بخشی ناشی از درون سیستم تولید یعنی وفور ناشران غیرحرفهای است. دیگر موضوع، تنگ شدن عرصه بر مولفان است.
ناشران ترجیح میدهند به جای چاپ آثار تالیفی از ترجمه استفاده کنند، به همین دلیل در سالهای اخیر نرخ ترجمه از نرخ تالیف بالا زده است.
سیاستهای غیرخردمندانه حوزه نشر در طول سالیان گذشته، از آسیبها بوده است. نقش دولت این است که با برگزاری جشنوارهها به تشویق و ترغیب ناشران و نویسندگان بپردازد اما سیاست های غلط منتج به این شده که هزینههای مصرفی به جیب تولیدگران واریز نشود.
اکنون در بخشهای دولتی نهادهای مختلف جشنوارههای کتاب برگزار میکنند، بیآنکه به نتیجه مطلوب منجر شود.
برای آمار در طول سالیان گذشته ناشران همواره به تیراژهای 5000 نسخهای گله میکردند. این رقم به 3000 نسخه و اکنون به 1000 نسخه رسیده است. به نظر میرسد اسفناکترین دوره را به لحاظ ترویج و رونق کتاب شاهدیم.
یکی دیگر از موارد رابطه مخاطب با تولید است. این رابطه در کشور ما قطع شده است. نهادهای دولتی خود را رقیب بخش خصوصی میدانند و با تولید کتابهایی که احتمالا خوانندگان مشتاقتری ندارد، بازار نشر را آشفتهتر کردهاند.
موضوع دیگر، سیاستهای دولت در قبال کتابفروشیهاست. دولت مفتخر است هر سال نمایشگاه کتاب برگزار میکند. در واقع این نمایشگاه کتاب نیست، بلکه فروشگاه کتاب است.
این فروشگاه بزرگ کتاب اگرچه در تهران نمایش جذابی برای اهل کتاب برپا میکند، اما واقعیت این است که تیشه به ریشه کتابفروشیها میزند.
در شهرستانها بسیاری از کتابفروشیهای کوچک که پایگاهی برای عرضه کتاب هستند و از همین طریق امرار معاش میکردند، تبدیل به لوازم التحریری شدند.
مورد دیگر که نباید نادیده گرفت این است که صنعت نشر از نبود فناوری جدید رنج میبرد. همین باعث شده هزینههای تولید از کشورهای همسایه، حتی از افغانستان بالاتر برود. مجموع این سیاستگذاریها باعث شده وضعیت کتاب اوضاع بهتری پیدا نکند.
محمدجواد جزینی - نویسنده و منتقد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد