روزی از خیابان ولیعصر در حال گذشتن هستیم که چیزی شبیه لباس آن بازیگر خوشپوش را میبینیم و با کمی تردید ـ با توجه به جیب لاغرمان ـ آن لباس را میخریم. این شروع یک تغییر است. حالا این تغییر از لباس به مبل خانه، به آباژور، پرده و تابلوهایی که دیوار را میپوشاند نفوذ میکند، ظاهر زندگی ما شبیه همان سریال یا سریالهایی میشود که برای ما پر از زیبایی و جاذبه است.
خیلی آرام و نامحسوس ظاهر ما براساس مطابقت با چیزی که در صفحه تلویزیون خانه میبینیم، تغییر میکند. این تغییر و تأثیرپذیری، شامل همه برنامهها میشود؛ یعنی ایرانی و خارجی ندارد، وقتی جذب شدی، خود را شبیه آن چیزی که جذبت کرده است، میکنی.
تا سالها جوانان ایرانی موهایشان را قیصری اصلاح میکردند، برای جوانان دنیا در نسلهای مختلف کلارک گیبل، دین مارتین، الویس پریسلی، جان لنون و جانی دپ و خیلی از بازیگران و خوانندگان و مجریان تلویزیون، الگویی دستکم ظاهری بوده و هستند. بله، این گونه همه چیز از ظاهر شروع میشود.
جذابیت تصاویری نو
حالا مدل مو، کفش، رنگهایی که هماهنگ میشود، کت، نوع پوشش رسمی و روزمره ما همه برآمده از تصاویر و رسانهها شده است، خاصه تصاویر و رسانههایی که آثار داستانی و نمایشی را پخش میکنند و باز هم خاصه سریالها و نمایشهایی که فرهنگی متفاوت و بدیع را نمایندگی میکنند. مردم به همان اندازه که در برابر چیزی نو مقاومت میکنند، در برابر القای هنرهای نمایشی بیدفاع و تأثیرپذیر هستند.
نمایش انسان را با تصویر شیفته میکند، درست مثل عشق که گاه با یک نگاه، فارغ از همه خصوصیات، آدم را متأثر میکند و تغییر میدهد. این تغییر از ظاهر شروع میشود، ولی در ظاهر باقی نمیماند. وسایل خانه و پوشش برآمده از سنن و عادات و فرهنگ است، اما اگر ظواهر را از مبناهای اعتقادی و رسوم جدا کنیم، باز هم چیزی باقی میماند که تأثیر رفتار و کردار و عقاید شخصیتها بر بیننده است.
بخشی از ظاهر، رفتار و گفتار آدمهاست و بخشی از بیان و رفتار شخصیتها در فیلمها و سریالها برآمده از عقاید و خواستههای آنهاست. برای همین بسادگی عقاید و خواستههای شخصیتهای سریالها و برنامههای نمایشی از هر کجای دنیا که باشند، بر ما نفوذ میکنند و مانند آن لباس بسادگی درون ما را هم تحت تأثیر قرار میدهند، البته در این ساحت کندتر و تدریجی، اما ماندگار و گسترده تأثیر میگذارند.
تضاد فرهنگها
تمام مشکل و حساسیتهای تکراری و بارها گفته شده توسط مسئول و منتقد و جامعهشناس و روانشناس، به همین تغییر تناقضآفرین بازمیگردد. لباس نو و زیبایی که در قالب یک سریال بازنمایی میشود از فرهنگی دیگر بر پیکر ما در فرهنگی خودی نفوذ میکند. تصویر همه چیز را خواستنیتر میکند و رسمیت میبخشد، همین که شبکهای جهانی یک شکل لباس را نشان میدهد، یک امتیاز برای آن لباس میشود و بعد ما در جایی دیگر آن را تقلید میکنیم.
این درباره عقاید، گفتار و کردار هم صادق است. چیزی نو در قالب تصویر با کمک جاذبههای دراماتیک ـ قهرمانیها و عواطف غلیظ ـ آنچنان تر و تمیز و نامحسوس القا میشود که کمتر ذهن فرصت تأمل و استدلال در تائید یا رد آن پیدا میکند. اینجاست که سریال میشود ابزاری برای نسیان و از یاد رفتن و وقتی از فرهنگی متفاوت باشد، میشود ابزار تضاد و تناقض. فرهنگی در خانه از طریق تلویزیون ما را تسخیر میکند، فرهنگی متفاوت از گذشته در ذهن ما جا گرفته است، فرهنگی در شهر و مراکز رسمی آموخته میشود و فرهنگی غیررسمی در روابط و محیطهای غیررسمی ساخته میشود. این چهارراه هر طرف باد، گمراهکننده و سرگیجهآور است. اینجا همه تبلیغات و آموزشهای رسمی توسط منابع و متولیان فرهنگ خودی، بیاثر است، اگر خودآگاهی در مصرفکننده وجود نداشته باشد. خودآگاهی رمز مقاومت در برابر القا و گزینش است.
علیرضا نراقی
دین و زندگی
دانشیار حقوق بینالملل دانشگاه تهران در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
یک پژوهشگر روابط بینالملل در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد