محور مشترک صحبتهای معترضان این است که چرا آدمها در جایگاه پدر، مادر، فرزند، عروس، داماد، همکار و ... وظایفشان را بدرستی انجام نمیدهند. سریال شمعدونی تا اینجای کار متهم به ترویج تمسخر، حرمت شکنی، فریبکاری، دروغگویی و خیلی چیزهای دیگر شدهاست. معترضان به گونهای صحبت میکنند که انگار تا به حال خبری ازاین چیزها نبوده و همه این مشکلات پس از پخش «شمعدونی» ظهور و بروز کردهاند.
معضل پنهان کاری زیر تیغ نقد
کافی است یک قسمت از برنامه نود را ببینید تا متوجه شوید، چگونه شخصیتهای سریال «شمعدونی» در قالب مسؤول و مدیر و مربی و فوتبالیست در قاب تلویزیون ظاهر میشوند. در نود فوتبالیستی را میبینیم که به مربیاش بیاحترامی میکند؛ مسؤولی که دروغ میگوید، مدیری که فرافکنی میکند و مسؤولیت باخت تیمش را به گردن نمیگیرد و ... همین چند وقت پیش بود که یک دروغ ناگهانی آرامش تماشاگران ورزشگاه تبریز را بر هم ریخت. پس از گذشت چند هفته هنوز مشخص نشده که منبع دروغ چه کسی بودهاست. تازه مسؤولانی که به برنامه نود آمدند، چند دروغ دیگر هم طراحی کردند تا تبعات دروغ اولی را بپوشانند. سریال «شمعدونی» هم دارد، همین آسیب پنهان کاری را زیر تیغ نقد میبرد. در قسمتی که زهره (آتنه فقیه نصیری) مهمانی میگیرد همه میدانند که او معاون بانک نشده و خبر ارتقای شغلیاش کذب محض است، اما هیچ کساین جرأت و جسارت را ندارد که حقیقت را به او بگوید، نتیجهاش میشود فاجعهای که فردایش در محیط بانک اتفاق میافتد. زهره با معاون جدید روبهرو میشود و نمیتواند جلوی شکسته شدن بغضش را بگیرد.
شمعدونی دروغ را نشان میدهد، اما در کنارش میگوید که این دروغگویی چقدر میتواند فاجعه آفرین باشد. دراین سکانس سروش صحت از یک موقعیت کمدی بهترین استفاده را میبرد و مجموعهای از تقابلها را نشان میدهد. تقابل معاون اصلی و دروغین بسیار تماشایی است. زهره میخواهد دل خانم معاون را به دست بیاورد؛ اما او جدیتر ازاین حرفهاست و به زهره میگوید: «لطفاً منو با اسم کوچیک صدا نکنین». سلطه گری خانم معاون موقعیت دردناک زهره را پررنگ تر جلوه میدهد. در همین سکانس هوشنگ به بانک میآید و با مدیر مجموعه دعوا میکند که چرا همسرش معاون نشده است. زهره پس از دیدناین جر و بحث بیشتر خجالت میکشد. دراین سکانس مخاطب با روحیه متظاهرانه زهره آشنا میشود. او از یک طرف اشتیاق شدیدی به کسب قدرت دارد و از طرف دیگر خودش را بیمیل نشان میدهد. زهره وقتی میفهمد که هوشنگ خانم معاون را میشناسد به او گیر میدهد که چرا در دوران دانشگاه کمکش کردی و باعث شدی که درآینده معاون بشود.
سکانس مورد اشاره نشان میدهد که سریال شمعدونی چقدر ضرباهنگ مناسبی دارد و شخصیتهای متنوع قصه چقدر خوب در موقعیتهای طنز قرار میگیرند.این سریال جزو معدود کارهای طنز تلویزیون است که شخصیت قهرمان ندارد و همه شخصیتها در کنار هم قصه را جلو میبرند.
اتهام بدآموزی و یک ابهام
مخالفان سریال میگویند، چرا این همه شخصیت خنگ و فضول و خشن و بیادب دور هم جمع شدهاند. آنها معتقدند این سریال بدآموزی دارد و یک سری رفتارهای غلط را در جامعه رواج میدهد. در پاسخ به استدلالهای این گروه باید از آنها خواست که تعریف جامعی از «بدآموزی» ارایه دهند. شخصیتهای «شمعدونی» آدمهای موفقی نیستند که مخاطب بخواهد از آنها الگو بگیرد. سریالهای دیگری هستند که زندگی آدمهای موفق را به تصویر میکشند و مخاطبی که دنبال الگوگیری است، میتواند به آنها مراجعه کند. شمعدونی مصداق مثل «ادب از که آموختی؛ از بیادبان» است. ما از رفتارهای زشت این شخصیتها احساس انزجار میکنیم و همین حس میگوید که سریال راه را درست رفتهاست؛ ضمناینکه سریال سروش صحت بعضی از این رفتارها را آسیب شناسی و تحلیل میکند. مثلاً نشان میدهد که ریشه رفتارهای زننده عرشیا (پسر بازیگوش) به تربیت غلط خانوادگیاش برمیگردد. شیرین، همسر عطا زنی تازه به دوران رسیدهاست که بیش از حد به پسرش بها میدهد. او میخواهد خانوادهاش امروزی جلوه کنند و به همین خاطر از عرشیا میخواهد کلمات انگلیسی را جلوی دیگران بر زبان بیاورد؛ همچنین در یکی از سکانسها میبینیم که عطا جمله زشت «بمیری هوشنگ» را میگوید و عرشیا به اشتباه فکر میکند که هوشنگ واقعاً قرار است بمیرد!
خلأ حضور آدمهای نرمال
سروش صحت با ساخت سریال «شمعدونی» گامیرو به جلو برداشته است. دراین سریال علاوه بر شخصیتها و موقعیتهای بامزهای که طراحی خوبی دارند، با شوخیهای کلامیهم مواجهیم و دیالوگهای پینگ پونگی خوبی هم بین آدمها رد و بدل میشود. مثلاً این دیالوگ:
- سعید: از صبح تمرکز کردم که تصویر سه بعدی بزنه بیرون
- پدر سعید: به جایاین کارها خودت از خونه بزن بیرون
طنز سریال «ساختمان پزشکان» بیشتر متکی به بازی شقایق دهقان و نقش «خانم شیرزاد» بود؛ ولی در سریال جدید این کارگردان، بیشتر شخصیتها همپای یکدیگر موقعیتهای طنزایجاد میکنند. هر چند برخی شخصیتها مثل سعید (پسر نوجوان هوشنگ) رفتار اغراق آمیزی دارند و کارهایشان خیلی باورپذیر نیست. مثلاً سعید دو بار کلید را روی ماشین جا میگذارد و در هر دو بار دزد ماشین را میبرد و ... .
اعضای خانواده «شمعدونی» اگرچه در کنار یکدیگر هستند؛ ولی هر کدام به منافع شخصی خودشان فکر میکنند و به همین دلیل همگی تنها و منزوی هستند. در سکانسی که چندین نفر به رستوران دعوت شدهاند، این تنهایی را میتوان به وضوح مشاهده کرد. رئیس شرکت با هدف خواستگاری از دختر هوشنگ، او را دعوت کرده است. هوشنگ آمده است که بتواند دل رئیس را به دست بیاورد و از شرکت اخراج نشود. نعمتی (مسؤول آسانسور بیمارستان) آمده که فقط بخورد و کاری به کار دیگران ندارد! عطا پسرش، عرشیا را گم کرده و به دنبال او میگردد و ... .
در بین آدمهای سریال «شمعدونی» خلأ حضور چند مهره نرمال و استاندارد احساس میشود. در سریال طنز «پایتخت» شخصیت «هما» (ریما رامین فر) با تدبیر و مهربانی که دارد، حسی آرامش بخش را به بیننده منتقل میکند. اما در شمعدونی شاهدیم که مدام همه با هم دعوا میکنند و شخصیت محبوبی که بخواهد تعادلایجاد کند وجود ندارد. در برخی سکانسها اعضای خانواده با هم درددل میکنند و صحنههایی عاطفی شکل میگیرد. اما تعداد این سکانسها بسیاراندک است و به همین خاطر اختلافات داخلی خانوادهها بیشتر به چشم میآید تا روابط صمیمانهشان. (احسان رحیمزاده/ روزنامه قدس)
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد