جام جم آنلاین نامه این نویسنده سوری را که در پایگاه جهینه نیوز منتشر شد ترجمه کرده است. نارام با عذرخواهی از مردم و شخصیت های فرانسوی نامه خود را آغاز می کند و سپس گلایه های مردم خاورمیانه و به طور خاص سوری ها را از فرانسه درباره سکوت سنگین چند ساله در قبال کشتار مردم منطقه به دست تروریست های مورد حمایت غرب مطرح می کند.
نویسنده سوری در این نامه چنین می نویسد:
از مردم فرانسه، همه زنان و مردان آن عذر می خواهم ... به شکل خاص از آقای فرانسوا اولاند رییس جمهور فعلی، نیکولا سارکوزی سلف او و آقای ژاک شیراک نیز عذر می خواهم. دلم می خواهد بر دروازه های پاریس بایستم و اعتراف کنم. اعتراف به چیزی شبیه خطا... اما چشم تمساح ندارم که اشک دروغین بریزم.
مبادا گمان کنید که عذرخواهی من به خاطر حادثه شارلی ابدو و نتایج غمبار آن است. چنین نیست، زیرا من در شارلی ابدو مسئول نبودم و دستی نداشته ام. نه تنها من، بلکه صدها میلیون انسان شرقی در این باره بی گناهند؛ شرقی هایی که کشورهایشان را شعار های «انقلاب عربی» پرکرده است؛ همان انقلاب عربی که فرزند عزیز خود فرانسه «برنار هنری لوی» و شرکایش ساخته و پرداخته اند.
عذرخواهی من به این خاطر است که نمی توانم به محافل گریه و زاری و عزای شما ملحق شوم...نمی توانم یک دقیقه هم به نشانه اندوه سکوت کنم، لباس مشکی هم ندارم و کراواتی که در این مناسبت سهمگین اندوهناک بر تن کنم...همچنین عذر می خواهم که نمی توانم منافق باشم و به خودم دروغ بگویم اما خواهم گفت که قادر نیستم درباره حوادث پاریس احساس اندوه کنم...به گردهمایی های ضجه و اشک ریزان نیز نخواهم رفت...صداهایی هم که مرا دعوت می کنند خونسردی ام را پنهان کنم نخواهم شنید؛ صداهایی که از من می خواهند برای متهم نشدن اندوه نداشته ام را علنی کنم و پیراهن بدرم...
خواهش می کنم مرا با سلاح پر از گلوله های اتهام های متداول در «جهان آزاد»تان تیرباران نکنید. همچنین در سنگسار کردن من به همان شیوه ای که «انقلابیون» شما به چهره زنان سنگ می کوبند عجله نکنید...خیلی ها باید قبل از سنگ انداختن به سوی من به خودشان بگویند که هرکس گناهی نکرده سنگ اندازی را شروع کند... تنها جرم من این است که به خاطر قربانیان فرانسوی احساس گناه نمی کنم و خود را مقصر نمی دانم.
مبادا اینگونه تصور کنید که من قلب ندارم و حالا جزء همان وحشی های افسار گسیخته موسوم به «انقلابی» شما شده ام که با دریدن کالبد دیگران ثابت کردند کالبدهایی عاری از قلب و عقل هستند. حقیقت این است که دیگر اشکی برای ریختن ندارم... هر چه خدا به من از جام های اندوه در عهد «انقلابی» شما داده بود را تا ته سر کشیده ام...غصه قربانیان خودمان سایر اندوه هایم درباره دیگر قربانیان جهان را می بلعد تا دیگر توان غم خوردن بیشتر نداشته باشم و در سینه ام جایی برای اندوه دیگران نماند...
اندوه، چهار سال متمادی است که مرا در بند کشیده و جلادان آن مرا مثله کرده اند...طوری شده ام که غم هایم را غم های بعدی پاک می کند و دیگر بیش از غصه های خود، غصه ای نمی یابم.
آیا پاریس از من به خاطر گریه نکردن ناراحت خواهد شد در حالی که خودش دید که چگونه صدها هزار بار جان سپردم و او تنها برای «آزادی مرگ» من کف می زد. پاریس دید که چگونه در برابر دوربین ها صدها بار سر بریده شدم اما از مرگ من استقبال کرد. دید که زنده آتش می گرفتم، زنده دفن می شدم و زنده به صلیب کشیده می شدم در حالی که خاطراتم و موزه هایم آتش می گرفتند ... دید که آواره شدم و ساکن اردوگاه ها... دید که چگونه از فرط استیصال پنجه به آسمان می کشیدم زمانی که جواهرات مادرم، گیسوان خواهرم و وجود ناموسم به زناکاران «انقلاب» غربی فروخته می شد... پاریس دستش به خون من آلوده است و گیسوان خواهرم همچنان بر دیوار «شهرهای نمک» آویزان است و کالبد همسرم بر سنگفرش آن افتاده مانند تکه های بدنم...
هنوز صدای منقطع من از لای دندان های پاریس به گوش می رسد...پاریس با درد من خندید و از خون قلبم در جام های «انقلاب» و کاسه های «فصل هفتم» نوشید، زمانی که برنار لوی فرزند فرانسه شهرهایم را یکجا مدفون و کشورها را به گورستان های وسیع مبدل می کرد؛ جایی برای صید انسان ها...
مترجم: جوادارشادی- جام جم آنلاین
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
دانشیار حقوق بینالملل دانشگاه تهران در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
یک پژوهشگر روابط بینالملل در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتوگو با امین شفیعی، دبیر جشنواره «امضای کری تضمین است» بررسی شد
چرا كه وقتی به ویرانی های جنگ تحمیلی و سوپر اتاندارد و شیمیاییهای فرانسوی فكر میكنم احساس می كنم كه اگردر شارلی ابدو به جای دوازده تن دوازده هزارتان بودند خوشحالتر می شدم