
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
سال گذشته معترضان سیاستهای دولت وقت اوکراین وقتی چادرهای اعتراضی خود را در میدان استقلال کییف برپا کردند، شاید هیچگاه گمان نمیبردند این اقدامشان در نهایت به بروز یک چالش جدی میان غرب و روسیه منتهی شود. با وجود این، سقوط دولت همراه با مسکو و روی کارآمدن یک دولت غربگرا در اوکراین زمینهساز اختلافاتی چنان عمیق شد که اکنون بیم تجزیه کامل اوکراین و رویارویی تمامعیار ناتو و روسیه را بهوجود آورده است. در این میانه، برخی در ایران میپرسند تهران از این بحران چگونه میتواند بهره برده و روابط خود با روسیه یا حتی اروپا را بهبود بخشد؟ آیا سفر رئیسجمهور به آسیای میانه و همزمان سفر وزیر امور خارجه کشورمان به اروپا میتواند به این معنا باشد که در آستانه مذاکرات هستهای، ایران با کارت اوکراین به نفع منافع ملی خود استفاده میکند؟ اینها پرسشهایی است که با حشمتالله فلاحتپیشه به بحث گذاشتهایم. او که نماینده ادوار هفتم و هشتم مجلس شورای اسلامی بوده، بهعنوان یک صاحبنظر مسائل بینالملل در گفتوگو با جامجم درباره شاخصهای بحران اوکراین اظهارنظر کرده و از دستگاه دیپلماسی کشورمان خواسته است همزمان با این بحران، ضمن نزدیکی تاکتیکی به روسها، پیش از نزدیکی استراتژیک به آنها، مسکو را در یک «آزمون راهبردی» بیازماید؛ آزمونی که ویژگیهای مخصوص به خود را دارد.
با وجود گذشت نزدیک به یک سال از بحران سیاسی در اوکراین، نهتنها این بحران فروکش نکرده، بلکه در هفتههای اخیر ابعاد تازهای نیز به خود گرفته است. شما فکر میکنید ریشه اصلی بحران کییف چیست و چه عواملی باعث شده است مهار این بحران برای طرفین درگیر ـ یعنی روسیه و غرب ـ مشکل شود؟
به نظر من، ریشه اصلی بحران اوکراین با شرایطی که شما اشاره کردید، محصول جنگ بیوقفه سیاسی ـ فرهنگی است که چند سالی است آمریکا علیه روسیه به راه انداخته است. پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، از دهه 90 میلادی، آمریکا وارد یک جنگ نرم تمامعیار با روسها شد که ابعاد گستردهای داشته و دارد. در این جنگ نرم، ابتدا ابعاد فرهنگی کشورهای قرار گرفته در بلوک شرق هدف قرار گرفت و بعد بهرهبرداری سیاسی از آن در دستورکار بود؛ به این معنا که آمریکا بهجای تسخیر نظامی کشورهای متحد یا نزدیک به روسیه، آنها را از نظر سیاسی از قلمرو استراتژیک روسیه جدا کرده و به قلمرو استراتژیک غرب افزود.
در چنین جنگی، ابتدا زمینهسازی فرهنگی مورد نیاز بود. بنابراین آمریکا با کمک متحدانش، برنامههایی فرهنگی و غیرسیاسی را در روسیه به اجرا گذاشت و پس از آن در ایام انتخابات تلاش کرد با کمک همان افرادی که در آن برنامههای فرهنگی مشارکت کرده بودند، کشورهای قرارگرفته در قلمرو روسیه را آرامآرام به خود نزدیک کند. این همان سیاست کلیدی بود که در اوکراین هم به اجرا گذاشته شد و شما دیدید این کشور چگونه بهطور تدریجی و بدون تهدید یا حضور نظامی، از یک متحد روسیه به متحدی برای اروپا و آمریکا تبدیل شد.
شما اشاره کردید که آمریکا مدتهاست این سیاست را در قبال متحدان مسکو به کار میگیرد. با این حال بحران اوکراین در نوع خود بینظیر است و مقاومت روسیه در قبال این بحران قبلا تکرار نشده بود.
بله، مسالهای که شما اشاره میکنید، چند دلیل دارد؛ اولین آنها این است که اوکراین برای روسیه اهمیتی ویژه دارد. هنوز مهمترین خطوط گسل جنگ سرد در این کشور دیده میشود و این کشور بهنوعی حیاط خلوت روسیه محسوب میشد که حالا از نفوذ این کشور خارج شده است. بنابراین روسیه نمیتوانست نسبت به تغییر موضع دولت در این کشور بیتفاوت مانده و منفعلانه عمل کند. نکته دیگر هم این است که روسیه بتازگی از بحران اقتصادی بیرون آمده و همین امر قدرت مانور این کشور را در قبال بحران اوکراین افزایش داده است. این دو مساله باعث شد روسیه با توان بیشتری قدرت بازدارنده خود را به نمایش گذاشته و همانطور که گفتید، واکنشی متفاوت نسبت به قبل در قبال خروج یکی از متحدانش از قلمرویی که برای خود ترسیم کرده بود، به نمایش بگذارد.
شما توضیح دادید بحران اوکراین محصول یک جنگ نرم است که آمریکا علیه روسیه ترتیب داده است. با وجود این نوع برخورد روسیه در قبال این تهدید نرم، نوعی بازدارندگی سخت است. پرسش اینجاست که چرا کرملین مقابله بهمثل نکرده و مثلا نوعی جنگ نرم مشابه را علیه غرب شکل نمیدهد؟
شما میدانید جنگ نرم مقتضیاتی دارد که بدون امکانات مرتبط با آن نمیتوان اقدامی انجام داد. جنگ نرم توان رسانهای و قدرت تبلیغاتی بالایی میخواهد و ما شاهد هستیم که مسکو از نظر شاخصهای فرهنگی جنگ نرم عقبافتاده است. از یاد نباید برد که روسیه دچار بحرانهای سیاسی، اجتماعی و رفاهی است و به همین دلیل نسبت به کشورهای غربی، آسیبپذیری بیشتری در قبال تهدیدات نرم دارد. برای همین هم روسیه بهتعبیر شما، نوعی واکنش سخت به تهدیدات نرم نشان داده و موضعی تدافعی دارد و نمیتواند دست به اقدام مشابهی برای تهدید منافع غرب بزند. این درحالی است که در سوی مقابل، امکانات و توان بالایی برای پیگیری جنگ نرم وجود دارد و علم به آسیبپذیری مسکو، انگیزه غرب برای دنبال کردن این رویکرد را افزایش داده است.
برخی میگویند بحران اوکراین نشانهای است از شکلگیری یک جنگ سرد جدید در قرن بیست و یکم. آیا شما نیز فکر میکنید بحران اوکراین بویژه با شرایط خاصی که در هفتههای اخیر پیدا کرده و شاهد نوعی تهدید نظامی علاوه بر تنش داخلی هستیم، نمودی از ظهور یک جنگ سرد تازه میان مسکو و کشورهای غربی است؟
نه، من اینطور فکر نمیکنم. جنگ سرد ویژگیهایی دارد که کاملا قابل انطباق با شرایط موجود در بحران اوکراین نیست. در جنگ سرد ما شاهد شکلگیری پایگاههای نظامی در دوطرف درگیر هستیم، گاهی جنگ سرد حتی درگیری نظامی را هم دربرمیگیرد. در جنگ سرد توسعه توان تسلیحاتی اصلی اساسی است و نوع درگیری از جنس سخت دنبال میشود. با این حال در جنگ نرم شاهد نوعی نبرد رسانهای هستیم. در این جنگ شبکههای ماهوارهای نقش ایفا میکند، تهدید در فضای مجازی شکل گرفته و رسانهها خط مقدم درگیری را تشکیل میدهند. بهنظر من شرایط موجود در کییف، بیشتر به نوع دوم درگیری شبیه است، نه نوع اول. برای همین هم معتقدم که ما شاهد ظهور یک جنگ سرد جدید نیستیم، بلکه نوعی جنگ نرم در حال شکلگیری و توسعه یافتن است.
با این حال بسیاری از صاحبنظران هستند که میگویند یک روسیه جدید در حال ظهور است؛ روسیهای که در شاخصهای اعمال قدرت بینالمللی متفاوت و گاه متعارض با نظم فعلی جهان عمل میکند...
ببینید، به عقیده من روسیه، راهبردی برای شروع یک جنگ سرد جدید ندارد. اینکه شما میبینید در اوکراین اینگونه عمل میکند و بهنوعی ایستادگی به خرج میدهد به این دلیل است که اصطلاحا کارد به استخوانش رسیده است. من عرض کردم که اوکراین حیاط خلوت روسیه است و مسکو خروج متحد مهم خود از قلمرو نزدیکش را براحتی نمیپذیرد. اما این به آن معنا نیست که روسیه با همان توان شوروی سابق عملا میتواند یک نظم دوقطبی را مدیریت کند.
فراموش نکنید که مسکو در دوره استقرار اتحاد جماهیر شوروی با برخی متحدان خود بهگونهای عمل کرد که متحدان سابق، اکنون از پیوستن به نوعی جبهه واحد با روسیه ابا دارند. بنابراین روسیه اکنون فقط میتواند بهنوعی قلمروی خودش را سامان داده و مدیریت کند و قادر به یارگیری در حد و اندازهای که بتواند یادآور جنگ سرد شوروی و آمریکا باشد، نیست. روسیه همچنین هنوز از چنان قدرتی برخوردار نیست که سازوکاری تازه در نظم جهانی شکل دهد و انگیزه رقابت را برای دیگر کشورها ایجاد کند، بهنوعی که مایل باشند ضمن نزدیکی به مسکو با نظم کنونی جهان دچار چالش شوند. البته به این نکته باید اشاره کنم که انگیزه رقابت با غرب در حوزه اقتصادی برای برخی کشورها در کنار روسیه وجود دارد اما در حوزه سیاسی چنین نیست. شما میدانید که اکنون در عرصه رقابت اقتصادی، چین، روسیه، هند، برزیل و آمریکای جنوبی گروه بریکس را شکل دادهاند که خارج از حیطه دلار، قدرتنمایی میکنند. این کشورها 24درصد اقتصاد جهان را در اختیار داشته و با جمعیت بالایی که دارند، بازاری گسترده و فراگیر را بهوجود آوردهاند. این وحدت اقتصادی، تهدیدکننده سلطه مطلق آمریکاست. واشنگتن خودش هم میداند در عرصه اقتصاد دارای قدرت هژمونیک پیشین نیست. با اینحال این وضع رقابت یک جبهه تازه اقتصادی با آمریکا، الزاما قابل تعمیم به عرصه سیاسی نیست و نمیشود گفت جبهه متحدی علیه غرب در سمت شرق میتواند تشکیل شده و انگیزه تهدید هژمونی سیاسی واشنگتن را هم داشته باشد.
گذشته از شرایطی که اکنون رقابت غرب و شرق دارد، سوال دیگر اینجاست که تهران چگونه میتواند از این رقابت تازه به سود خود استفاده کند؟ بهنظر شما بازی تهران با کارت بحران کییف باید دارای چه مختصاتی باشد؟
پیشنهاد من به دستگاه دیپلماسی کشور این است که راهبرد و تاکتیک را از هم جدا کرده و بعد بهدنبال بهرهبرداری از این شرایط باشند. بهنظر من در پس این بحران، نزدیکی تهران به مسکو باید تاکتیکی باشد، نه راهبردی. نکته مهم اینجاست که روسها حاضر نیستند با ایران یک پیمان راهبردی ببندند. آنها قبلا نیز با تهران به همین صورت تاکتیکی برخورد کردند و حالا هم ما باید تاکتیکی رفتار کنیم. بنابراین من اگر بخواهم مصداقی اشاره کنم، باید بگویم ایران میتواند در رساندن انرژی به اروپا یا همراهی با روسیه برای دور زدن تحریمها، تاکتیکهایی را تعریف کند. با این حال من فکر میکنم بحران اوکراین بهگونهای نیست که تهران بتواند نوعی برنامهریزی راهبردی انجام دهد.
با وجود این، به عقیده عدهای، سفر رئیسجمهور کشورمان به آسیای میانه برای شرکت در اجلاس شانگهای میتواند نشان از آن داشته باشد که تهران برنامهای فراتر از تاکتیکهای محدود بهمنظور نزدیک شدن به بلوک شرق دارد. شما فکر میکنید مقدمهچینی برای این نزدیکی استراتژیک در شرایط موجود که شکاف روسیه و غرب به اوج خود رسیده، در راستای منافع ملی ایران نیست؟
حرف من این است که ایران در شرایطی میتواند از نظر راهبردی به روسها نزدیک شود که از مسکو یک مابهازای راهبردی مطالبه کند. یعنی باید از روسها خواست که بهلحاظ راهبردی نزدیکی خود به تهران را نشان دهند، اگر این مابهازای راهبردی حاصل شد، آنگاه میشود روی یک نزدیکی استراتژیک میان ایران و روسیه حساب کرد.
منظور شما از مابهازای راهبردی دقیقا چیست؟
منظورم این است که مسکو بهطور ملموس گامهای اطمینانبخشی بردارد. اولین گام در این زمینه میتواند حمایت روسیه از عضویت تهران در گروه بریکس باشد. آیا مسکو حاضر است کمک کند تا ایران در مدار کشورهای خارج از گروه دلار قرار گیرد؟ اگر روسیه چنین کمکی را کرد، میشود گفت که این یک نزدیکی راهبردی است و ایران هم میتواند متقابلا به یک نزدیکی راهبردی بیندیشد. گام بعدی مربوط به همین اجلاس شانگهای است که اشاره کردید. در همین شانگهای، ایران هنوز یک عضو ناظر است. اگر مسکو بتواند کمک کند که ایران عضو دائم شود، باز هم میشود به فکر یک رابطه راهبردی بود. گام سوم در پرونده هستهای و روند مذاکره با 5+1 است. این درست است که ایران و روسیه در این پرونده نوعی همسویی دارند، اما نزدیکی راهبردی یعنی اینکه روسها از حق وتوی خود در شورای امنیت برای مقابله با قطعنامههای ضدایرانی استفاده کنند، یا اینکه مثلا در شرایط فعلی گفتوگوها تهدید کنند که اگر در آینده کشوری بخواهد تحریم تازهای علیه ایران تصویب کند، روسیه وتو خواهد کرد. اگر چنین شود آن وقت دیگر کسی نمیتواند تهدید کند که اگر توافق نهایی هستهای انجام نشد، آن وقت تحریمهای فزاینده در انتظار ایران خواهد بود. گام چهارمی هم که میخواهم اشاره کنم، موضوع نزدیکی راهبردی دو کشور در تحولات منطقهای است.
اگر علاوه بر نزدیکیهای تاکتیکی، روسیه برای همراهی راهبردی با ایران گامی برداشت، آن وقت میشود درباره یک نزدیکی راهبردی که تهران روی آن حساب کند، سخن گفت. من نام این گامهایی را که اشاره کردم «آزمون راهبردی» میگذارم. اگر روسیه از این آزمون موفق بیرون آمد و گامهای راهبردی را که اشاره کردم برداشت، تهران هم میتواند در شرایط کنونی شکاف مسکو و غرب، به اتحاد راهبردی با روسیه بیندیشد، در غیر این صورت هرگونه نزدیکی کشورمان با روسیه باید تاکتیکی و کوتاهمدت برنامهریزی شود.
اتفاقا یکی از نکاتی که میخواستم در این بین به آن پرداخته شود، نسبت بحران اوکراین و مذاکرات هستهای ایران و 1+5 است. طی این روزها شاهد سفر رئیسجمهور به آسیای میانه و نیز رایزنی وزیر امور خارجه کشورمان با کشورهای اروپایی هستیم. فکر میکنید در همان چارچوب تاکتیکی که اشاره کردید، تهران میتواند با رایزنی همزمان با غرب و روسیه، از بحران کییف به سود مذاکرات بهره ببرد؟
دقت کنید اکنون روسها اوکراین را در کانون تنش خود با غرب قرار داده و به پرونده هستهای ایران در کنار این بحران مینگرند. بنابراین چنین نیست که روسها پرونده هستهای کشورمان را در کانون اختلافات خود با غرب قرار دهند. با این حال من فکر میکنم که اگر روسیه جدی باشد، نباید مذاکرات را برهم بزند. این درحالی است که روسها تاکنون حداقل دو بار گفتهاند اگر غرب با روسیه بر سر اوکراین همکاری نکند، در گفتوگوهای هستهای با تهران همراهی نمیکنند. بنابراین شاهد هستیم که حداقل این احتمال وجود دارد که روسیه سرنوشت مذاکرات هستهای را به سرنوشت اوکراین گره بزند. این یعنی همان نگاه ثانویه روسیه به ایران که نباید گذاشت شکلی عملیاتی به خود بگیرد.
اگر از آنسوی بحران کییف، یعنی از نگاه غربیها به این بحران نظر کنیم، آیا ایران میتواند از این بحران برای نزدیکی به اروپا استفاده کند؟
اروپاییها چند دغدغه دارند که میشود با توجه به آنها برای نکتهای که مطرح میکنید برنامهریزی کرد؛ اولین آن این است که اروپاییها نگران نزدیک شدن تروریسم به خاک خود هستند. شما میبینید که داعش چقدر به مرزهای اروپا نزدیک است و همین امر اروپاییها را نگران ساخته است. نگرانی بعدی که اتفاقا این هم جدی است، ناامن شدن مسیر انتقال انرژی به اروپاست. همه اینها میتواند در کنار اختلافات غرب با روسیه، به نوعی به نزدیکی با تهران کمک کند. با این حال من فکر میکنم موانع این نزدیکی بخصوص از سال 1995 به این سو آنقدر زیاد شده که خیلی خوشبینانه است اگر فکر کنیم اروپا از دل بحران اوکراین، بهسوی ایران حرکت خواهد کرد.
مصطفی انتظاریهروی / گروه سیاسی
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
عضو دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
گفتوگوی عیدانه با نخستین مدالآور نقره زنان ایران در رقابتهای المپیک
رئیس سازمان اورژانس کشور از برنامههای امدادگران در تعطیلات عید میگوید
در گفتوگوی اختصاصی «جامجم» با دکتر محمدجواد ایروانی، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام بررسی شد