وقوع حادثه
ساعت 16، شانزدهم مرداد 89 وقتی از منصور خبری نشد، خانواده وی نگران شدند. این جواهرفروش چهل و پنج ساله در خیابان امام خمینی(ره) مشهد مغازه داشت و معمولا آن ساعت از روز در خانه بود اما آن روز نهتنها به منزل بازنگشته، بلکه به تلفن همراه و تلفن مغازهاش نیز پاسخ نمیداد. اعضای خانوادهاش که میترسیدند اتفاق ناگواری برای منصور رخ داده باشد به سمت مغازه به راه افتادند و نیم ساعت بعد وقتی به آنجا رسیدند، دیدند کرکرهها پایین است. پس چرا از خود منصور خبری نبود؟
اعضای خانواده او با پلیس و آتشنشانی تماس گرفتند و آتشنشانان توانستند با استفاده از ابزار ویژه، کرکره زرگری را ببرند و وارد آنجا شوند. آنها به محض ورود صحنه هولناکی را دیدند. اجساد سه مرد، غرق در خون روی زمین افتاده بود.
یکی از جنازهها متعلق به صاحب مغازه و دو مقتول دیگر نیز احتمالا از آشنایان وی بودند.
کارآگاهان جنایی به محض اطلاع از این واقعه خودشان را به محل حادثه رساندند و تحقیقات را آغاز کردند.
اولین سرنخها
هر سه مرد بنا به شواهد موجود با گلولههایی که از کلتی کمری شلیک شده و به نواحی حساس بدن آنها از جمله قفسه سینه اصابت کرده و از پادرآمده بودند. ضمن اینکه نوع جراحات ایجاد شده نشان میداد فاصله فرد تیرانداز با قربانیان کم بوده و هر سه مقتول ناگهانی و به شکل غافلگیرکنندهای هدف قرار گرفتهاند. علاوه بر این قاتل یا قاتلان بعد از این کشتار مقدار زیادی جواهرات موجود در مغازه را غارت کرده و هنگام فرار درها را بسته و کرکره را پایین کشیده بودند. زمان قتل قبل از ساعت 13 و 30 دقیقه ظهر بود.
یکی از بستگان منصور وقتی از ماجرای قتل مطلع شد نزد پلیس رفت و گفت: من خودروام را نزدیک طلافروشی پارک کرده بودم و ساعت 13 و 30 دقیقه وقتی میخواستم سوار ماشین شوم دیدم کرکره مغازه پایین است، اما چیز مشکوکی وجود نداشت و من هم رفتم. فکرش را هم نمیکردم چنین اتفاقی رخ داده باشد. وقتی خبر را شنیدم شوکه شدم.
هیچ شاهدی برای این جنایت وجود نداشت نه کسبه و نه عابران متوجه تیراندازی و دزدی نشده بودند. از طرفی قاتل یا قاتلان برای اینکه ردپایی از خود برجای نگذارند فیلم دوربین مداربسته زرگری را نیز باخود برده بودند اما دوربینهای دیگری در منطقه وجود داشت و برخی افراد نیز حرفهایی برای گفتن داشتند. کارآگاهان مجموعه اظهارات مطلعان را جمعآوری کردند و با اطلاعاتی که به دست آوردند به این نتیجه رسیدند که قتل توسط یک نفر انجام شده و قاتل مردی بین سی تا چهل ساله است.
کارآگاهان همچنین توانستند مشخصات ظاهری متهم را به دست آورند، اما هیچ نشانهای از هویت وی موجود نبود. از سوی دیگر پلیس بخشی از تحقیقات را متوجه ردیابی اموال مسروقه کرد و گوش به زنگ ماند تا مرد مسلح برای فروش طلاها اقدام کند و ردپایی از خودش به جا بگذارد.
پرونده آدمربایی
در همان روزها که کارآگاهان جنایی درباره کشتار در جواهرفروشی تحقیق میکردند پرونده دیگری مبنی بر وقوع آدمربایی روی میز آنها قرار گرفت. مطابق محتویات این پرونده فرد ناشناسی، جوانی را گروگان گرفته بود تا از خانواده وی اخاذی کند، ولی بعد از گذشت 40 روز از واقعه طعمه خود را در نزدیکی خانهاش رها کرده و گریخته بود.
ماموران به بازجویی از جوان ربوده شده پرداختند. او جزئیاتی را درباره نحوه آدمربایی توضیح داد و گفت، در تمام این مدت در اتاقی محبوس بوده و گروگانگیر مرتب وی را تهدید میکرده است. این فرد مشخصات آدمربا را در اختیار ماموران قرار داد.
کارآگاهان بعد از تجسسهای گسترده جوانی به نام حمید را به عنوان عامل آدمربایی شناسایی و او را در عملیات ویژهای دستگیر کردند. حمید وقتی پشت میز بازجویی نشست گفت، بیگناه است و حتما اشتباهی رخ داده و او را بیدلیل گرفتار کردهاند.
کارآگاهان که دلایل محکمی مبنی بر دست داشتن حمید در ماجرای گروگانگیری در اختیار داشتند فریب ظاهرسازیهای متهم را نخوردند و تصمیم گرفتند به تحقیق از او تا زمان روشن شدن حقایق ادامه دهند.
پلیس در همان حال که بازجوییها از حمید ادامه داشت،پی برد وی شباهت زیادی با عامل کشتار در طلافروشی دارد و به همین دلیل اتهام تازهای نیز به پرونده این مرد اضافه و دور تازه بازجوییها از او آغاز شد. این در حالی بود که کارآگاهان دو مرد دیگر را نیز بهعنوان مظنونان جنایت بازداشت کرده بودند.
بازسازی صحنه جرم
حمید همچنان مصرانه میگفت در زندگیاش هرگز جرمی انجام نداده است، اما انکارهای وی نتوانست مجوزی برای آزادیاش فراهم کند و او همچنان در بازداشت ماند تا اینکه بالاخره نتیجه تحقیقات پلیس ثابت کرد وی در هر دو پرونده گناهکار است و به این ترتیب دو مظنون دیگر آزاد شدند.
حمید وقتی همه درها را به روی خودش بسته دید، به این نتیجه رسید که وقت اعتراف و پذیرش جرم فرا رسیده است. او گفت: از مدتی قبل نقشه سرقت از طلافروشی را طراحی کرده بودم. برای این کار به سلاح نیاز داشتم، آن را تهیه کردم و روز حادثه به مغازه رفتم. در آنجا وقتی سه مرد را پیش روی خودم دیدم به هر سه نفرشان شلیک کردم و بعد از کشتن آنها طلاهای موجود را برداشتم و به سرعت فرار کردم. این متهم به آدمربایی نیز اعتراف کرد و بالاخره مرداد سال پیش برای بازسازی صحنه قتلها به محل جرم منتقل شد. او زمان انتقال به طلافروشی دستبند و پابند داشت و تحت تدابیر شدید امنیتی بود، زیرا ماموران میدانستند این مرد مجرمی مخوف است که اگر کوچکترین فرصتی به دست بیاورد فرار خواهد کرد و برای رسیدن به هدفش از دست زدن به خشونت نیز ابایی ندارد. متهم در طلافروشی با استفاده از اسلحه پلاستیکی نحوه تیراندازی به منصور و دو مرد دیگر را شرح و همچنین چگونگی سرقت طلاها را نیز به ماموران نشان داد. او گفت: بعد از دزدی برای اینکه شناسایی نشوم فیلم دوربین مداربسته را برداشتم. کارآگاهان جزئیات اظهارات این مرد را در حالی ثبت کردند که میدانستند طلافروشی به شیشه ضدگلوله و تجهیزات ایمنی دیگر نیز مجهز بود و متهم با اطلاع از همه جوانب نقشهاش را به طرز بیرحمانه و هولناکی به اجرا درآورده بود.
در همان زمان احتمالهای تازهای نیز مطرح شد. مدتها قبل از چند طلافروشی در مشهد دزدی مسلحانه شده بود و احتمال داشت حمید در آن جرایم نیز حضور داشته و نقشی را ایفا کرده باشد.
کارآگاهان برای پی بردن به صحت و سقم این احتمال، پرونده دیگر سرقتها را نیز مرور کردند اما شیوه آن دزدیها با شگرد متهم یکسان نبود و خود حمید نیز میگفت در جرم دیگری دخالت نداشته است. عامل این کشتار فجیع بعد از بازسازی صحنه جرم با قرار بازداشت راهی زندان شد و از آن زمان در حبس بود تا اینکه هفته پیش اتفاق تازهای افتاد و بازپرس پایان تحقیقات مقدماتی را اعلام و قرار مجرمیت را صادر کرد.
پس از صدور این قرار نماینده دادستان به بررسی دوباره پرونده پرداخت و به این نتیجه رسید که روند تحقیقات به شکل صحیحی پیش رفته و حمید گناهکار است. به همین دلیل برای متهم کیفرخواست صادر کرد و خواستار مجازات وی شد. این پرونده اکنون در اختیار قضات دادگاه کیفری استان خراسان رضوی قرار گرفته و حمید بزودی پای میز محاکمه میرود تا در برابر اتهاماتش از جمله آدمربایی از خود دفاع کند. / ضمیمه تپش
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
بهتاش فریبا در گفتوگو با جامجم:
رضا کوچک زاده تهمتن، مدیر رادیو مقاومت در گفت گو با "جام جم"
اسماعیل حلالی در گفتوگو با جامجم: