او در سینما و در فیلمهایی نظیر: سایه خیال، گل یخ و کافه ستاره به ایفای نقش پرداخته و سالهاست با رادیو و معاونت صدا همکاری دارد و رادیو به نوعی خانه اصلیش محسوب میشود.
نمایشهای رادیویی گنجه، گلدان و شبنشینی از کارهای مهم رادیویی اوست. صباغی در آثار ارزشمند، طنز، جذاب و کاریزماتیکی مثل آقای نباتی و آلن سلون و برنامه طنز کوی نشاط رادیو ایران برای خیلی از مخاطبان رادیو محبوبیت داشته و در برنامه نمایشی «صدای عبرت» نیز صداپیشگی متفاوتی انجام داده است.
یکی از ویژگیهای حائز اهمیت صباغی تسلط و احاطهاش به لهجهها با گویشهای مختلف، خصوصا لهجههای مختلف و رنگارنگ خراسان بزرگ است.
با او درباره چهار دهه فعالیت مستمرش در رادیو و تلویزیون گفتوگویی انجام دادهایم.
نام شما با برنامههای محبوب رادیویی عجین شده است . از چه زمانی به رادیو علاقهمند شدید؟
اوایل دهه 40 با گوش دادن به برنامه و نمایشهای رادیویی، با جادوی زیبای رادیو آشنا شدم و از سال 1347 و زمانی که دانشآموز دبیرستانی بودم با همکلاسیهای خود گروه نمایشی تشکیل دادیم و برخی داستانهای کتاب مدرسه را به صورت تئاتر بازی میکردیم. اما همیشه دوست داشتم در رادیو حضور داشته باشم. اولین تجربه رادیویی من سال 1351 در رادیو مشهد اتفاق افتاد و سالها در این دانشگاه بزرگ و ارزشمند تجربهاندوزی کردهام؛ بنابراین رادیو خانه اصلیام است.
به کدامیک از بازیهای رادیویی که انجام دادهاید، علاقه بیشتری دارید؟
بازی در نقش آلن دلون که با گویش مشهدی بازیش میکردم و مردم خیلی این نقش را دوست دارند و من آن را به فرهنگ و بوم مشهدی نزدیک کردم. یادم میآید سایر مراکز رادیویی استانها هم چنین کاری را انجام دادند و از کار من تقلید کردند.
لهجههای مختلف دیگری هم دربازیتان به کار بردهاید؟
از لهجه کرمانی، اصفهانی و بجنوردی خوب استفاده کردهام.
خراسان بزرگ به دلیل وسعتش لهجههای زیادی دارد...
درست است در خراسانی شمالی خیلی از لهجهها مثل ترکمنی با لهجه خراسانی درهم آمیختگی پیدا کرده و در فیلم آلتینای به کارگردانی شاهین باباپور نقش یک استاندار با لهجه خاص و شیرین را بازی کردم.
بازی در نمایشهای رادیویی چه ویژگیهایی دارد؟
اولین بازی جدیام در نمایشنامه رادیویی دامنی که هرگز سبز نشد به نویسندگی گلن هوی بود. من سوای بازی در نمایشهای رادیویی تعداد زیادی نمایشنامه رادیویی نوشته و کارگردانی هم کردهام. هنرهای نمایشی یکی از موثر و کاراترینترین هنرهاست که در جهت آگاهسازی و القای مفاهیم به اقشار مختلف مهم بوده و هست. اگر نمایشی صادق باشد تاثیرش در جامعه بیش از سخنرانی، وعظ و خطابه است. نمایشهایی اثرگذار و قابل توجه است که به معضلات و دغدغههای مردم پرداخته باشد. مردم باید حرف دلشان را در نمایشها بشنوند. به نظر من اولویت رادیو باید بیشتر با نمایشهای ایرانی باشد. مردم باید با قالب نمایشهای رادیویی انس بگیرند. به واسطه شیوه زیستمان در این روزها ما مشغلههای فکری زیادی داریم. مردم باید به عنوان شنونده برای شنیدن رادیو و برنامههای نمایشیاش مثل گذشته وقت بگذارند. نکته مهم کیفیت متنهای رادیویی است و نباید متنها فقط به قصد سرگرمی و پر کردن برنامه نوشته شوند. در حال حاضر در رادیو نویسندگان خلاقی در حال فعالیت هستند و باید از آنها حمایت و نیازهای مالیشان را برطرف کرد. در جامعه و زندگی مردم عادی سوژههای ناب و دستنخوردهای هست که باید روی آنها کار شود و یک نویسنده خوب باید خلاقیت داشته باشد و اینها را پیدا کند.
بازی در نمایشهای رادیویی با بازی در سایر عرصههای هنری چه تفاوتهایی دارد؟
بازی در رادیو کار فوقالعاده سخت و دشواری است و بازیگر در بازی رادیویی علاوه بر تمرکز و دقت فراوان باید حس و حال نقش را در کلامش به شنونده رادیویی منتقل کند. یک بازیگر رادیو باید حتی برای خودش هم تصویرگری کند. در سینما و تلویزیون میشود با حرکات دست و استفاده از میمیک صورت و چهره مفاهیم را منتقل کرد، اما در رادیو باید همه حسها ازجمله غم، شادی، خشم و... را با صدایتان نشان دهید. بازیگر رادیویی باید این حس را داشته باشد که نظیر تئاتر تماشاگر دارد و او را نگاه میکند. در رادیو حتی صدای نفس کشیدن بازیگر هم باید درست و به جا باشد تا حرف و موقعیت مورد نظر آن لحظهای که بازی میکند درست به شنونده منتقل شود. دنیای رادیو بسیار متفاوت و البته سحرانگیز است و بازیگر رادیو باید بداند که نفسهایی که یک جوان میکشد بایک پیرمرد تفاوت دارد و خیلی از مسائل دیگر.
رسیدن به چنین ویژگیهایی کار دشواری است؟
نیاز به ممارست و جدیت دارد و بازیگر رادیو سوای تسلط به تکنیکهای بازیگری باید باهوش و دارای خلاقیت هم باشد و معتقدم بازی در نمایشهای رادیویی یک نوع خودسازی را در کار هنرمند به وجود میآورد.
بنابراین رادیو و تئاتر خیلی با هم قرابت و شباهت دارند؟
یکجورهایی شبیه هم هستند. همانطوری که اشاره کردم در تئاتر بازی دیده میشود و در رادیو چنین اتفاقی رخ نمیدهد.
بیشتر مردم شما را با صدایتان در کوچه و خیابان میشناسند یا با چهرهتان؟
چون در عرصه بازیهای سینمایی و تلویزیونی فعالیت داشتهام مردم با چهرهام آشنایی دارند؛ البته همیشه اظهار لطف میکنند.
ارتباط خوبی با جوانها دارید؟
بله، سالهاست که به تدریس جوانها مشغول هستم و اولین فعالیت جدیام با تشکیل کانون فرهنگی صبا در مشهد در حوزه آموزش بازیگری انجام شد. در این آموزشگاه بزرگانی نظیر رضا صابری، داریوش ارجمند و زندهیادان انوشیروان ارجمند و رضا سعیدی هم همکاری داشتند و در حدود 400 جوان را آموزش دادهایم. فاطمه آلعبا، حسین قدیمی، عباس طاهری، هاله نیسانی و... این روزها در رادیو و تلویزیون فعالیت دارند که از شاگردانم بودهاند.
نقش منفی هم بازی کردهاید؟
بله، کیومرث پوراحمد در فیلم گل یخ نقش منفی به من داد.
به کدامیک از کارهای تلویزیونی که بازی کردهاید علاقه بیشتری دارید؟
در تلویزیون نقشهای زیادی بازی کردهام. از بازی در سریال پلیس جوان راضی هستم و دوستش دارم. در این سریال با شهاب حسینی، میترا حجار، فرهاد اصلانی و داریوش ارجمند همبازی بودم.
با داریوش ارجمند تجربیات مشترک زیادی دارید...
ایشان استاد من هستند و سالها در تئاتر با ایشان همکاری داشتهام.
در سریال راه بیپایان به شایستگی نقش پدر ایرانی را بازی کردهاید.
سریال راه بیپایان ازجمله کارهای خوب کارنامه بازیگریم محسوب میشود و کارگردانی همایون اسعدیان در این مجموعه واقعا خوب بود و درام داستان را به خوب روایت کرد. سریالی که وجوهات رئالیستی جذابی داشت. من در این سریال نقش پدر هومن سیدی را بازی کردم.
بیشتر علاقه دارید چه نقشهایی را بازی کنید؟
نقشهایی که هویت داشته و در کلیت اثر برای مخاطب دارای حرف و پیام باشند. کارهایی که مملو از امید و میل به زندگی و تشویق به انجام کارهای نیک باشند. البته اگر کارهای تلویزیونی چاشنی طنز هم داشته باشد جذابیت دارد و با توجه به شرایط جامعه و وجود گرفتاریها دیدن این نوع کارها حال مردم را خوب میکند. وظیفه ما شاد کردن مردم است.
از بازی در سریال راه بیپایان خاطرهای دارید؟
بله، در سکانسی قرار بود به عنوان پدر به خاطر رفتار نادرست پسر سیلی به گوشاش بزنم، اما چون آدم دل رحمی هستم برایم زدن سیلی به چهره هومن سیدی که نقش پسرم را بازی میکرد کار سختی بود و همایون اسعدیان، کارگردان سریال تاکید داشت باید یک سیلی محکم و طبیعی بزنم. با وجود کراهت از چنین کاری آن را انجام دادم و بعد از سکانس صورت هومن سیدی را بوسیدم.
من با نقش ها زندگی میکنم
من در ابتدا به نقش نزدیک میشوم، بررسیاش میکنم و با آن زندگی میکنم و خودم را در موقعیتهای دراماتیکی که با آن مواجه میشود قرار میدهم.
نکته مهم دیگر درک خاستگاه فکری و ذهنی شخصیت است که باید مورد توجه قرار بگیرد این شخصیت چند سالش است، آیا زن و بچه دارد و هزار موقعیت دیگر.
معتقدم که خیلی از مسائل بازیگری را بلد نیستم و خودم را شاگرد میدانم و مدام در حال آموختنم.
در بحث لهجه هم که اشاره کردید تسلط من به لهجههای مختلف ماحصل همنشینی با آدمهای شهرهای مختلف است که مثل یک آدم عادی در کنارشان قرار گرفته و به نوعی با آنها زندگی کردهام.
بارها پیش آمده در خیابان راه میرفتم و متوجه گلاویز شدن دو نفر شدم و به رفتارهایشان توجه کردهام.
احمد محمد اسماعیلی
ضمیمه قاب کوچک
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد