تهران امروز : درستایش مقام والای پول و پفک
تلویزیون یک متخصص درست و حسابی تغذیه را آورده و مجری دارد از او سوالهای درست و حسابی میپرسد. آن متخصص درست و حسابی هم با استدلال علمی و مقدمات منطقی دارد درباره ضررهای چیپس و پفک و تاثیرات مخرب آن بر سلامت کودکان حرف میزند.
مجری برنامه ناراحت است و هی روی صندلیاش جابهجا میشود، انگار روی صندلی داغ نشسته،هر وقت اسم چیپس و پفک میآید به نظر میرسد که صندلی مجری داغتر و مجری بیقرارتر میشود.
بحث تخصصی دارد به جاهای حساس میرسد که رنگ از روی مجری میپرد،مجری ناگهان بحث را قطع میکند و میگوید: وقت برنامه تمام شد! برنامه قطع میشود و تلویزیون یک میمون موتورسوار را نشان میدهد که گاز میدهد و میخواند: یه گاز خوشششمزه! یه گاز خوشششمزه!
بعد یک نفر قهقهه میزند و میگوید: هه هه هه!چی توز موتوریه دیگه! بعد برنامه کودک شروع میشود و عموها و خالههای تلویزیونی با لباسهای رنگارنگ و لبخند بر لب میآیند و برای کودکان شادی و لبخند میآورند و البته محصولات جدید حامیان مالی تلویزیون را با مهربانی به بچهها معرفی میکنند. بچهها از عموهاو خالههای تلویزیونی یاد میگیرند که پول، همه چیز است. پول، خوراکی خوشمزه است.
پول لباس رنگارنگ است.پول، علم است. پول، فرهنگ است. پول، لبخند است. پول، تربیت است. حتی از اینها مهم تر؛ پول، لبخند عمه و خاله تلویزیونی است. برنامه کودک که تمام میشود، نزدیک ظهر است و یک جوان آراسته و محجوب با یک معلم اخلاق میآیند و با مهربانی و متانت خاص، به والدین همان کودکان میگویند که پول و ثروت خوشبختی نمیآورد و سرمایه بزرگ زندگی، اخلاق است و معنویت است و مهربانی است و ساده زیستی است و قناعت است. ای بابا! مال دنیا اصلا چه ارزشی دارد؟!
دانشجوی جوان، درس خوانده است و جدی بوده است و ممتاز بوده است و در آزمون دکترا شرکت کرده و در مصاحبه علمی شرکت کرده و مقالات علمی نوشته و از میان هزاران داوطلب، برگزیده شده و صبح از منزلش راهی شده و مادرش او را دعا کرده و به دانشگاه فرستاده است. دانشجو روی صندلی کلاس دکترا نشسته و میداند که در این کلاس فقط یک همکلاسی دیگر دارد، چون فقط دو نفر در آزمون و مصاحبه امتیاز آوردهاند. ناگهان ده، دوازده نفر وارد کلاس میشوند و با لبخند روی صندلیها مینشینند.
- شما در آزمون شرکت کردید؟
- نه!
- تالیفات علمی؟
- نه!
- مصاحبههای تخصصی؟
- نه!
- وقت شما تمام شد، پاسخ صحیح این است: پول! پول! پول!
دانشجوی جوان و با استعداد، نخستین درس دوره دکترا را میآموزد؛ «پول و مقام اداری از علم مهمتر است.» آن ده، دوازده نفر حوصله و استعداد درس خواندن و پژوهش و مطالعه ندارند اما پول دارند یا از طرف مقامات معرفی شدهاند و دانشگاه برای کسب درآمد ده، دوازده تا دانشجوی بدون آزمون و مصاحبه پذیرفته، تا مملکت با کمبود دکتر و متخصص و مقامات مواجه نشود و دانشگاه با کمبود پول مواجه نشود.
یک جوان برومند را دستگیر کردهاند و در صفحه حوادث روزنامه نوشتهاند که او رکورد دار بوده است با صدهزار مورد زورگیری از مردم. خبرنگار از او پرسیده: تو از اینکه زورگیری میکردی شرمنده نیستی؟
فرموده است: نه! چون پول لازم داشتم!
خبرنگار: یعنی پول حتی از آبرویت مهمتر است؟
جوان برومند زورگیر: پول از همه چیز مهمتر است! از همه چیز!
شرق: آب از آب و مسوول از پشت میزش تکان نخورد
دیروز یکشنبه قرار بود یک آقایی برود شورای شهر، جلسه غیرعلنی، که «استعفا» بدهد. نه. نه... خودتان را کنترل کنید. بشکن نزنید. ایبابا. آقا شیرینی پخش نکن. عجب... آن خانم بیزحمت روی سر مردم نقل نپاشید... پدرجان، شاباش؟ شاباش برای چی؟ شاباش ندهید. چی؟ جشن ملی؟ چرا جشن ملی؟ چون یک مسوول آخرش استعفا داد و تا آخرین نفس ایستادگی نکرد؟ باباجان، عذر میخواهم. شوخی کردم.
نمیدانستم ملت اینقدر خوشحال میشوند اگر یک مسوول استعفا کند وگرنه شوخی نمیکردم. ندیدبدید هستیم دیگر. توی اخبار میگفت در ژاپن یک وزیر هاراگیری کرده، آدم عقدهای میشود. حالا خوب است حمل شمشیر بهعنوان سلاحسرد در کشور ممنوع است و آدم توقع ندارد کسی اینجا هاراگیری کند.
وقتی یکشنبه قضاقورتکی تعطیل بود
دیشب یکی از دانشمندان جوان به ما گفت: «هی، غافل چه نشستهای؟ که تمام تحلیلها و تعریفهای مسوولان از سرعت عمل زیر چهاردقیقه آتشنشانی برای رسیدن به مقصد که زیر استاندارد جهانی است، نقش بر آب است.»
راست میگفت. اینهمه مسوولان آمدند و پز دادند که زیر چهاردقیقه ماشین آتشنشانی رسیده به کارگاه خیابان جمهوری. اما عزیزان من ما در خواب غفلت هستیم. آتشسوزی ساعت 11:30 روز یکشنبه 29دی بوده، که دست بر قضا، تعطیل عمومی و رسمی بوده است.
یعنی اگر همین الان که شما دارید روزنامه را میخوانید، اگر کسی توی خیابان جمهوری نیاز به آتشنشانی که هیچی نیاز به قابله پیدا کند، طرف زیر نیمساعت بعید است برسد.
برای همین ما از افراد همیشه در لب پنجره 15ثانیه بیشتر آویزان، (به قول مدیرعامل سازمان آتشنشانی تهران) خواهش میکنیم برای همکاری با مسوولان، لطفا روزهای تعطیل آتش بگیرند یا از لب پنجره آویزان شوند تا آتشنشانی بهموقع برسد و مسوولان پزش را بدهند.
8روز گذشت
آقای قالیباف قرار شده 15روز بعد از حادثه آتشسوزی خیابان جمهوری بهصورت شفاف موضوع را برای افکارعمومی تشریح کند که دلیل فوت دو زن کارگر که «بهدلیل ناتوانی در استقرار مستحکم خود» بر لب پنجره سقوط کردند (به قول سخنگوی سازمان آتشنشانی) چه بوده است.
تا الان هفت، هشتروز گذشته و آب از آب و مسوول از پشت میزش تکان نخورده است.
شهرداری بدهکاری
در همینرابطه و برای ریختن آب به آسیاب کسانی که چشم ندارند خدمات شایانتوجه شهرداری را ببینند، نماینده شرکت آلمانی ماشینهای آتشنشانی (که از عناصر آلمان برای ضربهزدن به شهرداری تهران است) به خبرآنلاین گفت: «شهرداری به ما بدهکار است و اجازه نمیدهد ماشینها را تعمیر کنیم.»
شهرداری گفت: پس چی؟ ما پل دوطبقه میزنیم که تو چشم باشد. کارگر آویزان از لب پنجره توی چشم نیست که الکی خرج آتشنشانی و نردبان کنیم.
سیاست روز: یا مرگ یا استعفاء
مدیرعامل اسبق آتش نشانی تهران: اگر حادثه هولناک آتشسوزی درخیابان جمهوری تهران که به مرگ دلخراش دو کارگر زن انجامید در زمان ریاست من براین سازمان اتفاق میافتاد به طور قطع و بدون درنگ ... میکردم.
نقطهچین فوق را با یکی از گزینههای مناسب زیر پر کنید.
الف) تکذیب
ب) فرافکنی
ج) سکته
د) استعفاء
شعر زیر از کدام شاعر شیرین سخن ایرانی است؟
تلخترین زمان نیز برای یک آتشنشان
هنگامی است که یک هموطن
جان خود را از دست میدهد
آنها داغ دارند
پس از این حادثه روح آتشنشانان مرده
و تنها جسمشان است که کار میکند
الف) سهراب سپهری
ب) مریم حیدزاده
ج) حیدر مریم زاده
د) رضا خوشزاد - مدیر عامل سازمان آتش نشانی تهران –
مدیرعامل آتشنشانی تهران: اولین تماس با عنوان رویت دود از پشتبام، به آتشنشانی گزارش شد که نخستین ایستگاه آتشنشانی سه دقیقه و دو ثانیه بعد از اعلام، خود را به محل رساند و این در حالی است که متوسط استاندارد دنیا چیزی حدود چهار تا شش دقیقه است.
کدام یک از کلمات در عبارت فوق مصداق بارز حماسهسازی و ایضا مشت محکمی به دهان امپریالیسم شرق و غرب و در راس آن آمریکای جهانخوار است؟
الف) رویت دود از پشت بام
ب) سه دقیقه
ج) دو ثانیه
د) روح!!
خوشزاد دراین بخش به یکی از ابهامات پیش آمده در این حادثه درباره پاشیدن آب به یکی از قربانیان که پیش از سقوط از پنجره به بیرون آمده بود، گفت: اسپری کردن آب از سوی آتشنشانان برای افراد محبوس در حادثه بود.
با توجه به این نکته به نظر شما کدام یک از موارد زیر هم جزو احتمالات است؟
الف) مامور آتشنشانی قصد داشت آب را در آسیاب بیگانه بریزد اشتباهی به سمت افراد محبوس اسپری کرد.
ب) مامور آتشنشانی قصد داشت به قصد شوخی روی سر همکارش آب بپاشد اشتباهی به سمت دو شهروند بیگناه آب ریخت.
ج) مامور آتشنشانی قصد داشت مهارت خود را در اسپری کردن آب بسنجد و به خاطر همین چشمهای آن دو زن بیگناه را نشانه گرفت.
د) هر سه گزینه زیر صحیح است.
کیهان : دیگ
گفت: از بولدوزر حذف نیروها چه خبر؟!
گفتم: افراطیون لانه کرده در وزارت علوم بعد از برکناری روسای 23 دانشگاه و پژوهشگاه اکنون درصدد برکناری رئیس دانشگاه تهران هستند.
گفت: تعداد فراوانی از مسئولان دیگر را هم برکنار کرده و برکناری شمار بیشتری را هم در دستور کار دارند.
گفتم: چه عرض کنم؟! طرف هنگام ظهر وارد خانه شد و از همسرش خواست که غذا را بیاورد. همسرش دیگ غذا را سر سفره آورد و طرف در حال خوردن، پشتسرهم غُر میزد، همسرش پرسید غذا خوب نیست؟ باب میلت نیست؟ و... طرف جواب داد نه! غذا که خیلی خوب است ولی تعداد نفرات دور سفره زیاد است، همسرش با تعجب گفت؛ اما، فقط من هستم و تو و طرف گفت؛ بهتر آن بود که من باشم و دیگ!
خراسان : مش غضنفر و قطع برق بیمارستان
چَنروز جولوتَرا عیالُم بِزِم گفتِگ ظهر زودتر وَگِرد خِنه که بایِست بِرِم ملاقاتِ بِچّه بِرارُم که بُردَنِش به بیمارستانِ سینا.
وَختی وَرگشتُم، از دُکون اکبرآقا دودِنه کمپوت گیریفتُمُ کِلّه کِردِم سمتِ مَریضخِنه. وَختی رسیدِم، از هَم دَرِش که رفتُم تو دِگه هیجّا رِ نِدیدُم. فِقط یَک بویِ نامَقبولی به هوا وِل بودُ صدایِ مریضا که از درد به خودِشا مِپیچیدَنُ از سِرما دِندوناشا بِهَم مُخورد شُنُفته مِرَفت.
هَرچَندِقه یَم تو تاریکی یَک پرستاری دکتری چیزی بِزِم مُخوردُ سوزنایِ آمپولایِ تو دستِشا مِرفت تو جونُمُ دار دِواهایِ تو دستِشایَم مِریخت به زِمینُ مِشکست.
دِگه ایقذَر اعصابُم داغون رَفت که وِسط مَریضِخنه واستادُمُ یَک دادِ قایِم زَدُمُ گفتُم یَرِگه ها مَگِر نِمِدِنِن که ادیسون برق رِ اخترا کِرده؟ بِریچی اینجه هَم یَک لامپی روشن نیستِگ؟
هَموجور داشتُم داد بیداد مِکِردُم که ناسَن نگهبونِش آمَد یَخَنُم رِ گیریفتُ کِشالُم داد بُردُم انداختُم بیرون. بعدِشَم گفتِگ یَرِگه برقِ ای مَریضخِنه دو سه روز مِره که قَط رِفته یُ هنوز هیچکه نه علتِش رِ ِبزِما گفته یُ نَیَم میه درستِش کُنه.حالا مو یِ مَش غضنفر موندُم وَختی برقِ یَک مَریضخِنه که قِلِفتی پُرِ مریضِ، قَط مِره یُ سیستُمِ کامپیوتریشُ گرمایِشیشُ تَهویَشُ باقی چیزاشَم خاموش مِره یُ بعدِ سه چار روز هیچکه نِمیه درستِش کنه، بعد اووَخت مسؤولاما چیجوری روشا مِره که بِگَن جونِ ما مردم بِرَشا اهمیت دِره؟!
قانون: امروز آندو را میزنند فردا که محتاج توام جای تو خالیست!
دانیال داوری: ایران نیرویی خاص شبیه ..... دارد.
الف) لوبیای سحرآمیز
ب) نیروی محرکه
ج) اینتراخت برانشوایگ
د) نیروی گرانش زمین
کفاشیان: به مظفری زاده گفتم نمی خواهد درس بخوانی، خودمان به تو میگوییم .....
الف) بخوان!
ب) سعید
ج) دکتر
د) او هم به من گفت همین که شما و فتح ا...زاده و دیگران گرفتید کافیست
نیلسون: جدایی ام از پرسپولیس ..... ندارد.
الف) مزه
ب) رنگ و بوی گذشته را
ج) حقیقت
د) گلرنگ
عابدزاده: در ..... هم که بودم از محبوبیت من سواستفاده کردند.
الف) خواب
ب) هپروت
ج) کما
د) اوج منفوری
قلعه نویی: به تیم ملی مثل .....اهمیت می دهند.
الف) دو آدم زنده
ب) سه کیلو خیار
ج) مذاکرات ژنو
د) چی
کفاشیان: یک مربی ایرانی در حد ...... میآوریم.
الف) بنز
ب) صفر
ج) کیروش
د) عباس چمنیان
علی کریمی: دایی زرنگ باشد و همین امروز .....
الف) بخواهد تنبل باشد و همان فردا دیگر دیر است
ب) دست زندایی را بگیرد و از ورزش برود
ج) استعفا دهد
د) (گزینه دایی) ببخشید، عذر میخوام. من برم که تو بیای؟
کیروش: چرا اجازه دادید کاپیتان تیمم برود .....؟
الف) آنجا که غم نباشد
ب) و ذخیره تیمم بیاید
ج) لیگ کویت
د) مرخصی؟ مگر نگفتم فقط من حق دارم دائم المرخصی باشم
آندارنیک تیموریان: من ..... و ..... نیستم.
الف) امپکس – نودال
ب) این – اون
ج) بداخلاق – تندخو
د) در حد – اندازه هیچکس
قلعه نویی: امروز آندو را میزنند، فردا .....
الف) که محتاج توام جای تو خالیست
ب) آنسه را میزنند
ج) میآیند سراغ من
د) هم خدا بزرگه
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد