روزنامه خندان

اشک در آسیاب و پالم توی بستنی

طنز در روزنامه های کشور کم پیدا می شود و این یعنی روزنامه ها کم لبخند می‌زنند و آنها که روزنامه می‌خوانند هم به تبعیت از رسانه محبوب شان کمتر می خندند.حکمت ستون روزنامه خندان، در این است که طنز همه روزنامه های کشور را جمع کنیم و در جام جم آنلاین برسانیم به دست تان تا هر صبح، دستکم در اینترنت گردی روزانه، لبخندی روی لب تان بنشیند.
کد خبر: ۷۱۹۸۰۶
اشک در آسیاب و پالم توی بستنی

سیاست روز : اشک در آسیاب و پالم توی بستنی

رئیس دانشگاه آزاد: ما با سیاستی که بر‌اساس اصل خرج از کیسه دانشگاه باشد تا من را دوست بدارند، به شدت مخالفیم.

عبارت فوق یادآور کدام یک از گزینه‌های زیر است؟

الف) خرج که از کیسه مهمان بود / حاتم طایی شدن آسان بود.

ب) تا پول داری رفیقتم / عاشق بند کیفتم

ج) فلانی از آب حمام دوست می‌گیرد.

د) پولت رو بذار باشه توی جیبت! تو را همینطوری هم دوست داریم و عاشقتیم رییس جون!

رئیس سازمان غذا و دارو: پالم از بستنی سنتی و شکلات حذف نمی‌شود.

به نظر شما با توجه به این اظهارنظر شعار سازمان بهداشت جهانی در سال‌جاری کدام یک از گزینه‌های زیر خواهد بود؟

الف) نون و پیاز و شلغم / پالم دوباره تو حلقم

ب) پالم توی بستنی / حق مسلم ماست

ج) فلانی فلانی / پالم ما رو پس بده

د) سفارت روسیه / لانه جاسوسیه (همینطور الکی)

برادر زاکانی: برخی رسانه‌های کشور... به آسیاب دشمن می‌ریزند و نقش ستون پنجم را ایفا می‌کنند.

نقطه‌چین بالا را پر کنید.

الف) شیر آلوده به پالم

ب) نوشیدنی غیرمجاز

ج) اشکهایشان را

د) هر سه مورد بالا بی‌مورد است

شرق : آ شیر آب هم وا؟

وسط تحریریه داشتم برای سردبیر و رفقا تعریف می‌کردم که؛ دیروز شیر آب را باز کردم یک‌قلپ آب بخورم که یکهو دیدم که؛ آمبولانس لب‌به‌لب آدم بود. لب‌به‌لب که می‌گویم منظورم این نیست که خیلی لب‌به‌لب بودها. منظورم این است که یعنی تاحدودی پر‌.

راستش ما خودمان یک عمر لب‌گزان با همین آمبولانس، با لب تشنه رفتیم لب‌چشمه و لب‌تشنه برگشتیم، لب تشنه کجا و لب ‌چشمه کجا. این‌کجا و آن‌کجا؟ به‌قول شاعر میان ماه من تا ماه ‌گردون که دیگر منتشر نمی‌شود تفاوت از زمین تا آسمان است. خلاصه آمبولانس لب‌به‌لب آدم بود و حال همه هم خراب. خراب چرا. چون نفسشان گرفته بود. چرا؟

از من می‌پرسید چرا؟ واقعا؟ به‌خاطر بدی هوا. به‌خاطر بی‌آبی. به‌خاطر بی‌جنگلی. به‌خاطر بی‌رودی. به‌خاطر بی‌دشت و مرتعی. یعنی این ‌گونه عجیب طبیعت‌خراب‌کن، یعنی همین دیو یک‌سر و دوگوش، آدمیزاد دوپا را عرض می‌کنم، چی از طبیعت باقی گذاشته؟

حالا بگویم تقصیر کی است؟ چی؟ تقصیر دولتی‌ها؟ مسوولان؟ مدیران؟ این را هم بیندازیم گردن صبحی‌ها؟ والا ما هم بچه بودیم هرچی می‌شکست و هر گچی گم می‌شد، می‌انداختیم تقصیر صبحی‌ها. دارم غر می‌زنم؟ واقعا دارم غر می‌زنم. حق ندارم؟ نزنم؟ صبح رفتم حمام، نگو آب جیره‌بندی شده، الان 96درصدم کفی است. آنهایی که با 96‌درصد کف از حمام آمده‌اند بیرون می‌فهمند من چه می‌گویم. سر ظهر پا شدم رفتم جلسه؛ کار فرهنگی کنم، علیرضا رمضانی، مدیر نشر مرکز می‌گوید: چرا کف‌کردی آمبولانس‌چی؟ می‌گویم کف نکردم که، آب قطع شد. ما هربار هر کاری خواستیم بکنیم آب قطع شد. پس این‌همه آب کجا رفت؟ من یادم است بچه که بودم اینقدر آب زیاد بود مردم روزی سه‌بار باغچه و حیاط و جلو در و کوچه و ماشین را آب می‌دادند. آب‌بازی هم می‌کردند.

البته آن‌موقع آب‌بازی می‌شد انجام داد. پس آب‌ها چی شد؟ ما رفتیم زاینده‌رود، تا چندسال پیش توش قایق‌سواری می‌کردند، ایندفعه توش داشتند راگبی بازی می‌کردند. آب نبود که. رمضانی گفت: بله. جغرافیای ما دارد به تاریخ می‌پیوندد.

پس‌فردا بچه مردم جای اینکه در درس جغرافیا از دریاچه ارومیه و جنگل‌های زاگرس و رود کارون و زاینده‌رود بخواند، باید توی درس تاریخ امتحان بدهد. یعنی باید اسم رودها و جنگل‌ها را مثل اسم سلسله‌ها و هنرمندان ازدست‌رفته، از حفظ کند. این حرف‌ها را که زدم سردبیر گفت: اونوخ این‌همه‌وقت، آ شیر آب هم وا؟

کیهان : فرار (گفت و شنود)

گفت: یکی از ضدانقلابیون مقیم آمریکا مردم ایران را به خاطر مخالفت با آمریکا، افرادی قدرناشناس! معرفی کرده است!

گفتم: حیوونکی!

گفت: به ایرانی‌ها اعتراض کرده که چرا به روحانی فشار نمی‌آورند تا در ائتلاف ضدداعش با آمریکا همکاری کند! و چرا قدر 4/2 میلیارد دلاری را که آمریکا از دارایی‌های بلوکه شده ایران، آزاد کرده را نمی‌دانند؟! و...

گفتم: یارو رفته بود باغ‌ وحش و جلوی قفس میمون‌ها، ادای آنها را درمی‌آورد، یکی از میمون‌ها گفت؛ به جای این ادا و اطوارها بگو چطوری تونستی از دست صاحبت فرار کنی که منم از قفس بیام بیرون و با هم یک باغ‌وحش خصوصی راه بندازیم!

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها