در یک تعریف ساده میتوان گفت «منافع ملی به اهدافی که یک دولت در سطح بینالمللی برای حفظ آنها تلاش میکند، اطلاق میشود». با این حال همه آنچه با عنوان منافع ملی قابل تعریف است، در یک سطح قرار ندارد و تنوعی ماهیتی را در بر میگیرد. چنان که در تعاریف موجود از منافع ملی بیان شده، این منافع یا حیاتی است یا مهم یا حاشیهای.
منافع حیاتی، منافعی را در بر میگیرد که با موجودیت یک دولت در ارتباط است و عمدتا قابل مذاکره نیست. این منافع با بقای نظام سیاسی بهعنوان هویت ملموس یک ملت سروکار دارد و کشورها در برابر آن حاضر به نرمش نیستند، اما آن دسته از منافع ملی که در رده «منافع مهم» طبقهبندی میشود، منافعی را شامل میشود که دولتها برای حفظ آنها در مذاکرات تلاش میکنند، اما ممکن است در شرایطی، قابل چشمپوشی یا مذاکره باشند. در آخرین رده از تقسیمبندی سهگانه منافع ملی، منافع حاشیهای جای میگیرد. منافعی که البته آنقدر مشترک، فراگیر و گسترده هستند که در زمره منافع ملی قرار میگیرند، ولی آن بخش از منافع را شامل میشوند که تنها برای بالا بردن قدرت چانهزنی یک دولت در مذاکرات ایجاد شده و قابل چشمپوشیاند. این منافع میتواند نقشی فریبنده برای طرفهای مقابل در منازعات بینالمللی ایفا کند و یک کشور با اصرار بر آن، کشور دیگر را در درک منافع حیاتی یا مهم واقعی، دچار اشتباه کند.
4 ویژگی امنیت ملی
با این حال ویژگی مهم اجماع داخلی بر سر منافع ملی، باعث میشود تا این منافع، همیشگی، تغییرناپذیر و دارای اهمیت باشد. آنچه باعث میشود منافع ملی غیرقابل معامله و حیثیتی قلمداد شود، چهار ویژگی درونی این دست از منافع است که ضامن امنیت وجودی، امنیت رفاهی، حفظ و ازدیاد قدرت کشور در روابط با کشورهای دیگر و در نهایت پرستیژ یک واحد سیاسی است. بهعبارت دیگر منافع ملی نه فقط امنیت وجودی یک کشور را در بر میگیرد، بلکه حافظ رفاه مردم است و با افزایش قدرت ملی، چهره یک کشور در محیط بینالملل را مقتدر نشان میدهد. بنابراین اگر بپذیریم فرمول قدرت یک کشور عبارت است از قدرت ملی = (اقتصاد + توان نظامی + موقعیت ژئوپلتیک) * (مشروعیت داخلی + استراتژی ملی)، آنگاه منافع ملی، همه منافع محسوس و نامحسوسی را در بر میگیرد که به حفظ یا افزایش شاخصهای موجود در این فرمول کمک میکند و جلوی کاهش هر یک از این پارامترها را میگیرد.
در حوزه بینالمللی بحث بر سر منافع ملی را به نام نظریهپردازان واقعگرا و بویژه پایهگذار این نظریه یعنی هانس.جی.مورگنتا میشناسند. او در نظریه واقعگرایی در روابط بینالملل دو مفهوم اساسی امنیت و منافع ملی را نیروی محرکه پیشبرد کنشهای دولت ـ ملتها در جهان پرهرج و مرج امروز میداند و براساس آن، رفتار بازیگران بینالمللی را پیشبینی میکند. براساس این نظریه، منافع ملی قابل ارزشگذاری بهمعنی خوب یا بد نیست و این واقعیت در روابط بینالملل پذیرفته شده است که دفاع از منافع ملی فارغ از چیستی ماهیت آن، اساس بازی بازیگران بینالمللی بهشمار رفته و برای درک درست آینده مناسبات بینالمللی باید قدرت تحلیل منافع ملی کشورها را داشت.
با وجود این نباید از یاد برد منافع ملی یک کشور نسبت به منافع ملی سایر کشورها شرایط مختلفی را در محیط بینالملل رقم میزند. گاهی منافع دو کشور اختلافزا بهشمار میرود که قابل مصالحه یا مرافعه است. گاهی این منافع میان دو یا چند کشور متعارض است که در این هنگام منافع بازیگران با یکدیگر تفاوت اصولی دارد و گاهی نیز این منافع مشترک و همگون است و آن هنگامی است که برخی کشورها دارای منفعت همسان بهشمار میروند. همچنین منافع ملی بازیگران بینالملل میتواند موازی باشد، به این مفهوم که ارتقا یا افول منافع ملی یک کشور به ارتقا یا افول منافع ملی کشور دیگر بستگی داشته باشد. بهنظر میرسد نسبت منافع ملی میان کشورها، عمدتا با ویژگی مختلط قابل توصیف است و هر بازیگری نسبت به بازیگر دیگر، مقداری همگرایی و مقداری واگرایی در منافع دارد که همین امر پیششرط تعاملات بینالمللی، مذاکرات و بدهبستانهای سیاسی است.
محصول اجماع تاریخی
به این ترتیب باید گفت منافع ملی یک کشور، نه فقط تابع زمان نیست و شرایط خاص سیاسی تاثیری ماهوی بر آن ندارد، بلکه محصول اجماع تاریخی یک ملت برای انتخاب یک راه مشخص جهت شناخته شدن در محیط بینالمللی است و بنابراین رقابتهای داخلی گروههای سیاسی یا فشار گروههای ذینفوذ نمیتواند و نباید تغییر محسوسی در آن ایجاد کند. سیاستمداران و دولتمردان یک کشور، معمولا برای حکمرانی یا حضور موثر در سپهر سیاسی، نیازمند درک صحیح چارچوب منافع ملی و پرهیز از نگرشهای سلیقهای نسبت به آن هستند و اگر قادر به تشخیص این چارچوب بهمثابه خطقرمزهای اصولی یک کشور نباشند، تصمیماتشان نمیتواند پایدار بماند. انتقال دقیق چیستی، چرایی و مصادیق منافع ملی در یک کشور از نسلی به نسل دیگر، مهمترین عامل در ثبات تصمیمگیری و سیاستگذاری در یک واحد سیاسی در محیط بینالمللی بهشمار آمده و طبیعی است، کشوری در فضای بینالمللی بهتر میتواند نقشآفرینی کند که براساس اصل جامعهپذیری هنجارها و حفظ منافع تاریخی خود، منافع ملیاش را براساس تعامل بینالمللی و توان داخلی حفظ و آن را به منافع هژمون منطقهای یا جهانی تبدیل کند.
یوسف آبشاریان
جامجم
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد