اشاره: فرهاد نجفی، فیلمهای سینمایی «حرکت اول» و «چارسو» را ساخته و پیش از آن که دست به کار ساخت فیلم سینمایی «کبریت» شود، برای کارگردانی سریال ماتادور انتخاب شد. او که به دلیل ویژگیهای فیلم حرکت اول برای کارگردانی ماتادور انتخاب شد، کبریت را رها کرد تا وارد راهی تازه شود و سریالی متفاوت بسازد.
نجفی، معتقد است این سریال حرفهای زیادی برای گفتن دارد و با وجود همه کمبودها و مشکلات، توانسته تغییری اساسی در فضای فیلمهای پلیسی و اکشن ایجاد کند. نجفی سال 1362 متولد شده و علاوه بر نویسندگی و کارگردانی در زمینه مدیریت جلوههای ویژه نیز تجربههایی دارد. او در سریال ماتادور تا حد امکان از این تجربهها بهره برده و سریالی کارگردانی کرده که شبیه به دیکته ننوشته نیست وحتما اشتباهاتی دارد.
فرهاد نجفی، اگر کارگردان انتقادپذیری نباشد در عوض برای شنیدن نقدها گوش شنوا دارد و به ابهامات محترمانه پاسخ میدهد.
قبل از شما قرار بود کارگردان دیگری این سریال را بسازد. چطور شد که ساخت آن به شما سپرده شد؟
چیزی در این باره نمیدانم. فقط میدانم که تهیهکننده نمونه کارهای مرا دیده بود و با ساختار دکوپاژ و نوع کارگردانی من آشنایی داشت. یک سریال اکشن و متفاوت میخواستند که بعد از چند جلسه مذاکره درباره شیوه همکاری، ساخت این سریال به من سپرده شد.
در فیلمنامه هیچ تغییری ایجاد نکردید؟
فیلمنامهای که آقای قادری نوشته بود یک اکشن درونی بود، من کمی بر تحرک بیرونی آن اضافه کردم. به عنوان نمونه در فیلمنامه اولیه پلیس به شکل سایبری با ترور مقابله میکرد، اما ما مقابله پلیس را به شکل فیزیکی نشان میدهیم.
با همه اینها به نظر میرسد در ایجاد ریتم مناسب و تعلیق چندان موفق نبودهاید. مثلا همه حرفهای قسمت اول سریال را میشد در ده دقیقه به مخاطب گفت، بدون این که یک نمای عمومی چندبار تکرار شود و تاکید بر جزئیات ریتم سریال را دستخوش تغییر کند.
در تلویزیون ما با گستره وسیعی از سلایق مواجهیم که باید همه آنها را مدنظر داشته باشیم مثلا وقتی سریال را با ریتم تند میسازیم، مورد انتقاد قرار میگیریم که مخاطب ایرانی را در نظر نگرفته و شخصیتها را دقیق معرفی نکردهایم؛ بنابراین زمانی که ماتادور را نشان میدهیم که موقع خروج از خانه، زبالههایش را دم در میگذارد، منظم است و جزئیات را نادیده نمیگیرد، یعنی شخصیتپردازی کردهایم. در آثار موفق اکشن هم نمای معرف داریم، شخصیتپردازی صورت میگیرد، وقتی یک لوکیشن جدید به نمایش در میآید نماهایی از جزئیات آن لوکیشن هم معرفی میشود. درباره ریتم کدام سریال در تلویزیون را سراغ دارید که ریتمش از سریال ماتادور بیشتر بوده است؟ اما قبول کنید که این سریال هم به شخصیتپردازیهای ظریفی نیاز دارد که مقدمه و پیشنیاز رویدادها محسوب میشود مثلا برخی مخاطبان گفتهاند ریتم قسمت دوم کند بود؛ ولی قسمت سوم ریتم تند و هیجانانگیزی داشت. واقعیت این است که مخاطب نیاز داشت در قسمت دوم سریال با شخصیتها ارتباط برقرار کند تا اتفاقات قسمت سوم تاثیرگذار باشد و تحت تاثیر اکشن سریال قرار بگیرد.
نقدی که به شما وارد است درباره تناسب این بخشهاست. گاهی بیش از اندازه بر جزئیات تاکید میکنید!
درباره ریتم سریال دیدگاههای مختلفی دریافت کردهایم. عدهای ریتم سریال را دوست داشتند، از این که دیالوگ زیادی ندارد، راضی بودند و از دکوپاژ سریال تعریف کردند، اما شما خلاف این نظر را دارید. به اعتقاد من این ریتم مناسب است و تاکیدهایی که میبینید ضروری بوده است، اما ضمن همه اینها در نظر داشته باشید که ما برای تصویربرداری این سریال مشکلات متعددی داشتیم مثلا در ترکیه زمانی تصویربرداری کردیم که این کشور به دلیل سرما تعطیل بود، درنتیجه نتوانستیم برخی سکانسهای مورد نظرمان را تصویربرداری کنیم. شاید اگر این سکانسها تصویربرداری میشد، میتوانستیم با کوتاهکردن برخی نماهای دیگر، ریتم را متناسبتر کنیم.
زمان بیشتری برای حضور در ترکیه نداشتید یا نمیشد در فصل دیگری این کار را انجام بدهید؟
زمان تصویربرداری در ترکیه برنامهریزی شده بود و باید به این برنامه پایبند میماندیم. نمیتوانستیم زمان بیشتری در ترکیه بمانیم، چون با توجه به قیمت دلار و هزینههای کار در ترکیه، اصلا ماندن در این کشور به صرفه نبود. از طرفی قرار بود سریال ماتادور نوروز امسال از تلویزیون پخش شود؛ گرچه این اتفاق نیفتاد، اما ما بسیار فشرده کارمان را انجام دادیم.
بپذیرید که ما در فضایی با امکانات بسیار محدود و مشکلات زیاد کار میکنیم و در عین حال باید قواعد تلویزیون را هم رعایت کنیم. من کارگردانی هستم که شاید ریتمم خیلی تند باشد، اما در تلویزیون با یک قشر از مخاطبان روبهرو نیستم که بر اساس سلیقه آنها کار کنم. تلویزیون مقتضیات خودش را دارد. ممکن است اگر ریتم سریال کمی تندتر میشد، مخاطب ماجراها را گم میکرد.
قبول دارم که در ایران تجهیزات زیادی برای ساخت چنین سریالهایی در اختیار نداریم یا سرمایه و زمان مناسب در اختیار گروه تولید قرار نمیگیرد، اما برخی موارد در سریال شما هست که اصلا به امکانات ارتباطی ندارد. مثلا خیلی راحت میتوانستید به کمک شیوه روایت و تدوین مناسب تعلیق ایجاد کنید، اما این کار را نکردهاید!
عجیب است بازخوردهایی که من دریافت میکنم با نظر شما کاملا متفاوت است. نمیدانم دارید سلیقهای برخورد میکنید یا قصد دیگری دارید!
من برای انتقادهایی که مطرح میکنم، مثال میآورم و بر اساس مصادیق حرف میزنم؛ بنابراین نمیتوان گفت نگاهم سلیقهای است.
مثال بزنید که دقیقا منظورتان کدام صحنه است؟
پلیس در جریان بمبگذاری در قطار قرار میگیرد. سرگرد حامد و رضا که پولاد کیمیایی و پوریا پورسرخ نقششان را بازی میکنند به سمت هلیکوپتر میروند، سوار میشوند و تا بالای قطار پرواز میکنند و... در تمام این مدت حتی یک کات به بمب در حال انفجار نمیبینیم که کمی تعلیق ایجاد شود!
برای این که پلیس برای انفجار این بمب زمان لازم را در اختیار داشت و این تعلیق را در قسمت بعدی نشان دادیم که فرصت زیادی باقینمانده بود. هر کارگردانی از ایجاد تعلیق تعریف خاص خودش را دارد و معتقدم تعلیق به وجود آمده در این سریال به تناسب قسمتها و موضوعات هر قسمت کاملا متناسب است. مواردی هست که میگویم به دلیل نبود امکانات رخ داده، اما در این مورد تاکید میکنم چیزی که شما دیدید نگاه و دکوپاژ فرهاد نجفی است. معتقدم باید تا حدی مخاطب را درگیر کرد و او را به هیجان آورد، هیجان و تعلیق بیش از اندازه مخاطب را عصبی میکند.
آیا این هم برآمده از نگاه شما بوده که در پایان قسمت سه، وقتی که پولاد کیمیایی خسته و درمانده شده، پرچم ایران روی بازویش به نمایش درآید و بعد، مخاطب در قسمت چهارم ببیند که او مثل یک قهرمان موفق میشود بمب را خنثی کند!
آنچه در آن صحنه میبینید، درماندگی نیست. او به این فکر میکند که چطور باید شرایط را مدیریت کند. پرچم کشورمان به او قدرت میدهد تا وظیفهاش را بدرستی و با عشق انجام بدهد. او پلیس واقعی است که همه تخصصها را ندارد. مثلا خنثی کردن بمب در تخصص او نیست و فقط چیزهایی در این باره میداند. مسئولیت 480 نفر از سرنشینان قطار بر دوش اوست و اصلا نمیتواند ریسک کند و با همه اینها وظیفهاش را بدرستی انجام میدهد.
شما منصفانه به این سریال نگاه نمیکنید. همه چیز را نباید گفت، اما مجبورم میکنید تاکید کنم که شرکت راهآهن کمترین همکاری را با ما داشت، زمان فیلمبرداری بسیار محدود بود، نسبت به امکاناتی که در اختیار داشتیم به نظرم کارمان را به بهترین شکل انجام دادیم. اگر یک استودیو یا یک کوپه قطار در یک سوله در اختیار داشتیم، همانطور که فیلمسازان هالیوودی در اختیار دارند آن وقت میشد که این طور مرا نقد کنید، اما آنقدر با استرس کار کردیم، آنقدر تحت فشار بودیم و آنقدر میزان همکاری با ما کم بود که اصلا نمیشد به خیلی جزئیات توجه داشت. در کشور ما فقط نیروی انتظامی با سازندگان فیلم و سریال همکاری دارد و بقیه نهادها اصلا همکاری نمیکنند. در یک فیلم خارجی میبینید که فلان بانک سوئیس که بزرگترین ثروتمندان و سیاستمداران دنیا در آن حساب دارند، مورد دستبرد قرار میگیرد؛ ولی اینجا باید نماها را طوری بگیریم که مخاطب نبیند صحنههای سرقت در کدام بانک تصویربرداری شده است!
در ایران به جز نبود امکانات با هزار گونه محدودیت روبهرو هستیم. از یک طرف حتی یک استودیوی کروماکی در اختیار نداشتیم و با معمولیترین پردههای کروماکی روز دنیا تصویربرداری کردیم و از طرف دیگر نبود همکاری نهادها و مراکز مزید بر علت میشد.
موسیقی سریال همزمان ساخته شد یا بعد از تصویربرداری؟
بعد از تصویربرداری.
فکر نمیکنید موسیقی در برخی صحنهها بیخود شلوغ میکند و هیجانش از خود تصاویر بیشتر است؟
باور کنید از منتقدان، روزنامهنگاران و مخاطبان زیادی شنیدهام که تعلیق موسیقی کمتر از صحنههاست! این سریال برای من تجربه خیلی جالبی بود. منتقدی تماس میگیرد و میگوید چقدر قسمت اول خوب بود، کمدیالوگ و مبتنی بر تصویر، منتقد دیگری میگوید خیلی کمدیالوگ و ساکت بود! یکی میگوید موسیقی کارکرد کمتری نسبت به صحنهها دارد و شما میگویید هیجانش از تصاویر بیشتر شده، برایم این همه تفاوت دیدگاه خیلی جالب است.
قبول دارم، اما من برایتان مثال میزنم. سرگرد حامد و رضا به سمت هلیکوپتر میدوند، سوار میشوند و پرواز میکنند، اما موسیقی این نما چنان حماسی است که گویی دارد اتفاق ویژهای رخ میدهد.
در چنین صحنهای میشد از چند زاویه تصویربرداری کرد و حتی کمپ هیلیکوپتر را هم در اختیار داشتم و خیلی راحت میتوانستم این کار را بکنم، ولی احساسم این بود که اتفاقات باید به واقعیت نزدیکتر و باورپذیر باشد. فیلم اکشن فقط این نیست که شما تعلیق را در همان لحظه ببینید مثلا در فیلم سینمایی «کیوسک تلفن» همه اتفاقات فیلم در کیوسک رخ میدهد، نه چیزی منفجر میشود و نه کسی میمیرد، اما بشدت هیجانانگیز است.
چه اصراری داشتید که فیلمنامه را تغییر بدهید؟
زمانی که این سریال را میساختم حدود 5 درصد از امکانات مورد نیازمان را در اختیار داشتم اما با ساخته شدن این سریال، مسئولان راضی شدهاند امکانات بیشتری بدهد و احتمالا سریال بعدی را بشود با 20 درصد از امکانات ساخت. به نظرم سریال ماتادور به نوعی بدعتگذاری کرده است. در پیشنهادهایی که بعد از پخش چند قسمت اول ماتادور داشتهام به من وعده امکانات بیشتری دادهاند، مثلا قول دادهاند تعداد بیشتری اتومبیل در اختیارمان بگذارند تا در صحنههای فیلم به هم بکوبیم...
قبل از اینکه ساخت این سریال را شروع کنید به فکر بدعتگذاری بودید؟
دقیقا به دلیل این بدعتگذاریها، کارگردانی ماتادور را پذیرفتم و گرنه فیلم سینمایی کبریت را میساختم. قبلا با مشکل نبود امکانات روبهرو شده بودم، میدانستم محدودیتهای زیادی در این باره داریم و میخواستم نشان بدهم که با امکانات محدود هم میتوان برخی صحنههای اکشن را ساخت و البته به این هم فکر کرده بودم که با مسئولان برای گرفتن خدمات وارد چالش شوم، اگر مدیر یا رئیس فلان نهاد یا سازمان معتقد است که فیلم اکشن باید پر تعلیق و هیجانانگیز باشد، پس باید امکانات لازم را در اختیار گروه تولید قرار بدهد. وقتی سینما و تلویزیون بودجه کافی برای برخی کارها را ندارد مثلا نهادی مثل شهرداری میتواند همانطور که سالن تئاتر تاسیس میکند یا سینما میسازد، استودیوی کروماکی هم بسازد. میدانستم اگر با فلان مدیر شهرداری وارد مذاکره بشوم و به من بگوید فلان صحنه سریال خوب بود، من میتوانم بگویم خیلی بهتر میشد، اگر فلان امکانات را داشتم.
مراکز و دفاتر فیلمسازی ما نمیتوانند چنین امکاناتی را ایجاد کنند. مگر درآمد تهیهکننده چقدر است که بخواهد استودیوی کروماکی راهاندازی کند؟ بخشهای دولتی هم این کار را نمیکند؛ بنابراین یا نباید سراغ آثاری برویم که چنین امکاناتی را طلب میکند یا این که وارد عرصه شویم و بدعتگذاری کنیم. طبیعی است کسی که برای اولین بار در چنین راهی پا میگذارد به سپر تبدیل میشود و همه تیرها به سمتش نشانه میرود، اما سرانجام راهی باز میشود، نگاهی شکلمیگیرد و مسیری مهیا میشود تا تصمیمات بهتری گرفته شود که همین روزها نویدش را میشنوم.
چه نویدهایی؟
مثلا این که برخی علاقهمند شدهاند و قصد دارند برخی امکانات فنی را وارد کنند، امکاناتی مثل همین پردههای کروماکی.
قصهگفتن و مخاطب تلویزیون هم برایتان اهمیت داشت؟
فیلمنامه سریال را آقای قادری نوشته و در روند قصه تغییری ایجاد نکردهام. ساخت این فیلمنامه به من سپرده شد و به لحاظ شخصیتپردازی و درام، قسمت دوم این سریال نشانه احترام به مخاطب عام تلویزیون و کسانی است که دوست دارند قصهای را دنبال کنند.
آذر مهاجر/ گروه رادیو و تلویزیون
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد