اما نه آن ناز و عشوهها کارگر افتاد نه آن چشمهای درشت تماشایی. گربه انگار که زهره زن را ترکانده باشد، آماج بد و بیراههای او بود و زن که صدایش از ترس، هق هق داشت به ریسمانی نامرئی در هوا چنگ میزد.
گربه آن روز با مشت و لگدی که مردم به سمتش پرتاب کردند، از آن حوالی دور شد اما فردای آن روز و فردای بعد از آن دوباره پیدایش شد.
گربههای شهر ما جز آنها که شانس آوردهاند و در خانه آدمهای پولدار و دوستدار گربه ساکن شدهاند، همه ولگردند؛ زیراندازشان زمین و رواندازشان آسمان.
کسی دقیقا نمیداند در تهران چه تعداد گربه ولگرد روی لبه دیوارها، در حیاط خانهها، روی طاق ماشینها یا درکوچهها و پارکها میآیند و میروند، اما یک عدد تقریبی وجود دارد که روی 500 هزار قلاده یعنی 250 هزار جفت زوم کرده است.
این رقم یعنی بمب زاد و ولد، یعنی 125 هزار گربه ماده که هر کدام در طول سال دو بار تولیدمثل میکنند و هر بار پنج تا شش بچه گربه تحویل شهر میدهند.
شهرداری خیلی وقت است که دستش را به نشانه تسلیم در مقابل گربهها بالا برده، مخصوصا آن روز که رییس ستاد محیط زیست شهرداری پایتخت بیآن که بخواهد این تسلیم را پشت حرفهای قلمبه قایم کند، گفت که جمعیت گربههای شهر به اندازهای است که اگر بخواهیم با آنها برخورد کنیم باید همه کارهای شهرداری را زمین بگذاریم و فقط گربه بگیریم.
حالا گربهها ماندهاند و مردم، با طرحهای بحثبرانگیز کنترل جمعیت گربهها که بعضیهایش عقلانی است ولی، اما و اگر دارد و بعضیهایش حقوق حیوانات را نادیده میگیرد، اما کارساز است.
طرح اول همانی است که موضوع صادرات گربههای تهران به کشورهای آسیایی را دنبال میکند، همان کشورهایی که مردمش چه دم گربه را در قابلمه بپزند و بخورند و چه راسته گوسفند را برایشان فرقی نمیکند، اما این طرح فعلا پشت سد مباحث فقهی بلاتکلیف است که اگر روزی از این بلاتکلیفی خارج شود اگر چه گربههای شهرما را به دهان خارجیها نزدیک میکند، اما هم ارز عاید کشور میکند و هم شهر را پاکسازی.
طرح دوم هم مربوط به عقیمسازی گربههاست که بدون آنکه آنها را از صفحه روزگار محو کند، توان تولیدمثل را از آنها میگیرد. البته این روش دردناک است و حس گربه بودن را از گربهها میگیرد، اما خیلیها معتقدند این کارسازترین روش برای مهار سونامی گربه در پایتخت است.
این روش آنقدر مورد تایید مسوولان شهرداری حتی کارشناسان حیوانات کوچک است که میخواهند آن را روی سگهای ولگرد تهران هم امتحان کنند که البته چند باری این کار را انجام دادهاند و حتما به خاطر کمبود بودجه و امکانات، فعلا متوقفش کردهاند.
کسی سگهای ولگرد را دوست ندارد
سگهای تهران هم همزاد گربهها هستند، با همان سرنوشت، همان زندگی و همان عاقبت. از سگهای نورچشمی شهر که قلادههای چرمی و طلایی میپوشند و غذا و تنقلاتی که در یک ماه میخورند گرانقیمتتر از غذایی است که گیر برخی از مردم میآید، که بگذریم سگهای ولگرد را کسی دوست ندارد.
آنها یا به ضرب گلوله ماموران شهرداری کشته میشوند، یا تکه گوشتی آلوده به سم میخورند و نفس آخر را میکشند یا در خیابانها و حاشیه اتوبانها زیر چرخ ماشینها میروند و به آسفالت میچسبند.
آمار شهرداری نشان میدهد در پایتخت سالانه سگها 8000 تلفات میدهند که با اینکه رقم بالایی است، اما کفاف کنترل جمعیت سگها را نمیدهد.
برای همین عقیم کردن سگها نیز طرح مورد پسند مسئولان شهری است که البته به کندی عقیم کردن گربهها پیش میرود.
عقیم شدن سگها و گربهها پروسه دردناک و زمانبری دارد. آنها ابتدا باید شناسایی شوند، سپس با استفاده از تله، زندهگیری شوند و به کلینیکهای مخصوص برده شوند.
عقیم کردن حیوانات نر البته راحتتر از حیوانات ماده است چون در مادهها که باید رحم و تخمدانشان بیرون آورده شود جای جراحی، بخیه میخورد و برای اینکه نخهای بخیه کشیده شود و حیوان قدرت بازگشت به زندگی را پیدا کند، دستکم نیاز به یک هفته استراحت در کلینیک دارد، اما در نرها اینگونه نیست، فقط یک برش کوچک روی پوست بیضهها و بعد خارج کردن آنها از بدن سگ نیاز است.
دامپزشکان میگویند عقیم کردن این حیوانات، پرسهزنیها و زوزه کشیدنها و خشونتهای رفتاریشان را تا 90 درصد کم میکند، اما باید یک لحظه جای سگ و گربه عقیم شده بود تا دانست اخته بودن اجباری چه حسی دارد. تهران با لشکر گربه سگهایش چارهای جز این ندارد وگرنه روزی میرسد که به تعداد هر تهرانی یک حیوان ولگرد چهارپا در خیابانها پرسه میزند.
اما داستان حیوانات موذی پایتخت، دنبالهدارتر از این است. زیر پوست تهران، چند وجب پایینتر از پوشش آسفالتی شهر، یک دنیای چندشآور برقرار است.
سوسکهای تهران همه جا هستند، در جویهای آب میلولند، از لوله فاضلاب خانهها بالا میروند، خودشان را به فضای زندگی آدمها میرسانند و درست در نیمههای شب روی زمین و دیوار خانه رژه میروند و به رختخواب ما هجوم میآورند تا چشمهای خواب زده ما بداند که در شهری چنین آلوده اگر حیوانی بزرگتر و چندشآورتر از سوسکهای سیاه و شاخک بلند هم به خانه ما سر بزند یا در تاریکی شب در کوچه و خیابان به لباس رهگذران بچسبد، عجیب نیست.
شهر مملو از حیوانات موذی ما دردش آلودگی است. زبالههایی که ما به محیط ریختهایم سوپرمارکتی پروسوسه برای حیوانات موذی است و تا وقتی که این ضیافت پابرجاست هیچ سگ، گربه، موش، پشه یا مگسی از شهر ما کوچ نخواهد کرد.
مریم خباز - گروه جامعه
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد