پایگاه مثل همان جای پا برای یک صخرهنورد یا کوهنورد یا مثل همان فونداسیون برای ساختمان است. پایگاه حکومتهای جهان به دو دسته تقسیم میشود: داخلی و خارجی. پایگاههای داخلی، خود قابل تقسیم به پایگاه مردمی، بازار و اشراف هستند. با استفاده از این نوع تحلیل ساده باید دید، مصدق چه پایگاههایی را از دست داد که غروب 28 مرداد، خود را در بند و دولتش را ساقط شده دید.
قطببندیهای بینالمللی و فشار بر ایران
بگذارید از مهمترین دلیل شروع کنیم. دورهای که از آن صحبت میکنیم، بعد از جنگ جهانی دوم است و آغاز قطببندی جهان به دو بلوک قدرتمند شرق و غرب. در چنین زمانهای، طبیعی است که هر بلوکی نخواهد تعداد کشورهای بلوک مقابل افزایش پیدا کند. مخصوصا اگر آن کشور، ایران باشد که منابع نفتی فراوان دارد، از نظر ترانزیت و حملونقل در نقطه استراتژیک قرار دارد و امکان دسترسی به آبهای آزاد را از طریق خلیجفارس دارد. در چنین شرایطی، یکی از دلایلی که زیر پای مصدق را خالی کرد،این بود که آمریکاییها و انگلیسیها تصور کردند، او به سمت گروههای چپ، حزب توده یا به طور کلی شوروی گرایش پیدا کرده است. اصلا مهم نیست چنین تصوری درست بوده یا نه، چرا که نفس این بدبینی، زمینهساز توطئه آنها برای براندازی دولت دکتر مصدق و بازگرداندن شاه به کشور شد. این ماجرا ریشه در حوادث چند سال قبل از آن دارد. در اوجگیری تفکرات ملیگرایی در کشورهای جهان از جمله ایران، دکتر مصدق که از جبهه ملی ایران برخاسته بود، عَلَم ملی شدن صنعت نفت را برداشت و پس از کش و قوس فراوان توانست این بیرق را بر فراز صنعت نفت ایران به اهتزاز درآورد. این موضوع باعث شد منافع فراوان نفت در ایران، از جیب انگلستان بیرون بیاید و البته زمینه بدبینی باشد که قبلا از آن صحبت کردهایم. البته ملی شدن صنعت نفت، باعث ایجاد مسائل دیگری هم شده بود.
یکی از این دلایل این بود که به دلیل وقفه و رکود در صنعت نفت ایران، درآمد نفتی کشور بشدت پایین آمد و به تبع، بودجه بشدت انقباضی و سختگیرانه بسته شد. کاهش حقوق کارکنان دولت، کاهش ارزش پول و محدودیت واردات باعث شد، هم بخشی از مردم و هم بخشی از تجار و بازرگانان از این شرایط ضرر کنند و احتمالا به دنبال تغییر شرایط باشند. بنابراین گرچه میتوان گفت، جریان کودتای 28 مرداد برخلاف اراده غالب مردم و علیه دولت منتخب بود، ولی در میان همین مردم کم نبودند کسانی که تصور میکردند با برکناری مصدق شرایط بهتر خواهد شد.
جایگاه اپوزیسیونی دربار نسبت به دولت مصدق
تا به حال از دو دلیل مربوط به حامیان خارجی و یک دلیل مربوط به حامیان داخلی صحبت کردیم و بهتر است به سراغ دلایل سیاسی برویم که نسخه دولت مصدق را پیچید. میدانیم مصدق، با اینکه نخست وزیر منتخب شاه بود، هیچگاه با او همکاری نکرد و دائما با او در تنش بود. این تنشها عموما بر سر اختیارات و حوزه عملکرد بود و حتی یک بار تیر ماه 1331 به استعفای مصدق، قیام مردم و البته کوتاه آمدن شاه منجر شده بود. از این رو مصدق هم پایگاه خود در نهاد سلطنت را از دست داده بود و هم پایگاهش در میان هواداران این نهاد در ایران را.
تراژدی گسست از مردم
در نهایت، گسست مصدق از طبقه مذهبی، او را از حمایت این طبقه محروم کرد. در اواخر، میان محمد مصدق و آیتالله کاشانی به عنوان یکی از رهبران موثر جناح مذهبی، اختلافات عمیقی پیش آمده بود، به طوری که میگویند آیتالله کاشانی گفته بود، یکی از اشتباهاتش این بوده به کسی اعتماد کرده که به اسلام اعتقادی نداشته است. اینکه این بدبینیها به خاطر عملکرد خود مصدق بود یا اطرافیان و رسانههای حامیاش یا حتی دو به همزنی عوامل دیگر یا جاسوسان دو کشور انگلیس و آمریکا بدرستی روشن نیست ولی روشن است که در نهایت این اختلاف باعث شد، بیگانه و استبداد تا مدت مدیدی در این کشور حاکم بر سرنوشت مردم باشد.
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد