شیعیان منطقه

شعاع تابش تشیع در سرزمین هند

ایران و هند با دارا بودن تمدنی غنی و فرهنگی سرشار از معانی لطیف باطنی و معنوی از روزگاران گذشته با یکدیگر روابطی حسنه و موانستی حکیمانه داشته‌اند،‌ چنان که تاریخ شاهد تاثیرات پیدا و پنهان هر دو سرزمین در عقاید و نحوه تفکرات یکدیگر است.
کد خبر: ۶۹۱۷۴۶
شعاع تابش تشیع در سرزمین هند

پس از طلوع آفتاب اسلام و زمانی که شعاع تابش آن توسط بازرگانان عرب به هند رسید و نیز ایران از این فجر معنوی بهره‌مند شد نوعی دیگر از روابط میان ایران و هند شکل گرفت. دکتر تاراچند درباره نحوه آشنایی هندیان با اسلام می‌نویسد: «حدود سال 44 هجری قمری در زمان مهلب بن ابوصفره از طریق کابل و تنگ خیبر اسلام به هند وارد شد. در نیمه دوم سده اول هجری گروهی از مسلمانان به قصد داد و ستد یا امور بازرگانی در سواحل مالابار و خلیج کامبای و نواحی دکن پیاده شدند و شماری از آنان در بخش‌های ساحلی این مناطق سکنا گزیدند و با خانواده‌های بومی ازدواج کردند و نسل مختلطی به وجود آوردند. حضور و ورود این مسلمانان در سواحل مالابار هیچ جنبه نظامی نداشت.»1

گرچه هندیان نغمه اسلام را ابتدا از اعراب تاجر شنیدند، اما می‌توان گفت مفاهیم معنوی و الهی گون آن را از مسلمانان ایرانی به یادگار گرفته و خود حامل و عامل آن شدند. تاریخ گواه است که تاثیرات عرفای ایرانی در گسترش اسلام و مکاتیب معنوی آن در شبه‌قاره هند بسیار عمیق و گسترده بوده است.

اما تفکر شیعی از همان دوران اولیه اسلام در سند به چشم می‌خورد و شیعیان زیدی در این منطقه پیروانی داشته‌اند. سیداطهر عباس رضوی در این باره می‌نویسد: «گرچه در قرن دوم هجری، ‌زیدیه فعالانه تشیع را در سند رواج می‌دادند، اما بعضی اهالی سند مثل کابلی‌ها پیرو امام جعفر صادق(ع) بودند. از میان راویان امام جعفرصادق(ع) مشهورترین آنها اَبان سندی، ‌خلاد سندی ‌و فرج سندی می‌باشند، اما تأثرات تعلیمات آنها در سند معلوم نیست.»2

علاوه بر شیعیان زیدی، اسماعیلیان نیز در هند نفوذ بسیاری داشته و دعات اسماعیلی تبلیغات فراوانی در این سرزمین می‌کرده‌اند، اما تفکر شیعه اثنی‌عشریه از دوران حکومت بهمنی‌ها در هند رواج بیش از پیش و جلوه‌ای رسمی‌تر به خود گرفت. در این دوران پادشاهان بهمنی با عرفای ایران ازجمله شاه نعمت‌الله مرتبط بوده و حتی مکرر از وی برای عزیمت به هند دعوت کرده بودند.

بعد از ایشان عادلشاهیه، ‌نظام شاهیه و‌ قطب شاهیه هر یک سهم بسزایی در گسترش تشیع اثنی‌عشریه در سرزمین هند داشته‌اند. یوسف عادلشاه که در ایران از مریدان شیخ صفی بوده در هند سلسله عادلشاهیان را بنیان نهاد؛‌ نظام شاهیان نیز با توجه به نقش شاه طاهر صفوی در دربار برهان نظام شاه به تشیع متمایل شدند، ‌شاه طاهر ازجمله ایرانیانی است که خدمات شایانی در ترویج تفکر شیعی در هندوستان انجام داده و می‌توان گفت به نوعی عرفان عملی شیعی را در آن سرزمین ترویج داده است، وی در ایران به جرم و اتهام ترویج عقاید اسماعیلیه به هند گریخت. در کتاب «شیعه در هند» درباره تأثیر شاه طاهر بر برهان نظام شاه آمده است: «به هر حال برهان با مواظبت و رفتار احتیاط‌آمیز شاه طاهر و چیره‌دستی و مهارت او در بحث و جدل، آیین تشیع را پذیرفت. پس از این که برهان مذهب تشیع را پذیرفت، ‌شاه طاهر عده زیادی از متفکرین شیعه را از کشورهای مختلف ازجمله گجرات و اگرا جمع کرد تا مذهب شیعه را در احمدنگر تقویت کنند و گسترش دهند. در میان علمایی که به احمدنگر مهاجرت کردند می‌توان از شاه حسن اینجو، ‌ملاشاه محمد نیشابوری، ملاعلی گل استرآبادی، ‌ملارستم جوزجانی، ‌ملاعلی مازندرانی، ‌ایوب ابوالبرکه، ‌ملاعزیزالله گیلانی ‌و ملامحمد امامی استرآبادی نام برد».3 برهان نظام شاه سال 960 هجری قمری درگذشت و استخوان‌های او را به کربلا بردند و در جوار تربت امام حسین(ع) مدفون ساختند.4

حکومت مغول در هند نیز موجب شد تا تشیع با قوت علمی و عملی بیشتری به فعالیت بپردازد،‌ بعد از بابر و همایون، ‌اکبرشاه از نعمت عالمان بی‌بدیلی چون ابوالفضل علامی و برادرش فیضی فرزندان شیخ مبارک ناگوری بهره جسته و تفکر شیعی و اندیشه معنوی برخاسته از تعلیمات اشراقی و معنوی این دو برادر در هند شکوفا گردید به طوری که با تدابیر شیخ ابوالفضل حکمت اشراقی شیخ شهید،‌ اخلاق ناصری خواجه نصیرالدین و اخلاق جلالی علامه دوانی در هند تدریس شد.5

از سوی دیگر میرفتح‌الله شیرازی که از شاگردان غیاث‌الدین منصور دشتکی شیرازی است در دربار اکبر شاه ازجمله بزرگانی بود که ضمن ترویج فکر شیعی خدمات ارزنده‌ای نیز از خود به یادگار گذارده است، اما در این میان نباید اقدامات بیرم خان که در دوران اول حکومت اکبر با اعتقادات شیعی خویش ذهن اکبرشاه را با این مفاهیم آشنا ساخت از یاد برود.

هرچند ادامه این روند در جانشینان اکبر رو به افول رفت، اما داراشکوه که با گونه‌ای تفکر اشراقی تعلیم یافته بود و از محضر اساتید و متفکرانی معناگرا بهره برده بود توانست گونه‌ای از تفکر زمان اکبرشاه را عینیت بخشد. داراشکوه از صحبت محمدسعید معروف به سرمد کاشانی بهره برده بود که وی از شاگردان میرفندرسکی و ملاصدرای شیرازی بود. همچنین وی از تعالیم عبدالطیف سلطانپوری بهره‌مند بود که وی نیز از شاگردان میرفتح‌الله شیرازی و آشنا به حکمت و فلسفه بود و نیز از شاگردان ملاشاه بود و مفاهیم معنوی و سلوک اسلامی و طریق الی‌الله را از او می‌آموخت.

تفکرات شیعی در هند با پیوندهای معرفتی و سلوکی همراه بوده و هست چنانکه اغلب شیعیان در این رهگذر از بزرگان عرفان و حکمت بوده‌اند و تعالیم ایشان گونه‌ای اشراقی را متجلی است، ‌از این رو در قرن چهارده می‌بینیم که میرزا قاسم علی حیدآبادی «اخگر» شرحی بر هیاکل النور سهروردی می‌نگارد و نیز شرحی بر حدیث حقیقت (جواب سوال کمیل از امیرالمومنین(ع) درباره چیستی حقیقت) تالیف می‌کند و این نشانگر عمق تاثیرات اشراقی ـ‌ شیعی در سرزمین هند است.

پانوشت‌ها:

1 ـ به نقل از: هند در یک نگاه، ‌محمدرضا جلالی نائینی، نشر شیرازه، 1385

2 ‌ـ شیعه در هند، ‌سیدعباس اطهر رضوی، دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، 1376

3 ـ همان.

4 ـ تشیع در هند، ‌جان نورمن هالیستر، ‌ترجمه آذرمیدخت مشایخ فریدنی، ‌مرکز نشر دانشگاهی، 1373

5 ـ حکمت اشراقی در هند، ‌محمد کریمی زنجانی اصل، ‌انتشارات اطلاعات، 1387

هوشنگ شکری / جام​جم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها