ساخت سریال و فیلم سینمایی کتاب «دا» بزودی آغاز میشود
«میتوانستم از پیش بابا بروم. نمیتوانستم از او دل بکنم. چهار زانو نشسته، روی سینه اش خم شده بودم. سینهاش، گلویش، صورتش و پیشانیاش را میبوسیدم. به موهایش دست میکشیدم .... برای آخرین بار چشمش را بوسیدم و حلالیت خواستم و خداحافظی کردم. دلم نمیخواست کفن را ببندم. خیلی سخت بود. بازکردنش سخت بود، ولی بستنش سختتر. انگار با بستن این گره همه چیز تمام میشد. آخرین دیدار، آخرین لمس کردنها، آخرین بوییدن ها، به خدا گفتم: خدایا چه کار کنم؟ تو کمکم کن. چه طور از بابا دل بکنم؟...»
کد خبر: ۸۰۰۹۶۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۳/۰۳