علیرضا قزوه در گفت‌وگو با جام‌جم از ادبیات آیینی می‌گوید

دفاع مقدس تمام‌شدنی نیست

علیرضا قزوه، شاعر آیینی و شاعر دفاع مقدس است؛ مردی که اگر جریان انقلاب بخواهد یکی از چهره‌های شاخصش را نام ببرد، حتما او جزو گزینه هاست. با او درباره ادبیات آیینی، ادبیات دفاع مقدس، در هم تنیدگی این دو و مضامین تازه در شعر امروز به سخن نشستیم. حاصل این گفت‌وگو را در ادامه می‌خوانید.
کد خبر: ۱۰۷۹۳۵۲
دفاع مقدس تمام‌شدنی نیست

چقدر ادبیات دفاع مقدس باعث رونق ادبیات آیینی شده و چقدر برعکس، یعنی ادبیات آیینی به شکوفایی ادبیات دفاع مقدس کمک کرده است؟

هم ادبیات آیینی و هم ادبیات دفاع مقدس، هر دو شاخه‌هایی از ادبیات فارسی هستند، یعنی ریشه در گذشته ادبی ما دارند. ما هم ادبیات حماسی داریم که شروع ادبیات جدی ما با شاهنامه حکیم توس است و بعد از او در هر سبک زبان فارسی شاعرانی داریم که حماسه سرا بودند. کشور ما هم کشوری بوده که همواره در طول تاریخ مورد تجاوز و حمله قرار گرفته و ما هیچ وقت حمله‌کننده نبوده‌ایم و همیشه دفاع کرده‌ایم. به همین دلیل ادبیاتی که شکل گرفته ادبیات دفاع بوده است و این روند تا جنگ تحمیلی ادامه پیدا می‌کند. در ادبیات آیینی هم ما شاعران بزرگی داشتیم، مثل کسایی یا ناصرخسرو که متعلق به سبک خراسانی هستند و در سبک‌های دیگر هم ادبیات آیینی داشتیم. حتی شاعران شهید هم داشتیم، شاعرانی که پای اعتقاداتشان شهید شدند، مثل عطار یا جغتایی. اینها ریشه‌های ادبیات فارسی است. پس هم شعر آیینی و هم شعر دفاع مقدس در گذشته ادبی ما وجود دارد، اما این دو گره‌خوردگی در هم نداشتند و به چشم نیامدند. حتی در جنگ‌هایی که داشتیم (مثل جنگ چالدران) اگر مردم ما با نام‌های بزرگان کربلا رفتند و جنگیدند، این‌ها نمود نداشته و ادبیاتی خلق نشده است. پس ادبیات آیینی و ادبیات حماسی ما با هم گره نخوردند. این اتفاق در دوران دفاع مقدس خودش را نشان می‌دهد که با شروع انقلاب مصادف شده و به نوعی شاهد انقلاب ادبی در فکر و محتوا و مضمون هستیم. شما نگاه کنید، تمام عملیات‌های جنگ تحمیلی رمز دارد. رمزها دینی است. رمزها محرمی و عاشورایی است. نام حضرت فاطمه(س) و مولا امیرالمومنین(ع) است. از طرف دیگر ما در گذشته در کنار دین برای ملیت هم می‌جنگیدیم، اما در جنگ تحمیلی ملیتی که با شعائر ملی‌گرایانه باشد کمتر دیده می‌شود. در دفاع مقدس بیشتر شعارهای دینی، رزمندگان را پای دفاع از موضوعات ملی برده است. روی پیشانی‌بند رزمندگان یا رستم، یا سهراب، یا اشکبوس نبوده، بلکه یا علی، یا زهرا، یا مهدی بوده. این واقعیتی است که دفاع مقدس کارکرد دینی بیشتر داشته است. از این منظر شاعر دفاع مقدس و شاعر آیینی یکی می‌شوند. حتی شاعران آیینی ما برای دفاع مقدس شعر می‌گویند و شاعران دفاع مقدس ما نمی‌توانند جنبه آیینی دفاع مقدس را نادیده بگیرند. آنها می‌خواهند واقعیت را بگویند و واقعیت آن چیزی است که روی پیشانی بند‌ها و پرچم‌ها دیده می‌شود. اگر ما نمی‌خواستیم از جنبه دینی این قصه استفاده کنیم و نام لشکر‌ها را به‌جای عمار و علی‌اکبر، لشکر رستم و پوردستان می‌گذاشتیم یا به جای گردان حبیب بن مظاهر، نام یکی از پهلوانان شاهنامه را می‌گذاشتیم، نه آدم‌هایی که با فضای شاهنامه بودند، می‌آمدند و نه این نام‌های اسطوره‌ای جلوه‌ای داشت.

نمی‌خواهیم این نام‌های اسطوره‌ای را نادیده بگیریم، چون اینها هم احترام دارند و حتما باید به جنبه اسطوره‌ای هم بپردازیم و حتی آن‌ را تقویت کنیم. اما این اسوه‌های دینی و آیینی بودند که قهرمان بودند و قهرمان پروری کردند. از این جهت شاعر ادبیات آیینی و شاعر دفاع مقدس اگر بخواهد آیینگی کند باید به این مسائل توجه داشته باشد. در چنین فضایی سیدحسن حسینی شعر آیینی می‌گوید، نصرالله مردانی و قیصر امین‌پور و مشفق کاشانی هم همین‌طور. حتی شهریار. آنهایی که چراغدار هم بودند نتوانستند این واقعیت‌ها را کنار بگذارند. پس این اولین‌بار در طول تاریخ است که طی حمله‌هایی که به ما شده و ما دفاع می‌کنیم، ادبیات دفاع مقدس و آیینی یکی می‌شود. طوری که حتی نمی‌شود آنها را تفکیک کرد. این دو در هم تنیده می‌شوند و بسیار به هم کمک می‌کنند.

اگر موضوع مدافعان حرم را امتداد دفاع مقدس در نظر بگیریم، ادبیات دفاع مقدس چطور می‌تواند جز پرداختن به این موضوع، مضامین تازه‌ای را بیان کند؟

دفاع مقدس تمام شدنی نیست. بعد از قطعنامه تازه ما شروع کردیم و آن را نوشتیم. خیلی از رمان ها، خاطرات و داستان‌ها را کسانی نوشتند که خود رزمنده بودند و بعد از جنگ، تازه شروع به نوشتن کردند. همچنان‌که بیشترین فیلم‌ها در جهان درباره جنگ جهانی دوم بعد از جنگ ساخته شد. در بحبوحه جنگ که نمی‌توان اثری تولید کرد. این است که ادبیات دفاع مقدس اتفاقی است که ثبتش بعد از جنگ شروع می‌شودو درخشان‌ترین آثار همین سال‌های اخیر ظهور کرده است. مثل دا، دختر شینا، پایی که جا ماند و بسیاری کتاب‌هایی که به چاپ‌های مجدد رسیده. اینها 20 سال بعد از پایان جنگ نوشته شده است.

ادبیات دفاع مقدس در هیچ یک از این سال‌ها متوقف نشده. در سال‌هایی حرکتش آرام شده، اما هرگز متوقف نشده. حتی در سال‌هایی به سمت ادبیات عرفانی میل کرده است. عرفان چیز بدی نیست اگر به ادبیات حماسی تزریق شود. اما به شرطی که جای آن ‌را نگیرد و عرفان خموده‌ای نباشد. بعضی عرفان‌ها ساکن هستند اما برخی عرفان‌ها خشم و خروش است. عرفان خشم و خروش وقتی با حماسه گره می‌خورد آن را جلوه می‌دهد؛ همچنان‌که در حماسه عاشورا کتاب گنجینه الاسرار متعلق به عمان سامانی محصول تلفیق حماسه و عرفان است. ادبیات دفاع مقدس هم‌چنین چیزی می‌خواهد. پس اگر آرامشی که در این سال‌ها در ادبیات دفاع مقدس بوده، باعث شده عرفانی جای آن را بگیرد، می‌تواند چیز خوبی باشد. اما متاسفانه موارد دیگری هم بوده. در جاهایی کمتر پرداخته شده تا آن‌که آثاری آمده که موج ایجاد می‌کند. این موج در جامعه تاثیرگذار است. ما یک جنگ هشت ساله داشتیم، اما 25 سال بعد محصولش شهید حججی می‌شود. اگر آن ادبیات پشتوانه‌اش نباشد، می‌شود جنگ چالدران. چیزی به اسم دفاع مقدس ثبت نمی‌شود. همه کسانی‌که با شعائر دینی به جنگ چالدران رفتند، نتوانستند آن پشتوانه و فرهنگ را ایجاد کنند. چون پرچم نداشتند چیزی از جنگ چالدران نمانده و ادبیاتی پیرامونش خلق نشده. پس فرهنگ نشده است. حالا می‌بینید شهید حججی می‌رود مدافع حرم می‌شود، آن هم کسی که بعد از قطعنامه متولد شده، اما حماسه‌اش چیزی کم از چمران و همت ندارد. این نشان می‌دهد آن فرهنگی که می‌گویم در جامعه ما نفوذ کرده است. از جنگ چالدران چند کتاب خاطرات مانده؟ از جنگ‌های جنوب با انگلیسی‌ها و پرتغالی‌ها چه مانده؟ هیچ، چون فرهنگ نشده. اما از دفاع مقدس ما هزاران کتاب بیرون آمده است. بزرگان درباره‌اش نوشته‌اند و به کتاب‌های درسی راه یافته است.

چرا این فرهنگ صادر نشده است؟

اتفاقا خیلی خوب شده است. هم اکنون برخی کشورها خودشان این آثار را ترجمه می‌کنند. بنگاه‌های خصوصی کشورهای دیگر آثار را ترجمه می‌کنند و حتی پول حق‌التحریرش را هم می‌دهند. البته ما خیلی خوب این آثار را معرفی نکردیم، اما خوب تولید کردیم. این محصول یک محصول درست و حسابی است. آن بیست و سه نفر صلاحیت چاپ در همه کشورهای جهان را دارد. در خیلی کشورها می‌بینیم که به این آثار اقبال نشان می‌دهند. در خیلی جاها این آثار ترجمه می‌شود. البته باید بیشتر تلاش کرده و بهتر معرفی کنیم. درست است کمبود داریم اما محصول خوبی داریم. «دا» دست‌کم به ده زبان ترجمه و خیلی جاها چاپ شده است. ما تا همین یکی دو دهه قبل تعبیرمان از ترجمه فقط یک امر یکسویه بود که گاهی هم در قالب آن، زهر به خورد جامعه می‌دادیم. اما اکنون آمارها خوب است. در همین مرکز ترجمه حوزه بالغ بر 50 کتاب در حال ترجمه است. این است که امروز فصل درخشانی را شاهدیم. گرچه انتظار بیش از اینهاست.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها