برای پرورش کودکان دیندار از چه روشهای تربیتی استفاده کنیم؟
تربیت مسالهای عام است. تربیت دینی، اجتماعی، خانوادگی و... و همه انواع تربیت جدا از یکدیگر نیست. مهمترین گروه مرجعی که در کودکی میتواند در تربیت نقش ایفا کند، خانواده است. یکی از نکات مهمی که در این گروه مرجع وجود دارد این است که آیا فرزندان، پدر و مادر را به عنوان گروه مرجع قبول دارند؟ این هم برمیگردد به شیوه تعاملی که بین فرزندان و والدین وجود دارد.
آیا این مساله مختص شرایط تربیتی در دوره جدید است یا قبل از این هم با چنین پدیدههایی مواجه بودیم؟
در همه دورانها ما با این مساله مواجه بودیم و البته ممکن است شدت و ضعفهایی هم داشته باشد. در این حال یکی از مسائل مبتلابه جدید این است که الان برای تربیت با تعدد گروههای مرجع روبهرو هستیم. زمانی ما والدین را به عنوان گروه مرجع داشتیم، الان کودکان با گروههای مرجع دیگری مثل مربیان مهدهای کودک یا گروه همسالان، رسانه و... نیز مواجه هستند. اینکه والدین با دیگر گروههای مرجع چه تعاملی را برقرار میکنند، در نوع تربیت ما در مورد فرزندانمان دخالت دارد؛ چون این والدین هستند که تلویزیون میخرند و برای استفاده در اختیار بچهها قرار میدهند یا اینکه فرزندان خود را به مهدکودک میسپارند. به عبارت دیگر، از دل گروه مرجع اول، گروههای مرجع دیگر درمیآید. هر چقدر گروه مرجع اول، نقش اقناعیتر و جدیتری را در فرآیند تربیت کودک ایفا کند، تاثیرپذیری فرزندان از والدین بیشتر خواهد بود. کودکان شیوه و سبک زندگی را از والدین میآموزند و بنابراین اگر والدین، عمل به آداب دینی را شیوه زندگی خود قرار دهند، کودکان هم از پدران و مادران خود الگوبرداری میکنند. ممکن است نوع رفتار والدین با فرزندان به گونهای باشد که آنها پدر و مادر خود را به عنوان گروه مرجع نپذیرند و با آنان تدافعی برخورد کنند.
برای اینکه والدین در همان سطح اول از گروههای مرجع قرار بگیرند، چگونه باید رفتار کنند؟
متاسفانه برخی تربیت فرزندان را از انتها شروع میکنند. مثلا زمانی که کودکان به سن مدرسه میرسند، والدین تازه به فکر آماده کردن آنان برای ورود به مدرسه هستند. در صورتی که در آن زمان فرزند شکل و شخصیت اصلی خود را پیدا کرده است. برای آماده ساختن فرزندان برای رسیدن به مرحله آموزش و پرورش باید از ابتدای تولد آنان به این فکر بود. حتی فراتر از آن، برای تولد فرزند باید قبل از ازدواج در این زمینه تدبیر کرد؛ چون انتخاب همسر و برگزیدن نوع زندگی هم در تولد و تربیت فرزند موثر است. الگوهای رفتاری در زندگی آینده مبتنی بر انتخاب همسر مناسب است. زن و شوهری که براساس انتخاب درست و معیارهای شایسته همدیگر را برای زندگی انتخاب میکنند، میتوانند در تربیت دینی فرزندان نقش اساسی را ایفا کنند.
اینکه پدر و مادر از سر ناچاری یا با فکر و برنامه وارد مرحله تربیت فرزند شوند، چه نقشی در پرورش دینی کودکان خواهد داشت؟
اگر تربیت دینی فرزندان در حالی صورت گیرد که والدین به ناچار و از سر اضطرار وارد این مرحله شوند، طبیعتا تفهیم و تبیین مفاهیم دینی برای فرزندان با موفقیت همراه نخواهد بود. یکی از شیوههای رفتاری در تربیت دینی، نحوه برخورد درست با جنس مخالف است. قطعا در سنین جوانی فرزندان نمیتوان تربیت صحیح را به آنان آموخت؛ چون جوان در این مرحله وارد بلوغ و دوره استقلالخواهی شده است. این مساله باید از همان دوره کودکی که شرایط برای کودک و والدین جنبه اضطرار پیدا نکرده است، آموزش داده شود؛ چون در این مرحله است که تهدیدی به عنوان جنس مخالف برای بچه وجود ندارد. بنابراین زمان نابجا و بیبرنامگی یکی از مهمترین موانع در روند تربیت دینی کودکان است.
به لحاظ زمانی چگونه و چه وقت میتوان کودکان را به انجام فرایض دینی ترغیب کرد؟
انجام تکالیف دینی مربوط به زمانی است که فرزند به سن تکلیف برسد، اما میتوان زمینهای را برای ترغیب کودکان به انجام فرایض دینی فراهم آورد. زمانی که کودک، والدین را در حال نماز میبیند، ممکن است که به دولا و راست شدنهای ظاهری و تقلید از پدر و مادر علاقهمند و در عین حال بازیگوشیهایی هم داشته باشد. در این مرحله است که کودک میتواند برخی از عادتها را فرابگیرد تا بعدا برای او جهت انجام فرایض دینی حس تکلیف ایجاد شود. اگر زمان انتخاب با زمان یادگیری در تربیت دینی با هم منطبق باشد، شاید تربیت دینی از اثرگذاریهای لازم برخوردار نباشد. زمان یادگیری باید جلوتر از زمان انتخاب باشد تا انگیزههای لازم برای انجام فرایض در کودک شکل بگیرد. اگر کودک انگیزههای لازم را پیدا نکند ممکن است ساعتهای زیادی از اوقات روز را با دوستان خود سپری یا تلویزیون تماشا کند، اما دقایقی را برای خواندن نماز اختصاص ندهد. چرا؟ چون کودک عادت رفتن به سینما یا دیدن تلویزیون را براساس یک فرآیند طبیعی فراگرفته، اما نماز خواندن را از سر اضطرار یاد گرفته است. آیا این بحران فراگیر است؟ خیر. بسیاری از جوانان به جهت اینکه قبل از رسیدن به سن تکلیف، انجام برخی از فرایض را به عنوان یک سبک زندگی و از سر علاقهمندی انتخاب کردند. این نشان میدهد که کاملا براساس یک برنامه و طرح مناسب در معرض تربیت دینی قرار گرفتند. تربیت کودکان براساس واقعیتهای زندگی شکل میگیرد نه براساس آرمانها و آرزوها. پدر و مادری که دروغ میگویند نباید انتظار داشته باشند که فرزندشان در زندگی راستگویی پیشه کند. وقتی در رفتار فردی پدر و مادر تناقضاتی وجود دارد همین مساله به فرزندان هم سرایت پیدا خواهد کرد.
تاثیر تشویقها و تنبیهها در تربیت دینی
نظام عالم با تشویق پیش میرود. امام علی(ع) میفرماید: «اگر میخواهید کسی را تنبیه کنید آدم نیکوکار را تشویق کنید.» به عبارتی تشویق آدم نیکوکار تنبیه آدم خطاکار است. نظام تنبیه به اسلام به قدر کاری است که فرد انجام داده است نه بیشتر نه کمتر، اما برای تشویق میتوان از امتیازات بهتر و بیشتری استفاده کرد. بنابراین در نظام تربیتی اسلام تنبیه فرآیندی افزون تر از میزان خطایی که صورت گرفته، نیست. به عبارت دیگر چشاندن نتیجه عمل فرد، تنبیه محسوب میشود.
فتاح غلامی
دین و زندگی
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد