این بازیگر 65 ساله در فیلمهای زنگها، بایکوت، دو چشم بیسو، توبه نصوح، مرگ دیگری، بحران و پدر ایفای نقش کرده و برای فیلم آخر، موفق به دریافت سیمرغ بلورین بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم فجر و تندیس بهترین بازیگر سینمای قاره آسیا از کشور مالزی در سال 1374 شده است. بهانه گفتوگو با این بازیگر پرسابقه و کهنهکار، بازیاش در سریال «همسفر خورشید» علی شاهحاتمی است که در روزهای پایانی سال گذشته به روی آنتن رفت. کاسبی در این سریال، نقش گروهبانی را بازی میکرد که در پی یک نوجوان هندی از آبادان تا مشهد را میپیمود؛ نقشی که به گفته کاسبی، سختترین نقش تمام طول عمر دوران بازیگریاش بوده است.
آقای کاسبی بالاخره پس از مدتها با سریال «همسفر خورشید» دوباره به تلویزیون بازگشتید. در این مدت کجا بودید؟
این را باید شما جواب بدهید.
من چکاره هستم؟
باید از مسئولان بپرسید که محمد کاسبی تا حالا کجا بوده است.
یعنی پیشنهادی برای بازی نداشتهاید؟
نه نداشتم. پس از سریال «حانیه» حدود 14 ماه کار نکردم.
اصلا پیشنهاد نداشتید یا پیشنهادهای رسیده خوب نبود؟
نه، اصلا پیشنهاد نداشتم.
چگونه شد که به تیم بازیگری سریال همسفر خورشید پیوستید؟
من تقریبا از نیمه دوم سریال وارد آن شدم. نقش یک گروهبان را هم بازی میکردم. بخش مربوط به ایران در ماه مبارک رمضان تصویربرداری شد که در اوج گرما بود. حالا تصور کنید بازیگری مثل من با 65 سال و اضافه وزن و حساسیت به گرما چقدر اذیت شدهام. تصویربرداری بخش ایران از آبادان و خرمشهر آغاز شد و بعد به یزد رسید و در نهایت در حرم امام رضا(ع) خاتمه یافت. سریال، یک کار جادهای بود. من هر روز در گرمای بالای 50 درجه فکر میکردم دیگر جان سالم به در نمیبرم. بسیاری از عوامل که اتفاقا جوان هم بودند، کارشان به علت گرمازدگی به زیر سرم کشیده میشد. من در سر صحنه سریال همسفر خورشید شاید روزی 50 لیوان شربت آبلیمو میخوردم. بیماری قند هم دارم. قند خونم از 400 هم بالا زده بود و کلیههایم داشت از کار میافتاد. نمیدانستم چه مشکلی دارم. به تهران که بازگشتم و آزمایش دادم، فهمیدم جانم در خطر است. من به این عشق و امید که کار برای امام رضا(ع) است، جلوی دوربین میرفتم. خدا هم یاری کرد که از عهدهاش بربیایم. مسئولیت سنگینی روی دوشم بود. نقشم در سریال همسفر خورشید با توجه به شرایطی که به آن اشاره کردم، سختترین نقش همه عمر بازیگریام بود.
چه مدت درگیر سریال بودید؟
تقریبا 40 روز کار میکردیم.
وقتی خبر بازی شما در نقش گروهبان سریال همسفر خورشید منتشر شد، ذهن برخی مخاطبان حرفهای سینما و تلویزیون به سمت نقشتان در فیلم «پدر» مجید مجیدی رفت.
(با مکث) این نقشها هیچ ارتباطی به هم نداشت.
یعنی نقش گروهبان همسفر خورشید یک تجربه تازه برای بازیگر پرسابقهای چون شما بود؟
من نقشهای نظامی زیاد بازی کردهام. گروهبان سریال هم یک شخصیت خاکستری بود؛ مثل همه آدمهای جامعه. به طور قطع تا فیلمنامه یک کار را نپسندم، بازی در آن را قبول نمیکنم. این برایم یک اصل است. شاید هیچ بازیگری به اندازه من پیشنهاد نداشته و رد نکرده است. نقشهایی را که نپذیرفتهام، شاید ده برابر کارهایی است که بازی کردهام. متن سریال همسفر خورشید را که خواندم، با توجه به دیالوگهای جذاب و موضوع قصهاش به دلم نشست و تصمیم گرفتم در آن بازی کنم.
سریال یا فیلمی بوده که در آن بازی کرده، اما پس از تماشایش، پشیمان شده باشید؟
اصلا. نه کاری بوده که نپذیرفته و بعد پشیمان شده باشم و نه موردی بوده که قبول کرده و بعدش تاسف خورده باشم.
به نظر میرسد علی شاهحاتمی کارگردان مود علاقه شما باشد و شاید هم برعکس، شما بازیگر محبوب او باشید.
من جزو چند نفری بودم که حوزه هنری را پایهگذاری کردیم. شاهحاتمی هم از بچههای حوزه هنری است. به هر حال سالهاست که با هم آشنایی داریم. تواناییهای همدیگر را میشناسیم. بین حاتمیکیا و پرستویی هم چنین رابطهای برقرار است. دوستی میگفت باید نقش را برای محمد کاسبی نوشت، نه اینکه فیلمنامه را بنویسیم و بعد از او دعوت کنیم یک نقش را بازی کند. بازیگران با تواناییهای مختلف از طریق صفحه تلویزیون به خانه مردم راه پیدا میکنند. همین اواخر سه سریال از من در شبکههای مختلف تلویزیون در حال پخش بود. خب چرا من باید 14 ماه بیکار باشم؟ از نظر خودم که مسالهای ندارم.
از دوبلهتان در سریال راضی بودید؟
شاهحاتمی مجبور بود بخش هندوستان را دوبله کند. او از من خواست خودم جای شخصیتی که بازی میکردم صحبت کنم، اما نپذیرفتم. حوصله دوبله را نداشتم و قرار شد صداپیشه دیگری جای من صحبت کند. من پیش از انقلاب کار دوبله میکردم، اما به خاطر بازیگری آن را کنار گذاشتم.
دوبلههای سریال که تعریفی نداشت و اصولا به کلیت کار ضربه زده بود.
این را دیگر باید شاهحاتمی پاسخ دهد.
علاوه بر تلویزیون، حضورتان در آثار سینمایی هم کمرنگ شده است.
چطور بگویم، من یکی از بازیگرانی هستم که از سینما به تلویزیون آمدهام. من برای اولین بار با سریال مریم مقدس به تلویزیون آمدم. جایزههایم را هم در سینما گرفته بودم. یک روز حسین پاکدل به من گفت تو بعد از سالها بازی در آثار سینمایی متفاوت مثل زنگها، بایکوت و... چندان شناخته شده نبودی و وقتی مردم تو را روی صفحه تلویزیون میدیدند، گویا برای بار اولشان بود. مخاطبان یک کار سینمایی خوب شاید به یک میلیون هم نرسند، اما یک سریال جذاب تلویزیونی 30ـ 20 میلیون بیننده دارد. از 20 سال پیش به این نتیجه رسیدهام که کار خوب تلویزیونی را به پیشنهادهای سینمایی ترجیح دهم. مگر چه اتفاقی بیفتد که دنبال سینما بروم. به عنوان یک بازیگر، تلویزیون را به خاطر حضور در خانههای مردم به سینما ترجیح میدهم.
تا جایی که میدانم چند تجربه کارگردانی هم دارید.
بله، یک سریال نیمهتمام و دو کار 35 میلیمتری.
پس چرا کارگردانی را جدی نگرفتید؟
من جدی بودم، اما نگذاشتند کار کنم.
چه کسانی؟
چه میدانم، یکسری آدمهایی که دوست نداشتند من کار کنم.
این روزها مشغول چه کاری هستید؟
هیچ، دعا به جان شما میکنم.
غیر از بازیگری شغل دیگری هم دارید؟
نه، من سال 50 رشته پزشکی قبول شدم، اما از آنجا که از 15ـ 14 سالگی تئاتر کار میکردم، از دانشگاه انصراف دادم. بعد رفتم خدمت سربازی و سال 53 دوباره در کنکور شرکت کردم و رشته بازیگری و کارگردانی تئاتر و سینما در دانشکده هنرهای دراماتیک قبول شدم. غیر از بازیگری کار دیگری بلد نیستم. لابد الان داری به اینکه چگونه زندگی را میگذرانم، فکر میکنی؟
خب، گذران زندگی با این شرایط باید خیلی سخت باشد؟
خدا بالای سر همه ماست و روزی محمد کاسبی را هم میرساند.
محسن محمدی
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد