خورشیدی که هرگز غروب نکرد
درباره دو جلد از مجموعه «حماسه سجادیه» به قلم سیدمهدی شجاعی

خورشیدی که هرگز غروب نکرد

گفت‌وگو با سیدمهدی شجاعی درباره کتاب «مرد رؤیاها»

هنرمند نباید در دام روزمرگی‌های سیاسی و بازی‌های حزبی بیفتد

سید‌مهدی شجاعی گفت: کسی که پیوسته توصیه‌اش به دیگران این است که نویسنده و هنرمند نباید در دام روزمرگی‌های سیاسی و بازی‌های حزبی و جناحی و کشمکش‌های قدرت‌طلبی بیفتد، چطور ممکن است خودش مرتکب چنین اشتباهی بشود و بر اثرش مهر تاریخ انقضاء بزند.
کد خبر: ۶۸۷۹۰۲
هنرمند نباید در دام روزمرگی‌های سیاسی و بازی‌های حزبی بیفتد

سید مهدی شجاعی نویسنده‌ای است با قلم شناخته شده و خاص و کتاب‌هایی که هنر نویسنده‌اش آن را در ذهن و دل خواننده‌ها ماندگار می‌کند و حتی آن قدر قابلیت روایی و هنری دارند که به زبان‌های دیگر ترجمه شوند و باز هم مخاطب داشته باشند.

یکی از جدیدترین کتاب‌هایی که اخیرا از سید مهدی شجاعی منتشر شده است، ‌فیلمنامه‌ای است با نام «مرد رویاها» که درباره یکی از شهدای اسطوره‌ای ما یعنی شهید چمران است. هم به دلیل کار ارزشمندی که سید مهدی شجاعی برای ماندگارتر کردن نام و یاد شهید چمران انجام داده و هم به دلیل اینکه در روزهایی به سر می‌بریم که هم‌زمان است با سالگرد شهادت این شهید بزرگوار، با نویسنده کتاب «مرد رویاها» به گفت‌وگو نشستیم.

-چرا در بین شهدای سرشناسی که ما در انقلاب و دوران دفاع مقدس داریم به سراغ شهید چمران رفتید و فیلمنامه‌ای از زندگی او نوشتید؟

جدای از ائمه معصومین- علیهم افضل صلوات المصلین- که تافته‌های جدا بافته‌اند و هیچ بنی بشری با آنان قابل قیاس نیست و مثل آنها شدن، امری محال و غیر قابل تصور است، انسان‌های کامل دیگری – به طور نسبی- در تاریخ بوده و هستند که ظرفیت الگو شدن و مشابهت‌پذیری را در خود دارند. یعنی به نقطه‌ای از کمال و معرفت و کرامت و عظمت رسیده‌‌اند که می‌توانند ایده‌آل انسان‌های کمال‌طلب قرار بگیرند. کسانی که با انتخاب درست مسیر و با همت بلند و با تلاش نامحدود موفق به فتح قله‌های رفیع بشری شده‌اند. ترسیم زندگی این نوادر، بخصوص در قالب‌های هنری می‌تواند آرزو و تمنای انسان‌های دیگر را برای رشد و کمال برانگیزد و مسیر و کیفیت وصول به مدارج عالی را برایشان تبیین کند. اما جدی‌ترین شکل در ترسیم سیره و روش زندگی آنان این است که با مختصات و مناسبات انسان معاصر و زندگی امروز فاصله دارد. به طور قطع در میان شهدای ارجمند انقلاب اسلامی در دفاع مقدس، شخصیت‌های برجسته‌ای با این تعاریف وجود دارند که می‌توانند و باید با استفاده از قالب‌های هنری معرفی شوند و در جایگاه اسوه و الگو قرار بگیرند.

شخصیت شهید چمران می‌تواند حجت تلقی شود و راه بهانه‌ها را ببندد

اما آنچه توجه مرا معطوف به شخصیت مرحوم چمران کرد، مختصات ویژه‌ای از این دست بود: ایمان استوار، همت بلند، تلاش خستگی ناپذیر، خودسازی کم نظیر، جمع صفات و خصوصیات متفاوت و بعضا به ظاهر متضاد، تلفیق عرفان و مبارزه، جمع بین روح عاشقانه و روحیه سلحشوری و... شاید پررنگ‌تر از همه اینها، قانع نبودن به کار خوب و عمل صالح و تلاش برای یافتن و شناختن بهترین گزینه و انتخاب «احسن عملا» - درست‌ترین کار ممکن- و تحمل همه شدائد و سختی‌ها و هزینه‌ها در این مسیر بود.

چنین شخصیتی نه تنها می‌تواند در جایگاه اسوه و الگو برای دیگران قرار بگیرد که می‌تواند حجت تلقی شود و برای طی مسیر رشد و کمال، راه هر عذر و بهانه‌ای را بر همگان ببندد و عملاً اثبات کند که علیرغم فقر و محرومیّت و فقدان امکانات، با توکل و آموزش می‌توان مرتفع‌ترین قله‌های دانش و معنویت و خدمت به بشریت را فتح کرد.

10 سال منتظر ساخت سریال این فیلمنامه برای تلویزیون بودم

-به چه دلیل قالب فیلمنامه را به قالب داستان ترجیح دادید؟ مخاطب یک کتاب فیلمنامه کمتر از مخاطب یک کتاب داستانی نیست؟

بله. مخاطب فیلمنامه کمتر از مخاطب داستان است ولی مخاطب تلویزیون، قابل قیاس با مخاطب کتاب داستان نیست. این فیلمنامه از ابتدا به نیت چاپ نوشته نشد، به نیت ساخت نوشته شد برای تلویزیون و من بیش از 10 سال منتظر ساخت آن توسط تلویزیون ماندم و وقتی از ساخت آن در سیستم موجود مأیوس شدم فکر کردم که لااقل متن آن در اختیار علاقه‌مندان قرار بگیرد. یک‌سو اظهار علاقه و عطش اقشار مختلف به خصوص جوانها – برای دانستن بیشتر در مورد چمران بود و سوی دیگر، خاک خوردن فیلمنامه سیزده قسمتی که محصول پنج سال عمر مفید من بود به علاوه سه‌سال وقت مفید پنج محقق دیگر که مرا در تحقیق همراهی کردند.هدف از چاپ این فیلمنامه، پاسخگویی به یک نیاز عمیق و گسترده بود.

با همه این تفاصیل، در مورد میزان مخاطب، من هم تصور شما را داشتم به دلیل متعارف نبودن خوانش فیلمنامه و در پایان نمایشگاه کتاب وقتی دیدم که «مرد رویاها» در صدر فروش کتاب‌هایم نشسته تعجب کردم.

-هرچند هم که داستان یا فیلمی برگرفته از اتفاقات واقعی باشد، به هر حال تخیل به نوشته راه می‌یابد. می‌خواستم بدانم جدای از گفت‌وگوها چقدر تخیل شما در روایت‌های آمده از زندگی شهید چمران و زندگی شخصیت‌های وابسته به او در فیلمنامه دخیل بوده است؟

هم اسکلت و بنیان کار و هم اجزاء فیلمنامه، مستند و مبتنی بر تحقیقات میدانی است یعنی استخراج تاریخ‌شناسی از کسانی که مستقیم و بی‌واسطه مرتبط با موضوع یا شخصیت بوده‌اند.

اما طبیعی است که در مستندترین روایت‌ها هم نوع نگاه و تجربیات و ابداعات و خلاقیت‌های یک نویسنده دخیل باشد. همچنانکه می‌بینیم دو فیلمساز از یک موضوع یا واقعه یا حادثه یا شخصیت، دو فیلم کاملاً متفاوت خلق می‌کنند.

-آیا دیالوگ‌های آمده در کتاب و نوع سخنانی که چمران بر زبان می‌آورد متأثر از وضعیت امروز و نگاه ما و شماست یا واقعاً در تفکر چمران به چنین چیزی برخوردید؟ به عنوان نمونه اشاره می‌کنم به بخشی از کتاب که چمران و دوستانش در سازمان ملل تحصن می‌کنند. آنها راهنما را «توریست خر کن» می‌دانند و این سازمان را که قرار است جایی برای همه ملت‌ها باشد، سازمانی آمریکایی. اینها تفکر چمران بوده یا متأثر از نگاه امروز ما و شماست؟

ببینید در جاهایی که نقل قول مستقیم از شخصیت مطرح است یا مخاطب حتی به طور تلویحی استنباط می‌کند که دارد حرف‌ها و دیدگاه‌های چمران را می‌شنود و می‌بیند، نویسنده حق ندارد باور یا نگاه خود را به شخصیت تحمیل کند. چنین حرکتی قطعاً تحریف محسوب می‌شود. بنابراین نکاتی از این دست که اشاره فرمودید، کاملاً مستند و متکی است به واقعیت و حقیقت.

-اکران فیلم «چ» و انتشار فیلمنامه شما تقریباً همزمان شد. چمران فیلمنامه خود را چقدر شبیه و نزدیک به چمران حاتمی‌کیا می‌بینید و این دو چقدر به چمران واقعی نزدیک است؟

کارهای آقای حاتمی‌کیا عموماً ارزشمند و قابل توجه‌اند. البته من فیلم ایشان را هنوز ندیده‌ام. ولی به هر حال این تقارن زمانی کاملاً تصادفی است. بین نگارش این فیلمنامه و ساخت فیلم ایشان حدود 10 سال فاصله وجود دارد و اساساً بعید می‌دانم که بین این دو کار هیچ ربط و نسبتی وجود داشته باشد.

ایشان قاعدتاً مرحوم چمران را در عرصه جنگ و دفاع مقدس دیده‌اند و حول و حوش ایام شهادت. درحالی‌که فیلمنامه مرد رویاها قبل از انقلاب و پیش از ورود چمران به ایران به پایان می‌رسد. مضاف بر این‌که مرد رویاها به زوایایی از شخصیت و زندگی چمران می‌پردازد که شاید برای نزدیک‌ترین افراد به چمران هم تازگی داشته باشد و البته کار آقای حاتمی‌کیا به دلیل محدودیت زمانی در قالب فیلمنامه سینمایی به مراتب دشوارتر است از مجال گسترده سریال سیزده قسمتی. اما این که چقدر این دوکار به چمران واقعی نزدیک شده‌اند، همچنانکه عرض کردم در مورد کار ایشان به دلیل این که ندیده‌ام، قضاوتی نمی‌توانم داشته باشم و در مورد مرد رویاها می‌توانم بگویم که از هیچ تلاش و کوششی برای شناخت شخصیت واقعی ایشان و ترسیم آن فروگذار نکرده‌ام. امیدوارم که خیلی به بی‌راهه نرفته باشم.

-در جایی از کتاب که درباره مبارزات شهیدچمران و مبارزات مسلحانه سخن به میان آمده، شهیدچمران از نظر آیت‌الله طالقانی می‌گوید در جای دیگر او باز هم از آیت‌الله طالقانی و دیگر دوستانی یاد می‌کند که پزشک، استاد و مهندس بوده‌اند و در زندان به سر می‌بردند شما به عنوان نویسنده کتاب که سعی کرده‌اید تصویری واقعی از این شخصیت به دست دهید چمران را چمران متمایل و علاقه‌مند به جبهه ملی می‌دانید یا چمران انقلاب اسلامی و پیرو امام خمینی؟

این خط‌کشی‌ها و مرزبندی‌ها مربوط به اینجا و امروز است. در بستر تاریخی فیلمنامه و در میان شخصیت‌های انقلابی در آن زمان اصلاً چنین مرزبندی یا تأیید و تکذیبی وجود نداشته. ممکن بود که در کیفیت و روش مبارزه با حکومت پهلوی اختلاف نظر و مشی و سلیقه وجود داشته باشد که داشت اما دشمن مشترک و هدف مشترک سبب می‌شد که میان نیروهای مبارز اتحاد و انسجام پدید بیاید و اختلاف نظرها و سلیقه‌ها نادیده گرفته شود یکی از شاخص‌ترین شخصیت‌های جبهه ملی، مرحوم مهندس بازرگان بود که امام راحل در ابتدای پیروزی انقلاب اداره کشور را به ایشان سپردند.در آن زمان کسی که دارای اعتقادات دینی و باورهای مذهبی بود و قصد مبارزه با سلطنت پهلوی را داشت – به خصوص در خارج از کشور- به طور طبیعی توسط جبهه ملی جذب و هدایت و کمک می‌شد.

کار تشکیلاتی جبهه ملی در داخل و خارج از کشور، منطقی، معقول و ثمربخش بود. ولی متأسفانه در حال حاضر، با تاریخ هم گزینشی برخورد می‌شود.

آقای صادق طباطبایی برایم تعریف می‌کرد که وقتی تصمیم به انتشار خاطرات زمان انقلابش می‌گیرد و کار به دست ممیزی وزارت ارشاد می‌رسد، مقرر می‌کنند که اسامی برخی از افراد که عضو جبهه ملی بوده‌اند، کلاً از کتاب حذف شود تا اجازه انتشار بگیرد. ایشان می‌گفت در برخی از مقاطع ارتباط این افراد با امام به قدری نزدیک است و مقبولیتشان نزد امام به گونه‌ای است که طرف مشورت امام برای تصمیمات مهم و تاریخی قرار می‌گیرند. چطور می‌شود خاطرات مربوط به امام و انقلاب را نوشت و این افراد را حذف کرد یا نادیده گرفت!؟

ماجرای مرحوم چمران هم از همین جنس است. در آن زمان خط‌ کشی و تعارضی میان چمران و جبهه ملی و علاقه‌مند به آیت‌الله طالقانی و چمران سرباز امام وجود ندارد.

همچنان‌که شما هم اشاره کردید اگر ما بخواهیم نگاه و شرایط و صف‌بندی‌های امروز را در ترسیم مستندات مربوط به آن زمان دخالت ندهیم باید همه وقایع و شخصیت‌ها را همان‌گونه که بوده‌اند، گزارش کنیم به واقع جدی‌ترین مشکل تلویزیون برای ساخت این سریال همین است که دقیقاً با مختصات واقعی آن زمان نوشته شده و خط‌ کشی‌ها و دسته‌بندی‌های امروزی در آن لحاظ نگردیده است.

-سئوالی هم در مورد کتاب «دموکراسی یا دموقراضه» دارم. این کتاب اخیراً به زبان انگلیسی منتشر شد. آیا زمان نوشتن این کتاب هم مخاطبی فراتر از مرزها را در نظر داشتید و سراغ نقد دموکراسی غربی رفتید یا صرفاً نگاهتان به وضعیت داخلی و اتفاقات سیاسی روز بود؟

اولاً این ضرب‌المثل را شنیده‌اید که: «گاه باشد که کودکی نادان به خطا بر هدف زند تیری». اینکه کودکی تصادفاً تیرش به هدف اصابت کند، اسباب شگفتی است اما برای کسی که کار و حرفه‌اش تیراندازی است، به هدف اصابت نکردن باید سئوال برانگیز باشد.

ممکن است حرف‌های یک نویسنده در یک اثر یا آثارش بلافاصله دریافت نشود و گذشت زمان یا نگاه‌های عمیق‌تر، پرده از لایه‌های پنهان‌تر اثرش بردارد. ولی این که خودش از محتوای صندوقچه‌اش بی‌خبر باشد و دیگران محتوای آن را کشف کنند و به اطلاعش برسانند، خیلی باورپذیر نیست.

ثانیاً: عموم اتفاقات سیاسی که مورد اشاره شماست، بعد از خلق اثر و چاپ آن رخ داده‌اند. به عبارتی آدمها و حوادث، شبیه مضامین موجود در کتاب شده‌اند. نه این‌که کتاب از روی دست آدم‌ها و حوادث نوشته شده باشد.

مساله دموقراضه مساله امروز و اینجا نبود

ثالثاً: کسی که پیوسته توصیه‌اش به دیگران این است که نویسنده و هنرمند نباید در دام روزمرگی‌های سیاسی و بازی‌های حزبی و جناحی و کشمکش‌های قدرت‌طلبی بیفتند چطور ممکن است خودش مرتکب چنین اشتباهی بشود و بر اثرش مهر تاریخ انقضاء بزند.

رابعاً: حرف من در همه این سال‌ها با کسانی که فکر می‌کردند به دلایل سیاسی باید مخالف کتاب «دموکراسی و دموقراضه» باشند، همین بود که مسأله کتاب، مسأله اینجا و امروز نیست. مسأله جدی‌تر، عمیق‌تر و کلی‌تر از این حرف‌هاست.

خامساً: و بالاخره حرف‌های مترجم آمریکایی‌الاصل کتاب، شاهدی بود که از غیب رسید.

...و البته هیچ دلیل و مدرک و شاهدی نمی‌تواند کسانی را که قصد قانع شدن ندارند، قانع کند.(گفت‌وگو از فارس)

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها