با دکتر آریا باستانینژاد، مدیر گروه دانشکده موسیقی دانشگاه هنر درباره مقوله آموزش موسیقی کلاسیک در دانشگاههای ایران به گفتوگو نشستیم و مباحث ناخودآگاه به سمت موسیقی پاپ امروز در ایران و اجرای این مدیر گروه در تالار رودکی رسید.
درباره آموزش موسیقی کلاسیک در دانشگاهها نظرات زیادی مطرح میشود. عدهای شیوههای آموزشی را بسیار دورتر از عرصههای آموزشی در جهان میدانند و معتقدند شیوههای آموزشی در ایران هنوز تا حد زیادی به شکل سنتی پیش میرود. شما به عنوان مدیر گروه دانشکده موسیقی دانشگاه هنر چه نظری درباره این موضوع دارید؟
موسیقی کلاسیک غربی به دلیل این که به شکل یک محصول وارداتی به ایران و دیگر کشورهای آسیایی صادر شده است، طبعا نگاهی متفاوت با موسیقی بومی این مناطق نسبت به آن وجود دارد. البته فکر میکنم با نگاهی مختصر به تاریخچه ورود این موسیقی بتوانیم این اتفاق را نوعی تحمیل هم بدانیم.
تحمیل؟ منظورتان این است که موسیقی کلاسیک خود را به کشورهای آسیایی تحمیل کرده است؟
وقتی از آلمان تعدادی موسیقی غربی طی قرنهای ۱۹ و ۲۰ به کشورهای آسیایی و آفریقایی صادر شد، این موسیقیشناسها هرکدام ماموریت پیدا کردند به نقطه خاصی از دنیا بروند. تعدادی متخصص به اندونزی، تعدادی مالزی و تعداد کمتری هم به ایران، کشورهای عربی و ترکیه آمدند و با این سفرها تبادلات فرهنگی انجام شد که طی آن ایرانیها نسبت به موسیقی کلاسیک آشنایی پیدا کرده و به این نوع موسیقی و سازهای آن علاقهمند شدند، اما متاسفانه این صادرات به شکل کامل و عمیق انجام نشد و در بسیاری از مواقع صرفا به صورت سطحی و ظاهری انجام شد.
یعنی برخورد ما با موسیقی کلاسیک از ابتدا برخورد عمیق و کاملی نبوده است؟
بله. این اتفاق رخ داده و هنوز هم میبینیم خیلی رایج است که میگویند موسیقی کلاسیک غربی براساس نت غربی است، اما موسیقی ایرانی در قالب نت نمیگنجد و شفاهی است. در صورتی که موسیقی کلاسیک غربی هم در ظاهر در قالب نت نوشته و آموزش داده میشود، اما بخش بسیار زیادی از انتقال موسیقی کلاسیک هم در قالب موسیقی شفاهی یعنی همان آموزش سینه به سینهای که ما هم در فرهنگ موسیقی ایرانی داریم، انجام میشود. به خاطر همین نوع نگرشهای سطحی به عواملی چون نت (notation) بود که برخی از استادان تصور کردند اگر از روی نت درس دهند سیستم تدریسشان علمی خواهد بود؛ در صورتی که نتها فقط نماد بودند و معنای عمیقی که پشت آنها نهفته بود یعنی صدای واقعی آنها را تشکیل میداد، مورد غفلت واقع شد.
محدود شدن به آموزش نتی چه آسیبهایی برای ما داشته و دارد؟
اکنون شاهد حضور دانشجویانی در دانشگاهها هستیم که میتوان آنها را نتنواز گفت تا نوازنده به مفهوم واقعی. صرفا نت میزنند بدون این که درکی از آنچه اجرا میکنند داشته باشند یا هیچ گونه ارتباط فرهنگی و تاریخی با آهنگساز اثر و زمان و مکانی که آهنگساز در آن میزیسته پیدا کرده باشند. این یکی از معضلاتی است که ما داریم و دانشجویان به گونهای تربیت میشوند که بیشتر مکانیکال و فیزیکال ـ تکنیکال بوده و اغلب بدون رویکرد تفسیری هستند. البته ناگفته نماند که استفاده از عامل نت فوائد بسیاری را دربر داشته است. ازجمله این فوائد میتوان به ارائه یک سیستم نسبتا استاندارد و یکپارچه و سرعت بخشیدن به روند آموزش و یادگیری اشاره کرد که در دنیای پرمشغله امروز دارای اهمیت است، اما این افزایش سرعت آموزش با سالهای متمادی تمرین و پروسه زمانبر و تدریجی درک پارامترهایی همچون بیان، اینتونیشن (لهجه) و تفسیر موسیقی در تضاد است. بنابراین ما شاهد اجرای جوانان بااستعدادی هستیم که در کنکورها و جشنوارههای داخلی با تسلط تکنیکی خوبی ظاهر میشوند، اما به دلیل کمبود مطالعه و آموزش کافی از متون فرهنگی و تاریخی لازم و ارتباط نداشتن با حاملان فرهنگی که همان پداگوژهای غربی (شیوههای نوین تدریس) هستند در کنکورهای بینالمللی با مشکلات فراوانی روبهرو میشوند.
بنابراین با بهکارگیری استادان آگاه میتوان به برقراری تعادل بین تکنیک و تفسیر در اجرای موسیقی چه پاپ و چه کلاسیک رسید و بالاخره زمانی به این سوءاستفاده تکنیکی از دانشجویان ایرانی خاتمه داد. به یاد دارم که در مسترکلاس پیانوی پروفسور مارگارتا بابینسکی، پیانیست سرشناس اتریشی که در جشنواره فجر سال ۹۲ آکمپانیست بنده نیز بود، شنیدم که دانشجویان ایرانی علاقه زیادی به سریعنوازی دارند و همین باعث نارسایی بیان و تفسیر در اجراهای آنها شده است!
این نگاهها در ارتباط نگرفتن مردم با موسیقی کلاسیک نقش داشته است؟
من فکر میکنم مردم ایران بیشتر موسیقی پاپ دورگه و نیمهغربی را دوست دارند؛ میگویم نیمهغربی چون نه کاملا ایرانی است و نه کاملا غربی. در برخی قسمتها از هارمونی و سازهای موسیقی غربی استفاده میشود، اما بعد میبینیم آن سازها مدهای ایرانی را به شکل تعدیل شده یا بهتر بگوییم تحریف شده تغییر داده و استفاده میکنند. فکر میکنم سلیقه غالب جامعه ما همین موسیقی نیمهغربی پاپ است.
شاید یکی از دلایل ارتباط نگرفتن موسیقی کلاسیک غربی محدودیت دعوت از نوازندگان و ارکسترهای بینالمللی است. با تسهیل این روند دانشجویان و مردم بهتدریج با شیوههای عالی اجرای موسیقی کلاسیک آشنا میشوند و بسیاری از مشکلات آموزشی دانشگاهها نیز از همین طریق مرتفع خواهد شد. بنده در دوره اقامت خارج از ایران، به عنوان استاد مدعو در بسیار از کنسرواتورها به معرفی قابلیتهای ساز نی ایرانی و سیستم دستگاهی موسیقی ایرانی پرداختم که بدون حمایت دانشگاههای میزبان غیرممکن بود، اما ما بندرت شاهد چنین مبادلات فرهنگی در دانشگاههای هنر ایران هستیم. امیدوارم که با گذشت زمان شاهد حضور بیشتر استادان بینالمللی در ایران باشیم. بدون حضور این حاملان فرهنگی، آموزش موسیقی کلاسیک در دانشگاهها به شکلی بسیار سطحی ادامه پیدا خواهد کرد که این قطعا به ضرر دانشجویان ایرانی خواهد بود.
میتوانید مقایسه کوتاهی میان موسیقی پاپ در ایران و دیگر کشورها ارائه دهید؟
موسیقی پاپ در کشورهای دیگر بیانگر دردها و جنبههای اجتماعی و فرهنگی آن مملکتهاست، اما در ایران به دلیل محدودیتهایی که داریم موسیقی پاپ خیلی سطحی شده است. من فکر میکنم موسیقی غربی بیشتر در این حیطه برای اکثریت مردم معنی پیدا میکند و تنها اقلیتی هستند که موسیقی کلاسیک غربی را دوست دارند و آثار سنتی بزرگان موسیقی کلاسیک مثل باخ، موتزارت، بتهوون و برامس را با علاقه میشنوند.
گفته میشود این اتفاق در همه دنیا در حال رخ دادناست.
بله. در خارج از ایران هم با توجه به تجربهای که من دارم شنوندههای این موسیقی رو به نزول است و در این کنسرتها اغلب مخاطبان بالای 60 سال حضور دارند. فکر میکنم اتفاقی است که در همه دنیا در حال روی دادن است. جامعه ما هم بهیکسری موسیقیهای جدیدتر نیاز دارد که با شرایط فعلی جامعه سنخیت داشته باشد و این موضوع نیاز به بررسی کارشناسانه دارد.
پس میتوانیم بگوییم جای یک موسیقی پاپ با پشتوانه علمی در ایران خالی است؟
قطعا همینطور است. ما دو نوع موسیقی پاپ داریم؛ یکی موسیقی که از سوی متخصص و موسیقیدان برای مردم عادی ساخته میشود و دیگری موسیقی پاپ غربی که از سوی مردم عادی یا تکنیسینهای موسیقی معمولی ساخته میشود برای مردم عادی. قطعا این دو با هم تفاوت دارند.
در سطح دانشگاهی به این موسیقی پاپ پرداخته میشود ؟
نه متاسفانه. ما در دانشگاههایمان جای خالی خیلی از موسیقیها را حس میکنیم و موسیقیهای جز و پاپ هم جزو همین دسته است. در دیگر کشورها ما یک رشته دانشگاهی به نام موسیقی جهانی را میبینیم که شامل موسیقی همه ملیتهای دیگر است بجز موسیقی کلاسیک غربی. ما در ایران برای برپا کردن این رشتهها متخصص کافی نداریم و هنوز زمینهها برای ایجاد آنها فراهم نشده است. بنابراین جای این رشتهها خالی است.
در این شرایط بهترین راهکار برای بهبود نسبی وضع موسیقی در دانشگاهها چیست؟
ما محدودیتهایی در آموزش موسیقی غربی داریم، چون با یک محصول وارداتی روبهرو هستیم و بنابراین به حضور حاملان و ناقلان فرهنگی آن موسیقی که خاستگاهش اروپا بوده نیاز داریم. ما نیاز داریم با استادان بینالمللی این عرصه ارتباط داشته باشیم و از طریق برگزاری مسترکلاسها روی دانشجویان اثر بگذاریم؛ چون در موسیقی نکاتی وجود دارد که در قالب گفتار و نوشته نمیگنجد و در واقع به شکل بالینی انتقال داده میشود.
برگزاری این مسترکلاسها دشوار نیست؟
ما هرازگاهی مسترکلاسهایی را برگزار میکنیم؛ البته با مشکلات زیاد! تا استاد بیاید و با هنرجوی ما به شکل کاملا مستقیم کار کند. در این مسترکلاسها در بسیاری از مواقع بدون هیچ حرفی و با اجرای یک قطعه و صرفا از طریق اجرای استاد و جواب آن از سوی دانشجو، دانشجو کاملا موضوع را متوجه شده ، حق مطلب کاملا ادا میشود و دانشجو با دست پر از کلاس بیرون میرود. گاهی یک مسترکلاس نیمساعته نتایجی دارد که نمیتوان آن را با خواندن ده کتاب مقایسه کرد.
تا جایی که میدانم قرار است بزودی در تالار رودکی اجرایی داشته باشید. کمی در این باره توضیح دهید.
سونات برای فلوت و پیانو، اولین قطعه کنکور موسیقی دانشگاه هنر، اثر آهنگساز نامدار ایرانی دکتر سعید شریفیان است که با حضور بنده و رعنا حیدریان، دانشجوی کارشناسی ارشد دانشگاه هنر، برای اولین بار سیزدهم مهر امسال اجرا میشود. البته در این اجرا پروفسور الکسندروس هالاپسیس (نوازنده ویلون، ویلا و رهبر ارکستر) و خانم النا کریستودولو (پیانیست)، مدیر گروههای زهی و پیانوی دانشکده موسیقی آتن هم ما را همراهی خواهند کرد.
در این کنسرت علاوه بر ارائه یک رپرتوار منحصر به فرد کلاسیک، شنوندگان با آثار آهنگسازان برجسته معاصر ایرانی و یونانی نیز آشنا خواهند شد که برای اولین بار در ایران اجرا میشود. رپرتوار اجرایی این کنسرت شامل طیف وسیعی از آثار برجسته سولو رمانتیک، امپرسیون، مدرن و یونانی برای پیانو است که توسط کریستودولو اجرا خواهد شد.
در ادامه آثار آهنگسازان شهیری همچون باخ، شوپن، دبوسی، دفالا و هاجی داکیس از جمله رپرتوار مهم این بخش از کنسرت است. در ادامه ادبیات برگزیدهای از ادبیات موسیقی مجلسی از سوی باستانینژاد (فلوت)، هالاپسیس (ویلون) و کریستودولو (پیانو) اجرا خواهد شد و با دونوازی آثار منتخب فلوت ـ پیانو و ویلون ـ پیانو ادامه خواهد یافت که بین آنها آثار تارتینی، برامس و موژنسکی بسیار شاخص است.
زینب مرتضاییفرد / گروه فرهنگ و هنر
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد