به بهانه بازپخش سریال «روزگار قریب» از شبکه آی‌فیلم

روایت غریبانه یک پزشک قهرمان

بازپخش سریال‌هایی از جنس «روزگار قریب» صرفا تکرار یک مجموعه نمایشی نیست بلکه یادآوری و آموزش سریال سازی استاندارد هم است. موفقیت این سریال را نمی‌توان فقط به جذابیت سوژه و قهرمان آن نسبت داد، بلکه هنر کیانوش عیاری به عنوان یک کارگردان هوشمند در این است که می‌داند یک قصه خوب را چگونه به روایتی جذاب بدل کند که شاید مهم‌تر از اصل قصه باشد. این فرآیند مثل همان فرمولی است که در مجری‌گری می‌بینم.
کد خبر: ۹۱۵۴۲۷
روایت غریبانه یک پزشک قهرمان

مجری خوب لزوما کسی نیست که حرف می‌زند و حتی حرف‌های خوب می‌زند، بلکه کسی است که خوب هم حرف می‌زند. به عبارتی دیگر تقدم فرم و محتوا یا روایت مضمون از طریق بازنمایی فرم را باید به عنوان رمز موفقیت یک اثر نمایشی دانست.

برقراری یک نسبت منطقی

واقعیت این است که مخاطب ایرانی شیفته شنیدن قصه است، خاصه آن که قصه زندگی یک شخصیت معروف و قهرمان واقعی را بشنود، اما روزگار قریب از رهگذر روایت قصه دکتر محمد قریب و زندگی شخصی‌اش به روایت تاریخ اجتماعی ـ سیاسی دوران او نیز پرداخته و به واسطه پردازش دراماتیک به محیط اجتماعی، سطح و سبک زندگی و مناسبات و مراوداتی که بر روابط مردم حاکم بود تلویحا به شرح تاریخ اجتماعی زمانه قهرمان خود نیز دست می‌یابد. این روایت تاریخی البته تاریخ تحولات علم پزشکی در ایران و چالش‌هایی را که داشته نیز بازنمایی می‌کند. سویه قهرمانانه دکتر قریب به عنوان شخصیت اصلی سریال نیز دقیقا بر ساخته همین موقعیت است به طوری که می‌توان بین هویت فردی او چه به عنوان یک پزشک حاذق و چه به عنوان یک انسان شریف و هویت جمعی او که برآمده از اوضاع و احوال اجتماعی او بین دهه‌های 20 تا 50 است، یک نسبت منطقی برقرار کرد. نقطه قوت سریال را در لایه‌های درونی و سطوح بنیادی‌تر درام باید در همین نسبت، صورت‌بندی کرد. شاید تاکید عیاری بر نمایش ساحت اجتماعی دوره تاریخی قصه‌اش به نوعی تاکید بر این معنا باشد که شخصیت‌هایی که به قهرمان‌های تاریخی بدل می‌شوند تاریخ را در زندگی قهرمانانه خویش بازسازی کرده و آن را به رسالت شخصی و آرمان‌های فردی خود بدل کرده‌اند.

آشنایی‌زدایی از یک چهره نام‌آشنا

از حیث ساختار روایی و اجرا نیز انتخاب خاطره‌گویی بصری از طریق ارجاعات تاریخی که در طول سریال به موازات زمانی و البته منطق دراماتیکی‌اش تقطیع شده به ماندگار شدن این اثر کمک کرده است. ابتدا مخاطب با شخصیت کنونی دکتر قریب که با شناخت‌های قبلی هرچند ناقص در هم تنیده شده آشنا می‌شود و بعد به بهانه این که کسی قصد دارد زندگی او را به کتاب بدل کند رمزگشایی صورت می‌گیرد. می‌توان گفت سریال دکتر قریب از حیث روایت و نوع آن، آشنایی زدایی از یک چهره و نام آشناست. این آشنایی‌زدایی البته برآمده از تضاد شناختی نیست بلکه باید در راستای تکامل شناختی آن را معنا کرد که در نهایت به معرفی و معرفت عمومی درباره یک شخصیت علمی و ملی بدل می‌شود. قطعا نمی‌توان نقش موثر و قاطع مهدی هاشمی را در تثبیت شخصیت دکتر قریب در حافظه بصری مخاطب نادیده گرفت.

سیدرضا صائمی

جام‌جم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها