من هم مثل خیلیهای دیگر تصور نمیکردم یک فیلم بی نام و نشان با بازیگران و عواملی بسیار ناشناخته، بتواند میان آن همه نامهای پرآوازه جایی داشته باشد که حتی بخواهم به داخل سالن بروم و دو ساعت وقتم را بگذارم و ته تهش ببینم ارزش داشت دو ساعتم پای این فیلم برود یا نه.
این تصور ادامه داشت تا لحظهای که اکران فیلم تمام شد و من که در کاخ جشنواره خودم را برای تماشای فیلم بعدی رسانده بودم، دیدم دوستان خبرنگار و منتقد و روشنفکر یکییکی با لبانی خندان و بسیار پر انرژی از سالن بیرون میآیند. هیچ وقت برخی از آنها را تا به آن حد شاداب و کیفور ندیده بودم. واقعا به وجد آمده بودند. تنها حرفشان هم به من و امثال من این بود که اشتباه کردید. عجب فیلمی را از دست دادید. این رفتار آنها مرا ترغیب کرد که بدانم واقعا پشت این فیلم چه چیزی بوده که دوستان تا این حدبه دیدنش مینازیدند.
ماجرا ادامه داشت تا روزی که فیلم به اکران عمومی رسید. در همان روزهای ابتدایی اکران برای دیدن فیلم به سینما رفتم. انکار نمیکنم وقتی از سالن بیرون میآمدم، رفتارم دست کمی از رفتار دوستان نداشت. به وجد آمده بودم. در دل مدام فیلم را تحسین میکردم و با خود مصمم بودم تمام اطرافیانم را برای دیدن فیلم تشویق کنم.
اما تنهای تنهای تنها به کارگردانی احسان عبدیپور چه دارد که این همه درباره آن گفته میشود شاید مهمترین فاکتور فیلم، سادگی آن است. فیلم به دور از همه پزها و ژستها میخواهد قصه بگوید. قصه یک نوجوان ایرانی ساکن شهرستان که جنم، طراوت، مهربانی، نوعدوستی و جنب و جوشش، نماد یک ایرانی است. فیلم در عین سادگی ماجرای نوجوانی را روایت میکند که روی پای خودش میایستد، محکم است، مستقل است، اما از آن طرف نسبت به آدمها و اتفاقات اطرافش بیتوجه نیست. فیلم شعار نمیدهد. فیلم با زبان زیبا و شیرین و گرم مردمان جنوب ایران، سخن پرحرارت عشق را میگوید.
ممکن است خیلیها تصور کنند تنهای تنهای تنها، فیلمی سیاسی است که میخواهد بر حق پافشاری مردم ایران در دستیابی به انرژی هستهای تاکید کند. این نگاه البته درست است و شاکله فیلم بر این مبناست، اما باید توجه داشت در تنهای تنهای تنها، این موضوع نه با دید سیاسی، بلکه با دید اجتماعی همراه با روایتی نرم، ضرباهنگی تند و قصهای پرکشش مطرح میشود. فیلم فارغ از نگاههای سیاسی، بیشتر از منظر یک شهروند ایرانی به سیاست بازیهای جهان در زمینه موضوع هستهای ایران نظر میافکند.
یکی از نکات بسیار برجسته در فیلم، رنگ است. فیلم سرشار از رنگ است. رنگهای گرمی که گرمی مردمان ایران را در جایجای کشور نشان میدهد. بوشهر به عنوان یکی از شهرهای استراتژیک کشور به عنوان لوکیشن فیلم، نمادی از گرمی مردمان این سرزمین پهناور است. لهجه جنوبی هم بسیار بر این فیلم خوب سوار شده است به طوری که یکی از شیرینیهای فیلمنامه بر مبنای همین گویش استوار است.
در نگاه کلی میتوان تنهای تنهای تنها را فیلمی نجیب از سینمای بعد از انقلاب ایران دانست که موفق شده به متن نگاه ایرانیان نزدیک شود و معادلات سیاسی را با دید آنها به نظاره بنشیند. تنهای تنهای تنها، روایت معصومیت ایرانی میان سیاست بازی کشورهایی است که درکی از ایران و ایرانی ندارند و همه قطعنامهها و محرومیتها را با دید سیاسی صرف و باندبازی علیه مردمان معصوم و مهربان این کشور صادر میکنند.
بیشتر کسانی که بعد از تماشای فیلم سالن را ترک میکردند، معتقد بودند این فیلم نجیب، شاید محقترین نماینده ایران برای حضور در مراسم اسکار و بسیاری از جشنوارههای بینالمللی باشد، فیلمی که حرفش، دردش، دغدغهاش و هدفش، حرف و درد و دغدغه و هدف یک ایرانی است. یک ایرانی در هر جای جهان که مثل همه مردم جهان کودک دارد، مهربانی دارد، صفا و صمیمت دارد، انسان است و حق زندگی و پیشرفت دارد.
سجاد روشنی - فرهنگ و هنر
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
عضو دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
گفتوگوی عیدانه با نخستین مدالآور نقره زنان ایران در رقابتهای المپیک
رئیس سازمان اورژانس کشور از برنامههای امدادگران در تعطیلات عید میگوید
در گفتوگوی اختصاصی «جامجم» با دکتر محمدجواد ایروانی، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام بررسی شد