از دو روز گفتگو در پشت درهای بسته اعلام کرد هر چند غربیها بسته جدیدی را در قبال بستههای پیشنهادی قبلی ایران ارائه نکردند ولی در واقع پس از 8 ماه، پاسخ پیشنهادهای ایران را که در اجلاس مسکو در قالب "5 گام" جهت حل و فصل موضوع بیان شده بود، ارائه نمودند.
در واقع گروه 1+5 با زیرکی، با بازنویسی کردن پیشنهاد بغداد، سعی کرد تا پاسخی به پیشنهاد ایران در نشست مسکو بدهد و اینکه این پاسخ تا چه حد میتواند قابل اعتنا باشد، نیازمند بررسی است. به هر حال مذاکرات آلماتی درحالی پایان یافت که طرفین بر ادامه گفتگوهای مجدد و در قزاقستان تاکید کردند و بر این موضوع نیز توافق حاصل شد که مذاکرات کارشناسی 28 اسفند در اسلامبول و پس از آن دور بعدی مذاکرات آلماتی در 16 فروردین برگزار شود.
از رویدادهای داخلی هفته اینکه تهران دیروز میزبان رئیسجمهور پاکستان بود که برای ملاقات با مقامات کشورمان به جمهوری اسلامی ایران سفر کرده بود. آصف علی زرداری در این سفر قرار است قرارداد گازی بین ایران و پاکستان را نهایی کند که تاکنون فشارهای بسیاری از سوی آمریکا برای عدم انعقاد آن به اسلام آباد وارد شده است.
در مسائل خارجی هفته، به بررسی تازهترین تحولات سوریه، اوجگیری اعتراضات ضد صهیونیستی در فلسطین اشغالی و اخراج بخشی از نیروهای آمریکا از افغانستان میپردازیم.
این هفته، دمشق صحنه اقدام تروریستی و ضدانسانی مخالفان حکومت سوریه بود. در این اقدام، تروریستها یک خودروی بمبگذاری شده را در یکی از مراکز حساس و پرتردد دمشق منفجر کردند که به کشته شدن دست کم 53 نفر و زخمی شدن 230 نفر دیگر منجر شد. این، خونینترین حمله تروریستی در سوریه طی سه ماه اخیر بود. نکته قابل تأمل، همزمانی این انفجارهای تروریستی با زمزمههای برگزاری مذاکرات بین مخالفان و دولت بوده است.
انفجارهای خونین اخیر، دست کم حاوی دو نکته میباشد. نخست اینکه گروههای شورشی و حامیان منطقهای آنها از روند اوضاع و شرایط موجود ناراضی و مایوس شدهاند و با این انفجارهای کور، قصد دارند همچنان خود را قدرتمند نشان دهند و نقش خود را در تحولات سوریه مؤثر وانمود کنند در حالی که واقعیتها خلاف این را نشان میدهد. واقعیت این است که مخالفان، با وجود برخورداری از سلاحهای فراوان نتوانستهاند توفیقی در ساقط کردن حکومت سوریه و تأمین منافع حامیان خارجی شان داشته باشند.
حامیان بینالمللی شورشیان و مخالفان سوریه که تا چندی قبل به دهها دولت میرسیدند اکنون یکی یکی و بتدریج از مواضع خود در حمایت همه جانبه از مخالفان پس کشیدهاند و میتوان گفت به جز قطر، عربستان و ترکیه، سایر کشورها دیگر رغبتی به سرمایهگذاری در مسیر ساقط کردن حکومت سوریه ندارند.
نکته دوم درباره انفجارهای اخیر دمشق، این است که مخالفان،حال که در زمینه نظامی شکست خوردهاند درصدد هستند با اینگونه حرکتها و اقدامات، در مذاکرات آتی، به زعم خود از موضع قدرت وارد شوند و امتیازات بیشتری بگیرند. به هر صورت، جهت حرکت تحولات سوریه به ضرر تروریستها و حامیان آنها پیش میرود و این واقعیت که راهحل بحران سوریه، تنها مذاکره و گفت و گوست روز به روز طرفداران بیشتری پیدا میکند.
این هفته، یک اسیر فلسطینی به نام "عرفات جرادات" در زندانهای رژیم صهیونیستی به شهادت رسید که موجی از خشم و اعتراض فلسطینیها علیه جنایتکاران صهیونیست را برانگیخت. در پی این جنایت، شهرهای مختلف فلسطین، از جمله رامالله و الخلیل صحنه تظاهرات و درگیری شد. خشم و انزجار فلسطینیها پس از آن اوج گرفت که حکومت خودگردان فلسطین اعلام کرد نتایج کالبدشکافی نشان داده جرادات زیر شکنجه شهید شده است. تداوم جنایات صهیونیستها و بازداشتهای گسترده در میان فلسطینیها شرایط را در فلسطین اشغالی به شدت بحرانی کرده و خشم فلسطینیها به صورت آتش زیر خاکستری در آورده است که هر آن احتمال شعله ور شدن آن وجود دارد. بسیاری از ناظران معتقدند شرایط حاضر، فلسطین را در آستانه انتفاضهای دیگر قرار داده است. بیهوده نیست که نتانیاهو، نخستوزیر رژیم صهیونیستی این هفته در پیامی از مقامات تشکیلات خودگردان خواست برای آرام کردن اوضاع اقدام کنند.
این هفته، اعلام شد حامد کرزای رئیسجمهور افغانستان در یک اقدام یکطرفه، خروج نیروهای آمریکایی از ولایتهای وردک و لوگر را خواستار شد. کرزای به وزیر دفاع دستور داده است تا دو هفته دیگر نیروهای ویژه آمریکایی از استانهای وردک و لوگر خارج شوند. منابع دولتی افغانستان، اقدامات خودسرانه نیروهای آمریکایی در تجسس منازل و دستگیری افراد را از علتهای تصمیم کرزای عنوان کردهاند.
آنچه مسلم است این است که کرزای به حمایت آمریکا متکی است و بعید است دست به اقداماتی بزند که خشم آمریکاییها را برانگیزد و این تصمیم دولت افغانستان را میتوان بیشتر برای مصرف داخلی دانست. با اینحال این اقدام، هر چند نمایشی هم که باشد این نکته را در مضمون خود دارد که افکار عمومی افغانیها از عملکرد نیروهای خارجی و حضور آنها ناخشنود هستند و کرزای با این گونه اقدامات، در واقع، میخواهد خود را ضد دخالت آمریکا در افغانستان و مستقل نشان دهد و افکار عمومی را به نفع خود سوق دهد.
این موضوع، تاکیدی بر این واقعیت است که نیروهای آمریکایی با وجود تلاش بیش از یک دهه، نتوانستهاند حضور خود را برای افغانیها موجه جلوه دهند و ملت افغانستان آنها را مهمانانی ناخوانده و عامل بحرانهای مبتلا به این کشور میدانند.
رسالت:آلماتی؛ آغاز یک فصل جدید
«آلماتی؛ آغاز یک فصل جدید»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم صالح اسکندری است که در آن میخوانید؛مذاکرات ایران و گروه 5+1 روز گذشته در آلماتی قزاقستان پایان یافت. دکتر سعید جلیلی نماینده کشورمان و کاترین اشتون هماهنگکننده 1+5 پس از پایان این دور از مذاکرات در یک کنفرانس خبری شرکت کردند و به پرسش های خبرنگاران پاسخ دادند. جلیلی در این کنفرانس ضمن اشاره به پاسخ غربی ها به بسته پیشنهادی 8 ماه پیش ایران گفت: برخی نکات در این پاسخ نسبت به قبل واقع بینانهتر بود و سعی شده بود که در برخی موارد به دیدگاههای ایران نزدیک شود که این را مثبت تلقی میکنیم. اگرچه تا رسیدن به نقطه مطلوب فاصله زیادی داریم.
مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا نیز گفت: طرح اصلاحشده 1+5 پیشنهادهای ایران را نیز در بر میگیرد.
در مجموع طرفین این گفتگوها را گامی مثبت ارزیابی کردند که میتواند با رویکردی سازنده و برداشته شدن گامهای متقابل تکمیل شود.
تغییر رویکرد غربی ها در این دور از مذاکرات در درجه اول نشان داد که مسیر مقاومت در برابر زیاده خواهی های آمریکا مسیر درستی بوده است و این استقامت اگر با صبر و ایمان توام شود می توان به موفقیت های بیشتری نیز امید داشت.
اگر چه غربی ها مثل مذاکرات بغداد در این دور از مذاکرات نیز همان مطالبات گذشته را تحت عنوان یک پیشنهاد جدید مطرح کردند اما آنچه در مذاکرات آلماتی بیش از همه جلب توجه می کرد ابتکار عمل تیم مذاکره کننده جمهوری اسلامی ایران در ارائه یک بسته پیشنهادی جامع و دینامیک بود که در واکنش به پویش غربی ها برای بی نتیجه گذاشتن مذاکرات طراحی شده بود.
این پیشنهاد از یک انعطاف ویژه در برابر پاسخ های متفاوت غربی ها برخوردار بود به نحوی که آنها را ناگزیر به انتخاب و قضاوت می کرد.
چندی پیش خبرگزاری رویترز در گزارشی به قلم جاستینا پاولاک و فردریک دال گفت: "پیشنهاد آلماتی صرفا تلاشی برای التیام بخشی به برخی از تحریم هایی است که اخیرا اعمال شده است." گزارش رویترز به گونه ای است که تلویحا تایید می کرد پیشنهاد آلماتی چیزی فراتر از لغو تحریم طلا در روز گذشته بود.
در عین حال المانیتور نیز گزارش داد که گروه 1+5 در ازای کاهش تحریم طلا، پتروشیمی و برخی تحریم های کوچک بانکی همان درخواست های پیشنهاد بغداد یعنی توقف غنی سازی 20 درصد، تعطیلی فردو و انتقال مواد 20 درصد به بیرون را درخواست کرده است.
این درحالی است که دبیر شورای عالی امنیت ملی کشورمان در خصوص احتمال تعطیلی سایت فردو گفت: فردو یک سایت قانونی و شناختهشده است که زیر نظر آژانس فعالیت خود را ادامه میدهد و
بسته شدن آن هیچ توجیهی نداشته و 5+1 چنین درخواستی هم نداشتهاند.
اگر چه رویکرد جدید غرب در کاهش تحریم ها و عقب نشینی آنها از مواضع یک جانبه در بغداد نشان دهنده موفقیت جمهوری اسلامی در استراتژی مقاومت خود است اما مسئله دو روز گذشته اینجا بود که غرب در قبال چنین درخواست های بزرگی می خواهد چه امتیازی بدهد؟در واقع ما بهازای امتیازات غرب به ایران اصلا با مطالبات آنها هم وزن نیست.
گروه 5+1 مبتنی بر سیاست راهبردی آمریکا برای تشدید فشارهای سیاسی و اقتصادی به جمهوری اسلامی ایران تا زمان انتخابات سیاست مذاکره برای مذاکره را انتخاب کرده و حداقل در 8 ماه گذشته پاسخ روشنی به پیشنهادات ایران در مسکو نداده بود. هر چند این امیدواری وجود دارد که در نشست کارشناسی که در اواخر اسفند برگزار میشود پیشنهادات غربی ها واقع گرایانه تر و موازن شود.
عقب نشینی دیپلماتهای غربی فضای کنونی را آبستن یک فرصت بینظیر برای غربی ها کرده است تا بخشی از مسئله سازی های خود را حد اقل در قبال ملت ایران فرو بکاهند و تعریف شفافی از نوع رابطه خود با ملت ایران عاری از هر گونه تهدید و اجحاف ارائه دهند.
آلماتی می تواند یک فصل نو و نقطه عزیمت جدید در گفتگوهای ایران و غرب تلقی شود.
البته علی رغم این موفقیت از این مهم نیز نباید غفلت کرد که مذاکرات هسته ای و پرونده سازی برای فعالیت های صلح آمیز جمهوری اسلامی ایران بیشتر یک پوشش برای تحت فشار قرار دادن کشورمان به منظور امتیاز گیری و جلوگیری از قدرت یابی بیشتر جمهوری اسلامی در منطقه و جهان است. اما جمهوری اسلامی میتواند از همین تهدید برای خود فرصت بسازد. همین جا اشاره به اعتراف صریح «جرج فریدمن» مسئول موسسه راهبردی استرانفور خالی از فایده نیست.
مسئول این موسسه که به باشگاه کهنه کاران سازمان سیا، شهرت دارد در مصاحبه با واشنگتن پست می گوید؛ «مشکل ما با ایران، برنامه هسته ای این کشور نیست، مسئله آن است که ایران نشان داده است نه فقط بدون رابطه با آمریکا، بلکه در حال ستیز و درگیری با آمریکا می توان قدرت اول منطقه در هر دو عرصه نظامی و تکنولوژیک بود. همین تصویر از ایران است که آن را به الگو تبدیل کرده و تحولات منطقه را در پی داشته است.»آمریکا نمی خواهد جایگاه ایران قدرتمند را به رسمیت بشناسد.
آنها موضوع هسته ای را بهانه کرده اند تا در یک جنگ تمام عیار اجازه ندهند دنیا وارد فاز تغییر هژمون گردد. امروز در سالهای آغازین هزاره سوم جهان در یک پیچ تاریخی است.
نظم جهانی در این پیچ تاریخی آبستن تحولات بسیاری شده است که از همینک صدای نوزاد اعتراض به جبهه کفر و استکبار و به لرزه درآمدن طاق کسری سرمایه داری از خیابان های نیویورک در آمریکا گرفته تا یونان و اسپانیا در اروپا و مصر، عربستان و بحرین در خاورمیانه و شمال آفریقا بلند شده است. آهنگ رحیل بشریت از اقامتگاه کنونی به صدا درآمده است و هژمونی های جدیدی در حال شکل گیری است.
سیاست روز:از آلماتی تا آلماتی
«از آلماتی تا آلماتی»عنوان سرمقاله روزنامه سیاست روز به قلم محمد صفری است که در آن میخوانید؛روند مذاکرات ایران و ۱+۵ به گونهای پیش رفت که بسیاری را شگفت زده کرد.چه در داخل و چه در خارج،آنهایی که مخالف ادامه مذاکرات بودند اکنون با اتفاقی که در جریان مذاکرات آلماتی رخ داد،باید در دیدگاههای خود تجدید نظر کنند و بر این موضوع مهم واقف شوند که اگر مذاکرات از سوی ایران قطع میشد اکنون شرایط تغییر میکرد و به نفع ما نبود.
اما چرایی تغییر مواضع و نرمش نیم بند غرب در قبال منطق ایران در جریان مذاکرات آلماتی به چند عامل بستگی دارد.
یکی از مهمترین عواملی که غربیها هم به آن واقف هستند نقش رهبری نظام در موضوع هستهای است.آنها به خوبی میدانند که تصمیم نهایی در این باره با رهبر معظم انقلاب اسلامی است.آنجا که ایشان در دیدار مردم آذربایجان شرقی فرمودند «من انقلابیام» و مردم نیز در راهپیمایی ۲۲ بهمن شعار اصلی خود را همین جمله انتخاب کردند،متوجه شدند که موضوع هستهای یک مطالبه مردمی و حکومتی است.
فتوای رهبری در حرام اعلام کردن تسلیحات کشتار جمعی به ویژه سلاح هستهای هم غرب را به این نتیجه رساند که باید به این فتوا توجه ویژه داشته باشد غرب باید این فتوا را به عنوان یک سند راهبردی که از سوی رهبر معظم انقلاب اسلامی صادر شده است بپذیرد.
از سوی دیگر ایستادگی و پایداری جمهوری اسلامی ایران بر سر مواضع به حق خود در دستیابی به فناوری صلح آمیز هستهای به غرب ثابت کرد که فشار و تهدید و تحریم نمیتواند ملت ایران را از خواسته به حق خود محروم سازد.
اگر غرب به دنبال به نتیجه رسیدن مذاکرات با ایران است،باید در آینده باز هم منتظر انعطاف و نرمش بیشار آنها و تغییر مواضع خصمانه باشد مگر آن که در این چرخش و نرمش مختصر هدفی دنبال شود.
تعیین زمان و مکان دور بعدی مذاکرات در مدت زمان کوتاه را هم میتوان یکی از نکات مثبت این دور از مذاکرات دانست.از زمان مذاکرات مسکو تا آلماتی حدود ۸ ماه گذشته بود اما از آلماتی تا آلماتی تنها یک ماه دیگر زمان باقی است و ۱۶ فروردین ۹۲ دو طرف باز هم پای میز مذاکره حاضر خواهند شد.
بررسی رسانههای غربی و دیدگاههای شخصیتها و مقامات آنها هم نشان دهنده این است که مذاکرات نسبتا مثبتی صورت گرفته است.حال آن که در مذاکرات گذشته همواره یک فضای منفی رسانهای نسبت به مذاکرات شکل میگرفت که این سیاست در این دور از مذاکرات به مراتب کمتر از قبل از سوی رسانهها و مقاماتغربی دیده شد.
برخی اعتقاد دارند که مذاکرات روند فرسایشی به خود گرفته است و عامل آن هم غرب به ویژه آمریکاست.این دیدگاه درست است،این اتفاق را باید در راستای سیاستی بدانیم که آمریکاییها در پی آن هستند.اما اگر مذاکرات طرفین را به صفحه شطرنج تشبیه کنیم،آن کسی برنده بازی خواهد بود که از حوصله و تفکر بالایی برخوردار باشد نه آن کسی که پس از انجام چند حرکت صفحه شطرنج را به هم بزند و از بازی کنار بکشد.
عوامل دیگری همچون پیشرفتهای هسته ای جدید که چندی پیش اعلام شد،تحولات منطقه به ویژه در سوریه و... تاثیر خوبی بر روند مذاکرات داشتند.
تیم مذاکره کننده هستهای منطق مردم ایران را در این دور از مذاکرات به کرسی نشاند و مردم پایدار ما نیز سپاسگزار افرادی خواهند بود که به پای حقوقشان ایستادگی کرده و میکنند.این روند و روش نوید پیروزی و فجر میدهد.
تهران امروز:گامی رو به جلو
«گامی رو به جلو»عنوان سرمقاله روزنامه تهران امروز به قلم حشمتالله فلاحتپیشه است که در آن میخوانید؛مذاکرات ایران و 1+5 در حالی به پایان رسید که نتایج حاصل شده از این نشست تا حدی مثبت ارزیابی میشود. آنچه در نشست قزاقستان مورد توافق قرارگرفت،تقویت دیپلماسی بود، بعد از سلسله موضع گیریهای تند و عملکرد منفی طرف غربی علیه ایران به ویژه تشدید تحریمها در قالب قطعنامههای شورای امنیت و تحریمهای مازادی که اروپا و آمریکا اعمال کردند، فضای نامناسبی میان طرفین ایجاد شده بود که نتایج نشست آلماتی را به سمت منفی سوق میداد. اما دراین نشست بستههای پیشنهادی به شکلی واقع گرایانه مورد بررسی قرارگرفت و روابط میان طرفین با توجه به نتایج نشست روبه جلو قلمداد شد. باید در نظر داشت که از هماکنون تا نشست آلماتی 2 چند موضوع میتواند بر توافقات آینده ایران و گروه 1+5 تاثیرگذار باشد: موضوع اول به روابط خاص ایران و آمریکا بر میگردد که دلیل آن چراغ سبز دیپلماتیکی بود که آمریکا به ایران نشان داد، البته این علائم راهبردی نیست بلکه تاکتیکی و سیاسی است اما میتوان گفت که گامی به جلو محسوب میشو د. موضوع دوم فرجه عملی در طول40 روز آینده است، نوع عمل و رفتار طرفین در این فاصله زمانی بسیار مهم تلقی میشود. طرف غربی از ایران میخواهد که به سمت اعتمادسازی پیش برود. ایران هم با مشاهده رفتار مثبت و عملی از سوی غربیها میتواند 2 عملکرد را درپیش بگیرد: 1- ایران میتواند مدالیته خود را به شکل خاصی مشخص و منسجم سازد و به بهانههای آژانس در این زمینه پایان دهد 2- ایران میتواند مانورهای اعتماد ساز در قالبهای فنآوری هستهای ایجاد کند. به عنوان مثال بخشی از سوخت تولید شده در کشور را به صفحههای سوخت تبدیل و صرفا در محدوده نیازش سوخت 20درصدی تولید کند. اما مهمترین بحثی که در مورد طرف مقابل ایران وجود دارد این است که طرف غربی سیرقهقرایی را در قبال ایران در پیش گرفته است که توصیه میشود که سختگیریهایی که در قطعنامههای شورای امنیت توسط آمریکا وضع شده است میتواند تعدیل شود و بخشی از تحریمهای بانکی و نفتی تعدیل شود که این کار توسط اروپا تا حدی انجام گرفت. موضوع سومی که مطرح میشود این است که مسائل و روابط فراتر از موضوع هستهای مانند سوریه میتواند مطرح شود. زیرا هم آمریکا و هم اروپا به این نتیجه رسیدهاند که بحران سوریه را نمیتوان با اسلحه حل کرد. سیاستهای اشتباه غرب در سوریه باعث شده است تا میدانی به سلفیها و گروه القاعده داده شود که اکنون حدود صد هزار تروریست خطرناک در این کشور حضور دارند و برای مردم سوریه، ایران، ترکیه و ... خطر تلقی میشوند.لازم به ذکراست که مسائلی همچون سوریه میتواند باعث ایجاد همکاری میان ایران و طرف غربی شود. در آخر باید در نظر داشت که عدهای از بازیگران صحنه بینالملل از نتایج نشست آلماتی ناراضی هستند و سعی میکنند که نتایج مذاکرات ایران و 1+5 راتخریب کنند. یکی از آنها، اسرائیل است که با شعار ایران نباید قابلیت هستهای داشته باشد در راه رسیدن به تفاهم طرفین کارشکنی میکند. پس امید است که در 40 روز باقی مانده تا نشست آلماتی 2 رفتار متقابل مثبتی میان طرفین شکل بگیرد تا بدینگونه پرونده هستهای ایران به نتیجه قابل قبولی بینجامد .
جوان:اقتصاد مقاومتی، نماد اعتماد به نفس ملی
«اقتصاد مقاومتی، نماد اعتماد به نفس ملی»عنوان یادداشت روز روزنامه جوان به قلم محمد شهاب است که در آن میخوانید؛سالهاست که اقتصاد ایران به علت بکارگیری سیاستهایی که به هیچ عنوان هیچگونه انطباقی با شرایط اقتصاد ایران ندارد، ضربه میخورد. اقتصاد مقاومتی از آنجا که کاملاً هوشمندانه و منطبق بر شرایط اقتصاد ایران مطرح و طراحی شده است از لحاظ علم اقتصاد کاملاً تأیید شده است. علم اقتصاد چیزی جز این نیست که با توجه به شرایط به راه حلها و درمانها بپردازیم نه اینکه اقتصاد ایران را کلاسیکی فرض کرده و بدون اینکه بازار رقابتی ایجاد کرده باشیم انتظار داشته باشیم که قیمتها معجزه کند.
جالب این جاست آن جاهایی که باید بگوییم منطبق بر علم اقتصاد عمل نکردهایم اعتراضی به غیرعلمی بودن سیاستها نمیکنیم ولی درست در جایی که منطبق بر شرایط اقتصادی ایران بسته سیاستی را طراحی کردهایم که دولت را موظف به حمایت درست از تولید کرده و هدف را رونق تولید داخلی قرار داده است، میگوییم که مسیر غیرعلمی را طی کردهایم! چند دهه است که تحت سیاستهای صندوق بینالمللی پول و سیاستهای تعدیل ساختاری که به هیچ وجه متناسب با شرایط اقتصادی ایران نبوده و آبشخور آن از استکبار سرازیر میشده است، اقتصاد خود را تحت آزمونهای تجربی قرار داده و هر دفعه ضرر آن را دیدهایم ولی نمیدانم چه عاملی میشود که باز هم آن سیاستها و تجویزها و نسخههای کشورهای توسعه یافته و صندوق بینالمللی پول را اجرا و عمل میکنیم.
به هر حال اقتصاد مقاومتی از آنجا که مدل بومی و از دل شرایط اقتصادی ایران برآمده است کاملاً علمی و نماد اعتماد به نفس ملی و ایرانی میباشد. برای اینکه بهتر بتوانیم منظور را منتقل کنیم، نگاه کوتاهی به نظریه مصرف میاندازیم تا متوجه شویم که هر نظریه متناسب با شرایط آن زمان درست بوده است. کینز با توجه به مشکلات کوتاه مدت، مصرف را تابع درآمد و افزایش درآمد را تابع سیاستهای مالی انبساطی دانست، بعدها این نظریه عوض شد و به نظریه آندومودیگلیانی تغییر یافت که در آن نظریه و نظریههای بعد وجه اصلی آنها تغییر نگاه کوتاه مدت به بلند مدت بود که براین اساس مصرف دیگر تابع درآمد جاری نبود بلکه از طریق بهینهیابی درآمدهای آتی و منحنی مطلوبیت مصرف بین دورهای و چرخه طول عمر زندگی تعیین میشد.
پس از آن به تدریج نظریاتی آمد که مصرف را تابع درآمد ناشی از ثروتهای معنوی و مادی انسان از جمله دانش و آموزش و غیره گرداند و این به دلیل اهمیت دانش در آن زمان بود که در نظریه مصرف نیز انعکاس پیدا کرد. بعدها آفتهای نظام سرمایهداری که مصرفگرایی و شکاف طبقاتی بود عاملی شد که نظریه مصرف نیز تغییر پیدا کند و شاهد بودیم که مصرف بیش از آنکه تابع مطلوبیت و درآمدهای خانواده شود، تابع مصرف دیگران و اثر نمایشی شده است. لذا مشاهده میکنیم از زمانی که مصرف به دلیل کاهش اطمینان در اقتصاد کاهش پیدا میکرد به زمانی رفتهایم که مصرفگرا شده و برای نمایش و خودنمایی سعی بر آن داشتیم که بیش از دیگران مصرف کنیم.
این اتفاقات همه حرکت از سمت اقتصاد کینزی به اقتصاد سرمایهداری بود که به تبع آن نیز نظریه مصرف تغییر کرد، لذا علم اقتصاد یعنی تبیین شرایط موجود و رفع مشکلات اقتصاد بر اساس شرایط همان زمان. با این وصف اقتصاد مقاومتی که به معنای مقاومت دولت در برابر تحریم و عوامل داخلی که در زیر چتر ثروتهای کثیف قرار دارند از طریق حمایت از تولید میباشد، کاملاً اقتصادی است. همان طور که کینز سیاستهای مالی را بهشتگونه تصور میکرد و عامل از بین بردن بحران در شرایط خود میدانست و همان طور که کلاسیکها سیاستهای مالی را جهنمگونه و عاملی برای افزایش نرخ بهره و کنار رفتن بخش خصوصی با توجه به اقتصاد و زمان و شرایط خود میدانستند، اقتصاد مقاومتی برای ایران در این شریط سیاست بهشتگونه است. سیاستی که دیگر از کپیبرداری از سیاستهای غیرمنطبق بر شرایط اقتصاد ایران و تجویزهای اشتباه غربی برنخاسته است. براساس اقتصاد مقاومتی هرگونه هزینه بر تولید و هر گونه شوک و تشدید بیثباتی نکوهیده است.
آفرینش:کیش ومات مسلمانان در سوریه
«کیش ومات مسلمانان در سوریه»عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم حمیدرضا عسگری است که در آن میخوانید؛امروز پس از گذشت ماه ها، بحران سوریه پیش از آنچه که باید طولانی شده و باید گفت دستیابی به راهکاری که با درد و رنج های ملت سوریه متوازن و هماهنگ باشد، ضروری است چرا که در غیر این صورت هیچ راهکار دیگری وجود ندارد که بتواند به بحران سوریه پایان دهد.
اما باید بررسی کرد که چرا پایان بحران سوریه تا این حد به درازا کشیده است؟ آیا جامعه بین الملل در رویارویی با ناآرامی های این کشور از توان کافی برخوردار نیست؟ آیا مخالفان در حدی نیستند که بتوانند حکومت دمشق را شکست دهند و یا ده ها دلیل دیگر؟. موضع روس ها در قبال سوریه یک رویکرد پیش گیرانه است که نقش یک ضربه گیر را برای حکومت دمشق بازی می کند. البته روسیه اهمیتی به سرنگونی یا ثبات بشاراسد درقدرت نمی دهد و تنها خواهان حفظ سوریه به عنوان پایگاه و همپیمان منطقهای خود می باشد و این را خط قرمز خود دانسته است. نقش روسهااز این جهت پیش گیرانه است که توان عملیات نظامی گسترده نسبت به آمریکا وغرب را دراین منطقه ندارند. در مقابل آمریکا و غرب در قالب نیروهای نظامی ناتو با توجه به پایگاه هایی همچون ترکیه و عراق از عمق استراتژیک نظامی برخوردارند. اما سوال اینجاست که چرا آمریکا و متحدانش تاکنون اقدامی عملی همانند آنچه درلیبی رخ داد، درپیش نمی گیرند.
مگر نیروهای ناتو برای حمله به عراق، افغانستان،لیبی و یا نیروهای نظامی فرانسه درحمله به مالی از شورای امنیت اجازه گرفتند و منتظر نظر جامعه ملل شدن؟! جواب خیر است. پس دلیل فرسایشی شدن بحران سوریه که تاکنون موجب آوارگی و بی خانمانی هزاران شهروند سوری گردیده چیست؟
باید اذعان داشت که آمریکایی ها با عقب کشیدن خود درماجرای سوریه و دادن نقشه بازی به دست کشورهایی همچون ترکیه و قطر، توانسته اهداف استراتژیکی که سال ها درپی آن درعراق و افغانستان با دادن تلفات و میلیاردها دلارخسارت جنگیدند، این باربدون حضور و هزینه چشم گیر به دست آورند و آن چیزی نیست جز" تضعیف جایگاه مسلمانان و حفظ ثبات و امنیت اسرائیل".
آمریکا با فرسایشی کردن بحران سوریه عملاً توانسته است روسها را در گوشه رینگ بیاندازند و با افزایش فشارها درمورد سوریه امتیاز گیری کنند. ازسوی دیگر آمریکا ایران را نیز به عنوان اصلی ترین متحد حکومت دمشق، دراین بحران سرگرم کرده و هزینه های سیاسی و اقتصادی فراوانی را برآن تحمیل نموده است. اما حاصل این شطرنج آمریکایی در سوریه به کجا خواهد رسید؟
اگرنگاهی به اوضاع سوریه داشته باشیم و درگیری ها میان گروه های مخالف و ارتش را رصد کنیم به یک نتیجه واحد می رسیم و آن "کشتارمسلمانان به دست مسلمانان" میباشد. امروز تمامی گروه های منتسب به مسلمانان در سوریه مشغول نزاع بایکدیگر هستند. علویون هوادارحکومت سوریه، مخالفان وموافقان اسد درلبنان، حزب الله، شیعیان مخالف حکومت، کردهای مسلمان سوریه، سنی مذهب های مخالف اسد، سلفی های وابسته به القاعده، مسلمانان اجیرشده از ترکیه ،لیبی، پاکستان،افغانستان، کشورهای مسلمان آفریقایی، چچن و بسیاری دیگر از مسلمانان سراسرجهان امروز درسوریه جمع شده و جان یکدیگر را با سلاح هایی که باز هزینه آن از سوی شیخ نشین های مسلمان خلیج فارس و همسایه مسلمان ترک تبار سوریه تامین شده، نشانه می گیرند. وجهه مشترک دیگری که تمام این مسلمانان دارند، دشمنی و خصومت بنیادی با اسرائیل است!!.
حال بررسی شواهد این فرضیه را تحکیم می بخشد که آمریکا باهزینه مسلمانان و به دست خودشان درحال تضعیف و نابودی ریشه های قوی خصومت ها ودشمنان دیرینه اسرائیل می باشد!. چه نقشه ای عمل گرایانه تر و کم هزینه تر از این که آمریکا تعادل بحران در سوریه را حفظ کند و هرگاه ارتش سوریه قدرت گرفت بلافاصله مخالفان را حمایت کند، و هرگاه مخالفان تا مرز پیروزی پیش روند با مطرح کردن موضوعاتی همچون مذاکرات مستقیم با حکومت دمشق و کاهش آتش جنگ، فرصت بازسازی به نیروهای حکومتی را بدهد. دراین میان انجام انفجارهای سازمان یافته نیز می تواند موجب رعب و وحشت داخلی مردم سوریه گردد و بی اعتمادی به نظامشان را افزایش دهد. اینگونه بافت وشیرازه اصلی ثبات سوریه سست شده و ازهم پاشیده خواهد شد و نتیجه هم این چنین رقم می خورد که مسلمانان در سوریه "کیش و مات" می شوند!.
شرق:باز هم احمدینژاد و مجلس
«باز هم احمدینژاد و مجلس»عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم صادق زیباکلام است که د آن میخوانید؛هر قدر که انسان بخواهد به یک شکلی نرفتن آقای رییسجمهور به مجلس برای تقدیم بودجه را توجیه و «حمل بر صحت» کند باز هم نمیشود! تا به یاد میآوریم، روزی که بودجه به مجلس تقدیم میشود در همه دولتها چه قبل و چه بعد از انقلاب، روز بسیار مهمی بوده است.
رییس قوه مجریه به همراه اعضای هیات دولت به علاوه یک کیف بزرگ، در مجلس حاضر میشده و در حالیکه تمامی مراسم از تلویزیون پخش میشده و مطبوعات و رسانههای کشور هم حاضر بودهاند، رییس دولت -یا در دو هه اخیر رییسجمهور- «کیف» را دو دستی و با نهایت گشادهرویی و خنده به سمت رییس مجلس میگرفته و او هم به صورت نیم خیر و خنده بر لب بلند میشده و در حالیکه نمایندگان تکبیر میگفتند و صلوات میفرستادند بودجه کل کشور اصطلاحا تقدیم مجلس میشده است.
اما آقای احمدینژاد امسال این عرف و رویه را بههم زد. او بعد از نزدیک به 90 روز تاخیر، بودجه را سرانجام به مجلس فرستاد بعد هم در میان بهت و ناباوری همه، خودش به مجلس نرفت و صرفا، چند تن از وزرا و معاونان، زحمت تقدیم بودجه را متحمل شدند. آنچه که از همه اینها قابل تاملتر است، توجیه یا به عبارتی توضیح خود آقای رییسجمهور درباره نیامدنش به مجلس بود. ایشان در پاسخ به اینکه چرا شخصا به مجلس نیامده، پاسخ میدهند که « همه اعضای هیات دولت، در حکم رییسجمهور هستند و اصلا دولت من دربرگیرنده تمامی 75میلیون نفر مردم ایران است».
این توضیح که جملگی اعضای دولت من در حکم رییس هستند در واقع همچون پاشیدن فلفل و نمک روی زخم مجلسیان بود. زیرا که حتی یک کودک کلاس اول دبستان هم بعد از هشتسال که آقای احمدینژاد رییسجمهوری بوده میداند که دستکم در کابینه ایشان، به هیچ روی چنین وضعیتی نیست که وزرا به مثابه رییسجمهوری باشند یا به عبارت دیگر، وزرای احمدینژاد برای او همانند خود او باشند.
این دیگر یک واقعیت کاملا شناخته شده است که در سبک و سیاق مدیریتی آقای احمدینژاد، به جز خودش و آن حلقه نزدیک، هیچکس، از جمله اعضای کابینه کارهای نیستند و در صورت مخالفت با «رییس» در یک چشم بههم زدن اخراج میشوند. آخرین مورد آن خانم مرضیه وحیددستجردی وزیر بهداشت و درمان بودند که به دلیل مخالفت با کنارگذاردن دکتر باقر لاریجانی رییس دانشگاه علوم پزشکی تهران، در یک چشم به هم زدن کنار گذارده شدند و نگارنده در یادداشت «یک درس ساده» در روزنامه «شرق» به آن اشاره کرد.
در واقع اگر رییسجمهور دیگری، وزیرش را برای تقدیم بودجه به مجلس فرستاده بود، شاید با اندکی تسامح میشد این استدلال را از وی پذیرفت که وزرای وی همتراز خودش هستند اما در دولت آقای احمدینژاد، به راستی کدام مسوول از وزیر، سفیر، استاندار، فرماندار گرفته تا مدیران ارشد سازمانهای بزرگ دولتی، کارهای بودهاند، کارهای هستند و همتراز آقای رییسجمهور به شمار میروند؟ شاید آقای احمدینژاد شخصا به مجلس نرفت تا به اهدافی مانند تلافی قطع برنامه تلویزیونیاش برسد یا سایر حساب و کتابهای قبلیاش با مجلس.
نرفتنش هم کاملا تعمدی و آگاهانه بود که کمتوجهی مجددی به مجلس است. نمیتوان تصور کرد که ایشان این عمل را سهوا مرتکب شده باشند. این نخستین بار نبود که ایشان به مجلس بیاعتنایی کرد. آنچه مسلم است آقای احمدینژاد میداند خدشهدار کردن اعتبار مجلس توسط او ممکن است در میان نخبگان سیاسی درون حاکمیت هزینههایی برایش در بر داشته باشد اما گمان کرده است که این روش برخورد با مجلس، باعث پریشانی و ناراحتی جدی افکار عمومی نمیشود.
آرمان:لایحه پرنکته بودجه
«لایحه پرنکته بودجه»عنوان یادداشت روز روزنامه آرمان به قلم دکتر حسین راغفر است که در آن میخوانید؛جزئیاتی که روز گذشته از لایحه بودجه دولت برای سال آینده منتشر شد حاوی چند نکته بود. سال گذشته که اعلام شده بود در بودجه کسری تراز عملیاتی وجود ندارد، در عمل با کسری تراز عملیاتی مواجه شدیم، حال که خود دولت به این کسری بودجه به میزان حدود 30هزار میلیارد تومان اشاره کرده معلوم نیست وضعیت چگونه خواهد شد. از سوی دیگر قرار است اعتبار یارانههای نقدی از 40هزار میلیارد تومان امسال به 90هزار میلیارد تومان افزایش یابد که این افزایش یارانه نقدی خود تورمزاست.
دولتمردان به جای این کار بهتر است روی ارائه خدمات عمومی به مردم فکر کنند. چراکه با افزایش یارانههای نقدی مردم از نظر مالی با مشکلات اقتصادی بیشتری مواجه میشوند و اینچنین اقدامی آثار سوء تورمی دارد. در کنار این افزایش اعتبارات یارانه نقدی اعتبارات عمرانی سال آینده نسبت به امسال بیش از 2 هزار میلیارد تومان کاهش یافته است. کاهش اعتبارات عمرانی به منزله کاهش اشتغال و از سوی دیگر افزایش بدهیهای دولت به پیمانکاران است.
در مقطع فعلی طبق آمارهای منتشر شده دولت بیش از 11هزار میلیارد تومان به پیمانکاران بدهکار است و پولهای آنها را نداده است و حال با این کاهش بودجه عمرانی به نظر نمیرسد که وضعیت در این بخش بهبود پیدا کند. در بخشی دیگر از اخبار منتشر شده، روز گذشته به استقراض دولت بابت پرداخت یارانه نقدی از بانک مرکزی به میزان 5هزار میلیارد تومان اشاره شده که این خود به معنای چاپ پول توسط بانک مرکزی است که بار تورمی به همراه داشته است.
از سوی دیگر افزایش حقوق کارکنان دولت در سال آینده نیز تورمزاست و چنین رفتاری، شائبههایی ایجاد میکند زیرا هزینههای زیادی برای دولت آینده به همراه دارد. این بودجه عوارض جدی اقتصادی دارد و تورم را با نوسانهایی مواجه میکند و برای تولید مشکلاتی را به وجود خواهد آورد. چرا که در هر شرایطی هر درصد اضافه شدن به تورم، به منزله افزایش مشکلات برای بخش تولید است. باید توجه کرد که بخش تولید کشور از تورم به صورت مستقیم و غیرمستقیم تاثیر میپذیرد. ضمن اینکه در مقطع فعلی عدم پرداخت تسهیلات بانکی به بخش تولید نشان میدهد که منابع بانکی چندانی هم در بانکها وجود ندارد که در این شرایط امکان مراجعه مردم به بانکها برای خروج منابع خود از بانکها بیشتر میشود.
در این شرایط وقتی بانکها وجوهی نداشته باشند تولیدکنندهها از کمبود شدید اعتبارات ریالی رنج خواهند برد. با این وضعیت تورم این چرخه را با نوسانات بیشتری مواجه میکند. در کنار اینها مراجعه به لایحه بودجه سال آینده نشان میدهد که قرار است درآمدهای هدفمندسازی یارانهها از 66 هزار میلیارد تومان امسال به 120هزار میلیارد تومان افزایش یابد که این اتفاق نیز تورم مستقیم به دنبال دارد.
بهار:تداوم ثباتزدایی از اقتصاد
«تداوم ثباتزدایی از اقتصاد»عنوان یادداشت روز روزنامه بهار به قلم فرشاد مومنی است که در آن میخوانید؛سرانجام پس از یک تاخیر نزدیک به سه ماهه، لایحه بودجه سال 1392 به مجلس شورای اسلامی تقدیم شد؛ هر چند که این تقدیم دیرهنگام، بدعتی جدید نیز به همراه داشت که باید امیدوار باشیم موجب بروز تنشهای جدید نشود و امکان ارزیابی صبورانه و عالمانه بودجه را از مجلس و کشور دریغ نکند. البته باید تاکید کرد که در طول این مدت تاخیر بیش از حد و بیسابقه، اتفاقاتی افتاده است که بدون تردید، سایه سنگین آن نیز باید مورد نظر قرار گیرد.
از جمله مهمترین این اتفاقات، وامگیری از صندوق توسعه ملی، آنهم به طور آشکارا و با عنوان منبع برای پرداختهای کمکی به شهروندان است که براساس آنچه که مطرح شده، قرار است مرهمی کوچک بر زخمهای عمیق اقتصادی مردم و اقتصاد ملی باشد. خود این مسئله، با کمال تاسف، با همه اهمیتی که داشت، حساسیتی به وجود نیاورد و کسی درباره میزان تناسب این اقدام با فلسفه وجودی صندوق توسعه ملی و ملاحظات اقتصاد سیاسی آن سخن نگفت؛ ملاحظاتی مبنی بر اینکه دولتی وام میگیرد و به سرعت آن را خرج میکند در حالیکه سررسید آن در دوره دولت بعدی است.
اما آنچه که بهگونهای این مسئله را به بودجه 92 مرتبط میکند این است که وقتی پذیرفته شده که مردم تحت فشار جدی اقتصادی قرار دارند و مهمترین تغییری که موجب بروز این فشارها شده، وارد آمدن شوکهای بزرگ به قیمتهای کلیدی بوده است، دولت باید اعتبار جهتگیریهای اتخاذشده در لایحه بودجه سال 1392 را به نمایندگان مجلس و مردم ایران توضیح دهد که اگر سیاست شوکدرمانی آنطور که در تبلیغات رسمی دولت مطرح است موفق بوده، پس چرا نیاز به این همه رفوکاری وجود دارد، آنهم به شیوههایی که دولت بعدی را تبدیل به گروگان دولت قبلی میکند و صندوق توسعه ملی را نیز از فعالیت در قلمرو اصلی خود دور میکند؟! و اگر وارد کردن شوک به قیمت حاملهای انرژی ناموفق بوده است و هزینههای بزرگی به خانوارها، بنگاههای تولیدی و مالیه خود دولت تحمیل کرده است، پس چه اصراری بر گسترش و تحمیل این اشتباه فاحش بهگونهای که در سند لایحه آمده است، وجود دارد؟! متأسفانه باید گفت که از اینگونه سوالها و ابهامها به تعداد بسیار زیادی در این سند قابل مشاهده است.
شایان ذکر است، براساس تعریفهای متداول، بودجه به عنوان سند دخل و خرج دولت، مهمترین کارکردی که باید داشته باشد عبارت است از هنجار کردن رفتارهای مالی دولت؛ چه در زمینه چگونگی کسب درآمد و چه در زمینه چگونگی هزینهکرد آنها. آن چیزی که در کلیت لایحه بودجه 1392 مشاهده میشود این است که یکرویه یککاسه و فاقد اولویتگذاری و بدون پشتوانه نظری، در وارد کردن آثار تحریمها در این سند صورت گرفته است. از طرف دیگر، بودجه به عنوان برنامه یک ساله دولت مطرح است و این مهمترین و متداولترین تعریفی است که در سراسر جهان از بودجه وجود دارد.
با کمال تاسف، نه در متن گزارش ارائه شده و نه در پیوستها، چیزی که حکایت از الزام معنیدار و پایبندی قانونی به برنامه پنجم توسعه از آن استنباط شود، نمیتوان پیدا کرد. مگر آنکه با فرصت بیشتر و با مراجعه به پیوستها بتوان نسبتی حداقلی میان این بودجه و برنامهها و اسناد بالادست آن پیدا کرد. و بالاخره، معمولا به بودجه به مثابه یک ابزار پیشبینی نگاه میشود. فعالان اقتصادی با نگاه به جهتگیریهای سیاسی و الگوی تخصیص منابع از سوی دولت، از سند بودجه به عنوان آینه ای برای به دست آوردن تصویری از چشمانداز اقتصاد ایران در سال آتی استفاده میکنند.
از این زاویه نیز باید با کمال تاسف، به صراحت با نمایندگان محترم مجلس شورای اسلامی سخن گفت و به آنها گوشزد کرد که از جهتگیریهای کلی مشاهده شده در این سند، به وضوح دریافته میشود که دولت حتی از تجربه هفت ساله مسئولیت خود نیز به اندازه کافی درس نگرفته است و حتی با نگاهی محدود به کلیات طرح شده، میتوان به وضوح دریافت که دولت همچنان گمان بر آن دارد که از طریق اتخاذ سیاستهای ثباتزدا، بههمریختگیهای بیشتری در فضای کسب و کار ایجاد کرده و بر ابعاد ریسکگریزی بخش خصوصی مولد بیفزاید.
در اینجا به طور مشخص میتوان به نگاه دولت درباره قیمت حاملهای انرژی و قیمت ارز اشاره کرد که به گواه تجربههای دو دهه اخیر اقتصاد ایران، بیشترین فشارها و مشکلات را برای بخشهای مولد اقتصاد به همراه داشته است و بیسابقهترین رونقها را برای سوداگران، بهخصوص آنهایی که به تجارت پول مشغول هستند، فراهم میکند. باید امیدوار بود که نمایندگان محترم مجلس بهویژه درباره سیاستهای ثباتزدای لحاظشده در سند بودجه، با دقت بایسته و حساسیت کافی این سند را ارزیابی کنند.
ابتکار:آیا فقط کوچک زاده مقصر است؟
«آیا فقط کوچک زاده مقصر است؟»عنوان یادداشت روز روزنامه ابتکار است که در آن میخوانید؛شمار بسیاری از نمایندگان نسبت به تلاش برخی از همکاران خود برای محدود کردن فعالیت خبرنگاران در صحن مجلس در مصاحبه با رسانههای مکتوب و دیجیتال انتقاد کردند؛ اما مسأله این است که مدتهاست برخی گروهها در مجلس، در صدد محدود کردن ارتباط اصحاب رسانه با نمایندگان هستند.
چندی است به بهانههای گوناگون، فعالیتهای خبرنگاران در مجلس محدود و محدودتر میشود؛ از پوشش اجباری خبرنگاران گرفته تا کاهش ساعت فعالیت خبرنگاران در مجلس و اکنون تقاضایی برای محدودتر کردن حضور عکاسان و خبرنگاران در مجلس برای این که برخی نمایندگان راحتتر چرت بزنند و یا بهتر بتوانند بینی خود را مورد نوازش قرار دهند.
در حالی که در چند وقت اخیر، تلاش شده است که همه کاسه و کوزههای بدرفتاری با خبرنگاران بر سر مهدی کوچکزاده شکسته شود، اما واقعیت این است که فضای مجلس از مدتها پیش برای کاهش فعالیت خبرنگاران در مجلس آماده بوده و هر چند از سخنان غیر متعارف حتی توهینآمیز «کوچکزاده» نسبت به جامعه خبرنگاران نباید گذشت، مسأله این است که دستکم در فضای تخصصی رسانه، باید به جای پرداختن به قیل و قالهای نه چندان مهم، به ریشهیابی علل رویدادها پرداخته شود.
بنا بر این گزارش، باید گفت تا مجالس ششم به سبب معماری خاص مجلس، همه نمایندگان حتی رئیس مجلس و مهمانان آن، برای ورود به مجلس مجبور بودند برای رسیدن به صحن مجلس از میان خبرنگاران و انبوه پرسشهای آنان بگذرند و هیچ نمایندهای نمیتوانست از سؤالات خبرنگاران فرار کند، اما اکنون به گونهای فضای مجلس راحت شده است، که هر فردی بخواهد از درب پشت مجلس وارد میشود و به دلایلی همچون مسائل امنیتی از حضور خبرنگاران در درب ورودی پشتی جلوگیری میشود.
این بهانههای امنیتی در حالی است که خبرنگاران و روزنامهنگاران پارلمانی پس از تأیید از سوی رسانه مربوطه، به روابط عمومی مجلس معرفی میشوند و روابط عمومی مجلس نیز پس از گذراندن مراحل زمانی، اجازه ورود و خروج به خبرنگار رسانه مذکور را میدهد؛ اما هر بار که بخواهد خبرنگار وارد شود، ضمن عبور از دو «گیت بازرسی» و استفاده از کارت هنگام ورود و خروج از آوردن هر گونه گوشی تلفن همراه و... منع میشوند و در تمام مدت حضور در جلوی صحن مجلس توسط چندین نیروی امنیتی و دوربینهای مدار بسته مجلس در حال کنترل هستند.
جالب این که باز هم سیستم حفاظتی مجلس مدعی میشود، آزادی رفتوآمد خبرنگاران در مجلس به خاطر حفظ امنیت نمایندگان محدود شده و این محدودیت در حالی هر روز زیادتر میشود که یک نیروی خدماتی (آبدارچی) میتواند با آزادی کامل در مجلس رفتوآمد کند!
اکنون پرسش این است، این تفکر که خبرنگار را نامحرم میداند، آیا زاییده ذهن عدهای نماینده است یا از سوی جریانی خاص در مجلس در طول سالیان گذشته پمپاژ شده است؟ اینکه یک نماینده اخبار و گزارشهای برخی روزنامهها و سایتهای اینترنتی را «هرزه نگاری» برآورد میکند، برگرفته از تفکری است که از مجلس هفتم به این طرفتر با هدف کاهش ارتباط نمایندگان با اصحاب رسانه، در صدد محدودتر کردن حوزه فعالیت خبرنگاران در مجلس بود. هر چند در آسیبشناسی این مسأله، هیأت رئیسه مجلس و نمایندگان و حتی خبرنگاران حوزه پارلمانی، نیز مقصر هستند، مسأله این است که همه اجزای مجلس در یک سناریویی گرفتار آمدند که آنها خود بازیگر آن بودند و کارگردان و تهیه کننده آن کسان دیگری بودند! کاهش ارتباط نمایندگان با رسانهها و کاهش زمان حضور خبرنگاران هر بار به دلیلی در دستور کار هیأت رئیسه قرار میگیرد.
یک بار دلیل طراحان این است که «حضور خبرنگاران در جلوی درب صحن علنی مجلس، باعث میشود نمایندگان ـ که تنها به دنبال مصاحبه با رسانهها هستند ـ صحن علنی مجلس را ترک کنند و باعث کاهش شمار نمایندگان حاضر در صحن علنی و از حد نصاب افتادن جلسه شوند» و بار دیگر طراحان به دلیل جلوگیری از سوءاستفاده از فضای موجود و مشخص شدن لابیگرها از خبرنگاران، خبرنگاران را مجبور به پوشش اجباری میکنند و در همین زمان، میبینیم که لابیهای سازمان تأمین اجتماعی و سعید مرتضوی در جلوی چشم مسئولین امر، 165 امضا در حمایت از مرتضوی جمعآوری میکنند!
خلاصه آن که این بار طراحان برای این که فضای مجلس را برای خوابیدن نمایندگان مناسبتر کنند، حضور عکاسان و خبرنگاران را محدودتر میکنند؛ اما اگر این تفکر که خبرنگار را نامحرم میدانند، در ذهن اهالی بهارستان ابهامزدایی نشود، فردا یکی دیگر از ساکنین این ساختمان به چه بهانهای خواستار محدودیت حضور اصحاب رسانه در خانه ملت خواهد شد؟!
لازم است، نمایندگان محترم مجلس و دیگر مسئولانی که به دنبال حفظ نظم و امنیت بهارستان و اهالی آن هستند، که نه آدرس را اشتباهی بروند و نه آدرس را اشتباهی به کسی بدهند! در تمام 24 سالی که حتی رؤسای جمهور و وزرا نیز برای اینکه به صحن علنی مجلس قدیم وارد شوند، از بین خبرنگاران عبور میکردند، هیچ مشکلی امنیتی، مالی و جانی از جانب خبرنگاران برای مسئولین کشور ایجاد نشد! چگونه است که اکنون خبرنگاران تهدید کننده امنیت مجلس و نمایندگان شدهاند؟ این توهین کمتر از توهین مهدی کوچکزاده به اصحاب رسانه است؟ البته کسانی که دغدغه حفظ امنیت نمایندگان و مجلس را دارند، باید بپذیرند که ایجاد محدودیت برای قشری که در تمام دنیا خود همیشه مظلوم بوده و هستند و از تمام آسیبها گزند دیدهاند، راهکار خوبی نیست؛ بنابراین، بهتر است برای همه دلایلی که به بهانه آنها حضور، پوشش و حوزه فعالیت اهالی رسانه را محدود میکند، راهکار دیگری بیابند، چرا که خبرنگاران و رسانهها چشم بینای ملت هستند.
اگر نمایندگان مجلس، نماینده مردم برای چهار سال در مجلس هستند، اصحاب رسانه، نماینده افکار عمومی برای نظارت همیشگی بر کارکرد همین نمایندگان و دولتمردان و... هستند و البته بسیار روشن است که وزن این نمایندگی را تعداد مخاطبان هر رسانه مشخص میکند!
دنیای اقتصاد:نیروی کار افغان را فرصت ببینیم
«نیروی کار افغان را فرصت ببینیم»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصادبه قلم دکترجعفر خیرخواهان است که در آن میخوانید؛هفتهنامه اکونومیست اخیرا در گزارشی کوتاه به بررسی وضعیت افغانهای ساکن ایران پرداخته است.
موج ورود پناهندگان افغان به ایران همزمان با اشغال افغانستان توسط شوروی شروع شد و این میهمانان کم توقع در همه این سالها همه نوع کارهای سخت و کممهارت را با دستمزد پایین و کارآیی بالا انجام میدادند. به نوشته اکونومیست با روی کار آمدن دولت نهم و کاهش رشد اقتصادی و تحریمهای خارجی سالهای اخیر، فشار بر افغانها برای خروج از ایران شدت گرفته است.
این فشار آنها را به سمت مرزهای غربی و رفتن به ترکیه و یونان و از آنجا اروپای غربی و آمریکا سوق داد.
مدتی پیش گزارشی منتشر شد که ادعا میکرد «تعداد کارگران خارجی در ایران 2 میلیون نفر و نیز تعداد بیکاران در ایران 3 میلیون نفر است». آیا از کنار هم گذاشتن این دو یافته میتوان نتیجه گرفت کارگران خارجی جای کارگران ایرانی را تنگ کردهاند و یک نوع تهدید به حساب میآیند؟
اقتصادهای جهان در مسابقهای فشرده به سمت نوآوری، خلاقیت و پیچیدگی حرکت میکنند. مجموعه این مشخصهها با هم است که توان رقابتی و رقابتپذیری کشورها و سرانجام رونق و رفاه اقتصادی ساکنان آنها را مشخص میسازد.
در ادبیات جدید توسعه اقتصادی، سه مرحله برای توسعهیافتگی تعریف شده است: 1) مرحله بر پایه منابع خام و طبیعی، 2) مرحله بر پایه کارآیی و 3) مرحله بر پایه نوآوری. وضعیت ایران در این زمینه چگونه است؟ متاسفانه ایران در وضعیتگذار از مرحله 1 به 2 است. پس باید کوشش شود کشور را به مرحله 3 که بر پایه دانش و نوآوری است برسانیم. پرسش مهم این است که چگونه؟
در مرحله اولیه توسعه اقتصادی، اقتصاد بر عوامل تولید متکی است و کشورها بر اساس میزان برخورداری از عوامل تولید (نیروی کار عمدتا غیرماهر و منابع طبیعی) با هم رقابت میکنند.
شرکتها فقط بر مبنای قیمت رقابت میکنند و محصولات اساسی با بهرهوری پایین میفروشند که در دستمزدهای اندک بازتاب مییابد. حفظ رقابتپذیری در این مرحله از توسعه عمدتا منوط به وجود نهادهای عمومی و خصوصی کارآمد، زیرساختهای کاملا توسعهیافته، محیط باثبات اقتصادکلان و نیروی کار تندرست است که حداقل تحصیلات اولیه را دریافت کرده باشد.
به تدریج که اقتصاد کشور رقابتیتر میشود، بهرهوری شروع به افزایش کرده و دستمزدها هم با توسعهیافتگی کشور بالا میرود. سپس کشور به مرحله کارآییمحور توسعه میرسد زمانی که باید شروع به ایجاد فرآیندهای تولید کارآتر و افزایش کیفیت محصول کند چون دستمزدها افزایش یافته است؛ اما امکان افزایش قیمت تولیدات وجود ندارد. در این مرحله، رقابتپذیری از طریق تحصیلات آموزش عالی، بازارهای کارآی کالا، بازارهای کار کارآمد، بازارهای مالی توسعه یافته، توانایی به خدمت گرفتن منافع فناوریهای موجود و بازار بزرگ داخلی و خارجی به دست میآید.
سرانجام کشورها به مرحله نوآوریمحور حرکت میکنند، که دستمزدها به حد زیادی بالا رفته است و کشورها فقط در صورتی قادر به حفظ این دستمزدهای بالاتر و سطح زندگی مربوطه خواهند بود که کسبوکارها توانایی رقابت با محصولات جدید و منحصر بهفرد را داشته باشند. در این مرحله، شرکتها باید با تولید کالاهای جدید و متفاوت با استفاده از پیچیدهترین فرآیندهای تولید و نیز نوآوری اقدام به رقابت کنند.
پس برنامه کشور در دهههای آینده باید تجهیز نیروی کار ایرانی به انواع دانشها و فناوریهای پیشرفته روز باشد تا توان رقابت در عرصه جهانی را داشته باشیم. برای خلق ثروت نیاز به تخصصی شدن فعالیتها و حرکت به سمت مرزهای دانش است.
یکی از سیاستهای اشتباه در همه این سالها، نپذیرفتن و طرد کردن افغانها در جامعه ایران بوده است. فراوانی نیروی کار در ردههای گوناگون شغلی، از جمله مواهب برای هر کشوری است که ایران در سی سال گذشته به لطف رشد جمعیت بالا به آن دست یافته است، اما اینک که ایران به سمت نرخ پایین رشد جمعیت حرکت میکند و تشویقهای گوناگون برای زاد و ولد از قطعیت و اثربخشی بالایی برخوردار نیست ضروری است نگاه به مهاجران افغان تغییر کند و آنها را فرصت و نه تهدید دید.
به تدریج که مهارت و دانش نیروی کار ایرانی ارتقا مییابد میتوان مشاغل جامانده را به نیروی کار مهاجر که تحصیل و مهارت پایینتر و توقع دریافت دستمزد کمتری دارد، واگذار کرد. نیروی کار افغان گزینه مناسبی برای پرکردن چنین مشاغل سطح پایین و کمبازدهای محسوب میشود. برای مثال چه ایرادی دارد فعالیتهای خدماتی و کاربر از نگهبانی و تنظیف تا حتی رانندگی وسایط نقلیه عمومی به نیروی کار میهمان از کشوری مثل افغانستان سپرده شود و نیروی کار ایرانی با توانمندیهای بیشتری که کسب کرده است در مشاغل فکری و دانشی و با ارزش افزوده بالا به فعالیت مشغول باشد.
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد؛
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
حسن فضلا...، نماینده پارلمان لبنان در گفتوگو با «جامجم» مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد