سرمقاله روزنامه‌های صبح شنبه

آیا تشنه قدرتیم یا شیفته خدمت؟!

سرمقاله روزنامه‌های صبح دوشنبه

برنامه مدیریتی مطالبه مردم از نامزدها

روزنامه‌های صبح امروز ایران در سرمقاله‌های خود به مهمترین مسائل روز کشور و جهان پرداخته‌اند از جمله «چرا نشست استانبول برای ارسال سلاح به سوریه به توافق نرسید؟»،«درسی که غربی‌ها نیاموختند»،«پرسش‌هایی در پس پرده پنج برابر شدن یارانه»،«چقدر می‌دهند؟ چقدر می‌گیرند؟!»،«نمونه‌ای از انطباق وعده با عمل»،«برنامه مدیریتی مطالبه مردم از نامزدها»،«رانت دولتی، فساد اقتصادی»،«نشست دوستان سوریه و افزایش کمکها به مخالفان»،«ارجاع درست»،«همه ضرر می‌کنند مگر ...» و... که برخی از آنها در زیر می‌آید.
کد خبر: ۵۵۶۲۳۳
برنامه مدیریتی مطالبه مردم از نامزدها

خراسان:چرا نشست استانبول برای ارسال سلاح به سوریه به توافق نرسید؟

«چرا نشست استانبول برای ارسال سلاح به سوریه به توافق نرسید؟»عنوان یادداشت روز روزنامه خراسان به قلم سیدمحمد اسلامی است که در آن می‌خوانید؛نشست موسوم به دوستان سوریه در استانبول ترکیه به نتیجه جالبی رسید. آمریکا ظاهراً در پاسخ ماه ها اصرار گروه های مسلح درگیر با ارتش سوریه، اعلام کرد که به جای سلاح به آن ها گندم و دارو می دهد. البته این نشست را باید یکی از واقعی ترین مذاکرات بین مخالفان بشار اسد با حامیان منطقه ای و بین المللی شان دانست. به نظر می رسد که بحران سوریه چنان پیش رفته است که دیگر از نشست های نمایشی با حضور 70 تا 120 کشور و ده ها سازمان بین المللی خبری نیست. حالا معلوم می شود که نشست های آنچنانی موسوم به دوستان سوریه در پاریس، تونس، مراکش و ... بیش تر مصرف رسانه ای داشته است.

برای همین است که در نشست شنبه دوستان سوریه در استانبول، فقط نمایندگان 11 کشور اصلی درگیر در بحران سوریه حضور داشتند.آن ها آمده بودند تا صریح و بی پرده شروط شان را با شخصیت های برجسته مخالفان از جمله احمد معاذ خطیب، رئیس ائتلاف ملی مخالفان سوریه، غسان هیتو، نخست وزیر خودخوانده مخالفان و ژنرال سلیم ادریس، فرمانده شورای عالی نظامی مخالفان در میان بگذارند. نشستی که برخلاف هیاهوی تریبون های غربی و عربی، ناگزیر بود که براساس واقعیت های بحران سوریه به نتیجه برسد و این نتیجه همان است که جان کری، وزیر خارجه آمریکا اعلام کرد: «کمک های انسان دوستانه، از جمله مواد غذایی مانند گندم، به منطقه فرستاده خواهد شد.»

هرچند نمی توان این موضع را موضع قطعی واشنگتن که البته کمک های مالی خود را دو برابر یعنی ۲۵۰ میلیون دلار افزایش داد دانست و مشخص است که هر زمان شروط کاخ سفید محقق شود، سیل سلاح به سوی سوریه راه خواهد افتاد. مخالفان دولت سوریه پیش از نشست استانبول اعلام کرده بودند که برای دریافت سلاح به ترکیه می روند. آن ها پس از 2 سال حمایت های سیاسی و تسلیحاتی ترکیه، قطر و عربستان فکر نمی کردند با چنین واکنشی روبرو شوند. واکنشی که با توجه به سرسختی های اتحادیه اروپا (به جز انگلیس و فرانسه) در تمدید ممنوعیت ارسال سلاح برای مخالفان چندان هم دور از ذهن نبود.

ارسال سلاح در دستور کار نبود؟

با این همه در نشست استانبول اگرچه ماهیت بحران سوریه یعنی رقابت های منطقه ای و بین المللی بر سر سرنوشت مردم یک کشور بار دیگر خودنمایی کرد، اما دستور کار حداقل برای غربی ها چگونگی توافق برای ارسال سلاح نبوده است. به عبارت دیگر ارزیابی اروپا و آمریکا از بحران سوریه و حتی آینده مطلوب در نظر آن ها با ارزیابی کشورهای عربی مخالف بشار اسد متفاوت است.

غربی ها هنوز با رسیدن به وضعیتی که بخواهند سلاح به دست مخالفان اسد بدهند فاصله دارند. 2 دلیل پایه ای برای این استراتژی این است که آن ها موافق با فروپاشی ناگهانی حکومت سوریه نیستند و همچنین حاضر نیستند حکومت کنونی سوریه را با یک حکومت سلفی عوض کنند. اما فارغ از این تفاوت راهبردی بین غرب و اعراب، موانع تاکتیکی نیز اجازه چنین تصمیمی را به آن ها نمی دهد. اروپا و آمریکا در 2 سال گذشته به اعراب کمک کردند تا "تهدید" حاصل از بیداری اسلامی را به "فرصتی" در سوریه تبدیل کنند.

آن ها قدم به قدم پای مخالفان را به دنیای دیپلماتیک باز کردند. نزدیک به یک سال برای "شورای ملی مخالفان سوریه" وقت گذاشتند و پاییز سال گذشته نیز اگرچه این شورا را کنار گذاشتند، اما حمایت شان را معطوف به "ائتلاف ملی مخالفان" به عنوان جایگزین آن کردند. اما مخالفان و 3 کشور رقیب در حمایت از آن ها یعنی ترکیه، قطر و عربستان نتوانستند انتظارات غربی ها را برآورده کنند. به روشنی پیداست که غربی ها از آن ها می خواهند که توان مدیریت تحولات میدانی و درگیری های نظامی را داشته باشند. می خواهند که بتوانند درباره کنترل نفوذ افراط گراها، سلفی ها و القاعده تضمین بدهند.

غربی ها همچنین مدتی است که بر حقوق اقلیت ها پس از سرنگونی احتمالی اسد متمرکز شده اند. حتی برخلاف تصور بسیاری در منطقه، روزنامه نیویورک تایمز در آستانه نشست استانبول خبر داد که از شروط دولت اوباما برای حمایت تسلیحاتی از مخالفان، تضمین امنیت علوی های سوریه است(*) این توقع ها البته منجر به اختلاف بین اپوزیسیون سوری با شرکای غربی شان شده است. یاسر طباره، سخنگوی غسان هیتو که نخست وزیر خودخوانده مخالفان است در استانبول در سخنانی گلایه آمیز "تنها صحبت کردن از اینکه بشار اسد، رئیس جمهوری سوریه بر مناطق مسکونی سوریه موشک پرتاب می کند" را ناکافی توصیف کرد و حتی تاکید کرد که "پاسخ این مشکل با حمایت مالی حل نخواهد شد". روشن است که مخالفان برای گرفتن گندم به استانبول نیامده بودند!

به هر روی به نظر می رسد ائتلاف ملی مخالفان که مجموعه ای از 70 گروه کوچک و بزرگ با عقاید متنوع است پس از این نیز برای کسب اعتماد غرب با مشکل مواجه است. مخالفان سکولار ماهیتا نقش و نفوذی در درگیری ها با ارتش سوریه ندارند و چیزی جز اعلام مواضع دیپلماتیک نیز نمی دانند. گروه های ذی‌نفوذ در میان گروه های مسلح نیز تعهدی به ارزش های غربی ندارند. گروه های درگیر با ارتش نیز بارها گفته اند که به دنبال روایت خودشان از یک حکومت اسلامی در سرزمین شام هستند. همچنان که گروه جبهه النصره به عنوان بزرگترین گروه مسلح درگیر با ارتش سوریه رسما بیعت خود با ایمن الظواهری، رهبر القاعده را اعلام کرده است. بنابراین شاید این شرایط بار دیگر راه حل برگزاری انتخابات در سال 2014 با حضور بشار اسد را جدی کند.

پی نوشت:

* The NewYorkTimes: More U.s Support for Syria Rebels Would Hing on Pledges to Abide by Law 4-20-13

جمهوری اسلامی:درسی که غربی‌ها نیاموختند

«درسی که غربی‌ها نیاموختند» سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی به قلم حسین خیاطی است که در آن می‌خوانید؛قدرت‌های غربی به سرکردگی آمریکا، انگلیس و فرانسه تلاش‌های خود برای کمک رسانی به مخالفان دولت سوریه را بیش از گذشته افزایش داده‌اند. یکی از اهداف مهم اجلاس به اصطلاح "دوستان سوریه" که شب یکشنبه در اسلامبول ترکیه و با حضور 11 تن از وزیران خارجه کشورهای عضو این گروه برگزار شد، رسیدن به همین نتیجه بود.

جان کری وزیر امورخارجه آمریکا که به منظور شرکت در این اجلاس به اسلامبول سفر کرده بود از دو برابر شدن میزان کمک‌های آمریکا به مخالفان سوری خبر داد و فریب کارانه این کمک‌ها را نشانگر تاکید بر یافتن یک راه‌حل سیاسی برای پایان دادن به تنش‌ها در سوریه قلمداد کرد! پیش از این شبکه خبری روسیاالیوم به نقل از یک مقام آمریکایی که نام او را فاش نکرد اعلام کرده بود آمریکا کمک‌های نظامی به ارزش 100 میلیون دلار به مخالفان سوری ارائه خواهد داد. این اتفاق درحالی رخ می‌دهد که ویلیام هیگ وزیر امورخارجه انگلیس نیز به مخالفان سوری وعده حمایت تسلیحاتی اتحادیه اروپا را داده و گفته است اجازه نخواهیم داد موضوع تحریم ارسال سلاح به سوریه مانعی در برابر رساندن به گروه‌های مخالف دولت سوریه ایجاد کند. هیگ همچنین تصریح کرد که انگلیس و فرانسه برای لغو ممنوعیت ارسال سلاح برای مخالفان سوری دلایل محکمی دارند! در همین حال، هم پیمانان قدرت‌های غربی در منطقه تاکنون با تخصیص کمک‌های چند صد میلیون دلاری به مخالفان سوری ضمن تاکید بر ادامه سیاست‌های خصمانه خود علیه ملت سوریه، گوش به فرمانی خود در برابر اوامر اربابان غربی را به رخ کشیده‌اند. حکام سعودی و شیوخ امیرنشین قطر از جمله کسانی هستند که غربی‌ها هرگاه اراده کرده‌اند ثروت مردم این کشورها را توسط آنها برای رسیدن به اهداف استعماری خود در اختیار گرفته‌اند.

غربی‌ها که ادعا می‌کنند این کمک‌ها در قالب کمک‌های انسان دوستانه و غیرنظامی برای حمایت از مردم سوریه در اختیار مخالفان قرار می‌گیرند، هیچگاه حاضر نیستند به این سئوال پاسخ دهند که اگر واقعاً در ادعاهای خود صداقت دارند، چرا گروه‌هایی را که خود آنان بطور رسمی "تروریست" خوانده‌اند در برابر مردم سوریه تجهیز می‌کنند؟ مرکز مطالعات بین‌المللی بنیادگرایی در لندن در گزارشی که اخیراً منتشر کرده بدون آنکه متوجه اعتراف گونه بودن گزارش خود باشد، تصریح کرده است بیش از 600 شهروند اروپایی برای جنگیدن علیه نظام سوریه به گروه‌های مخالف سوری پیوسته‌اند و از آنجا که بیشتر این افراد از جنگجویان حامی سلفی‌ها هستند، حضور آنان در سوریه به کابوسی برای سرویس‌های اطلاعاتی غرب تبدیل شده است. "آرون. وای. زلین" که از محققان این مرکز مطالعاتی در لندن است، در گزارش یاد شده تاکید می‌کند: "سوریه درحال حاضر به یکی از مهم‌ترین کشورها برای گروه‌های به اصطلاح "جهادگر سلفی" تبدیل شده و شورشیانی از کشورهای آلبانی، بلغارستان، دانمارک، فرانسه، انگلیس،کوزوو، سوئد و اسپانیا به شورشیان بین‌المللی که زیر پرچم جبهه "النصره" در سوریه می‌جنگند پیوسته اند، شورشیانی که یک گروه به شدت متعصب و نزدیک به القاعده هستند."

تهیه کنندگان این گزارش که مجبور به این اعتراف مهم شده‌اند در تلاش بودند نگرانی خود را ازعواقب رویکرد مقامات غربی در اعزام تروریست‌های خودپرورده برای جنگ درسایر نقاط جهان ابراز نمایند. این نگرانی البته ازآن جهت نیست که چرا دولت‌های غربی به آتش افروزی در دیگر نقاط جهان مشغولند، بلکه از اینست که این افراد در آینده به بلایی تبدیل می‌شوند که نهایتاً بر سر خود آنان فرو خواهند بارید. اظهارات اخیر "مادلین آلبرایت" وزیر امورخارجه سابق آمریکا مؤید این واقعیت است. وی در گفتگو با نشریه آلمانی "اشتوتگارتر ناخریشتن" با اشاره به انفجارهای بوستون و تاکید بر اینکه تروریسم بخشی از زندگی غربی‌ها شده، شرایط در سوریه را نگران کننده خوانده و از شکاف در جبهه مخالفان سوری و نفوذ روزافزون افراطیون به این جبهه به شدت انتقاد کرده است. وی تاکید می‌کند: "غرب از افغانستان این درس را گرفته که ما گروه‌های مخالف را مسلح کردیم و حالا همین سلاح‌ها را در برابرخود می‌بینیم."

واقعیت اینست که آنچه اکنون در قالب کمک‌های غرب و همپیمانان عرب آنها به مخالفان سوری اهدا می‌شود، در اختیار افراطیونی قرار می‌گیرد که سرکردگان آنان از عناصر اصلی القاعده به شمارمی روند و همانها هستند که در سوریه آتش افروزی می‌کنند. جبهه "النصره" سوریه که یک گروه سلفی به شدت متعصب است، رسماً با "ایمن الظواهری" رهبر فعلی القاعده بیعت کرده و به یکی از شاخه‌های این گروه تبدیل شده است. "ابوبکر بغدادی" مسئول شبکه القاعده در عراق هفته قبل در یک پیام صوتی به نقل از رهبر خود اعلام کرد که جبهه النصره در سوریه امتداد شبکه القاعده و بخشی از آن است که هدفش برپایی یک دولت اسلامی در سوریه می‌باشد. "ایمن الظواهری" سرکرده گروه تروریستی القاعده نیز پیش از آن در پیام تلفنی جداگانه‌ای خواستار تصرف سرزمین شام (سوریه) و سرنگونی بشار اسد شده بود تا زمینه برای برپایی خلافت اسلامی! مهیا گردد.

بی تردید بذری که امروز غربی‌ها با فریب دادن حکام عرب منطقه و سرازیر کردن انواع کمک‌های مالی و تسلیحاتی به سوریه می‌کارند، همان محصولی را خواهد داد که آنان در افغانستان کاشتند و درو کردند. محصولی که در نهایت بلای جان خودشان شد. سخنان اخیر بشار اسد مبنی براینکه آتش حمایت از تروریست‌ها دامن غربی‌ها را خواهد گرفت و این آتش تنها به مرزهای سوریه محدود نخواهد شد، اشاره به همین نکته است.

دولت‌های غربی با آنکه می‌دانند حامیان سیاست‌های آنان در فتنه سوریه هیچگاه قادربه پیروزی در این آتش افروزی نخواهند بود، همچنان بر سیاست‌های تجربه شده اصرار می‌ورزند و برایشان افزایش تلفات مردمی و تخریب زیربناهای اساسی یک کشور اهمیتی ندارد. غافل از آنکه نتیجه این بی‌تدبیری‌ها ممکن است به مراتب سخت‌تر و سنگین‌تر از درسی باشد که آنان در ماجرای افغانستان نیاموختند.

رسالت:انتخابات اسلامی

«انتخابات اسلامی»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم صالح اسکندری است که در آن می‌خوانید؛اشاره: روز گذشته در همین ستون نویسنده کوشیده بود یکی از ابعاد انتخابات اسلامی یعنی بعد رقابت را زیر ذره بین قرار داده و برخی مختصات رقابت ایدآل در انتخابات اسلامی را بررسی نماید. در این شماره به یکی دیگر از ابعاد انتخابات یعنی مشارکت در مدل اسلامی می پردازیم.
مشارکت به عنوان یکی دیگر از ابعاد انتخابات اسلامی دارای دو عنصر است:

1- کیفیت حضور مشارکت کنندگان
2- موضوع مشارکت و انتخاب اصلح

در خصوص کیفیت حضور مشارکت کنندگان باید گفت امروزه  انتخابات به عنوان متداول ترین و مهمترین فرماسیون مشارکت سیاسی پیوند های مستمری با مشروعیت نظام ها دارد. در ایران علاوه بر این موضوع انتخابات صبغه دینی و شیعی داشته و مظهر مردم‌سالاری دینی است. انتخابات برای مشارکت کننده متدین عرصه یک امتحان الهی است و مشارکت گسترده بیعت با ولایت و پذیرش مدیریت اسلام در اداره جامعه است.

تعدادی از مردم هم که رای نمی دهند از این واقعیت و تکلیف دینی غافل هستند. چرا که حضور در انتخابات بر خلاف دموکراسی های غربی صرفا یک حق نیست بلکه تکلیفی است که بر دوش متدینین گداشته شده است.اساسا در اسلام بیعت با امام حاضر یک تکلیف است و اگر کسی بمیرد اما با امام زمان خود بیعت نکرده باشد به مرگ جاهلی مرده است.«من مات و لم یعرف امام زمانه مات میتته جاهلیة » حضور گسترده در انتخابات به معنای اعلام  «و نحن شیعتک المصابة بمصیبتک، المحزونة بحزنک، المسرورة بسرورک السائرة بسیرتک المنتظرة لامرک » خطاب به مولای زمان است.حضور گسترده مردم در انتخابات مختلف در ایران اوج ارادت و وفاداری آنها را به ولایت نشان می دهد و یقینا ولایتمداری یکی از دلایل اصلی مشارکت گسترده رای دهندگان ایرانی و تفاوت چشمگیر آن با راندمان دموکراسی های پیشرفته است.

پس از جنگ جهانی دوم  که دموکراسی به عنوان یک نظام سیاسی رایج در اغلب کشورهای دنیا مورد پذیرش قرار گرفت مشارکت سیاسی 30 تا 40 درصدی معمول در  انتخابات مبنای مشروعیت نظام‌های سیاسی تلقی می شود. در آمریکا هزینه های بسیاری برای نام نویسی صورت می پذیرد اما هنوز نتایج دلخواه به دست نیامده است.به عنوان نمونه در سال 1996 میزان مشارکت مردم آمریکا در انتخابات ریاست جمهوری  49 درصد، سال 2000 میزان مشارکت 21/51 درصد، سال 2004 میزان مشارکت 69/56 درصد، سال 2008 میزان مشارکت 20/58 درصد، این رقم در سال 2012 نیز حدود 50 درصد بود.در انتخابات کنگره سال 2010 نیز تنها 37/8 درصد واجدین شرایط در انتخابات شرکت کردند. در سال 2006 باز در انتخابات کنگره37/1 درصد مشارکت داشتند و در سال 2002 نیز این رقم از 37 درصد بالاتر نرفت. این در حالی است که در سال 2008 میلادی برای نام نویسی از هر رای دهنده فعال 11/4 دلار از محل مالیات دهندگان آمریکایی هزینه شده است.

اما درباره موضوع مشارکت و انتخاب اصلح باید تصریح کرد همچنان که اصل حضور گسترده در انتخابات یک تکلیف الهی است، انتخاب اصلح هم در انتخابات اسلامی یک تکلیف الهی محسوب می شود. انتخاباتی از نزاهت، طهارت و پاکیزگی که مطلوب اسلام است برخوردار است که در نهایت منجر به انتخاب اصلح از بین صالحین گردد.یکی از انحرافات انتخابات متداول سکولار در جهان امروز الگوها و روندهایی است که منجر به انتخاب ناصالحین می گردد. انتخاباتی که در آن نتیجه انتخاب آزادانه و آنچه از صندوق ها بیرون می آید لزوما اصلح موجود نیست بلکه شخص یا جریانی است که منطبق با امیال نفسانی و مطامع دنیوی انتخاب کنندگان چه در سطح عامه و چه در سطح بازی سازانی است که در برخی مواقع حتی اجازه این نوع انتخاب غیر عقلانی را نیز از مردم می گیرند.

انتخابات اسلامی اما  بیش از آنکه یک امر عرفی باشد، موضوعی ایمانی است. انتخاب اصلح هم یک تکلیف ایمانی است و مانند سایر تکلیفات دینی از دو طریق قابل حصول است. یا از طریق تحقیق فردی و اجتهاد در آن موضوع و یا اتکا به قول و فعل کسانی که فرد حرف و تشخیص آنان را، تشخیص قابل احتجاجِ عنداللَّه می داند. مقام معظم رهبری سال گذشته و در آستانه انتخابات مجلس نهم در این خصوص در دیدار مردم قم در سالروز قیام تاریخی 19 دی در خصوص نحوه گزینش نامزدها در انتخابات توسط مردم فرمودند: مردم باید چشمها را باز کنند، ملتفت باشند. خوشبختانه مردم ما بیدارند. افرادی که می‌توانند انسان را خاطرجمع کنند، بین انسان و خدا حجت برای انسان درست کنند، انسان به اینها اطمینان کند؛ آنجایی که خودش می‌تواند تحقیق کند، تحقیق کند.

اینها لازم است." رجوع به خبره و ارجاع غیرمتخصص به متخصص کاملا یک امر عقلانی است و مجال و مجلایی برای تکمیل عقلانیت و زدودن رگه ها و پیرایه های نفسانی محسوب می شود. این گزاره عقلی چنان متقن و خلل ناپذیر است که اگر انسان امروزی بخواهد حتی چند لحظه ای در امور زندگی خویش به این حکم عمل نکند زندگیش غیر ممکن می شود. نباید از نظر دور داشت که اصل رجوع مسلمانان به معصومین(ع) و یا مراجعهء آنان به مراجع عظام، برای شناخت تکالیف خود و یا رجوع مردم به خبرگان برای کشف ولی فقیه و ... بر همین اصل عقلی است.

 در قرآن کریم آمده است:...فاسئلوا اهل الذکر ان کنتم لاتعلمون (نحل:43 و انبیا:7) ... اگر
نمی دانید از آگاهان بپرسید. مرحوم علامهء طباطبایی ذیل این آیه شریفه می نویسد: "به هر حال، آیهء مذکور، به یک اصل عمومی عقلایی رهنمون می کند و آن اصل«رجوع جاهل به خبره» است. این حکم، تعبدی نیست و فرمان یافتن جاهل به پرسش از عالم، بخصوص پرسش از اهل ذکر هم امری مولوی و تشریعی نیست و این مطلب آشکاری است."

مآلا باید گفت انتخابات اسلامی در بعد مشارکت و در دو عنصر کیفیت حضور مشارکت کنندگان و موضوع مشارکت و انتخاب اصلح دارای روشها و الگوهای کاملا اسلامی است که باعث می شود مشارکت سیاسی در انتخابات توسط مردم در قالب این روشها و الگوها به یک "عمل صالح" تبدیل شود. این عمل صالح به گونه ای است که در روز انتخابات توصیه عموم علما و بزرگان بر این است که به منظور انجام عمل صالح بر طبق روایات باید تعجیل کرد. این عمل صالح توام با ایمان است. خداوند متعال در قرآن کریم هر گاه از عمل صالح یاد کرده است آن را همراه با ایمان مومنین آورده است.انتخابات اسلامی نیز یک عمل صالح و انتخاب ایمانی است. تنها مشارکت و رقابتی که توام با ایمان باشد می تواند یک انتخابات اسلامی را رقم بزند.

سیاست روز:پرسش‌هایی در پس پرده پنج برابر شدن یارانه

«پرسش‌هایی در پس پرده پنج برابر شدن یارانه»عنوان سرمقاله روزنامه سیاست روز به قلم مهدی رجبی است که در آن می‌خوانید؛«...باید ثروت و امکانات ملت در بدنه اجتماعی توزیع شود و توزیع یارانه ها در حقیقت توزیع عادلانه ثروت بین مردم است و معتقدم به جای ۴۵ هزار تومان می توان دویست و پنجاه هزار تومان به مردم یارانه داد و هدفمندی در حقیقت در اختیار قرار دادن پول مردم در جیب خود مردم است... اگر ثروت ملت در اختیار خودشان باشد ایران در طول ۴ الی ۵ سال قدرتمند ترین کشور جهان خواهد شد باید به ملت اعتماد کنیم بعضی از اینکه مردم ذره‌ای از زندگی بهتری برخوردار شده اند ناراحت هستند. آنها اجرای برخی طرح ها از سوی دولت را موجب بالا بردن توقع مردم می دانند در حالی که اینگونه نیست و ثروت مردم باید در اختیار خودشان قرار گیرد...»

این بخشی از اظهاراتی است که روز گذشته رئیس جمهور محترم در اجتماع استقبال کنندگان اهواز بیان داشت. سخنانی که پیش از این و با همین موضوع از سوی آقای احمدی نژاد مطرح شده بود.
اما بد نیست برای یک بار هم که شده این اظهارات را مورد تحلیل و بررسی قرار داد. مبلغ ۲۵۰هزار تومانی که رئیس جمهور محترم مدعی پرداخت آن هستند، را می توان در میزان جمعیت کشور ضرب کرد و رقم پرداختی کل را به دست آورد. با یک حساب سرانگشتی و تخفیف ۵ میلیون نفری در جمعیت کشور و ضرب میزان جمعیت در رقم مورد اشاره رئیس جمهور (۷۰۰۰۰۰۰۰*۲۵۰۰۰۰) به رقمی معادل ۲۱۰ هزار میلیارد تومان دست خواهیم یافت. رقمی که در مقایسه با بودجه سالانه کشور (۷۳۱هزار میلیارد تومان) نزدیک به ۳۰ درصد از آن را در برمی‌گیرد.

حال حتی با فرض اینکه دولت از اجرای فاز دوم درآمدهایی را کسب کند و این رقم را جبران کند و مصروف امور زیربنایی، عمرانی و... شود، و دولت می تواند همه مشکلات کشور را حل کند و به تعهداتش عمل کند، این سوال پیش می‌آید که رئیس جمهور محترم برای مهار تورم ناشی از این نقدینگی و آزادسازی یارانه ها چه برنامه ای دارد؟

رئیس جمهور محترم اشاره داشته اند که « بعضی از اینکه مردم ذره‌ای از زندگی بهتری برخوردار شده اند ناراحت هستند»، اما ایشان اضافه نکردند که به لحاظ مهار تورم و بالا بردن قدرت خرید مردم دقیقا چه کاری برای مردم انجام داده اند؟

اجرای ناقص مرحله اول هدفمندی یارانه ها ضربات مهلکی به ثبات اقتصادی کشور زد و عملا دولت طی سال‌های اخیر در مقابل افسارگسیختگی تورم دست هایش را به علامت تسلیم بالا برده و البته طی یک سال اخیر هم بیشتر این فشارها را بر گُرده تورم انداخته است. اما به واقع با برنامه ریزی دقیق نمی‌شد جلوی تورم بیش از حد را گرفت؟

قطعا منظور رئیس جمهور محترم از پنج برابر شدن مبلغ پرداختی یارانه های نقدی، فقط واگذاری ثروت به مردم نیست، بلکه اجرای فاز دوم قانون هدفمندی یارانه هاست. در واقع چنین مبلغ پرداختی شبیه به همان مبلغ حدود ۵۰ هزار تومانی مرحله اول است که پس از آن شاهد افزایش قیمت انرژی و به تبع آن سایر فرآورده ها و محصولات و تولیدات بودیم. بعد از آن هم که شاهد پرش قیمت ها به شکل اعجاب آور بودیم.

حالا با فرض ۵ برابر شدن مبلغ یارانه چه بلایی بر سر قیمت ها خواهد آمد؟ این اساسی ترین سوال ممکن در این بحث است. اینکه جناب رئیس جمهور همواره بر بخش اول اتفاقات این فرآیند تاکید دارند و به نوعی فقط به واریز پول به جیب مردم اشاره می کنند، اما ایشان هیچگاه نمی گویند که در ازای این واریز یارانه ۵ برابر شده، مردم چه میزان باید از جیب خود برای تهیه ملزومات مورد نظرشان بگذارند؟ قراردادن ثروت! در اختیار مردم چقدر به قدرت خرید آنها خواهد افزود؟ چقدر به اشتغال زایی کمک خواهد کرد؟ چقدر از مشکلات اقتصادی مردم را حل خواهد کرد؟ اینها بخشی از سوال هایی است که متاسفانه هیچگاه از پاسخ آنها رونمایی نشده است.

وطن امروز:چقدر می‌دهند؟ چقدر می‌گیرند؟!

«چقدر می‌دهند؟ چقدر می‌گیرند؟!»عنوان سرمقاله روزنامه وطن امروز به قلم محسن جندقی است که در آن می‌خوانید؛«احمدی‌نژاد می‌خواهد 250 هزار تومان مفت بدهد اما نمی‌گذارند! 250 هزار تومان یارانه یعنی برای یک خانواده 5 نفره، یک میلیون و 250 هزار تومان پول بی‌منت. یعنی سرپرست یک خانواده 8 نفره، ماهانه 2 میلیون تومان کاسب خواهد بود و نمی‌خواهند مردم کمی پول به دستشان برسد!»

محمود احمدی‌نژاد برای شنیدن جملات بالا یا جملات مشابه آن زحمات بسیاری کشیده است و برای آن از شمال تا جنوب و از شرق تا غرب کشور سفر کرده تا بدون واسطه، به مردم بسیاری از واقعیات(!) را بگوید؛ اینکه دولت قصد دارد به ملت پول بدهد اما دوستان سایر ارگان‌ها بویژه مجلسی‌ها نمی‌گذارند او عدالت را اجرا و ثروت را بین مردم توزیع کند. رئیس‌جمهور در هر سخنرانی یا گفت‌وگویی بر این مساله تاکید می‌کند که آنها نمی‌گذارند و نمی‌خواهند و همین‌ها هستند که اقتصاد خانوارها را به این حال و روز انداخته‌اند.

سخنان دیروز احمدی‌نژاد اما با سخنان گذشته‌اش کمی فرق داشت و او مخالفان خود و طرح‌هایش را شیاطینی ‌خواند که نمی‌خواهند منابع مالی در اختیار توده‌های مردم قرار گیرد! رئیس‌جمهور در جمع مردم اهواز گفت: «دولت در عرصه اقتصاد چند طرح مهم را انجام داد تا ثروت را در بدنه مردم توزیع کند که از جمله آنها می‌توان به طرح بنگاه‌های زودبازده، مسکن مهر و هدفمندی یارانه‌ها اشاره کرد که البته شیاطین و بدخواهان و انحصارطلبان علاقه ندارند در عرصه اقتصاد و سیاست امکانات و منابع در اختیار توده‌های مردم باشد.

شیاطین و بدخواهان در مسیر هر کاری که به سمت عدالت برای توده‌های مردم و اصلاح اقتصاد باشد مانع تراشی می‌کنند!» امیدواریم ما را که سخنان آقای دکتر را نقد می‌کنیم شیطان نخوانند، چراکه مخالف عدالت و رسیدن امکانات و پول به مردم نیستیم و اتفاقا به علت اینکه عدالت رعایت نمی‌شود و همه امکانات و خدمات به درستی توزیع نمی‌شود دست به قلم برده‌ایم. بسیاری اعتقاد دارند دیگر نباید سخنان احمدی‌نژاد را جدی‌ گرفت و کاغذ سفید را سیاه کرد اما برای ثبت در تاریخ و نقد سخنانی که گویا خود رئیس‌جمهور و اطرافیانش آن را باور می‌کنند چند نکته را باید متذکر شویم.

1- احمدی‌نژاد دیروز در اهواز گفت: «باید ثروت و امکانات ملت در بدنه اجتماعی توزیع شود و توزیع یارانه‌ها در حقیقت توزیع عادلانه ثروت بین مردم است و معتقدم به جای 45 هزار تومان می‌توان 250 هزار تومان به مردم یارانه داد و هدفمندی در حقیقت در قرار دادن پول مردم در جیب خود مردم است.»250 هزار تومان یارانه نقدی برای هر ایرانی اصلا بد نیست، خوب هم هست.

ما مستضعفان و قشر متوسط سابق و ضعیف فعلی هم 250 هزار تومان را دوست داریم و خوشحال می‌شویم خزانه مملکت آنقدر پر باشد که دولت برای توزیع عادلانه ثروت التماس کند اما آیا خزانه مملکت پر هست یا قرار است با پول همین مردم پر شود؟ چه تضمینی هست که من 250 هزار تومان را بگیرم و 500 هزار تومان هزینه دریافت آن را ندهم؟ برای درک بهتر این مساله کمی حساب و کتاب کنیم؛ همین دولتی که برای اجرای فاز دوم هدفمندی یارانه‌ها و پرداخت 250 هزار تومان سر و دست می‌شکند در بودجه 1392 مجبور شده برای کاهش وابستگی بودجه به نفت بسیاری از خدمات را گران کند.

دولت در بودجه 92 پیشنهاد داده هزینه صدور گذرنامه تا سوخت 2 برابر شود. همچنین مالیات‌ها باید افزایش پیدا کند تا آقایان پز کاهش وابستگی به نفت بدهند. البته لایحه بودجه 92 در مجلس تکان درست و حسابی خواهد خورد اما دولتی‌ها همچنان ادعا می‌کنند می‌خواهند به مردم پول بدهند اما نمی‌گذارند و نمی‌گویند که می‌خواهند چقدر از مردم بگیرند؟! 2- پرداخت یارانه 250 هزار تومانی می‌دانید یعنی چه؟ یعنی آزاد شدن قیمت همه خدمات و حامل‌های انرژی. یعنی بنزین 3000 تومانی و 5 برابر شدن قبض گاز و آب و برق.

یعنی 5 برابر شدن هزینه حمل و نقل، یعنی گران شدن همه کالاها به علت افزایش قیمت سوخت، یعنی افزایش سرسام‌آور نقدینگی، یعنی تورم باورنکردنی. طبق قانون در صورت اجرای فاز دوم هدفمندی یارانه‌ها نرخ بنزین 90 درصد فوب خلیج‌فارس می‌شود و این یعنی با دلار 3500 تومانی بنزین لیتری حدود 3 هزار تومان خواهد شد. همین الان که فاز دوم هدفمندی یارانه‌ها اجرا نمی‌شود دولت مجبور شده دلار 1226 تومانی را کنار بگذارد و حتی برای واردات کالاهای اساسی دلار 2500 تومانی را مبنا قرار دهد. همین یعنی افزایش 100 درصدی هزینه واردات. خب! دولت برای اینکه بتواند ماهانه 15 هزار میلیارد تومان فقط یارانه نقدی پرداخت کند باید بسیاری از خدمات را حداقل 5 برابر کند. با حساب سرانگشتی می‌توان گفت برای دریافت 250 هزار تومان باید حداقل 500 هزار تومان پرداخت کرد.

3- احمدی‌نژاد در بخش دیگری از سخنان خود گفته: طرح بنگاه‌های کوچک طرح موفقی بود و بیش از یک میلیون و 60 هزار شغل ثابت ایجاد کرد اما عده‌ای که میلیاردها تومان وام از بانک‌ها گرفته و آن را پس نمی‌دهند با این طرح که به نفع اشتغال جوانان بود به بهانه‌های مختلف مخالفت کردند و به بهانه‌های مختلف و با استفاده از ابزار رسانه‌ای و ثروتی که در اختیار دارند برای مخالفت با این طرح آدرس انحرافی می‌دهند، چرا که نمی‌خواهند توده‌های مردم قدرتمند شوند و با این طرح مخالفت می‌کنند. اگر انرژی 30 میلیون نفر در عرصه اقتصاد کشور وارد شود اتفاقات بزرگ و مبارکی در عرصه اقتصاد خواهد افتاد. هدفمندی موفق‌ترین طرح اقتصادی ایران در طول تاریخ بوده است اما جوسازی‌های‌ زیادی علیه آن صورت گرفت، چرا که اگر به واسطه این طرح توده‌های مردم توانمند شده و وارد عرصه‌های اقتصادی شوند در آن صورت فرصت انحصار‌طلبی و انباشتن ثروت‌های بادآورده از عده قلیلی گرفته خواهد شد؛ به این خاطر با آن مخالفت می‌کنند. همانطور که غربی‌ها در موضوع هسته‌ای می‌خواهند انرژی هسته‌ای در انحصار خودشان باشد و به وسیله آن دنیا را تصاحب کنند و نمی‌خواهند اجازه دهند سایر ملت‌ها از این انرژی عظیم استفاده کنند چرا که اگر همه ملت‌ها از آن استفاده کنند، جایی برای قلدری و چپاول ثروت ملت‌ها باقی نخواهد ماند.

اینکه احمدی‌نژاد روش جالبی در سخنرانی دارد و کمتر کسی را یارای مقابله لفظی با وی است، سخنی گزاف نیست. جملات فوق را بار دیگر بخوانید و ببینید با چه تحلیل و منطقی مخالفان و منتقدان اجرای فعلی هدفمندی یارانه‌ها را به غربی‌هایی که مخالف انرژی هسته‌ای (که حق مسلم مردم ایران است) هستند، ربط داده است؟ او همه چیز را با هم تجمیع می‌‌کند تا همان چیزی که می‌‌خواهد را نتیجه بگیرد. موضوع طرح بنگاه‌های زودبازده و ایجاد شغل در دولت را قبول داریم اما آیا مسؤولان می‌‌توانند آمار ورشکستگی بنگاه‌های کوچک و بزرگ اقتصادی را بدهند؟ به عبارت بهتر آیا می‌‌دانید در کنار ایجاد اشتغال چند نفر بیکار شده‌اند که آن هم هیچ علتی جز رها شدن اقتصاد و تولید ندارد؟ جالب اینکه احمدی‌نژاد از عده‌ای که میلیاردها تومان وام از بانک‌ها گرفته و آن را پس نمی‌دهند هم انتقاد می‌‌کند در حالی که به تازگی پرونده فساد بزرگ بانکی را از سر گذرانده‌ایم. پرونده‌ای که در آن پای برخی مدیران بانکی و اقتصادی در میان بوده است.

اصلا قصد نداریم دولت را متهم به فساد اقتصادی کنیم یا بگوییم دولت‌های سابق، هیچ فساد اقتصادی نداشته‌اند اما حداقل می‌‌توانیم بگوییم نظارت در دولت دهم حلقه مفقوده مدیریت مالی و بانکی بوده است. در زمان همین دولت بود که تخلفات بزرگ و تاریخی بانکی و مالی رقم خورد و در همین دولت است که بیشترین بدهکاری بانکی تاریخ ایران وجود دارد اما احمدی‌نژاد با ظرافت از این موضوع هم استفاده می‌‌کند. در زمان اجرای هدفمندی یارانه‌ها همه تولیدکنندگان از عدم حمایت دولت شکایت داشتند و پیش‌بینی می‌‌شد دولت قانون حمایت از تولید را اجرا کند اما این اتفاق نیفتاد تا تولیدکنندگان این هزینه‌ها را از مردم بگیرند. آیا دوستان و مشاوران رئیس‌جمهور نمی‌توانند به وی توصیه کنند که دولت قبل از اجرای فاز دوم و آزادسازی قیمت‌ها ابتدا زیرساخت‌های نرم‌افزاری و سخت‌افزاری را مهیا کند تا بازار به ثبات برسد سپس فکری به حال نرخ ارز شود و اقتصاد قبل از شوک دوم به آرامش برسد. نمی‌دانیم شاید آن مشاوران گفته‌اند و دوستان نشنیده‌اند.

4ـ دولت نهم و دهم کوشا بوده‌اند و تلاش بسیاری برای برقراری عدالت کرده‌اند. عملکرد این دولت به گفته بسیاری از بزرگان اصلا با دولت‌های گذشته خود قابل مقایسه نیست. حداقلش این است که سعی خود را انجام داد تا ایران را آباد کند و مسؤولان این دولت دوست دارند در روزهای پایانی یادگاری‌های خوبی از خود به جا بگذارند اما متاسفانه در 2 سال گذشته برخی بی‌مدیریتی‌ها و عملکرد ضعیف اقتصادی و لج‌بازی‌ها موجب شد اقتصاد کشور نه تنها با موفقیت جراحی نشود بلکه عملکرد مثبت دولت هم فراموش شد و زیر سوال رفت. می‌‌توان از رئیس دولت پرسید آیا می‌‌دانید عملکرد چند ماهه اخیر چه تاثیرات منفی در اقتصاد گذاشته است؟ آیا می‌‌دانید نقدینگی چه کمکی به افزایش نرخ تورم کرده است و اگر 250 هزار تومان‌ها پرداخت شود چه افتضاحی خواهد شد؟ امیدواریم بدانید.

تهران امروز:نمونه‌ای از انطباق وعده با عمل

«نمونه‌ای از انطباق وعده با عمل»عنوان سرمقاله روزنامه تهران امروز به قلم محمداسماعیل سعیدی است که در آن می‌خوانید؛مدیریت کارآمد قبل از اینکه علم باشد یک هنر است. این هنر از طریق تجربه، علم و حضور در عرصه‌های مدیریت جامعه به شکوفایی می‌رسد. این طور نیست که هر کس علم مدیریت خوانده باشد حتما مدیری موفق در عرصه جامعه شود. فردی که می‌خواهد درعرصه مدیریت وارد شود باید چند شاخصه و ویژگی داشته باشد تا بتواند در این عرصه موفق عمل کند داشتن سعه صدر از مهم‌ترین خصوصیات یک مدیر موفق است.

این فرد باید قدرت هضم و تحمل افکار و عقاید مخالف و سلیقه‌ها و برخوردها و انتقادها را داشته باشد. چرا که به تجربه این موضوع ثابت شده است. شناخت کافی از معادلات بین‌المللی و داخلی، نحوه برخورد با جریانات مختلف و قدرت پیش‌بینی موضوعات پیش رو و داشتن شناخت کافی از موضوعاتی است که اگر مدیری به آنها مجهز نباشد موفق نخواهد بود.

افتتاح فاز دوم تونل صدر نیایش که روز گذشته توسط مدیریت شهری انجام شد نشان داد که مدیریت شهری تهران قدرت انطباق وعده‌هایی که به شهروندان می‌دهد را با آنچه بدان عمل می‌کند، داراست و در چارچوب مقرر و قانونی که از ابتدا بر پایه آن برنامه‌ریزی کاری خود را انجام داده فعالیت‌های عمرانی شهر را پیش برده است. تونل نیایش از روزی که کلید زده شد تا به دیروز که افتتاح شد، تماما زیر نگاه دقیق رسانه‌ها و کارشناسان و نهادهای نظارتی ذی‌ربط مانند شورای شهر تهران قرار داشت و یکی از شفاف‌ترین پروژه‌هایی است که در کشور شروع و در موعد مقرر تمام شد. بهره‌برداری از این تونل یکی از مصادیق موفقیت دکتر قالیباف در عرصه مدیریت شهری است چرا که عملکرد شهرداری در سال‌های گذشته به صورت علنی و تحت‌نظر رسانه‌های مختلف صورت گرفته و کیفیت و کمیت اقدامات شهرداری بر هیچ کس پوشیده نیست. پس نگاه به عملکرد‌ها و ارزیابی کارنامه عملکرد افراد در انتخاب درست افراد نقش بسزایی دارد نه حرف‌ها و شعارهایی که زده می‌شود.

بسیاری از افراد به علت اینکه هنر مدیریت و توان و استعداد مدیریت را ندارند حرف‌‌هایی را می‌زنند که قدرت تحقق آن را ندارند و متوجه بار سنگین صحبت‌هایشان نیستند. اما شهروندان باید از یک جهت به بیان اهداف و برنامه‌های فرد و از طرف دیگر به اطرافیان وی نگاه کنند و این نکته را در نظر داشته باشند که آیا این فرد در مسئولیت‌های گذشته خود توفیقی داشته یا نه؟ و آیا قدرت تعامل و هماهنگی بین وعده‌هایش را دارد یا نه؟ یکی از مشکلات امروز جامعه ما این است که افراد دایره اطراف خود را آنقدر کوچک می‌گیرند که خودشان در درون این دایره خفه می‌شوند و این مشکل مدیریت امروز جامعه ماست.

حمایت:برنامه مدیریتی مطالبه مردم از نامزدها

«برنامه مدیریتی مطالبه مردم از نامزدها»عنوان یادداشت روز روزنامه حمایت به قلم سید محمد مهدی موسوی است که در آن می‌خوانید؛اوضاع نامطلوب اقتصادی یکی دو سال اخیر گرچه مردم را در سختی و فشار قرار داده اما از آن جا که گفته‌اند آدمی به امید زنده است، این امید با وجود تلاش‌های رسانه‌ای دشمنان و برخی ناآگاهان یا مغرضان داخلی در سیاه‌نمایی و یاس‌پراکنی، وجود دارد تا در پرتو وحدت و همدلی مردم و مسئولان و به ویژه روی کار آمدن رییس‌جمهوری توانا و متعهد و از پیِ آن هیأت دولتی دلسوز، مخلص و کارآمد، مشکلات اقتصادی و معیشتی کاهش یابد و اوضاع به سامان شود.

در حالی که کمتر از دو ماه به برگزاری انتخابات ریاست‌جمهوری مانده است، بسیاری از متقاضیان کسب کرسی ریاست‌جمهوری به درستی انگشت بر روی عیب‌ها و مشکلات اقتصادی گذاشته‌اند؛ اما باید توجه داشت که تنها عیب و ایراد گرفتن و انتقاد کردن از وضع گذشته و بدتر از همه تخریب رقیبان، چاره کار نیست؛ قبل از هر چیز نیاز به ارایه یک برنامه مدون و قابل اجرا از سوی نامزدها بیش از هر چیز دیگری ضرورت دارد تا از طریق آن راهکارهای رفع مشکل اعلام و بکار گرفته شود. مهم‌تر از همه اینکه مردم برای انتخاب درست خود، نیاز دارند تا نسبت به برنامه‌های نامزدها آگاهی و اطلاع کافی و لازم داشته باشند.

از سویی همه می‌دانیم تحقق «حماسه‌ اقتصادی» در سالی که مزین به چنین شعار ارزشمندی شده است، بدون ارایه برنامه راه به جایی نمی‌برد. امروز در کنار مشکل گرانی و تورم فزاینده و کمرشکن، معضل بیکاری به ویژه در با ره فارغ‌التحصیلان دانشگاهی به یک بحران پنهان در کشور تبدیل شده است که در صورت بی‌توجهی و نبود برنامه‌ریزی دقیق و منسجم، تبعات آن بیش از پیش دامن‌گیر ملت خواهد شد.

در واقع یکی از مشکلات اصلی دولت آینده، میزان بالای بیکاری است که بر این اساس لازم است نامزدهایی که هوای پاستورنشین شدن در سر دارند و می‌خواهند برای مدت 4 یا 8 سال آتی، در رأس قوه مجریه قرار گیرند، برنامه عملیاتی خود را برای کاهش آمار بیکاری و ایجاد اشتغال پایدار و مولد اعلام کنند.

شاهد این مدعا این است که اخیراً مردم در نظرسنجی برنامه تلویزیونی «پایش»، داشتن برنامه را مهم‌ترین ملاک خود برای انتخاب رییس‌جمهوری آینده عنوان کردند و بر این اساس هوشمندی و درک بالای خود را نشان دادند و ثابت کردند که فریب شعارها و ژست‌های سیاسی را نمی‌خورند و مطالبه اول آنان از نامزدها و جریان‌های حامی آنها ارایه برنامه منسجم و کاربردی برای حل مشکلات است.

مردم سالاری:رانت دولتی، فساد اقتصادی

«رانت دولتی، فساد اقتصادی»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم مهدی قوامی‌پور است که در آن می‌خوانید؛ در دوره حکومت پهلوی دوم، نیروهای انقلابی و مبارز همواره از وضعیت اقتصادی کشور انتقاد می‌کردند. به باور آنان حکومت پهلوی با تضعیف سرمایه‌داری ملی و حمایت از سرمایه‌داری وابسته تلاش می‌کرد تا برای خود حامیانی وفادار ایجاد کرده و در واقع نماینده منافع آنان باشد. این سرمایه‌داری وابسته در همه عرصه‌های تولیدی، خدماتی و تجاری با استفاده از رانت‌های دولتی و درآمدهای نفتی، ثروت‌های بادآورده و افسانه‌ای کسب می‌کرد و به دلیل وابستگی به سرمایه‌داری غرب موجب تضعیف سرمایه‌داری ملی می‌شد.

به باور انقلابیون این سرمایه‌داری رانتی نه تنها خود فاسد بود بلکه به دلیل پرداخت رشوه و اعمال نفوذ در نظام بروکراسی موجب فساد بروکراسی دولتی و فساد اخلاقی طبقات متوسط و پایین نیز می‌شد. براساس چنین تحلیلی انقلابیون خواستار قطع ریشه‌های سرمایه‌داری وابسته و رانتی و حمایت از سرمایه داری ملی بودند. با پیروزی انقلاب و قطع وابستگی ایران از غرب و حذف سرمایه‌داری وابسته به وسیله مصادره و دولتی کردن اموال و شرکت‌ها و کارخانه‌های این سرمایه‌داران، به نظر می‌رسید زمینه رشد سرمایه‌داری ملی فراهم شده است. اما پس از پیروزی انقلاب، دو سالی نگذشت که جنگ آغاز شد.

در دوران دفاع مقدس بنا بر ضرورت‌های اداره کشور و حاکمیت افکار و نیروهای چپ بر فضای سیاسی کشور، سرمایه‌داری ملی علی‌رغم نزدیکی به حاکمیت و سهیم شدن در قدرت، توان جولان بسیار نداشت. در این دوره اقتصاد دولتی اجازه رشد به سرمایه‌داری ملی نمی‌داد و فاصله طبقاتی بسیار کم بود. لیکن پس از پایان جنگ و شروع سازندگی سرمایه داری ملی آرام آرام سر از لاک خود بیرون آورد و شروع به نشو و نما کرد.

در اختیار داشتن قدرت سیاسی به سرعت متوجه استفاده و بهره‌برداری از رانت شد و با توجه به تجربه تاریخی خویش در امر تجارت به جای پرداختن به تولید به واردات روآورد هر چند اگر دست به تولید هم زد همواره چشم به رانت و درآمدهای نفتی کشور داشته است. بنابراین فساد این طبقه به آرامی در بخش‌های دیگر نیز نفوذ کرد. اختلاس سه هزار میلیاردی یا اخیرا دستگیری فردی به عنوان سلطان پتروشیمی تنها نمونه‌هایی از فساد سرمایه‌داری ملی و انتقالش به بروکراسی دولتی است.

فسادی که بروکراسی دولتی را نیز درگیر کرده است و علی رغم مبارزه با فساد و ارتشاء اداری، بالاترین مقام اقتصادی و مدیریت بانکی کشور در پاک‌ترین دولت درگیر آن می‌شود. شکاف طبقاتی آرام آرام افزایش یافت و خود را در تولید آثار هنری و به رخ کشیدن دارایی‌ها در استفاده از کالاهای لوکس و تجملی به نمایش گذاشت. اکثر داستان‌های سریال‌های تلویزیونی در خانه‌های لوکس با تجملاتی خیره کننده می‌گذشت و می‌گذرد و دیگر از آن سادگی خشن زندگی‌های طبقات پایین و روستایی خبری نبوده و نیست. واردات زین اسب و غذای گربه بر واردات دارو اولویت یافت این درحالی است که به گفته مسئولین، کشور با سنگین‌ترین تحریم‌ها رو به رو است.

آرمان‌های دموکراتیک و مردمی نه تنها به فراموشی سپرده شد که به هر شکل ممکن باید با آن مخالفت می‌شد چرا که شفافیت فضای سیاسی و اقتصادی و رشد و توسعه مشارکت مردم در نظام سیاسی در قالب نهادهای دموکراتیک عامل و مانع رانت خواری و فساد این طبقه می‌شد. بنابراین دولت نهم و دهم به نمایندگی از این طبقه برای مقابله با خواست‌ها و مطالبات طبقه متوسط نیازمند یاری بیشتری بود لذا روستاها که طی دو دهه آرام آرام در فضای سیاسی کشور نقش حاشیه ای یافته بودند یک بار دیگر مورد توجه قرار گرفت.

می‌شد از نیروهای بالقوه روستا علیه نیروهای بالفعل طبقه متوسط شهری بهره ‌برد پس حرکت به روستا آغاز شد. در این مرحله دولت تلاش کرد تا به روستاییان چنین القا کند که دشمن اصلی آنان ساکنان شهری هستند که همواره همه امکانات و رفاه را به خود اختصاص داده‌اند و موجب محرومیت روستاها شده‌اند. این ژست‌های به شدت چپ موجی از محبوبیت‌های اولیه را به همراه آورد که البته پیشاپیش مشخص بود دوامی نخواهد داشت چرا که دولت در پس این چهره عمومی، خود را موظف و ملزم به حمایت از سرمایه‌داری رانتی می‌دید بنابراین هنگامی که بحث فساد برخی از افراد هیئت دولت مطرح شد محمود احمدی‌نژاد در مقابل قوه قضاییه ایستاد و هیات دولت را خط قرمز خود خواند.

از سوی دیگر مسئولین قوه قضاییه بارها برخورد با مفاسد اقتصادی را امری دشوار خوانده‌اند که این اعتراف مسوولین قوه قضاییه نیز به خوبی وابستگی و درهم تنیدگی فساد اقتصاد رانتی به بروکراسی دولتی را آشکار می‌کند. لذا با توجه به استقلال دولت از طبقات و گروه‌های مختلف به دلیل وابستگی و تغذیه از نفت به عنوان مهمترین و بلکه تنها منبع اقتصادی و محرک دولت، اصلاح دولت و مقابله با اقتصاد رانتی می‌تواند مهمترین عامل در جهت حمایت از تولید و اقتصاد ملی و بهبود وضعیت اقتصادی کشور به حساب آید.

آفرینش:نشست دوستان سوریه و افزایش کمکها به مخالفان

«نشست دوستان سوریه و افزایش کمکها به مخالفان»عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم    علی رمضانی است که در آن می‌خوانید؛نشست موسوم به «گروه دوستان سوریه» شنبه در شهر «استانبول» ترکیه با حضور شماری از وزرای خارجه کشورهای بزرگ برگزار شد و کشورهای شرکت کننده اعلام کردند که درصدد «افزایش حمایت‌های خود از مخالفان مسلحی» هستند که با نظام سوریه مبارزه می‌کنند. در این بین اگر به اهمیت این اجلاس و پیامدهای آن توجهی داشته باشیم باید گفت در وهله نخست بی‌تردید اعلام واشنگتن به افزایش «کمک‌های نظامی غیر کشنده» نقش بسیار مهمی داشت. چرا که تا کنون واشنگتن در مورد حمایت های نظامی از مخالفان نظامی سوریه تردیدهای بسیاری داشت و با فعال شدن جبهه النصره در سوریه آمریکا و کشورهای غربی در ارائه کمک‌های نظامی به گروه‌های معارض سوری تردید داشتند و هراس اصلی نیز به افتادن سلاح‌ها به دست گروه‌های تکفیری وابسته به القاعده و تهدید منافع غرب و اسرائیل بود .

اما اینک به نظر میرسد که امریکایی ها قصد دارند با انجام راهکارها و با احتیاط کامل سلاح‌هایی در اختیار گروه‌های معارض مسلح سوری مطمئن و غیر تندرو قرار دهند. در این راستا هر چند هنوز به طور کاملی ارزش و مشروح این کمک‌ها مشخص نشده اما تصمیم جدید دولت آمریکا مبنی بر ادامه حمایت از گروه‌های معارض مسلح سوری و ارسال تجهیزات از طریق فرماندهان ارشد نظامی به 250 میلیون دلار موجب میشود در عمل کمک‌های بین‌المللی به گروههای مخالف سوری را به یک میلیارد دلار رساند.

این رویکرد بی شک می تواند مقدمه ای بر نظامی تر شدن بحران سوریه و افزایش دوره زمانی جنگ و طولانی تر شدن بحران و کشتار در این کشور گردد. در بعد دیگری نیز این نشست «ائتلاف مخالفان سوریه» از کشورهای حامی‌اش خواستار افزایش کمک‌های مستقیم و تاثیرگذار نظامی به گروه‌های معارض مسلح و تسریع در سرنگونی نظام در سوریه شد و عملا نیز فرصتی یک ماهه به نخست وزیر دولت موقت مخالفان سوری داده شد تا با تشکیل کابینه خود اداره مناطقی که در کنترل گروه‌های معارض سوری است، را به دست گیرد. این امر در حالی است که تشکیل چنین کابینه‌ای چه در داخل ائتلاف و چه در میان گروه‌های معارض مسلح با مشکلات و موانع مهمی از جمله شکاف های داخلی مخالفان و نگرش جبهه النصره به مخالفان مواجه است .

آنچه مشخص است نشست استانبول به افزایش کمکهای مالی به مخالفان سوری منتهی شد و اعلام شد که اگر نظام سوریه پیشنهادهای راه حل سیاسی را رد کند ، این کمکها افزایش بیشتری خواهد یافت. این امر در حالی است که از نگاه ترکیه و قطرحمایت از واگذاری کرسی سوریه در اتحادیه عرب به مخالفان سوری توسط کنفرانس استانبول و خشنودی از دو برابر شدن میزان کمک‌های غیر نظامی آمریکا به مخالفان سوری به نوعی یافتن یک راه حل سیاسی برای پایان تنش‌ها در سوریه است. اما باید گفت نشست دوستان سوریه در واقع تاکیدی نوین بر راه حل نظامی در سوریه و توجه حداقلی به مذاکره دولت و مخالفان بود.

در این شرایط باید گفت با توجه حامیان منطقه ای و بین المللی مخالفان سوریه به کمک های نظامی و اقتصای بحران سوریه در حقیقت آنچه باید منتظر بود رخ دهد طولانی تر شدن جنگ و یافتن ابعاد جدید در بحران سوریه است . چرا که اگر قبلا کمک‌های آمریکا شامل غذا و وسائل پزشکی و برخی کمک های نظامی مخفیانه بوده است، اکنون با افزایش کمک های نظامی این رویکرد به نوعی بحرانی‌تر شدن وضعیت مردم سوریه است.

شرق:ارجاع درست

«ارجاع درست»عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلمحسین امیری خامکامی است که در آن می‌خوانید؛تعیین قیمت فروش هر بشکه نفت خام در بودجه سال 92 در کنار بهای دلار، در شرایطی صورت گرفت که پیشنهادات متعددی در این زمینه در کمیسیون تلفیق مطرح بود. درخصوص دلار، این پیشنهادات از 1800 تومان آغاز می‌شد اما در نهایت و با توجه به جمع‌بندی صورت گرفته، همان پیشنهاد دولت یعنی 2450تومان تصویب شد.

 نگارنده شخصا با عدد کمتر موافق بودم اما با توجه به اینکه دولت در چند ماه گذشته، عملا ارز مرجع 1226 را از گردونه حذف کرده و براساس ارز مبادله‌ای، نیازهای وارد‌کنندگان را تامین کرده است، این نرخ دور از منطق نیست. اینکه برخی از تغییرات احتمالی بازار آزاد در صورت تصویب نهایی این رقم برای دلار در صحن مجلس سخن می‌گویند، موضوعی است که ارتباط مستقیم با نرخ تعیین شده در بودجه ندارد.

مدیریت بازار ارز در کشور، با بانک مرکزی و وزارت امور اقتصادی و دارایی است و این باور وجود دارد که در صورت رعایت نکاتی که مدنظر اقتصاد‌دانان است، می‌توان نرخ بازار آزاد را به نرخ در نظر گرفته شده در بودجه نزدیک کرد و به ارز تک‌نرخی دست یافت که قطعا اثرات مثبت روانی و اجرایی در عرصه تولید و واردات بر جای خواهد گذاشت که نتیجه ملموس آن، جلوگیری از سوداگری ارز و کاهش فشار تورمی بر جامعه خواهد بود.   

اما درخصوص سهم نفت همچنان نیاز به بررسی بیشتر وجود دارد. در کمیسیون تلفیق مصوب شد در سال‌جاری یک‌میلیون و ۳۰۰‌هزار بشکه نفت در روز فروخته شود که کاهشی یک‌میلیون و 400‌هزار بشکه‌ای نسبت به قانون بودجه 91 نشان می‌دهد. کمیسیون پیشنهاد دولت مبنی بر فروش هر بشکه نفت به میزان ۹۵ دلار را نیز تصویب کرد. بر این اساس مشخص است که وابستگی بودجه به نفت، تغییر چندانی نداشته و از حدود ۶۶‌هزار‌میلیارد به 64‌هزار‌میلیارد رسیده است.

با توجه به میانگین یکی، دو سال گذشته، احتمال اینکه بهای نفت به زیر 95 دلار برسد، چندان بالا نیست. با این حال دغدغه مجلس، تخصیص درست 5/14‌درصد از سهم فروش نفت به توسعه این بخش است که اگر سرمایه‌گذاری لازم در این بخش صورت نگیرد، همین درآمد هم محقق نخواهد شد و باید در حوزه بالادستی و میادین مشترک با کشورهای همسایه، همچنان روند تزریق مالی تداوم یابد.

البته جداول درآمدی هنوز تکمیل نشده و باید دید سهم نفت در بودجه امسال، چه‌درصدی را به خود اختصاص می‌دهد. در عین حال ذکر یک نکته ضروری است. تصمیم مجلس درخصوص ارجاع دوباره بودجه به کمیسیون برای بررسی جزییات، اقدامی درست بود. دولت نشان داده توانایی بستن بودجه‌ای بهتر از این را ندارد.

نظر مجلس این بود که بهتر است خود کمیسیون با توجه به حضور نیروی انسانی با تجربه و متخصص، وقت بگذارد و با تصحیح اعداد و ارقام و تعدیل احکام، بودجه را راهی صحن علنی کند. مناسب بود که دولت، احکام افزایش حقوق کارکنان یعنی بخش جاری بودجه را برای تیرماه صادر می‌کرد چه اینکه شاید مجلس به رقمی بالاتر از 25‌درصد می‌رسید.

دولت بودجه سه دوازدهم براساس بودجه 91 را در اختیار دارد و احکام سال 91 بر این سه دوازدهم حاکم است و نمی‌تواند حکم جدیدی صادر کند. به هر تقدیر برای جلوگیری از وارد شدن ضربه بیشتر به پروژه‌های عمرانی که در سال 91 با عدم تخصیص بودجه مصوب مواجه شدند، جلوگیری از کند شدن بیشتر روند توسعه کشور و جلوگیری از تشدید بیکاری و تورم، از جمله فعالیت‌های کمیسیون تلفیق مجلس خواهد بود.

ابتکار: خاتمی و احمدی نژاد در نقطه مشترک  

«خاتمی و احمدی نژاد در نقطه مشترک»عنوان سرمقاله روزنامه ابتکار به قلم هادی وکیلی است که در آن می‌خوانید؛آغاز و پایان ریاست جمهوری در ایران بسیار متفاوت است و در مواردی 180 درجه تغییر را نشان میدهد.در آغاز معیار خودی بودن و ملاک بسیاری از ارزشها بحساب میآیند و در پایان عکس آن رخ میدهد به همین دلیل آغاز رؤسای جمهوری با پایانشان متفاوت است.آغاز هر رئیس جمهور در تقابل با رئیس جمهورقبلی وبا نفی آن و طرد تمام دست آوردهای دولت پیشین میباشد. اما پایانشان بسیار شبیه به هم و با سرنوشتی مشترک رقم میخورد.

احمدی نژاد ریاست جمهوری خود را با نفی تمام دست آوردهای دولتهای شانزده ساله پیش از خود آغاز نمود این نفی و تقابل چونان طوفانی همه ساخته دولتهای هاشمی و خاتمی را ویران ساخت.شعاع پس لرزههای آن دامن دولتهای پیش از هاشمی و خاتمی را هم گرفت اصلاح طلبان و هاشمی پسندان همه تار و مار شدند.هر کس در گوشه ای پناه گرفت.

با همین تقابل مهر فتنه بر پیشانی اصلاح طلبان خورد،هاشمی و ناطق نیز مهر ساکتین و حامیان فتنه خوردند این مهر خاصیت ابطال صلاحیت را پیدا کرد و مجوز تخلیه عقدهها شد تبری جستن از این اردوگاه، شرط انقلابی گری شد. تلاش گردید بین سبزها و براندازان و دیگر اصلاح طلبان معتقد به نظام، هیچ خط و مرز و تفاوتی باقی نماند.هشت سال گذشته به توسعه معنای براندازی به منظور یکدست سازی اصلاح طلبان در اتهام ضدیت با نظام سپری شد. بخت برگشتههای اصلاح طلب هر چه تلاش کردند که بین خود و براندازان تفاوت نشان دهند مقبول نیفتاد.از درب رانده میشدند از پنجره وارد گشتند.

تمام تلاش این بود که درب و پنجره نظام را برروی آنان ببندند. اگر کسی به ته خط میرسید و در آستانه پرتگاه سقوط به دامن براندازان قرار میگرفت گروهی تکلیف داشتند که با یک لگد او راهُل دهند و کمک کنند که درنگ نکند و زودتر پرتاب شود.

همه این ریزش ها،رمیدان ها،فرار دادنها وبریدنها بخاطر ظهور دولتی حداکثری در شعارهای اصولگرایی بنام دولت احمدی نژاد بود. اما چرخ روزگار امروز این دو را کنار هم نشانده است آن یکی لقب فتنه گرفته و سایه سنگین این اتهام امانش را بریده است. این یکی هم با لقب انحراف از نفس افتاده و نفسهایش به شمارش افتاده است.هر دو به وضع یکسانی و به نقطه ای مشترک رسیده اند.دست احمدی نژاد برای معرفی نامزد حداکثری بسته است و مطابق گمانهها امکان معرفی نامزد دلخواهش به حداقل ممکن رسیده.

او مجبور است یا سکوت کند و بگذرد و یا به ناچار به نامزد دست چندم که شانسی در پیروزی نخواهد داشت تن دهد.آنچنانکه این وضعیت برای اصلاح طلبان نیز وجود دارد آنان یا باید با خاتمی به عنوان نامزد حداکثری خود وارد صحنه رقابت شوند که در این صورت احتمال رد صلاحیت، موفقیت شان را بسیار پر ریسک نموده است و یا باید سکوت کنند و بگذرند و یا با نامزد دست چندم وارد صحنه شوند، که معنای جز پذیرش شکست نخواهد داشت پس اگر آغارشان متفاوت و سلامشان بغض آلود و دشمنانه بود ولی پایان و خداحافظی شان بسیار شبیه به همدیگر میباشد نتیجه اینکه خطهای موازی گاهی در یک نقطه بهم میرسند پس بهتر آنست که همدیگر را حلال نمائید.

آرمان:نقش مفید ایران و مصر در منطقه

«نقش مفید ایران و مصر در منطقه»عنوان یادداشت روز روزنامه آرمان به قلم جعفر قناد باشی است که در آن می‌خوانید؛اتفاق مهمی که در مصاحبه محمد مرسی با الجزیره رخ داد این است که دو چیز را مشخص کرد که برای محافل خبری مهم است؛ اول اینکه رسانه‌هایی مثل الجزیره درصدد سیاه‌نمایی درباره وقایع ایران هستند و دوم اینکه اعتقاد شدیدی وجود دارد که دولت مصر به سمت ایران یک جهت گیری مثبت دارد.

این بسیار مهم است که محافل تحلیلی ما برایشان اثبات شود رسانه‌هایی مثل الجزیره و العربیه به طور پیوسته از ابتدای انقلاب مصر تا کنون کوشش کرده‌اند یک چهره مخدوش و وارونه از روابط احتمالی ایران و مصر ترسیم کنند و تفسیری غیرواقعی از گسترش روابط دو کشور داشته باشند. گفتنی است دو موضوع مهم در این مصاحبه برای تحلیلگران آشکار شد؛ اول اینکه این سوالاتی که الجزیره از آقای مرسی پرسید در واقع همه بیانگر این بود که کوشش می‌شد مرسی را در جهت گیری مثبتش در قبال ایران زیر سوال ببرند.

موضوع دوم موضع واقع‌بینانه مرسی در نتایج گسترش روابط با ایران بود. مشاهده می‌شد که مرسی منافع شخصی را کنار گذاشته و به این واقعیت اشاره کرد که چنانچه ایران و مصر در کنار هم قرار بگیرند می‌توانند به نفع دو کشور و منطقه عمل کنند. این یک موضع واقعی بود که برخی رسانه‌ها کوشیده بودند برعکس جلوه دهند و برای مثال او را نزدیک به عربستان و ترکیه یا در چارچوب سیاست‌های آمریکا تحلیل می‌کردند. اما آنچه در این مصاحبه دیده شد و در مجموعه مصاحبه‌های مرسی وجود دارد این است که او در روابط با ایران واقع‌بینانه سخن می‌گوید و فراتر از منافع حزبی‌اش است.

کوشش شده که در جهان عرب گفته شود اخوان در صدد برقراری انقلاب‌هایی در خلیج فارس است و از همین جهت روابط کشورهای عربی خلیج فارس با اخوان تیره شد. ولی الجزیره سعی کرده است این تیرگی را این طور تحلیل کند که ریشه های آن مربوط به نزدیکی با ایران است.

در حالی که این گونه نیست و طبیعت حرکت‌های دموکراتیک طوری است که نمی‌تواند با دیکتاتوری‌های کشورهای عربی اطراف خلیج فارس در یک سمت قرار بگیرد. بحث دیگری که وجود دارد این است که مصر کنونی همچنان که در ساختار داخلی‌اش در حال دگرگونی و دگردیسی است در منطقه هم در حال گذار است؛ یعنی به همان اندازه که مصر در حال گذار است جایگاه منطقه‌ای این کشور هم در حال تحول است و از صفوف کشورهای مرتجع و دیکتاتور منطقه در حال خروج است.

حرکت‌های مردمی هر چه موفق شوند با حرکات ضد مردمی که سلاطین در رأس‌شان قرار دارند در تضاد قرار می گیرند. این موضوع را آنها سعی کردند به ایران نسبت دهند. اینکه ایران در جهت مخالفت قرار می گیرد به خاطر طبع دموکراتیکش است. الجزیره درصدد است مرسی را مورد انتقاد قرار دهد و ایران را عامل اصلی تحولات منطقه جلوه داده و بر این اساس بحث سوریه را جلو بکشد تا اختلاف بین ایران و مصر را در این بحث پر رنگ کند ولی آقای مرسی در اینجه بسیار هوشمندانه جواب می‌دهد.

 او نمی‌گوید که ما با ایران درباره سوریه اختلاف نداریم بلکه سکوت می‌کند و می‌گوید همواره ایران را یک پای حل و فصل مسائل سوریه می‌بیند؛ چون هر دو کشور خشونت را محکوم می کنند. مصر معتقد است ایران و این کشور می‌توانند به نمایندگی از طرفین زمینه یک مذاکره مفید را فراهم کنند. این یک سیاست واقع بینانه و مبتنی بر خواست های مردم است.

قانون: نبرد با«دشمن فرضی»

  «نبرد با دشمن فرضی»عنوان یادداشت روز روزنامه قانون به قلم دکتر مجید نصیرپور است که در آن می‌خوانید؛ادبیات جناب آقای رئیس‌جمهور در ماه‌های اخیر نسبت به 7 سال گذشته تفاوت چشم‌گیری پیدا کرده است. به نظر می‌رسد هرچه به زمان برگزاری انتخابات ریاست جمهوری نزدیک‌تر می‌شویم، ایشان از گفتار خشن‌تر و چالش‌برانگیزتری استفاده می‌کنند.

آقای رئیس جمهور در ماه‌های اخیر درباره موضوعات مختلفی صحبت کرده‌اند که در بخش قابل توجهی از آن‌ها از دست‌های پشت پرده و مخفی که مانع کار ایشان می‌شود، سخن به میان آورده‌اند. مانند سخنانی که در ماه‌های نخست ریاست جمهوری دوره نهم خود به زبان آوردند، اما تاکنون هیچ‌گاه مصداق روشنی از مافیای قدرت و دست‌های پشت پرده‌ای که ظاهرا آرمان‌های ذهنی آقای احمدی‌نژاد را آزار می‌دهد، بیان نکرده‌اند.

درباره اظهارات آقای رئیس جمهور باید گفت که صحبت‌های ایشان رنگ و بوی تمایل به درقدرت ‌ماندن را دارد. حضور 8 ساله ایشان در قدرت این وهم و تصور را ایجاد کرده‌است که ایشان می‌تواند با طراحی برخی اقدامات طوری رفتار کنند که تصمیم‌سازی در دولت آینده نیز بر عهده خوشان باشد، مانند مدل پوتین، مدودوف که در روسیه به اجرا درآمد.

لذا زمینه‌سازی برای ماندن در قدرت را با استفاده از امکانات دولتی و قدرت ملی که در اختیار دارند، پیگیری می‌کنند. در این راستا با تهاجم به افراد ساختگی و دشمن فرضی طوری فضاسازی می‌کنند که گویی مانع جدی فراروی ایشان وجود دارد. حال آن‌که هیچ گاه موانعی جدی از جنس دست‌های پشت‌پرده و مافیای قدرت مقابل دولت وجود نداشته است، که اگر چنین بود، ایشان تاکنون حداقل برای یک بار هم که شده‌است، یکی از این موارد را به صورت مصداقی معرفی می‌کرد. براساس نص صریح اصل 124 قانون اساسی که رئیس‌جمهور براساس آن سوگند خورده‌است، اعتلای دین و اخلاق و پرهیز از خودکامگی از وظایف رئیس‌جمهوری است.

اصولا این 3 موضوع از دلایل بروز انقلاب اسلامی نیز بوده و مردم در انقلاب سال 57 خواستار تحقق این سه خواسته بوده‌اند. بهتر است بزرگان کشور وقتی در جایگاهی مانند ریاست جمهوری قرار می‌گیرند، طوری رفتار نکنند که موجب خدشه‌دارشدن آرمان‌های انقلاب و سرمایه‌های انسانی نظام شوند. در نتیجه بی‌اعتمادی را میان مردم و اختلاف بین ارکان و دستگاه‌های نظام را تزریق کنند.

در سخنرانی روز گذشته رئیس جمهور در جمع مردم اهواز، ایشان طوری رفتار کردند تا جوانان غیور خوزستانی را نسبت به دست‌های پشت‌پرده ساختگی حساس کنند. تا به این ترتیب و با ایجاد این حساسیت‌های چالش‌برانگیز زمینه‌ پیروزی فرد مورد نظر خود در انتخابات را فراهم کنند. لازم است به آقای احمدی‌نژاد یادآور شویم که ایشان رئیس جمهور ایران اسلامی هستند، نه رئیس جمهور بخشی از مردم ایران.

ایشان در همین سخنرانی مدعی شدند که برخی از افراد مخالف این هستند که طبقات فقیر جامعه وضعشان بهتر شود. در این‌جا باید این سوال مطرح شود که نقش برخی افراد اطراف و وابستگان ایشان در بروز برخی نابسامانی‌ها و مشکلات برای طبقات فقیر چه بوده است؟ آقای رئیس جمهور به عنوان رئیس دولت بهتر از هر کس می‌دانند که سود حاصل از تغییر دفعی تعرفه‌های گمرکی و نوسانات خودرو به جیب چه کسانی می‌رود چه افرادی طی سال‌های گذشته از رانت‌های مختلف دولتی بهره‌مند شده‌اند و این مسائل چگونه به فقیرترشدن جمع کثیری از مردم ایران و ثروتمند‌شدن گروهی اندک منجر شد.

نکته مهم در این میان این است که ما در جمهوری اسلامی زندگی می‌کنیم و این نظام از قید اسلامیت برخوردار است. به این ترتیب بهتر است طوری رفتار نکنیم که با نص صریح اسلام و آموزه‌های دینی در تعارض باشد. نکته آخر این‌که طی این سال ها هرگاه اعتراضات ما از مسیر قانونی خارج شده است، هزینه‌های زیادی را برای نظام به بار آمد.

شایسته است که حتی اگر آقای رئیس جمهور نسبت به برخی رفتارها اعتراضاتی دارند، در قالب‌های قانونی و از مجاری رسمی آن را مطرح کنند و از فضاسازی‌های جنجال‌برانگیز برای تحمیل خواسته‌های خود به نظام و ملت ایران پرهیز کنند.

بهار:پوپولیسم روی دست پوپولیسم

«پوپولیسم روی دست پوپولیسم»عنوان یادداشت روز روزنامه بهار به قلم حمید جعفری است که در آن می‌خوانید؛رایج است در میان ِ ما؛ «دست بالای دست بسیار است». روشن و واضح اصل مطلب را می‌گویم؛ پوپولیسم روی دست پوپولیسم بلند شده است. همین مانده بود در میان نامزدهای انتخابات چهارمین دوره شوراهای شهر و روستا شاهد حضور افرادی باشیم که کمترین تجربه در حوزه مدیریت شهری را دارند.

اصلا کسی از افرادی که در حوزه‌ای غیراز مدیریت شهری سوپراستار و در ادوار شورای شهر حاضر بودند تا امروز گزارش عملکرد خواسته است؟ همین می‌شود که یکباره خیل عظیمی از افراد تنها به‌واسطه شهرت وارد کارزار انتخاباتی شورای شهر می‌شوند.

کسی منکر این نیست که در مسیر جامعه مدنی به مشارکت نهادهای اجتماعی و اصناف نیاز است، اما دیگر نه به این شوری شور! مگر حوزه ورزش یا هنر تهران چقدر پتانسیل فعالیت پشت میزهای شورای شهرها دارد؟ از آنجایی که حافظه شفاهی ما خوب کار نمی‌کند یادآوری می‌کنم انتخابات شورای شهر اول را.

مدیرعامل یکی از باشگاه‌های محبوب تهران نامزد شد. در آن زمان اسطوره این باشگاه معروف هم دوباره به باشگاه برگشته بود و هواداران کرورکرور به ورزشگاه آزادی می‌رفتند. گاه در میانه بازی شعار شیر سماور و توپ‌تانک‌فشفشه فراموش و یک‌صدا فریاد برمی‌آمد؛ «رای ما، رای ما... فلانی بهمانی.»

در سال ۱۹۸۳ نوبل ادبیات به رمان کلاسیک «خداوندگار مگس‌ها» اثر «ولیام گلدینگ» اهدا شد. رمان داستان روان و خارق‌العاده‌ای دارد. هواپیمای مسافربری ناچار به فرود اضطراری در جزیره‌ای می‌شود که هیچ نشانه‌ای از تمدن در آن یافت نمی‌شود. تنها چند پسربچه جان سالم از این حادثه به در می‌برند.

آن‌ها برای ادامه حیات خود رو به قوانینی طبیعت می‌آورند که یکی از آن‌ها قدرت فیزیکی است. کسی که می‌توانست در سوارشدن بر سر دیگران موفق شود رییس گروه می‌شد. آنچه در این رمان توسط گلدینگ به زبان عامه بیان می‌شود می‌تواند نشان‌دهنده ابزاری مانند پوپولیسم است که در یک اجتماع فاقد تمدن پیاده می‌شود.

اتفاقی که به‌هیچ عنوان نمی‌توان از آن به‌عنوان محصول جدید اندیشه‌ای و فلسفی نام برد؛ چراکه تصاویر نامزدهای انتخاباتی شوراها به این معنی است که چرخ‌های پوپولیسم هنوز توان چرخیدن دارند. این چرخ قبل از این‌که ساخته شود، در ذهن مخترعش می‌چرخید و می‌چرخد! برای جامعه جهان سومی که حافظه تاریخی ندارد، نماینده سیاسی‌شدن یک ورزشکار یا هنرمند یک معضل است و از طرفی چرخاندن این چرخ با قاعده پوپولیسم روی دیگر سکه.

دنیای اقتصاد: همه ضرر می‌کنند مگر ...

«همه ضرر می‌کنند مگر ...»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم مهدی نصرتی است که در آن می‌خوانید؛هموطنان عزیزمان این روزها در حال و هوای خاصی هستند. موج تورم کم‌سابقه یک سال اخیر و بدتر از آن، تغییر مداوم قیمت‌های نسبی همه را دچار سردرگمی کرده‌ است. خیلی از ما دائم در این فکر و خیال هستیم که ای کاش وقتی سکه بالا رفته بود،می‌فروختیم و ملک می‌خریدیم بعد ملک را می‌فروختیم خودرو می‌خریدیم بعد دوباره... . اما واقعیت این است که این وضعیت جز اتلاف منابع و انرژی و نیروی خلاقانه مردم ثمری ندارد. در این وضعیت، تولید و سرمایه‌گذاری صورت نمی‌گیرد، نتیجتا ثروتی خلق نمی‌شود و در نهایت کل مردم فقیرتر می‌شوند. نتیجه خالص سفته‌بازی، ضرر است.

سفته‌بازی به معنی خرید و فروش دارایی با هدف سودآوری (اعم از سهام، ارز، طلا، ملک و...) در مجموع کاری زیان‌بار است و اگر جمع خالص آن منفی نباشد، در بهترین حالت یک «بازی با جمع صفر» (zero sum game) است. (واضح است که فعالیت واسطه‌گری عواملی مثل بنگاه‌های املاک، طلافروشان، دلارفروشان و... مادامی که نقش واسطه‌ای را ایفا می‌کنند، یک فعالیت مفید و خارج از تعریف سفته‌بازی است).

البته هریک از ما مثال‌هایی از افرادی که از این روش‌ها به ثروت‌های افسانه‌ای رسیده‌اند، سراغ داریم؛‌ اما واقعیت این است که این افراد یا دارای رانت خبری و اطلاعاتی بوده‌اند یا خوش‌شانس. در مقابل عده زیادی نیز بوده‌اند که ضررهای هنگفتی کرده‌اند و معمولا اسمی از این افراد برده نمی‌شود. به این معنی که هر سودی که در این وضعیت نصیب کسی شده است به قیمت ضرری بوده که نصیب شخص دیگری شده‌ است. اصولا مبادلات اقتصادی بر پایه یک نیت خیر شکل می‌گیرد. مثلا شما کالایی را به خریدار می‌فروشید با این نیت صریح که سود کسب کنید و با این نیت ضمنی که خریدار نیز از کالای خریداری شده منتفع و راضی باشد.

یا وقتی سوار تاکسی می‌شویم هدفمان این است که سالم و به موقع به مقصد برسیم. راننده تاکسی هم هدفش دریافت کرایه خود است. اصطلاحا در اقتصاد، مبادلات «برد-برد» (win-win) هستند.
واضح است که در سفته‌بازی نمی‌توان نیت خیر داشت. اگر سکه‌هایم را با هدف سفته‌بازی می‌فروشم آرزویم این است که دوباره ارزان شود و من سود کنم و این آرزو تلویحا به معنی آرزوی ضرر برای طرف مقابل است. اما در این شرایط چه توصیه‌‌ای می‌توانیم به خودمان درخصوص دارایی و سرمایه‌گذاری داشته باشیم؟ اول اینکه در ابتدا به دنبال برآورده کردن نیازهای اولیه و ضروری خود باشیم و سپس اقدام به سرمایه‌گذاری کنیم. از این رو بی‌معنی است که کسی مسکن شخصی و سرپناه خود را بفروشد با این هدف که وارد سرمایه‌گذاری شود.

متنوع‌سازی دارایی‌ها (diversification) نیز یکی از اصول اولیه سرمایه‌گذاری است. به قول معروف همه تخم‌مرغ‌ها را نباید در یک سبد گذاشت.

اگر آذوقه غذایی ذخیره می‌کنیم با این نیت باشد که خود را در برابر ریسک‌ها محفوظ نگه داریم نه با این آرزو که تورم تداوم یابد و خدای ناکرده قحطی شود. اگر طلا و سایر دارایی‌ها می‌خریم با این هدف باشد که ارزش دارایی‌مان را در برابر تورم حفظ کنیم نه با این امید که پول ملی روز به روز بی‌ارزش‌تر شود. همگی به خاطر داریم که در سال 67 که قطعنامه پذیرفته شد، بسیاری افراد سکته کردند. برای سالیان دراز وضعیت این افراد از دید عامه مردم نفرت‌انگیز و مایه تمسخر بود، اما اکنون در چه وضعیتی هستیم؟

سخن آخر اینکه به استناد کلام الهی، «همانا انسان‌ها در حال ضرر هستند. جز آنان که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند و توصیه به حق کردند و توصیه به صبر کردند.»   

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها