
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
شناخت اجتماعی به توانایی انسان برای درک مفاهیم بیان نشده از سوی دیگران و شناخت احساسات و ایدههایی اطلاق میشود که در مغز دیگران وجود دارد.با پیشرفتهای زیادی که طی چند دهه اخیر در زمینه شناخت مغز، نواحی مختلف آن و نیز عملکرد هریک از بخشهای آن شکل گرفته، شناخت بخش مربوط به شناخت اجتماعی سابقه چندانی ندارد و تنها طی چند سال اخیر این بخش با دقت بیشتری بررسی شده است.
بررسی شیوهای که مغز برای ادراک و تفسیر رفتارها و احساسات دیگران دارد، میتواند ما را در درمان اوتیسم (درخودماندگی) و دیگر اختلالاتی که به نوعی سبب بروز مشکل در تعاملات اجتماعی فرد با دیگران میشود یاری کند. البته کارکردهای شناخت دقیق بخش شناخت اجتماعی مغز تنها به امور درمانی محدود نمیشود. شاید یکی از هیجانانگیزترین کارکردهای احتمالی این حوزه را بتوان بهبود عملکرد هوش مصنوعی دانست. با بهکارگیری یافتههای علمی درباره این توانایی بشر شاید بتوانیم رایانههایی طراحی کنیم که علاوه بر تواناییهای فعلی، بتوانند درباره اموری همچون تفسیر حالتهای چهره انسان یا تشخیص وجود خشم یا اندوه در صدای کاربر نیز قضاوت کنند.
حدود ده سال پیش، دانشمند عصب شناسی به نام ربکا ساکس برای نخستین بار توانست بخشی از مغز را که به شناخت اجتماعی مربوط است، شناسایی کند. او در چند سال اخیر در مرکز «ذهن، مغز و ماشین» موسسه فناوری ماساچوست مشغول پژوهش بوده و مطالعاتی را درباره اوتیسم و تشخیص اجتماعی در کودکان و بزرگسالان به انجام رسانده است. ساکس در گفتوگو با تکنولوژی ریویو به تشریح بیشتر پژوهشهای اخیر در زمینه مغز اجتماعی و کاربردهای آن در آینده پرداخته است.
شما برای مطالعه مغز انسان از چه ابزارهایی استفاده میکنید؟
شیوههای مورد استفاده ما هیچ تاثیری بر ساختار مغز افراد نمیگذارد. ما بیشتر از شیوههایی نظیر FMRI استفاده میکنیم که با بررسی میزان جریان خون در بافتهای مختلف عصبی بخشهای مختلف مغز، میزان فعالیت آنها را تعیین میکند.
آیا تشخیص اجتماعی مختص انسان است؟
با اینکه انسان تنها موجود اجتماعی روی زمین نیست، اما از بسیاری جهات برتر و متمایز از سایر موجودات اجتماعی است. با اینکه بسیاری از حشرات هم اجتماعی هستند، اما انسان به مراتب اجتماعیتر محسوب میشود. برای نمونه، من و شما در حال صحبت کردن با یکدیگر هستیم. اینکه دو موجود غریبه با هم به مدت یک ساعت همکاری داشته باشند، موضوعی نیست که بتوان نمونه آن را در میان سایر موجودات یافت. اگر دو مورچه بخواهند مدت کمی همکاری کنند، حتماً از یک مادر هستند و با هم نسبت دارند. خلاصه اینکه زندگی بسیار اجتماعی بشر و نیز توانمندی بسیار پیچیده ما سبب شده از نظر شناخت اجتماعی متمایز از دیگر موجودات باشیم.
آیا نخستین بار از مشاهده بخشی از مغز که به کارکرد اجتماعی اختصاص داشت، شگفت زده شدید؟
البته بهتر است بگوییم حدود 15 تا 20 سال پیش بود که برخی دانشمندان حدس زده بودند چنین بخشی در مغز وجود دارد. در این حدس، دانشمندان متوجه عملکرد بسیار ضعیف کودکان مبتلا به اوتیسم در برخی امور اجتماعی شدند. به هر حال، کشف این ناحیه از مغز را میتوان شگفت انگیز و در عین حال مهمترین کشف تاریخ عصبشناسی شناختی دانست، زیرا کمتر کسی انتظار وجود چنین بخشی در مغز را داشت.
در ده سال اخیر ما تلاشهای زیادی برای درک هر چه بهتر تعاملات بخشهای مختلف دیداری، شنیداری و حرکتی مغز با این بخش به انجام رسانده ایم. یکی از اهداف ما بررسی تاثیر این بخشها بر اوتیسم بود.
آیا همه این بخشها در مغز افراد اوتیسمی عملکرد درستی ندارد؟
فرضیه اولیه ما این بود که این بخشها عملکرد مناسبی در مغز افراد اوتیسمی ندارند. ابتدا فکر میکردیم افراد اوتیسمی از سازوکاری متفاوت و ناکارآمد برای حل مسائل اجتماعی استفاده میکنند، اما بررسیهای گسترده نشان داد این فرضیه نادرست است. حقیقت آن است که اوتیسم بسیار پیچیدهتر از آن است که ابتدا فکر میکردیم. ده سال پیش بسیاری از دانشمندان فکر میکردند اوتیسم را میتوان با بهکارگیری شیوههای شناختی، عصبی و ژنتیکی درمان کرد، اما امروزه بهنظر میرسد عملا با هزاران شکل مختلف ژنتیک از اوتیسم روبهرو هستیم. در حقیقت، اوتیسم همچون کلاف سردرگمی است که نمیتوان بسادگی آن را حل کرد.
پژوهشهایی که انجام دادید برای ساخت رایانههای اجتماعی هم کاربرد دارد؟
دشواریهای پیش روی الگوبرداری از شناخت اجتماعی انسان، درست مانند الگوبرداری از هوش انسان برای طراحی هوش مصنوعی است. شناخت اجتماعی ما دارای پیچیدگیها و عوامل موثر بسیاری است. ما با طیف نامحدودی از موقعیتها و اهداف روبهرو هستیم که باید آن را در قالب ساختاری محدود برای ماشین تعریف کنیم. به همین دلیل ابتدا باید عوامل اصلی را تعیین کنیم تا به این ترتیب بتوانیم با ترکیب این عوامل اصلی به ترکیبات مختلفی دست یابیم.
منظورتان از عوامل اصلی چیست؟
فرض کنید خبری درباره یکی از دوستانتان میشنوید. به دوست شما گفته شده باید به دفتر رئیس شرکت برود. دوست شما که حدس میزد رئیس میخواهد حقوقش را افزایش دهد، با خوشحالی به دفتر او میرود، اما رئیس میخواست او را اخراج کند. روز بعد دوستتان را در حالی که چهرهای خندان دارد به صورت اتفاقی در خیابان میبینید.
شما خبری را که دیروز شنیدهاید با چیزهایی که امروز میبینید ترکیب میکنید و احتمالاتی را برای خودتان مطرح میکنید. با خودتان میگویید شاید او از اینکه بالاخره از آن اداره خلاص شده و فرصت یافته به تحصیلش ادامه دهد خوشحال است. در واقع باید در ذهن خودتان اهداف و خواستههای او را بررسی کنید.
احتمالاتی که در ذهن شما شکل میگیرد، یکسری ویژگیهای ساختاری دارد. یک رایانه باید بتواند این ویژگیها را استخراج کند تا در نهایت به تحلیل احساسی مساله دست یابد. اکنون رایانهها فاقد این توانمندی هستند. با این حال بسیاری از مراکز پژوهشی دنیا، تمرکز خود را روی ساخت نوعی هوش مصنوعی برای بهرهگیری از زبان طبیعی انسان و تبیین برخی ویژگیهای احساسی گذاشتهاند. برای نمونه رایانه باید مانند انسان بتواند احساساتی را که در قالب حرفها بیان میشود شناسایی کند. در حال حاضر برخی هوشهای مصنوعی میتوانند احساساتی نظیر غم یا ترس را تشخیص دهند. با این حال هنوز در ابتدای راه هستیم و مسیری طولانی در پیش داریم.
براستی چگونه یک رایانه میتواند احساسات و افکار را تشخیص دهد؟
برای این کار باید واژگانی را که فرد بیان میکند در قالب متغیرهایی نظیر اهداف، آرزوها و برنامهها تفسیر کنید. من همراه یکی از همکارانم طی چند سال فقط توانستیم نوعی مدل ریاضیاتی طراحی کنیم که میتواند قضاوت انسان درباره اهداف فردی دیگر را البته در شرایطی ساده پیشبینی کند. با این حال نیاز به مدلهای پیشرفته تری برای تعیین اهداف مدنظر انسانها هستیم.
اکنون یکی از شیوههای مدلسازی رایانهای این است که ابتدا میلیونها نمونه مختلف به رایانه داده میشود و رایانه الگوی موجود در آنها را استخراج میکند اما در این شیوه، شما بهطور مستقیم به تعریف یک مدل برای رایانه میپردازید. درست است؟
بله، دقیقا! ما میخواهیم ساختار کلی را برای رایانه مشخص کنیم. این کار برخلاف شیوه رایجی است که اشاره کردید. در بسیاری از پروژههای مربوط به هوش مصنوعی، خود رایانه الگوی صحیح را استخراج میکند. فکر میکنم ابتدای کار بهتر است بهصورت مستقیم به تعریف الگوی کلی پرداخت. شیوه ما منافاتی با شیوههای رایج ندارد، بلکه مکمل آن محسوب میشود.
آیا فکر نمیکنید هنوز برای شبیهسازی شناخت اجتماعی در رایانه زود باشد؟ هر چه باشد ما هنوز سازوکار دقیق شناخت اجتماعی مغز را بررسی نکردهایم.
راستش فکر نمیکنم شناخت دقیق سازوکار مغز در این زمینه، بهانه خوبی برای خودداری از شبیهسازی آن باشد. البته تردیدی نیست که راهی طولانی در پیش داریم. با این حال مطمئنم تلاش برای شبیهسازی این توانمندی انسان در رایانهها میتواند موجب پیشرفتهای زیادی برای بشر شود.
technologyreview / مترجم: صالح سپهری فر
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
عضو دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
گفتوگوی عیدانه با نخستین مدالآور نقره زنان ایران در رقابتهای المپیک
رئیس سازمان اورژانس کشور از برنامههای امدادگران در تعطیلات عید میگوید
در گفتوگوی اختصاصی «جامجم» با دکتر محمدجواد ایروانی، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام بررسی شد