به گزارش جام جم سیما،از همان اولین قسمت عرضه این مینیسریال بحثهای فراوانی درباره آن شکل گرفت که میرباقری با آن تجربه عظیم سریالهای تاریخی چرا باید به سراغ این داستان برود؟
به نظر نگارنده این مجموعه تلاشی است برای زنده نگهداشتن سنتهای نمایشی عمدتا فراموش شده که با مرگ استاد سعدی افشار تقریبا نفسهای آخر خود را میکشد.
این تلاش بدون توجه به توفیق یا شکست اثر، سعی میکند سیاهبازی را به شکل دراماتیک وارد قصه اصلی کند.
قصه اصلی باتوجه به علاقهمندی نسل امروز به نوستالژی از دهه 50 شروع میشود و با بزرگ شدن بلبل (حامد بهداد) به زمان معاصر میرسد.
بحث درباره فیلمنامه دندون طلا بیش از آنکه متوجه آثار تلویزیونی یا حتی سینمایی باشد، تابع فرمولهای نمایشی است و به دلیل اینکه سیاهبازی محور تمام قصه است و حتی دیالوگها در بسیاری اوقات نمایشی است.
فضا به شکلی طراحی شده که نمایش و سیاهبازی قسمت اصلی مجموعه باشد و اتفاقا برخی از تکنیکهای آن هم وارد مجموعه میشود.
سیاه (مبارک) برخلاف تلخک و ملیجک که مختص دربار و طبقه مرفه بودند، متعلق به عامه مردم است و با زبان رک و سرخ خود گرفتاریها و بدبختیهای قشر ضعیف را فریاد میزند.
این هنرمندان عجیب و غریب تا پیش از هجوم افسارگسیخته مدرنیته در سالنهای محقر مردم را میخنداندند و البته همواره در فقر و گمنامی زندگی میکردند.
قصه اصلی دندون طلا دقیقا از همین فقر و گمنامی شروع میشود و نیر که به قهوهخانه قنبر دیزل پناه میبرد با نامردی و بیمعرفتی او مواجه میشود و کتمان کردن فرزند مشترکشان باعث آوارگی او میشود.
اما مرام و معرفت یک سیاه به نام سرخوش بعد از مرگ نیر تقدیر بلبل پسرش را به زندگی او گره میزند و در زمان معاصر اعتیاد بلبل به دست قنبر و در نهایت قتل بلبل که بسیار شبیه به آخر شاهنامه است. (البته بدون شباهت قنبر به رستم اثر فردوسی بزرگ)
این قصه که بهشدت نمایشی است در برگردان تصویری به همان سنتهای نمایشی وفادار مانده و عمده بار دراماتیک خود را مدیون سن و تماشاخانه و تحولات سالنهای پررونق سالهای دور است و حتی در بازنمایی در برخی قسمتها قصه اصلی متوقف میشود و نمایش درون آن آغاز میشود.
میرباقری در تمام آثاری که داستان معاصرتری دارد ماند آدم برفی و دندون طلا نشان داده به این قشر خاص از آدمهای جامعه و قصه آنها علاقه دارد و اتفاقا سنتهای پیرامونی آنها را بهخوبی میشناسد.
البته این فضا و قصهها به دلیل سر و کار داشتن با طبقات فرودست جامعه و آوازها و نمایشهای هر شبی در دورانی طولانی طرفداران زیادی داشته و بازسازی آن هم با وجود برخی کاستیها با اقبال مخاطب روبهرو شده است.
قصه دندون طلا و فیلمنامه آن در برخی قسمتها به دلیل نکتههای گفته شده دچار سکون و ایستایی میشود و شاید به دلیل صرفه اقتصادی باید در ده قسمت روایت میشده است.
البته این نکته باعث شده قصه اصلی کمرنگ و کم جان باشد و شاید عمده بار اثر بهعهده آوازها و نمایشهای درون مجموعه باشد.
در این روزها بحث اصلی بر سر این موضوع که چرا باید میرباقری در نمایش خانگی مینیسریال بسازد در جریان است.
البته ذکر این نکته ضروری است که مجموعهای همچون مختارنامه که حاصل سالها تلاش و تحقیق است میتواند در مجموعه سلمان فارسی هم تکرار شود به شرط آنکه همان سرمایهگذاری که برای ساخت آثاری همچون دندون طلا و شاهگوش میشود در ساخت آثار جدید در تلویزیون اتفاق بیفتد.
میرباقری با مختارنامه نشان داده یک مجموعهساز حرفهای است و بخش خصوصی با هوشمندی این موضوع را تشخیص داده است و البته ذکر این نکته ضروری است که عمده سریالهای مهم و پرطرفدار آمریکایی هم مربوط به بخش خصوصی و نمایش خانگی است.
بنابراین به نظر میرسد اگر فکری به حال سرمایهگذاری در آثار فاخر تلویزیون نشود میرباقری کماکان به ساخت آثار متوسطی همچون دندون طلا و آثار مشابه در سیستم نمایش خانگی ادامه
خواهد داد.
بهرنگ ملکمحمدی
دانشیار حقوق بینالملل دانشگاه تهران در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
یک پژوهشگر روابط بینالملل در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد