سو سَوویجرامبا، نخستیشناس و روانشناس آمریکایی سالها روی دو شامپانزه از نوع بونوبوها مطالعه کرد.
بونوبو یا شامپانزه کوتوله گونهای در معرض خطر انقراض است که در کشور کنگو زیست میکند. خانم رامبا مدرک دکتری خود را از دانشگاه اوکلاهما گرفت و پس از آن درخصوص قدرت زبانآموزی بونوبوها مطالعه کرد. وی در تحقیقات خود از وسیلهای موسوم به لکسیگرام استفاده کرد. این ابزار در واقع نوعی زبان مصنوعی است و صفحه کلیدی دارد که کلیدهای روی آن با نام لکسیمون خوانده میشوند. حیوانات مورد مطالعه از کیبورد این دستگاه استفاده کرده و به لکسیمونها ضربه میزنند تا قدرت درکشان از واژهها و لغات مشخص شود. ضربهها بسرعت ثبت شده و بعدا مورد تجزیه و تحلیل قرار میگیرند. خانم سوویجرامبا که در مطالعات خود روی دو بونوبو به نامهای کنزی و پنبنیشا از همین وسیله استفاده کرد، در وهله نخست مطالبی را عنوان کرد که عدهای آنها را جالب خواندند. اما سخنان رامبا بعدها بسرعت از جانب جامعه علم مورد انتقاد قرار گرفت. زیرا بنابر شواهد موجود، وی کاملاً از وادی علم خارج شده و مسائلی توهمگونه و نادرست را بیان میکند.
خبرنگار جامجم در این زمینه با پروفسور ریچارد دابلیو بایرن، استاد مدرسه فیزیولوژی و نوروساینس دانشگاه سنتاندروز گفتوگو کرد. وی تاکید کرد: «اگر بخواهیم صادقانه صحبت کنیم، صحبتهای خانم سوویجرامبا خارج از دایره عقل است و به همین دلیل مخالفتهای گستردهای را از همه جهت به همراه داشت.»
در مکاتبهای که خبرنگار جامجم به پیشنهاد پروفسور بایرن با جولین کامینسکی، استاد دپارتمان فیزیولوژی دانشگاه پورتزماوث انجام داد، معلوم شد کامینسکی و همکارانش تحقیقی مشابه، اما با روش علمی را در زمینه قابلیت زبانآموزی سگها انجام دادهاند که نتایج آن در نشریات معتبر مانند نشریه علم و همینطور نشریه توسعه علم منتشر شده است. کامینسکی در این مکاتبات، به پارهای از مهمترین یافتههای خود و همکارانش در این زمینه اشاره و خاطرنشان کرد این تحقیقات هنوز به سرمنزل مقصود نرسیده و سوالات بیشماری کماکان پیش روی محققان وجود دارد.
مکانیسم طرحبرداری سریع
فیزیولوژی از مهمترین شاخههای زیستشناسی است که در آن اعمال حیاتی سلولها، اندامها و بافتهای بدن موجودات زنده مطالعه میشود.
فیزیولوژی شناختی نیز شاخهای از علم فیزیولوژی است که عملکرد مغز را در مواردی نظیر میزان توجه، استفاده از زبانهای محاورهای و نوشتاری، قابلیتهای حافظه ادراک، توانایی حل مشکلات، خلاقیت و تفکر بررسی میکند. در فیزیولوژی شناختی مبحثی با عنوان طرحبرداری سریع وجود دارد که در اینجا بیشتر به آن پرداخته خواهد شد.
در مجموع فیزیولوژیستها معتقدند یادگیری یک مفهوم یا واژه جدید مستلزم مکانیسمی خاص در مغز است که به آن طرحبرداری سریع میگویند. البته فرضیاتی در رد این مساله هم عنوان شده اما در کل بسیاری از محققان کماکان به عملکرد این مکانیسم تاکید دارند. دکتر جولین کامینسکی تاثیر این مکانیسم را در مطالعات خود چنین تشریح میکند: «من و همکارانم برای نخستینبار و در خلال مطالعه روی سگی به نام ریکو دریافتیم این حیوان قادر است چند صد شیء مختلف را برمبنای برچسبهایی که روی آنها درج شده از دیگران تشخیص دهد. ما بیشتر از 200 شیء مختلف را که البته بیشتر آنها اسباببازی و توپ بودند برچسبگذاری کرده و در معرض دید ریکو قرار دادیم. بارها آزمایش ثابت کرد این حیوان میتواند از روی دیدن برچسب، شیء درست را در میان جمع کثیری از اشیا پیدا کند. مطالعات بعدی حاکی از آن بود که ریکو در حقیقت از آنچه به آن «مستثنا کردن آموختهها» گفته میشود، برای تمایز بین اشیای جدید و اشیای قدیم استفاده میکند. اگر برچسب جدیدی را با لغت جدید در برابر ریکو قرار میدادیم، این حیوان دقیقاً به سمت اشیایی میرفت که برایش تازگی داشت یا از قبل آنها را ندیده بود. این استراتژی یادگیری لغات، همان چیزی است که در علم فیزیولوژی شناختی از آن بهعنوان طرحبرداری سریع یاد میشود. در گذشته دانشمندان تصور میکردند این مکانیسم خاص فقط در انسانها وجود دارد؛ اما تحقیقات به ما نشان داد برخی حیوانات مثل ریکو نیز برای یادگیری لغات از همین روش استفاده میکنند.» کامینسکی افزود: «در حقیقت وقتی که کودکان شروع به حرف زدن میکنند، در همان مراحل آغازین یادگیری سریعاً فرضیاتی را در ذهنشان درباره معنی هر واژه جدید میسازند و این فرضیهپردازی تا زمانی مصداق دارد که آن واژه جدید باشد یا برای اولینبار شنیده شود. این همان چیزی است که از آن تحت عنوان طرحبرداری سریع یاد میشود.»
آیا لغات در حافظه حیوان میماند؟
دکتر کامینسکی میگوید: ریکو نهتنها میتواند لغات تازه را یاد بگیرد، بلکه حتی توانایی یادآوری لغات تا حدود چهار هفته را دارد. در حقیقت این تحقیق نهتنها برای اولینبار نشان داد که یک حیوان میتواند از مکانیسم طرحبرداری سریع در یادگیری استفاده کند، نتیجه مثبت استفاده از فنون یادگیری را هم مورد توجه قرار داد. کامینسکی در ادامه افزود: «ما در عین حال دریافتیم بسیاری از مهارتهای شناختی این حیوان به خاطر تاکید و ممارست تقویت شده است. در گذشته بسیاری تصور میکردند یادگیری زبان انسانها توسط حیوانات فقط در این خلاصه میشود که یک حیوان بتواند حرف بزند. اما در دنیای علم امروز قابلیت درک واژهها نکته بسیار مهمتری است.»
معیار سنجش در یادگیری
ما انسانها با استفاده از تارهای صوتی خود میتوانیم صحبت کنیم، بخندیم، آواز بخوانیم و حتی گریه کنیم. اما برای تکلم تنها تارهای صوتی مهم نیستند؛ ریه ما نیز در این میان نقش اساسی دارد. ریه، مولد فشار هوایی است که تارهای صوتی را به ارتعاش درمیآورد. از سوی دیگر عضلات حنجره زبان، کام، گونه و لبهای ما نیز دست به دست هم میدهند تا بتوانیم خوب و بدون نقص صحبت کنیم. بدیهی است که توانایی تکلم از ویژگیهای منحصربهفرد و متمایزکننده ما از دیگر موجودات زنده است. کنجکاوی انسان سبب شد مطالعات گستردهای در این زمینه شکل بگیرد. حتی پژوهشگران بیشماری تلاش کردند این احتمال را در برخی حیوانات محک بزنند. درست است که برخی حیوانات میتوانند اشارات و حرکاتی تقریبا مشابه اصوات به کار رفته در زبان محاورهای میان انسانها از خود بروز دهند، اما همیشه یک یا چند مورد از معیارهای سنجش تکلم در آنها درست جواب نمیدهد. استفاده از دستور زبان صحیح، قابلیت صرف و نحو (جملهشناسی) درست، توانایی در تکرار لغات و جابهجایی و جانشین کردن کلمات بهصورت منطقی، از مواردی است که ما انسانها توانایی انجام آنها را داریم اما حیوانات ندارند. تحقیقات پژوهشگرانی همچون جولین کامینسکی موید آن است که حیوانات برخلاف فقدان این معیارهای اساسی، تاحدودی توانایی درک و یادگیری زبان رایج میان انسانها را دارند، اما دامنه درک و یادگیری آنها در مقایسه با انسان بشدت محدود است. کامینسکی در پاسخ به این پرسش که با استفاده از چه روشهایی میتوان درک و یادگیری زبان را در حیوانات محک زد، گفت: «ما درک و فهم لغات و زبانهای رایج میان انسانها توسط حیوانات را از روی رفتار آنها استنباط میکنیم و برای این کار باید در شرایط خاص امکاناتی را مهیا کرد که حیوان ناگزیر به انتخاب باشد. روشهای مختلفی تاکنون برای این کار استفاده شده است. بهترین و مطمئنترین راه این است که نخست به حیوان آموزش داده شود تا بتواند تفاوت میان برخی از واژهها را درک کند. لابد این مساله را شنیدهاید که حیوانات قابلیت درک واژههای زیاد و چند قسمتی را ندارند. این مساله از جهاتی درست است. مهمترین مساله در تحقیقات این است که حیوان تفاوت برخی از واژهها را با یکدیگر بداند. برای مثال واژه نشستن باید دقیقا موید همان رفتار باشد و اگر حیوان با شنیدن واژه بنشین، شروع به دویدن کند معلوم میشود این حیوان برای چنین تحقیقاتی مناسب نیست. یک روش دیگر استفاده از لکسیگرامهاست. اگر حیوانی بتواند معنای یک واژه را درست درک کند این قابلیت را هم خواهد داشت که لکسیمون (کلید) درست را به محض شنیدن انتخاب کند.» (لکسیگرام که پیشتر بدان اشاره شد، صفحهکلیدی است که از طریق لمس توسط حیوان کار میکند و برای سنجش درک معیار مناسبی است) کامینسکی میگوید: «تحقیقات در این زمینه به این صورت انجام میشود که ما توانایی حیوان در تمایز بخشیدن میان واژههای مختلف را با لکسیگرام آزمایش میکنیم، سپس بررسی میکنیم این درک و یادگیری تا چه اندازه قابلیت انعطاف دارد. یکی از مهمترین مسائل در تشخیص قابلیت درک توسط حیوان، میزان انعطافپذیری است که میتواند در برابر واژههای جدید از خود نشان دهد.»
دشواری کار، از مرز تعریف هدف تا انتخاب حیوان موردنظر
پژوهشگران معمولاً بسته به نوع تحقیقات و هدف پژوهش، حیوانات گوناگونی را برای آزمایش و سنجش چگونگی یادگیری زبان انتخاب میکنند؛ برای مثال دانشگاه سنتاندروز اسکاتلند حدود دو سال پیش تحقیقی روی توانایی درک زبان اشاره توسط فیلهای آفریقایی انجام داد. پروفسور ریچارد دبلیو بایرن، سرپرست این تحقیق در گفتوگو با روزنامه جامجم به برخی مشکلات در این زمینه اشاره کرد و گفت: باید به خاطر داشت انجام چنین آزمایشاتی معمولا مستلزم صرف زمان و وقت زیاد است. بهطوری که اغلب دیده شده، برخی متخصصان بهواسطه ساعتها تمرین مداوم، حیوان را خسته و آزرده میکنند. دلزدگی حیوان از انجام آزمایش نیز به معنای شکست کار خواهد بود. در ضمن گاهی آزمایشات به حدی پیچیده است که حیوان سردرگم میشود. ما نمونه آن را در مطالعه روی توانایی یادگیری فیلهای آسیایی شاهد بودیم. فیلهای آسیایی برخلاف همنوعان آفریقایی خود نتوانستند علائم و اشارات درست را درک و آنها را دنبال کنند. این متخصص فیزیولوژی شناختی افزود: انجام چنین آزمایشاتی از این نظر برای متخصصان مهم است که بتوانند ریشه برخی ویژگیهای رفتاری و بخصوص نحوه کسب مهارتها را در حیوانات مختلف مورد مطالعه قرار دهند. ما در مطالعه روی فیلهای آفریقایی دقیقاً بهدنبال شناسایی ریشه ویژگیهای رفتاری و بویژه نحوه کسب مهارت در آنها بودیم که خوشبختانه توانستیم نتایج جالبی به دست آوریم. در این آزمایش تاثیر فاکتورهای بویایی و شنوایی را بهطور کل حذف و تلاش کردیم نشان دهیم فیلهای آفریقایی میتوانند صرفا بر مبنای درک علائم و اشارات دست یک انسان، غذای مخفی خودشان را پیدا کنند. این یعنی فیلها زبان اشاره را درک میکنند.
فیلها، دلفینها کلاغها و طوطیها حیواناتی بسیار باهوش هستند، اما ضریب هوشی آنها با انسان بسیار متفاوت است. طوطیها و میناها در بسیاری از مهارتهای شناختی به انسانها شبیه هستند ولی مرز تفاوتهای گفتاری آنها با انسانها بسیار زیاد است |
دکتر کامینسکی، استاد دانشگاه پورتزماوث نیز علت انتخاب سگ را در آزمایش نحوه یادگیری لغات چنین تشریح کرد: یکی از دلایلی که ما روی سگها بهعنوان نمونه مطالعاتی تاکید داشتیم، این بود که سگ سابقه نزدیکی طولانیمدتی با انسان دارد؛ در حالی که دیگر گونههای حیاتوحش چنین مشخصهای ندارند. مطالعات بیانگر آن است که مهارتهای شناختی اجتماعی در سگها بهواسطه سالها همجواری با انسان نسبت به دیگران بیشتر تکامل یافته است؛ یعنی در حقیقت سازگاری با شرایط زیستی مهمترین عامل در کسب چنین مهارتهایی برای سگها بوده است. سگها نخستین حیواناتی بودند که حدود 15 تا 30 هزار سال قبل توسط انسانها اهلی شدند. در این مدت طولانی حتی وضع ظاهری (ریختشناسی) آنها نیز تغییر کرد. اما آنچه ما دریافتیم این است که مسلماً جدا از ویژگیهای ظاهری، نحوه ادراک و شناخت آنها نیز از محیط تغییر کرده است. علت این تغییرات را هم همان طور که گفته شد، باید در شرایط زیستی متفاوت جستجو کرد. در نتیجه میتوان سگها را نمونه مناسبی در مطالعات یادگیری و درک لغات دانست.
آنچه درباره هوش حیوانات باید بدانیم
تحقیقات متعدد حاکی از آن است که کلیه موجودات زنده به واسطه شرایط زیستیشان با محیط اطراف ارتباط برقرار میکنند. پروفسور بایرن باور دارد وقتی وظیفه جدیدی در یک آزمایش برای حیوانی مثل فیل آفریقایی تعریف میشود، این حیوان توانایی دارد از خود انعطاف نشان دهد و بسرعت با شرایط سازگار شود. اما به گفته این محقق نمیتوان تاثیر ایدههایی را که در وهله نخست در ذهن هر موجود زنده شکل میگیرد، نادیده گرفت. درست است که تعلیمدهندگان فیلهای آفریقایی معمولا از ایما و اشاره برای تربیت فیل استفاده نمیکنند و در بیشتر موارد به آواها تکیه میکنند، اما این ظن کماکان وجود دارد که برخی اشارات و علائم، جزئی از رفتار طبیعی یکگونه مانند فیل آفریقایی باشد. دکتر کامینسکی نیز باور دارد بهرغم این که سگی مثل ریکو میتواند بیشتر از 200 شیء مختلف را تنها از روی برچسب آنها شناسایی کند، اما باز هم به هیچوجه نمیتوان با قطعیت گفت سگها زبان انسانها را میفهمند. کامینسکی در خاتمه این بحث افزود: درست است که سگها تعلیم میبینند تا از یکسری فرمانهای خاص تبعیت کنند و کاری انجام دهند، اما این مساله صرفاً منحصر به آنها نیست. تنها چیزی که میتوانم با قطعیت بگویم این است که برخلاف تصورات ، تنها انسانها نیستند که برای یادگیری لغات از یک استراتژی مشخص مغزی تبعیت میکنند. ریکو به ما نشان داد استراتژی یادگیری لغاتش با انسان مشابه است، اما این حیوان قطعا نمیتواند آن طور که ما انسانها از دستور زبان استفاده میکنیم یا آنطور که توانایی جایگزین کردن لغات مشابه را داریم، از زبان محاورهای استفاده کند.
جـامجـم
فرناز حیدری
منابع: howstuffworks / sagepub
acp.eugraph.com
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
عضو دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
گفتوگوی عیدانه با نخستین مدالآور نقره زنان ایران در رقابتهای المپیک
رئیس سازمان اورژانس کشور از برنامههای امدادگران در تعطیلات عید میگوید
در گفتوگوی اختصاصی «جامجم» با دکتر محمدجواد ایروانی، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام بررسی شد